همشهری شش وهفت - سعید مروتی: یكماه و چند روز را از فصل تابستان پشتسر گذاشتهایم. تابستانی كه از قدیم، مناسبترین موعد برای تماشای فیلم بوده است؛ فصل فراغت از رفتن به مدرسه و دانشگاه با روزهایی طولانی و بهشدت گرم؛ ایامی كه جوانان قدیم بیشتر از همیشه كتاب میخواندند و به سینما میرفتند. حالا ماییم و مرداد و شهریور ۹۶.چه فیلمهایی بر پرده آمدهاند كه ارزش تماشا دارند و چه فیلمهایی قرار است در روزهای آتی روی پرده بیایند؟ در شبكه نمایش خانگی سراغ چه فیلمهایی میشود رفت و برای خاطره بازی بهتر است كدام فیلمها را بازخوانی كنیم؟
روی پرده
- ساعت 5عصر
- كارگردان و تهیهكننده: مهران مدیری
- بازیگران: سیامك انصاری، امیر جعفری، آزاده صمدی، نگین معتضدی، رسول نجفیان و مهران مدیری.
نخستین فیلم بلند سینمایی مهران مدیری در مقام كارگردان، مهمترین فیلم اكران شده این روزهاست. فیلم اول مهران مدیری هرچه باشد و با هر كیفیتی اثر مهمی است. مدیری مهمترین سرگرمیساز دو دهه اخیر ایران بوده است؛ از مجموعه «ساعت خوش» كه در اواسط دهه۷۰معیارهای طنز تلویزیونی را به كل عوض كرد تا همین برنامه «دورهمی»، مدیری در رسانه ملی چهره شاخص، مهم و تأثیرگذاری بوده است؛ سرگرمیسازی كه بهترین كارهایش را در تلویزیون ساخته و حضور مقطعیاش در سینما از ملودرام تلخ «دیدار» (كه محصول سالهای قبل از شهرت مدیری بود ولی زمانی اكران شد كه او دیگر ستاره شده بود) تا كمدیهای اجتماعی چون «دایرهزنگی» و «همیشه پای یك زن در میان است»، همگی در گیشه موفق بودهاند. این را هم باید گفت كه مدیری باوجود موفقیتهایی كه بهعنوان بازیگر سینما داشته، اغلب ستارهای تلویزیونی محسوب میشده.
تلویزیون رسانهای بود كه مدیری جوان را در میانههای دهه ۷۰به شهرت و محبوبیت رساند؛ اوج این شهرت و محبوبیت را میشد هنگام پخش سریالهای «پاورچین» و «شبهای برره» مشاهده كرد. وقتی در اواخر دهه ۸۰رابطه مدیری و تلویزیون تیره و تار شد او سریال «قهوه تلخ» را برای شبكه نمایش خانگی ساخت؛ سریالی كه شروع بسیار موفقی داشت ولی حاشیههای فرامتنی باعث شد نیمهكاره و بدون پایان رها شود. نیمهكاره ماندن قهوه تلخ لطمه زیادی به مدیری زد و شاهدش چند مجموعه بعدی او بودند كه همگی در شبكه نمایش خانگی ضرر دادند؛ كارهای ضعیفی كه بهنظر میرسید سازندهاش یا دیگر انگیزه چندانی ندارد یا قریحه طنزش ته كشیده است.
شكستهای پیاپی در شبكه نمایش خانگی مدیری را به خانه اولش بازگرداند و بعد از یك سریال جنجالی درباره پزشكان، دورهمی را در تلویزیون راه انداخت و نشان داد با همه انتقادها هنوز هم مهران مدیری است و میتواند مخاطبان انبوه را جذب برنامهاش كند. در همه این سالها كه مدیری كمدیهای آیتمی ساخت در معدود مصاحبههایش از روحیه متفاوت و حال و هوای تلخش میگفت؛ جوری كه بهنظر میرسید او باید هنرمندی از جنس وودیآلن باشد.
اینها البته تنها در همان مصاحبهها قابل مشاهده بود و اگر به آثار مدیری رجوع میكردیم به سختی میشد رگههای طنز روشنفكرانه مطلوب او را در سریالهایش مشاهده كرد. در همان سالهای دور كه ساعت خوش مدیری همه ایران را فتح كرده بود، سریال دیگری هم با عنوان «39» روی آنتن رفت كه مصداق بارز طنز روشنفكرانه بود و خیلی زود هم شكست خورد. در واقع آنچه در آثار مهران مدیری باعث موفقیتش میشد كمترین ارتباط را با مفاهیم روشنفكرانه داشت. واقعیت این است كه مدیری هرگز وودیآلن نشد، ولی با فراز و نشیبهایی توانست بهعنوان یك سرگرمیساز، روح جمعی ایرانیها را تسخیر كند. حالا او با نخستین ساخته بلند سینماییاش به میدان آمده و همانطور كه پیشبینی میشد در روزهای اول اكران، گیشه را به شكلی توفانی فتح كرده است. هجوم مخاطبان برای تماشای فیلمی از مهران مدیری بنابه سابقهای كه بالای دو دهه قدمت دارد، طبیعی بهنظر میرسد.
ساعت 5عصر شاید همان طنز تلخ مطلوب مدیری باشد كه در همه این سالها آرزوی رسیدن به آن را داشت ولی اقتضای كار در تلویزیون امكان دسترسی به آن را برایش فراهم نمیكرد. برای نخستین بار، مدیری علاوه بر كارگردانی، نویسندگی فیلمنامه را هم برعهده داشته است. ماجرای آدم ساده و بهشدت بدشانسی كه سیامك انصاری سالها مشابه آن را در سریالهای مدیری بازی كرده، بازهم در مجموعهای از بدبیاری و بلاهت خودش را گرفتار میكند. فیلم مدیری، قرار بوده یك كمدی موقعیت باشد و در كنارش برخی رفتارهای جمعی كوركورانه و جوگیرانه مردم هم مورد نقد قرار گرفته است.
ساعت ۵عصر در یك بستر زمانی كوتاه مجموعهای از رخدادها را با شتاب كنار هم میگذارد و حاصل كار احتمالا همان چیزی است كه مدیری سالها آرزوی ساختش را داشته است. ساعت ۵عصر به برخی رخدادهای معاصر ارجاع میدهد و این ارجاعات آنقدر آشكار است كه كسی انگار سازندگان فیلم را جدی نگیرد.
بیست و یك روز بعد
- كارگردان: محمدرضا خردمندان
- بازیگران: ساره بیات، مهدی قربانی، حمیدرضا آذرنگ، امیرحسین صدیق، جلال فاطمی، رضا استادی، سینا رازانی و...
- تهیهكننده: محمدرضا شفاه، محصول حوزه هنری.
در این سالها فیلم اولیها بیشترین كنجكاوی را میان علاقهمندان سینما برانگیختهاند و این روند از فیلم «ابد و یك روز» به بعد شدت بیشتری یافته است. «ابد و یك روز» بهعنوان نخستین ساخته بلند سینمایی سعید روستایی بهعنوان بهترین فیلم اكران سال 95تقریبا مهمترین جوایز جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما را درو كرد و نام سازنده جوانش را سر زبانها انداخت. اتفاقی كه باعث شد آثار كارگردانهای جوانی كه نخستین فیلمشان را ساختهاند توجه بیشتری بهخود جلب كند. در جشنواره سال گذشته این اتفاق بهطور مشخص در مورد فیلمهای «خانه» (اصغر یوسفینژاد)، «تابستان داغ» (ابراهیم ایرجزاد)، «ویلاییها» (منیر قیدی) و «بیست و یك روز بعد» افتاد. در این میان فیلم «خانه» محبوب منتقدان شد و «تابستان داغ» با نامزدی در 13رشته مورد توجه داوران جشنواره فیلم فجر قرار گرفت و البته عنایت ویژه هیأت داوران جشنواره نسبت به فیلم تأثیر معكوس گذاشت و بیشترین نقد منفی در مورد این فیلم نوشته شد.
«ویلاییها» بهدلیل نگاه خاص زنانهاش در مواجهه با سینمای جنگ، فیلم بحثانگیزی شد. در هیاهوی جشنواره سی و پنجم بهنظر میرسید فیلم «بیست و یك روز بعد» به آنچه استحقاقش را داشت نرسید. فیلمی كه هم فیلمنامه سرپا و قابل قبولی دارد و هم در اجرا اثری گرم و دوستداشتنی از كار در آمده است. نگاه اجتماعی سازندهاش هم امتیاز فیلم است. خردمندان پیش از ورود به عرصه فیلمسازی چند فیلم كوتاه و انیمیشن ساخته كه انیمیشن «پدر» در میان آنها مشهورتر و محبوبتر است. او در نخستین فیلمش سراغ الگوی آشنایی كه به سینمای كانونی شهرت دارد رفته است. روایت تلاش یك نوجوان سختكوش كه میخواهد بر مشكلات غلبه كند. نمونه پسر بچهای كه مهدی قربانی در فیلم «بیست و یك روز بعد» نقشش را بازی كرده در سینمای ایران فراوان داشتهایم. نكته كلیدی پرداخت متفاوت فیلمساز به این خط آشناست. اینكه پسر بچهای میكوشد هزینه درمان مادر بیمارش را تهیه كند سوژه تازهای نیست ولی در «بیست و یك روز بعد» ما با جزئیاتی مواجه میشویم كه حاصل مشاهدات دقیق فیلمساز از طبقه فرودست است.
طبقهای كه سینمای ایران چند سال است كمتر سراغش رفته. شاید بتوان توجه زیاد از حد سینمای ایران به نمایش تناقضها و مشكلات طبقه متوسط شهری را مانع پرداختن به مسائل دیگر اقشار دانست. «بیست و یك روز بعد» یك ستاره جوان دارد. مهدی قربانی كه در سیامین جشنواره فیلم كودك اصفهان بازیاش دیده و تحسین شد میتواند مخاطب را به فیلم پیوند بزند. او این بار از نوید در «ابد و یك روز» فاصله گرفته. اینجا نوجوانی است مغرور و كنشمند كه برخلاف نوید كه اجازه خودنمایی مقابل بزرگترها را نداشت و ناظری باهوش و آگاه بود او تلاش میكند تا بر سرنوشتش غلبه كند. روحیه قهرمانی كه بر فیلم حاكم است، آن را اثری پرشور و جذاب برای نسل جوان كرده.
به همین دلیل مخاطبان نوجوان در جشنواره اصفهان بهشدت از این فیلم استقبال كردند و «بیست و یك روز بعد» ۱۲سانس فوقالعاده در اصفهان داشت. ساره بیات در نقش مادری جوان كه از بیماری سرطان رنج میبرد حضوری دلنشین و دوست داشتنی دارد و قطعا یكی از امتیازهای تبلیغاتی فیلم برای مخاطبان است. فیلم مسیر دشوار قهرمان نوجوان را برای رسیدن به هدفش بدون شعار و اغراق به نمایش میگذارد. بزرگمردی كوچك كه میشود اعمال و رفتارش را باور كرد، همچنان كه همه كاراكترهای «بیست و یك روز بعد» زنده و ملموس هستند.
سارا و آیدا
- كارگردان: مازیار میری.
- بازیگران: پگاه آهنگرانی، غزل شاكری، مصطفی زمانی، سعید چنگیزیان، تینا پاكروان، شیرین یزدانبخش و...
- تهیه كننده: همایون اسعدیان.
تیم مازیار میری و همایون اسعدیان فیلم «سعادت آباد» را در كارنامه دارند و «سارا و آیدا» به نوعی ادامه همان گرایش و نگاه اجتماعی در فیلمسازی است اما محافظه كارتر و سادهتر. یافتن خط مشترك در فیلمهای مازیار میری اگر غیرممكن نباشد، بسیار دشوار است. شاید بتوان گفت نخ تسبیحی كه فیلمهایی چون «قطعه ناتمام»، «به آهستگی»، «پاداش سكوت»، «سعادتآباد»، «حوض نقاشی» و «سارا و آیدا» را به هم متصل كرده این است كه كارگردانیشان را میری بر عهده داشته است. شاید به همین دلیل است كه مثلا میان فیلمهای «حوض نقاشی» و «سعادت آباد» از نظر ایدئولوژیك فاصلهای چشمگیر وجود دارد وحتی میتوان از نوعی تقابل و تضاد میان دو سبك زندگی كاملا متفاوت از هم در این دو فیلم سخن گفت. به این ترتیب میتوان گفت، این فیلمنامه است كه نقش كلیدی را در فیلمهای میری ایفا میكند.
وقتی فیلمنامهای را پرویز شهبازی مینویسد، نتیجه آن «به آهستگی» میشود و هنگامی كه طرح فیلمنامه از منوچهر محمدی است حاصل «حوض نقاشی». اما همانطور كه در آغاز اشاره شد «سارا و آیدا» حاصل همكاری میری با اسعدیان است. دو فیلمسازی كه در ژانرهای مختلف فیلم ساختهاند، با نهادها و سازمانهای گوناگون همكاری كردهاند و البته بهنظر میرسد به سینمای اجتماعی و مسائل روز بیاعتنا نیستند. «سارا و آیدا» رفاقت زنانه را به تصویر میكشد و موضوع مهم مسئولیت پذیری و تعهد را بهعنوان یك مبحث اخلاقی مطرح میكند.
فیلم یك ملودرام شهری است كه تلاش میكند از طریق نزدیك شدن به شخصیتهای جوانش حال و احوال و دنیای یك نسل را ترسیم كند؛ نسلی كه قربانی شرایط است و میكوشد سهم خود را در معادلات ناجوانمردانه و مادی امروز پیدا كند. شخصیت مثبت فیلم ساراست (غزل شاكری) كه در نهایت دوستی را پاس میدارد و یك تنه مقابل همه تهمتها و رنجهای آینده میایستد. شاید كمتر اثری در سینمای ایران، اینچنین رفاقت زنانه را پاس داشته باشد. بازیهای فیلم تقریبا یك دست است. زوج آهنگرانی، شاكری موفق شدهاند رابطهای گرم و جذاب و واقعی را خلق كنند اما مصطفی زمانی برای نقش بدمن این قصه، انتخاب درستی نبوده یا دستكم نتوانسته پیچیدگیهای شخصیت را به تصویر درآورد. با این همه، برشی از زندگی پر اضطراب نسلی كه در چهارراه حوادث ایستاده و نمیداند باید به كدام نقطه امن پناه ببرد دستكم برای مخاطب جوان جذاب است. ضمن اینكه فیلم ویترینی مناسب و مخاطب پسند دارد و میتواند فروشی قابلقبول داشته باشد.
نمایش خانگی
امتحان نهایی
- كارگردان: عادل یراقی
- بازیگران: شهاب حسینی، لیلا زارع، امیرحسین سلامتی، بهنام عسكری
- تهیهكننده: مصطفی شایسته
عادل یراقی كارگردان جوان فیلم «امتحان نهایی» از شاگردان عباس كیارستمی بوده است؛ شاگردی كه آنقدر خوشاقبال بود كه یكی، دو طرح و فیلمنامه از استاد بگیرد. پس از فیلم «آشنایی با لیلا» كه عادل یراقی آن را براساس پیشنهادها و مشاورههای كیارستمی ساخت، این بار در فیلم امتحان نهایی، با اثری مواجهیم كه نام عباس كیارستمی بهعنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ آن آمده است. آمدن نام كیارستمی بهعنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ یادآور فیلمهایی چون «كلید» (ابراهیم فروزش) و «سفر» (علیرضا رئیسیان) است كه اولی یك فیلم موفق كیارستمیوار از كار درآمده، دومی را هنوز هم خیلیها بهترین فیلم رئیسیان میدانند. این فیلمها كه یكی در دهه 60 (كلید) و دیگری در دهه70(سفر) ساخته شدند نشان میدهند كه كیارستمی از سالها پیش، فیلمنامه در اختیار دیگر فیلمسازان میگذاشت.
فیلمنامه امتحان نهایی كه به شهادت عنوانبندی بهصورت مشترك توسط كیارستمی و عادل یراقی نوشته شده، ایده اولیه جذابی دارد. یك معلم (شهاب حسینی) بهطور پنهانی با مادر یكی از دانشآموزان (لیلا زارع) ازدواج كرده و پسر هم به این ماجرا پی برده است. پسر دوست دارد پدر و مادرش دوباره با هم زندگی كنند، ولی با پیش آمدن ماجرای ازدواج با آقا معلم، دیگر این كار امكانپذیر نیست. حالا پسر با همدستی دوستانش قصد اذیت و آزار معلم را دارد.
طبق سنت كیارستمی، معمولا جای بازیگر حرفهای و شناخته شده از نابازیگران استفاده میشود. البته كیارستمی چندباری این قاعده را شكست مثل استفاده از محمدعلی كشاورز در «زیر درختان زیتون» یا بازی ژولیت بینوش در فیلم «كپی برابر اصل». حالا در فیلم امتحان نهایی شاهد حضور شهاب حسینی و لیلا زارع در دو نقش محوری هستیم؛ موضوعی كه نشان میدهد برای عادل یراقی امكان عمومی فیلمش مهم بوده و میدانسته بدون بازیگر حرفهای احتمال اكران شدن فیلم بسیار پایین میآید اما با دیدن فیلم متوجه میشویم كه بازی شهاب حسینی و لیلا زارع تنها برای اكران عمومی نبوده است.
آنچه از بازی حسینی در فیلم امتحان نهایی میبینیم، بسیار نزدیك به آن چیزی است كه معمولا در فیلمهای كیارستمی دیدهایم؛ اینكه بازیگر حتی اگر ستاره هم باشد باید مثل آدمهای معمولی نقش ایفا كند. نتیجه اینكه شهاب حسینی فیلم امتحان نهایی ربطی به ستاره فیلمهای فرهادی و سریال شهرزاد ندارد.در اینجا با شهاب حسینی مواجهیم كه به شكلی آگاهانه حسینی خاص و حال و هوای ویژهاش بهعنوان بازیگر را كنار گذاشته و خیلی بیپیرایه كوشیده تا یك معلم ساده باشد. جنس بازی لیلا زارع هم در فیلم از همین جنس است. دو بازیگر اصلی دیگر فیلم هم نوجوانها هستند؛ امیرحسین سلامتی و بهنام عسگری كه بهعنوان نابازیگر ماهیت حضورشان در تناقض با بازی حسینی و زارع بهعنوان بازیگران حرفهای قرار نمیگیرد.
امتحان نهایی در مجموع فیلم قابلتوجهی از كار درآمده است؛ فیلمی كه نشان میدهد سازندهاش شاگرد مستعدی در كلاسهای كیارستمی بوده است. هر چند در نهایت بهنظر میرسد استاد هرگز نتوانست یا نخواست فوت آخر را به شاگردانش بیاموزد. به همین دلیل تا امروز هر فیلمی كه با هر میزان وفاداری به سنت سینمای كیارستمی، در نهایت اثری متوسط از كار درآمده است مگر اینكه شاگرد عامدانه كوشیده باشد در مسیری متفاوت از استاد حركت كند كه عادل یراقی در امتحان نهایی اینگونه عمل نكرده است.
امتحان نهایی در امتداد و تجربه مغتنم آشنایی با لیلا، فیلمسازی را وارد میدان میكند كه قریحه و استعداد دارد. یكی از آدمهای كلیدی فیلم مصطفی شایسته است كه قبلا هم نشان داده بهعنوان تهیهكننده، ذوق و سلیقه دارد.ضمن اینكه فیلمبرداری حسین جعفریان را هم نباید فراموش كرد.
خانهای در خیابان چهل و یكم
- كارگردان: حمیدرضا قربانی
- بازیگران: مهناز افشار، علی مصفا، سهیلا رضوی، سارا بهرامی، علیرضا كمالی و آرش مجیدی
- تهیهكننده: محمود رضوی.
نخستین ساخته بلند سینمایی حمیدرضا قربانی از زمان تولید و تا اكران، فیلم كنجكاویبرانگیزی بود. دلیلش هم سابقه قربانی بهعنوان دستیار اصغر فرهادی در فیلمهایی چون «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» بود. حمایتی هم كه فرهادی از فیلم اول دستیار سابقش به عمل آورد بر كنجكاویها افزود. شاید هم بتوان گفت سایه سنگین فرهادی، انتظارها را از «خانهای در خیابان چهل و یكم» بالا برد. فیلم یك درام خانوادگی است كه بهعنوان فیلم اول یك كارگردان، اثر قابلقبولی محسوب میشود. در میزانسنها و قاببندی و دكوپاژ، قربانی كوشیده تا دنبالهروی سینمای فرهادی نباشد، به همین دلیل گرامر سینمایی خانهای در خیابان چهل و یكم ارتباط چندانی با فیلمهای فرهادی ندارد. فیلم، قصه دو برادر به نامهای محسن(علی مصفا) و مرتضی (علیرضا كمالی) را روایت میكند كه پس از فوت پدرشان در مغازه بلورفروشی او كار میكنند. دو برادر بر سر مسائل كاری با هم اختلاف پیدا میكنند و براثر درگیری، محسن به شكلی ناخواسته مرتضی را به قتل میرساند. گره اصلی داستان در همین جا بهوجود میآید.
درحالیكه همه افراد درگیر ماجرا، از مادر (سهیلا رضوی) گرفته تا حمیده (سارا بهرامی) همسر محسن و فروغ (مهناز افشار) همسر مرتضی، در یك خانه سه طبقه زندگی میكنند و روابط پرتنشی در میان آنها برقرار است، فیلمساز میكوشد با روایت این روابط، در میانه بایستد و حق را به هیچ كدام از دو طرف دعوا ندهد. شباهت مضمونی خانهای در خیابان چهل و یكم با فیلمهای فرهادی از همین نقطه شروع میشود و در گسترش پیرنگ داستان و جلو رفتن قصه، به مرور این شباهتها بیشتر هم میشود. فیلم روابط آدمهایی را روایت میكند كه همه زخمخورده و عزادارند؛ آدمهایی كه مدام با یكدیگر به مشكل برمیخورند و درنهایت هم با ترك خانه توسط حمیده و دخترش و بعد از آن تصمیم به رفتن فروغ و پسرش سعید، بهنظر میرسد كانون خانواده در معرض فروپاشی كامل قرار گرفته است، بهخصوص اینكه هم حمیده و هم مادر تصمیم به قصاص محسن گرفتهاند. خانهای در خیابان چهلویكم تا انتها جذابیتش را برای تماشاگر حفظ میكند. این فیلمی است كه بعید است هنگام تماشا آن را نیمهكاره رها كنید.
فضای فیلم به تبع سوژهاش تلخ و سنگین است و كارگردان كوشیده در نخستین تجربه بلندش ابتدا قصهگوی خوبی باشد و تا آنجا كه امكان دارد با نمایش تكنیك و مثلا حركتهای عجیب و غریب دوربین كه معمولا در كار فیلمسازان اول زیاد مشاهده میشود، مخل روایت فیلم نشود. از این منظر، خانهای در خیابان چهل و یكم فیلم موفقی از كار درآمده است.
فیلم سرو شكل حرفهای و متناسبی دارد با بازیهایی متفاوت از علی مصفا و مهناز افشار كه درنهایت باعث شده حتی منتقدان خردهگیر و مخالفخوان هم آن را اثری متوسط ارزیابی كنند. در یك ارزیابی منصفانه بهنظر میرسد فیلم حمیدرضا قربانی كمی بالاتر از حد متوسط است، آنقدر كه بشود كنجكاو فیلم دوم او بود؛ فیلمی كه در آن استقلال قربانی بهعنوان كارگردان بیشتر به چشم آید و خبری از سایه سنگین اصغر فرهادی هم نباشد.
ماجرای نیمروز
- كارگردان: محمدحسین مهدویان
- بازیگران: احمد مهرانفر، هادی حجازیفر، جواد عزتی، مهرداد صدیقیان و مهدی پاكدل
- تهیهكننده: محمود رضوی
بحثبرانگیزترین فیلم اكران۹۶، بهتازگی به شبكه نمایش خانگی راه یافته است. پس از نخستین نمایش «ماجرای نیمروز» در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر، موجی از اظهارنظرهای متفاوت درباره فیلم به راه افتاد. فیلم در نمایش جشنوارهای بهخوبی با تماشاگر ارتباط برقرار كرد و تبحر و تسلط مهدویان در خلق فضای سال۶۰در كنار قصهگویی كلاسیك و بدون لكنت، مخاطب را به فضای پرالتهاب سالی فرو برد كه منافقین وارد فاز مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی شدند. ماجرای نیمروز از ۳۰خرداد ۶۰شروع میشود. از روزی كه منافقین رسما ورود به فاز مبارزه مسلحانه را كلید زدند. از همان سكانس اول، فیلمساز موفق میشود با فضاسازی دقیق، تماشاگر را به قلب حادثه ببرد. بزرگترین حسن ماجرای نیمروز این است كه هم تاریخ را روایت میكند و هم قصهگویی را به فراموشی نمیسپرد.
تأیید و اصرار فیلمساز بر قراردادن دوربین در كنار مأموران امنیتی و پرهیز از ورود به آن سوی ماجرای (تنها استثنا دختر منافقی است كه در گذشته علاقهای میان او و مهرداد صدیقیان وجود داشته) یادآور رویكرد مشابهی در فیلم «ارتش سایهها» ساخته ژان پیر ملویل است. ماجرای نیمروز به تماشاگرش هیجان و تعلیق هدیه میدهد؛ اتفاقی كه در كمتر فیلمی از سینمای ایران در این سالها شاهدش بودهایم. مهدویان پیش از این در سریال «آخرین روزهای زمستان» و فیلم «ایستاده در غبار» نشان داده بود كه در مستندنمایی به مهارت چشمگیری رسیده و اینبار با ماجرای نیمروز تواناییاش در درامپردازی را نمایان میكند. مأموران امنیتی ماجرای نیمروز ابرقهرمان نیستند، جوانهای صادقی هستند كه گاهی بر پایه احساساتشان عمل میكنند و حتی شكست هم میخورند. همینها باعث همراهی و همدلی بیشتر مخاطب با آدمهای برگزیده فیلمساز میشود.
بیشتر شخصیتهای اصلی فیلم ما بهازای بیرونی دارند و البته تنها موردی كه تماشاگر احتمالا قبل از دیدن ماجرای نیمروز نسبت به آن شناخت دارد، مسعود كشمیری نفوذی منافقین در نخستوزیری است. مهدویان با جسارت از احمد مهرانفر و جواد عزتی كه در این سالها بیشتر بازیگر آثار طنز شناخته شدهاند در نقشهایی كاملا جدی استفاده كرده و نتیجه كار هم درخشان است. همچنان كه هادی حجازیفر هم پس از بازی در نقش دشوار احمد متوسلیان در ایستاده در غبار، اینبار توانسته با مهارت نقش یك مأمور عملیاتی را درست از كار دربیاورد. ماجرای نیمروز بهعنوان درامی سیاسی، هم درام دارد و هم سیاست در آن نقش مهمی ایفا میكند.
فیلم قصهای را در یك فرآیند تاریخی روایت میكند كه دربارهاش اسناد زیادی منتشر شده است. هنر مهدویان این است كه از دل این اسناد، جذابترین و در عین حال مهمترین بخشهای آن را بیرون كشیده و با مهارتی كه از یك فیلمساز باتجربه انتظار میرود، آنها را استادانه كنار یكدیگر چیده است. ماجرای نیمروز البته منتقدانی هم دارد؛ منتقدانی كه فراموش كردهاند فیلم به روایت رسمی از اتفاقهای سال60پرداخته و به شیوهای هوشمندانه از 30خرداد 60شروع میشود و در 19بهمن همین سال به پایان میرسد.
نفس
- كارگردان: نرگس آبیار
- بازیگران: مهران احمدی، گلاره عباسی، سیامك سفری، محمدرضا شیرخانلو، احسان قاسمی، پانتهآ پناهیها، شبنم مقدمی، با معرفی ساره سادات نورموسی و با هنرمندی جمشید هاشمپور
- تهیهكنندگان:شركت سینمایی نور تابان، ابوذر پورمحمدی و محمدحسین قاسمی
نرگس آبیار بعد از دومین ساختهاش «شیار 143» به جمع نهچندان پرتعداد فیلمسازان زن شاخص سینمای ایران پیوست. آنچه شیار 143را به اثری متفاوت تبدیل كرده بود، نگاه زنانه فیلمساز به مقوله دفاع مقدس بود. تصویری از مادری كه سالها به انتظار فرزند به جبهه رفتهاش نشسته، همراه با مایههایی پررنگ از احساساتگرایی، آنقدر قوت ملودراماتیك داشت كه تدوین ضعیف فیلم و ساختار سینمایی نهچندان متناسبش خیلی توی ذوق نزند. مهمترین امتیاز شیار 143سوژه فیلم بود و در مرحله بعد بازی مریلا زارعی كه عنان احساسات را در فیلم بهدست میگرفت و تماشاگر را تا انتها با خود درگیر و همراه میكرد.
درحالیكه بهنظر میرسید آبیار در فیلم سومش كار دشواری در پیش رو دارد و دامنه انتظارها از او بهشدت افزایش یافته، نمایش «نفس» در سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر همه را غافلگیر كرد. فیلم بلندپروازانه نرگس آبیار، روایت بخشهایی از تاریخ معاصر ایران از دید یك دختربچه است؛ روایتی همراه با تخیل و در عین حال مستند كه تصویری باورپذیر از دوران پرتب و تاب دهه50 و اوایل دهه 60 میسازد و مخاطب را كاملا با خود همراه میكند. نسخه جشنواره كمی طولانی بود و فیلم برای اكران عمومی كوتاه شد و به زمانی نزدیك به دو ساعت رسید كه البته همین زمان هم برای فیلمهای ایرانی كه اغلب 90 دقیقهای هستند زیاد محسوب میشد. نفس به شكل دلپذیری فیلمی شخصی است؛ شخصیترین فیلم كارنامه نرگس آبیار كه در آن آنچه از كودكی به یاد دارد را با قصه و درام در هم آمیخته و در نهایت به تركیبی از خاطره و داستان و تغزل رسیده است. درحالیكه عدهای شیار 143را به شعارزدگی متهم كرده بودند. در نفس بخشی از مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران بدون دادن شعار روایت میشد.
نزدیكترین تعبیری كه منطبق با حال و هوای فیلم بود تشبیه آن به دفترچه خاطرات یك دختربچه بود كه از دل انقلاب و جنگ روایت خود را بیان میكرد. نفس قصهگویی كلاسیك را كنار گذاشته و روایت غیرخطیاش را با خاطرهگوییهایی همراه كرده كه در آن هم ظرافت به چشم میخورد و هم جسارت؛ روایت زندگی خانوادهای فقیر كه در خانهای حوالی كرج زندگی میكنند. شخصیت اصلی فیلم دختربچهای است به نام بهار(سارهسادات نورموسی) كه پدرش غفور(مهران احمدی) راننده كامیون« كفش بلا» است و در آستانه انقلاب اخراج و و كاسبی خردهپا میشود. زندگی بهار با فرازونشیبهای فراوانی مواجه میشود.
زندگی با مادر ناتنی غفور، افسرخانم/ ننهآقا(پانتهآ پناهیها)، تشویقهایی كه از خانم معلم سپاهیدانش (گلاره عباسی) میشنود، رفتن به دیدار عمویش قدیر(سیامك صفری) در قم و مواجه با كولی- غربتیهای هندی حاشیهنشین كه رئیسشان ببریخان(جمشید هاشمپور) است و بعد، سفر به یزد و رفتن نزد خالهاش (مریم صادقی)، وقوع انقلاب و شروع جنگ تحمیلی كه فیلمساز به آن در دل خردهروایتهای زندگی بهار میپردازد. نفس به لحاظ كارگردانی و روایت چند گام از شیار 143جلوتر و از آن جنس فیلمهایی است كه در سینمای ایران كمتر ساخته میشود.
۵۰كیلو آلبالو
- كارگردان: مانی حقیقی
- بازیگران: ساعد سهیلی، هستی مهدویفر، پژمان جمشیدی، آزاده صمدی، افسانه بایگان، فرهاد آئیش، علی صادقی، مونا احمدی، امید روحانی، بهنوش بختیاری، داریوش اسدزاده، هادی كاظمی، سیامك انصاری، ویشكا آسایش، سروش صحت، مهران غفوریان، نادر سلیمانی و مانی حقیقی
- تهیهكنندگان: مصطفی شایسته و محمد شایسته
در فیلم «خوب، بد، جلف» ساخته پیمان قاسمخانی، مانی حقیقی نقش كارگردانی متعلق به سینمای هنری را بازی میكند كه تهیهكننده او را به استفاده از پژمان جمشیدی و سام درخشانی كه با سریال «پژمان» كارشان گل كرده، مجبور میكند. در نهایت هم مانی حقیقی آنقدر سرصحنه حرص میخورد كه بر اثر سكته قلبی از دنیا میرود! با توجه به اغراقهای مرسوم سینمای كمدی، پژمان جمشیدی و سام درخشانی در خوب، بد، جلف نقش بازیگرانی بیاستعداد را بازی كردند و حضور آنها در فیلمی به كارگردانی مانی حقیقی هم قرار بود به مجموعهای از موقعیتهای كمدی بینجامد.
شوخیهایی كه از دل تضاد میان ایدهآلهای مانی حقیقی كارگردان و پژمان و سام درخشانی بیرون میآمد هم در نهایت بامزه و مفرح بود. فقط نكته اینجا بود كه در عالم واقعیت و بدون اجبار و اصرار، مانی حقیقی با پژمان جمشیدی فیلم ساخته بود؛ آن هم فیلمی كه از ابتدا قرار بود تجاری و بهاصطلاح؛ «بفروش» باشد و مجموعهای از بازیگران آثار طنز هم در آن بازی كرده بودند؛ فیلم 50كیلو آلبالو كه پس از اكران موفق در نوروز 95با یك سال تأخیر، سرانجام سر از شبكه نمایش خانگی درآورد. كارگردانی كمدی شلوغ و بازاری از جنس 50كیلو آلبالو پس از فیلم روشنفكرانه «اژدها وارد میشود» روحیه افراط و تفریطی مانی حقیقی را به خوبی نمایان میكند.
نوه ابراهیم گلستان و فرزند نعمت حقیقی و لیلی گلستان كارش در سینما را با فیلم اكران نشده «آبادان» شروع كرد و بعد با «كنعان» و «پذیرایی ساده» نشان داد كه علاقهای به طیكردن مسیرهای قبلا پیموده شده را ندارد و دنبال ایدههای تازه و متفاوت است. در اژدها وارد میشود مانی حقیقی نشان داد كه بهعنوان كارگردان در خلق فضای مؤثر سینمایی رشد و ارتقای قابلتوجهی كرده و حتی كسانی كه چندان موافق فیلم نبودند یا چیز زیادی از آن سر در نیاورده بودند در اینكه اژدها وارد میشود، فضای غریب و كارگردانی مسلطی دارد تردیدی نداشتند. شاید كمتر كسی فكر میكرد مانی حقیقی پس از ساخت بهترین اثر كارنامهاش، سراغ فیلمی از جنس 50كیلو آلبالو برود؛ یك كمدی تجاری با تمام عناصر و نشانههای سینمای عامهپسند كه امكان نمایش و عرضه آنها در سینمای ایرانی وجود داشته است.
ماجرای ساختن فیلم تجاری خوش ساخت هم خیلی با حال وهوای 50كیلو آلبالو منطبق نمیشود و برخی از نوعی خودآگاهی روشنفكرانه و هجو فیلمفارسی در فیلم سخن به میان آوردند كه در این خصوص جز در لحظاتی، نمیشود مصداقی از آن در 50كیلو آلبالو یافت و ارائه كرد. فیلم پر است از تیپهای نمایشی و انواع و اقسام حادثه و اتفاق؛ بهگونهای كه در تمام مدت تماشای آن مخاطب كاملا سرگرم میشود. حال اینكه نام این جنس سرگرمی را چه میشود گذاشت خود داستانی دیگر است. تماشای 50كیلو آلبالو از منظر پیشنهادی كه كارگردانش از منتهیالیه جریان روشنفكری، به سینمای عامهپسند میدهد، در نوع خود جالب توجه است؛ جالب توجه از این نظر كه پیشنهاد مانی حقیقی روشنفكر، تفاوتی با آنچه در گذشتهها امثال سیامك یاسمی و رضا صفایی عرضه میكردند، ندارد.
هلن
- كارگردان و تهیهكننده: علیاكبر ثقفی
- بازیگران: روشنك گرامی، پژمان بازغی، امین حیایی، هوتن شكیبا، ستاره پسیانی و رؤیا نونهالی
علیاكبر ثقفی اواسط دهه ۷۰ فیلم «جان سخت» را با بازی مجید مظفری جلوی دوربین برد. فیلمی كه قرار بود ابوالفضل پورعرب بازیگر اصلی آن باشد، ولی در دقیقه۹۰، پورعرب كه در آن سالها بسیار پرمخاطب بود، جای خود را به مظفری داد. جانسخت بهعنوان فیلمی حادثهپرداز نشانی از موفقیت را به همراه نداشت و چند سال بعد ثقفی سراغ سوژهای رفت كه بهنظر میرسید به گیشهای تضمین شده خواهد رسید. در اوج موفقیتهای تیم فوتبال پرسپولیس و قهرمانیهای پیاپی این تیم با مربیگری علیپروین، ثقفی فیلم فوتبالیستها را با بازی پروین، حمید استیلی، افشین پیروانی و چند بازیكن دیگر تیم سرخپوش پایتخت، جلوی دوربین برد. نتیجه كار البته آنقدر ضعیف بود كه فیلم برخلاف پیشبینیهای اولیه نتوانست به فروش قابلقبولی دست یابد. ثقفی پس از شكست فوتبالیستها، یكدهه را به سكوت گذراند و پس از آن هم ترجیح داد در كسوت تهیهكننده در كنار پسرش امیرحسین ثقفی بایستد.
با فیلمهای «مرگ كسب و كار من است» و «همهچیز برای فروش» امیرحسین ثقفی بهعنوان استعدادی تازه در سینمای اجتماعی ایران مطرح شد و البته فیلم سوم این كارگردان با عنوان «مردی كه اسب شد» آنقدر فرمگرا بود كه كمتر كسی توانست با آن ارتباط برقرار كند.با این حال، همكاری پدر و پسر در فیلم «هلن» شمایلی تازه یافت. اینبار امیرحسین ثقفی فیلمنامهای اجتماعی برای پدرش نوشت تا علیاكبر ثقفی پس از 15سال دوری از فیلمسازی روی صندلی كارگردانی بنشیند.
هلن یك درام اجتماعی تلخ است كه به لحاظ فضا و حالوهوا یادآور سینمای خیابانی سالهای دور است. همانطور كه از نام فیلم برمیآید، با اثری زنمحور مواجهیم. هلن (روشنك گرامی) دختر جوانی است كه زندگی نابسامانی دارد. مادرش نسرین (رویا نونهالی) سالها پیش از همسرش جدا شده و حالا با مردی كمسن و سالتر از خود با نام فرهاد (امین حیایی) زندگی میكند. هلن حاضر به زندگی با مادرش نیست و خرج خودش را از راه فروش داروهای لاغری به داروخانهها درمیآورد. نگین (ستاره پسیانی) دوست صمیمی هلن است. هلن كه قصد ازدواج با اشكان (هوتن شكیبا) برادر نگین را دارد برای فرار از بنبست زندگی حاضر به مهاجرت شده و از اینجا پای یك قاچاقچی به نام بابی (پژمان بازغی) به ماجرا باز میشود. برخلاف بسیاری از فیلمهای سینمایی كه در آنها شاهد خط قصه پررنگی نیستیم در فیلم هلن مشخص است كه فیلمساز كوشیده تا در فیلمش حفرههای روایتی وجود نداشته باشد.
از میان سه فیلمی كه تاكنون علیاكبر ثقفی كارگردانی كرده، هلن با فاصله، بهترین آنهاست. فیلمی كه در اكران عمومی هم در موعد نامناسبی به نمایش درآمد و هم اینكه در كنارش «خوب، بد، جلف» بهعنوان یك كمدی جذاب حضور داشت. به همین دلیل هلن در اكران عمومی كمتر دیده شد. برای فیلمهایی از این جنس كه در اكران مهجور واقع میشوند، شبكه نمایش خانگی میتواند فرصتی مناسب برای بهتر دیدهشدن باشد. هرچند بهنظر میرسد فیلمی چون هلن كمی دیر ساخته شده و چنین اثری با این حالوهوا تماشاگران دهه۷۰را بهتر میتوانست جذب كند. فضایی كه فیلم بر آن تكیه دارد، سالهاست در كمتر فیلمی بهچشم میخورد و شاید بتوان گفت واقعگرایی اجتماعی هلن كمی كهنه است.
شاهین مالت
- كارگردان: جان هیوستن.
- بازیگران: همفری بوگارت، مری آستور، گلادیس جورج، پیتر لوره(لوری)، لی پاتریك، سیدنی گرین استریت و والتر هیوستن.
- سال ساخت: ۱۹۴۱
جان هیوستن در نخستین فیلم بلند سینماییاش كه آن را براساس رمانی از دشیل همت كارگردانی كرد یكی از بهترین نوآوریهای تاریخ سینما را خلق كرده است. فیلمسازی كه از سوی منتقدان كارگردان مولف نامیده نمیشد و اندرو ساریس منتقد سرشناس آمریكایی در ردهبندی كارگردانهایش او را در فهرست «كمقدرتر از آنچه بهنظر میرسند» قرار داده، دستكم در ابتدا و انتهای كارنامه بلندش در اندازههای فیلمسازی بزرگ ظاهر شده است. در ابتدای دهه40 هیچكس انتظار نداشت «شاهین مالت» فیلم برجستهای از كار درآید. هیوستن جوان كه قبلا فیلمنامهنویس بود در نخستین تجربه كارگردانیاش كمتجربه بهنظر میرسید. بوگارت هم هنوز در قامت ستاره ظاهر نشده بود.
تنها بخت هیوستن جوان این بود كه بهعنوان نویسنده آنقدر موفق ظاهر شده بود كه برادران وارنر در مرحله فیلمنامه و انتخاب داستان دشیل همت دخالتی نداشته باشند. هیوستن با اعتماد به نفسی كمنظیر جورج رافت ستاره تابناك آن سالهای هالیوود را كنار گذاشت و بوگارت را انتخاب كرد كه پیش از آن عمده شهرتش را مدیون نقش منفیهایش بود. شاهین مالت داستان معماییاش را با مهارت تمام تعریف میكند و در خلق كارآگاهی تلخاندیش بخشی از اسطوره بوگارت را ترسیم میكند. بسیاری از كاراكترهای فیلم سویه اصلی شخصیتشان را پنهان كردهاند كه در راس آنها مری آستور قرار دارد كه مقدمهای به حضور تیپ خاص زن فریبكار بر آثار نوآر شد. فیلمبرداری سیاه و سفید فیلم درخشان است و بهنظر میرسد همه بازیگران در نهایت دقت انتخاب شدهاند. در شبكهای پیچیده از فریب و جنایت مجسمهای به نام شاهین مالت به سرقت میرود. ماموریت سام اسپید با بازی بوگارت یافتن این مجسمه و حل معماست. در این مسیر اسپید تجربهای را از سر میگذراند كه در انتهای فیلم دیگر آن كارآگاه سرد و بهظاهر بیتفاوت نیست كه حرفهایگری مهمترین مسالهاش است. به تعبیری قهرمان هیوستن در انتهای
شاهین مالت طعم بیهودگی و شكست را با تمام وجود میچشد.
نظر کاربران
از بین این فیلما،ماجرای نیمروز،نفس،خانه ای در خیابان چهل و یکم و امتحان نهایی رو دیدم و خیلی دوست داشتم همشونو،به نظرم نفس خیلی قشنگتر و قصه گوتر از بقیه فیلماس،البته بازی های خیلی خوبیم داشت،ازجمله پانته آ پناهی ها و شبنم مقدمی که واقعا خوب بازی کرده بودن
ساعت 5عصر و امروز رفتم دیدم..خیلی چرت بود