فیلم های ایتالیایی موفق
ایتالیا طی چند دهه یكی از مهمترین كشورها در زمینه فیلمسازی بود و آثاری كه كارگردانان بنام این كشور در دهههای مختلف بهخصوص پس از پایان جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه ۹۰میلادی ساختند، در بسیاری از مواقع در زمره مهمترین آثار تاریخ سینمای جهان قرار گرفته است.
پیروزی Vincere
پرداختن به پشت صحنه زندگی دیكتاتورهای بزرگ تاریخ همیشه جذابیت زیادی برای مخاطب داشتهاست؛ چرا كه در اكثر مواقع از خشونت و خونریزی آنها سخن به میان آمده و كمتر روابط احساسی و شخصیشان مورد توجه قرار گرفته است. ماركو بلوكیو از قدیمیترین كارگردانان زنده و فعال سینمای ایتالیا در سال ۲۰۰۹با توجه به همین كنجكاوی سراغ ساخت فیلمی به نام «پیروزی» رفت كه در آن داستان تراژیك همسر اول بنیتو موسولینی دیكتاتور فاشیست ایتالیایی و یكی از بانیان جنگ جهانی دوم را به تصویر كشیده است. آیدا دالسر در سال ۱۹۰۹با موسولینی جوان كه در حال پیشرفتهای بزرگی در سیاست بود آشنا میشود و بنا بر اطلاعات برخی منابع در سال ۱۹۱۴با او ازدواج كرد.
بلوكیو داستان زندگی آیدا را برمبنای دو كتاب و یك مستند كه در اینباره نوشته و ساخته شده روایت میكند. این كارگردان باتجربه در «پیروزی» بیشترین تمركز خود را ابتدا بر ارائه تصویر دقیقی از نقش مهم آیدا در پیشرفت موسولینی متمركز میكند، بعد بیرحمی موسولینی و تلاش آیدا برای بازگرداندن زندگیاش را دنبال میكند و بعد هم به دراماتیكترین بخش داستان میرسد. جایی كه پلیس ایتالیا به فرمان موسولینی تلاش میكند آیدا را یك زن روانی نشان دهد و او را به آسایشگاه منتقل میكند تا درگیر بیماری روانی شود و پایان تراژیكی برایش رقم بخورد. آیدا در كل داستان مدام در تلاش برای حفظ چیزهای باارزش زندگیاش است، اما در فضایی كه قدرت، كوركورانه جولان میدهد زنی مثل او زیر چرخهای سیستم له میشود؛ اتفاقی كه بلوكیو آن را هنرمندانه در پیروزی به نمایش گذاشته است. جووانامتزوجورنو و فیلیپوتیمی بازیگران اصلی «پیروزی» هستند.
مادر من Mia madre
نانی مورتی كه یكی از سه كارگردان برتر سینمای ایتالیا در دو دهه اخیر است، در آخرین كارنامه سینمایی خود در سال 2015سراغ ساخت فیلمی رفته كه موضوعش برداشتی است از اتفاقی كه به نوعی در زندگی خودش رخ داده. مورتی در سال 2011و در اواسط ساخت فیلم سینمایی «ما یك پاپ داریم» مادرش را از دست میدهد؛ اتفاقی كه حسابی او را به هم میریزد. انگار فیلم «مادر من» اعترافی است سینمایی درباره عذاب وجدان و شاید حال و هوایی كه او پس از این اتفاق تجربهاش كرده. ماجرای فیلم درباره كارگردان زنی به نام مارگریتا با بازی درخشان مارگریتا بای است كه در خلال فیلمبرداری تازهترین اثرش با چند مشكل اساسی دست و پنجه نرم میكند.
ما یك پاپ داریم We Have a Pope
ایده اولیه فیلم بسیار جذاب و تامل برانگیز است. نانی مورتی بهعنوان كارگردان اثر هم سعی كرده این جذابیت را تا جایی كه خلاقیتاش اجازه میدهد درست به تصویر بكشد. به همین دلیل است كه شاید فیلم «ما یك پاپ داریم» را نتوان شاهكار نامید، اما دیدن آن برای یك علاقهمند سینما میتواند كاملا سرگرمكننده باشد. داستان فیلم با مرگ پاپ و پایان مهلت انتخاب جانشین او آغاز میشود. پس از یك سری جلسه مشورتی فشرده بین كاردینالهای كشورهای مختلف سرانجام كاردینال ملویل با بازی تماشایی میشل پیكولی بهعنوان پاپ جدید انتخاب میشود.
احتمالا میشل پیكولی بهترین انتخاب ممكن برای ایفای این نقش بودهاست. او كه در سال 2011و زمان ساخته شدن فیلم 86ساله بوده و در 66مین سال حضورش بهعنوان بازیگر، این نقش را قبول كرده، پر از تجربههای حسی است. استیصال، شك و ترس مهمترین احساساتی هستند كه كاردینال ملویل در این فیلم با آنها دست به گریبان است. سن و سال پیكولی باعث شده او آنچه را كه در هشت دهه زندگی و بازیگری آموخته در موقعیت بسیار حساس و عجیبی بهكار بگیرد تا تماشاگر بدون آنكه احساس تصنعی بودن رفتارها را داشته باشد تحتتأثیر قرار بگیرد. انصافا هم پیكولی توانسته كارش را به بهترین شكل انجام دهد.
سزار باید بمیرد Caesar Must Die
تقریبا در بیشتر كشورهای صاحب سینما میتوان رد و نشانی از برادرانی پیدا كرد كه تصمیم گرفتهاند با هم وارد سینما شوند. در اكثر مواقع هم نتیجه این همكاری برادرانه یا خیلی موفق بوده مثل برادران كوئن یا قابلقبول از كار درآمده مثل برادران تاویانی. پائولو و ویتوریو تاویانی كه الان ۸۶و ۸۸سال سن دارند احتمالا موفقترین برادران فیلمساز ایتالیایی در سطح جهان هستند كه هم آثار مستندشان مورد توجه قرار گرفته و هم آثار داستانیشان.«سزار باید بمیرد» كه در سال ۲۰۱۲ساخته شده آمیزهای از هر دو است. این فیلم را كه میتوان یكی از آثار خوش ساخت این دو برادر دانست، علاوه بر اینكه جایزه «خرس طلایی» جشنواره برلین را بهدست آورد، توانست در مهمترین جوایز سینمایی ایتالیا یعنی «دیوید دی ناتلو» سه جایزه اصلی بهترین فیلم، بهترین تهیهكننده و بهترین كارگردانی را بهدست آورد. ایده داستانی این فیلم درخشان و جذاب است و به تنهایی میتواند برخی از ضعفهای روایی را بپوشاند.
گومورا Gomorrah
اگر اهل فیلم دیدن باشید حتما در بین همه فیلمهایی كه دیدهاید حداقل چهار ، پنج عنوان فیلم پیدا میشوند كه راوی داستانی از دار و دسته مافیای ایتالیا باشد؛ گنگسترهای خشن و مشهور دنیای جرم و جنایت كه در خود ایتالیا قدرت فراوانی دارند و خارج از این كشور هم رد پایشان را در خیلی جاها میتوان پیدا كرد. خانوادههای مافیا در خود ایتالیا شهر به شهر استقلال و فرمانروایی مجزایی دارند و به مافیای شهر ناپل «گومورا» میگویند. روبرتو ساویانو، روزنامه نگار پر دل و جراتی است كه با رفتوآمد مخفیانه بین اعضای این مافیا توانست رمانی بنویسد براساس واقعیت به نام «گومورا» كه حسابی سر و صدا به پا كرد. ساویانو كه در رمانش اطلاعات و جزئیات بسیار مهمی از این مافیا ارائه داده از زمان انتشار این كتاب در سال ۲۰۰۶تا امروز بهدلیل یك سری تهدیدات تحت حفاظت پلیس زندگی میكند و احتمالا به خوبی میداند ماجرا به این زودیها برایش تمام نخواهد شد.
استقبال بالایی كه از كتاب ساویانو شد متئو گارونه را وسوسه كرد تا در سال ۲۰۰۸فیلمی بسازد كه به جرأت میتوان آن را برترین فیلم ایتالیایی با محوریت مافیا در دو دهه اخیر دانست. این فیلم كه از پنج داستان مختلف تشكیل شده به جزئیترین فعالیتهای جنایتكارانه مافیای ناپل در این شهر و تأثیرات آن بر زندگی مردم شهر و جوانهای آن میپردازد. در داستان اول مردی به نام دنچیرو با رساندن پول به خانواده زندانی هاوفاداریاش مورد آزمایش قرار میگیرد. درداستان دوم نوجوانی به نام توتو كه علاقه زیادی به جنایتكاران دارد سعی میكند به هر نحوی شده وارد یكی از دستههای گنگستری شود. در سومین بخش داستان روبرتو و علاقه او به رئیساش روایت میشود. داستان چهارم درباره خیاطی به نام پاسكواله است كه آموزش گروهی خیاط چینی را بر عهده میگیرد كه این كار جانش را به خطر میاندازد.
زیبایی بزرگ/ The Great Beauty
سینمای ایتالیا در نامزدی و دریافت اسكار بهترین فیلم خارجی زبان هنوز هم ركوددار است، اما افول كلی سینمای ایتالیا در قرن بیست و یكم بر حضور قدرتمند سینمای این كشور نهتنها در اسكار بلكه در عرصه دیگر جوایز مهم سینمایی جهان نیز تأثیر زیادی گذاشته است. با این حال ظهور معدود كارگردانهای جوان و خوش فكری مثل پائولو سورنتینو سینمای ایتالیا را مجددا به حضور پررنگ در رقابتهای جهانی امیدوار كرده است. سورنتینو با فیلم «زیبایی بزرگ» كه آن را بهعنوان ششمین فیلمش در سال 2013ساخت نهتنها توانست تحسین و تمجید جهانی بهدست آورد و جوایز زیادی مثل گلدن گلوب، دیوید دی ناتلو و جوایز فیلم اروپا را كسب كند؛ بلكه برای نخستین بار در قرن جدید سینمای ایتالیا را صاحب جایزه اسكار كرد.
یكی از مهمترین ویژگی آثار سورنتینو خوش سلیقگی كارگردان در استفاده از نور و رنگ برای خلق نماهایی جذاب و هنری است. اوج این ویژگی را میتوان در فیلم «زیبایی بزرگ» دید. در این فیلم سورنتینو باز هم نقش اول فیلم خود را به بازیگر محبوب اش؛ تونی سرویو سپرده است. او نقش «جپ گامباردلا» را بازی میكند. روزنامه نگار و نویسندهای ۶۵ساله كه سالها پس از موفقیت نخستین رمانش برخلاف تصور دیگران هنوز كتاب دیگری ننوشته و تنها به نوشتن ستونهای خبری درباره آدمهای معروف در روزنامه مشغول است. جپ معتقد است تنها دلیلی كه باعث شده او نتواند كتاب دیگری بنویسد این است كه در ذهنش بهدنبال یك «زیبایی بزرگ» است و تا زمانی كه به آن دست پیدا نكند حاضر نیست دست به قلم ببرد. این اعتقاد مدتهاست همراه جپ است و او به همین دلیل بیشتر وقت خود را صرف تفریح و شوخی و خنده در محافل ادبی و روشنفكری میكند تا اینكه در شب تولد ۶۵سالگیاش با یك شوك اساسی مواجه میشود.
ارسال نظر