برترین قسمتهای سریال Game of Thrones
حدود دو هفته از آغاز فصل هفتم سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) میگذرد و با توجه به اینکه تنها یازده قسمت تا پایان این حماسه بینظیر باقی مانده است.
سعی داشتیم که با در نظر گرفتن تمامی فرمولهایی که از یک قسمت شصت دقیقهای تمام و کمال انتظار داریم، پانزده قسمت که در خالصترین و تعالیترین حالت ممکن قرار دارند و یک سر و گردن نیز از سایر قسمتها بالاترند، گلچین کرده و به شما معرفی کنیم. مرگهای شوکه کنند و صحنههای مبارزه حماسی زیادی در طول سریال وجود دارد که انتخاب بهترین میان آنها تقریباً غیر ممکن به نظر میرسد؛ با این حال صحنهای که تقریباً تمامی مخاطبان پر و پا قرص سریال، با آن خاطره داشته و تا مرز جنون نیز آن را پیش برده، درون قسمتهای بزرگ سریال وجود داشته و ما نیز سعی کردیم تا این لحظات ناب را خارج از مبارزات عظیم سریال که خود به تنهایی میتوانند یک لیست کامل را پر کنند، رتبهبندی کنیم.
رتبه پانزدهم: فصل ششم، قسمت دوم؛ «خانه»
اصلیترین دلیل مشهور بودن قسمت «خانه» بیشتر به دلیل سکانس بازیابی بدن بی جان جان اسنو است؛ ولی این قسمت به تنهایی نیز قسمتی بسیار قوی است که به سوالات مکرر طرفداران که در طی یازده ماه اخیر جمع شده بود، پاسخ داد. ما همچنین انتظار بیشتری کشیدیم تا باری دیگر داستان بر روی شخصیت برن، متمرکز شود. برن درست به مانند پدرش که در اولین قسمت سریال، تیراندازی پسرش را تماشا میکرد، مشغول تماشای خاطرات گذشته از پدر جوانش در حین تیراندازی بود.
رتبه چهاردهم: فصل سوم، قسمت سوم؛ «قدمگاه مجازات»
در طی دو بخش اول قسمت «قدمگاه مجازات» اتفاق آنچنان بزرگی رخ نمیدهد که امیدمان را برای یک قسمت بینظیر بالا ببریم؛ ولی استفاده مناسب و شگفتانگیز از کمدی بصری باعث شده که همان بخشها نیز برایمان تبدیل به یک تغییر بسیار خود در طی سریال شوند. خداحافظی ناشیانه آریا با Hot Pie که با نان دندانهدار گرگ شکلی که Hot Pie برای آریا پخته کامل شده است. همچنین رقابت میان سرسی و تیریون بر سر میز جلسه شورا، آن هم به وسیله صندلیها، از جالبترین نکات این قسمت است. توانایی بالای پادریک (Podrick) در برخورد با بانوان نیز از خنده دارترین لحظات تمام سریال است.
رتبه سیزدهم: فصل اول، قسمت ششم؛ «یک تاج طلایی»
نیمه اول از اولین فصل سریال، بیش از اینکه به موضوع جدی و خاصی بپردازد، بیشتر در حال ساختن یک داستان فانتزی و آماده سازی مخاطبان بود، ولی قسمت ششم، برای اولین بار مخاطب را با بعد مخفی سریال که تا پایان آن فصل به خوبی با آن آشنا خواهید شد، همراه کرده و تازه شروع به گرم شدن کرد. «یک تاج طلایی» اولین قسمتی است که در آن، یک شخصیت کلیدی و مهم در سریال کشته میشود. در این قسمت، کال دروگو (Khal Drogo) یک دیگ حاوی طلای مذاب را بر سر ویسریس تارگریان (Viserys Targaryen) خالی کرده و همزمان، دنریس را از چنگال کنترل کننده برادرش خلاص میکند.
رتبه دوازدهم: فصل چهارم، قسمت نهم؛ «نگهبانان دیوار»
«نگهبانان دیوار» آنقدر حماسی و بینظیر است که تا بدین جا، قطعاً تبدیل به یکی از محبوبترین قسمتهای مخاطبان سریال شده بود. قسمتی که از ابتدا تا انتها در طی یک نبرد حماسی رخ میدهد و البته شاهد رد و بدل شدن احساسات و حرفهای ناگفته فراوانی نیز هستیم. متاسفانه تنها ایراد اصلی این قسمت این بوده که بر خلاف سایر قسمتها، داستان روایی آنچنانی برای تعریف کردن وجود ندارد و ازین جهت یک نکته منفی برای آن حساب میشود. با اینکه به مقدار کافی موارد شوکه کننده وجود دارد، ولی این قسمت از نظر شوکه کنندگی به هیچ وجه به قسمت قبلی خود یعنی، «کوه و افعی» نمیرسد و یا حتی از نظر عظمت به قسمت بعدی خود یعنی «فرزندان»؛ با این حال قرار نیست که با یک قسمت معمولی و یا ضعیف رو به رو باشیم.
رتبه یازدهم: فصل سوم، قسمت پنجم؛ «بوسیده شده با آتش»
بر خلاف رتبه قبلی، هیچ موضوع حماسی و فوق العاده جذابی در رابطه با این قسمت از فصل سوم وجود ندارد؛ ولی «بوسیده شده با آتش» آنچنان قدرتمند، مسیر خود را شروع کرده و به پایان میرساند که باعث شده، هر لحظه از آن تماشایی و خیره کننده از آب در بیاید. متاسفانه نکتهای که سازندگان از همان ابتدا آن را برای ما برنامه ریزی کرده بودند، دختر استنیس یعنی پرنسس شیرین (Shireen) بود که در این قسمت با عنوان «بوسیده شده با آتش» به ما معرفی میشود، و همانطور که میدانید، وی در نهمین قسمت از فصل پنجم یعنی «رقص اژدهایان» توسط همین آتش بوسیده شده و از دنیا میرود.
رتبه دهم: قسمت نهم، فصل ششم؛ «نبرد حرامزادهها»
اگر با یک سریال و رسانه دیگری غیر از بازی تاج و تخت سر و کار داشتیم، «نبرد حرامزادهها» بدون شک به دلیل عظمت و بزرگی، تبدیل به بزرگترین و بهترین قسمت آن سریال میشد؛ ولی از آنجایی که با یک سریال معمولی سر و کار نداریم، میدانیم که هر چه پایین تر برویم، با پدیدههای عجیبتر و پیچیدهتری رو به رو میشویم. جدا از جنگهای کلیشهای که با نام قسمتهای نهم کلید خوردهاند، اگر عظمت جنگ وینترفل را کنار بگذاریم، پیروزی جان اسنو، به موقع سر رسیدن سانسا و انگشت کوچک و کشته شدن رمزی بولتون، تقریبا تمام استانداردهای شوکه کننده و رسمیای هستند که بازی تاج و تخت در طی این سالها به ما نشان داده است؛ با این حال این یک قسمت عادی نبوده و همانند نبرد فصل چهارم، «نبرد حرامزادهها» تماماً بر روی مقیاس خلاصه میشود.
رتبه نهم: قسمت هشتم، فصل پنجم؛ «هاردهوم»
با اینکه فصل پنجم به آرامی و کندی، شروع به ساختن ساختار سریال و متحد کردن همه با هم بود، قسمت هشتم از ناکجا آباد سر از تلویزیون در آورد و با یک قتل و عام طولانی به همراه خودنمایی ترسناک وایت واکرها که در نهایت به پیروزی آنها منجر شد، تا حدودی پرونده سریال را به طور کامل بست! بر خلاف قسمتهای مربوط به نبرد گذشته، «هاردهوم» به مخاطبان کتابها نیز تجربهای جدید که پیشتر با آن رو به رو نشده بودند، ارائه میکند. البته کاملاً مشخص است که چرا پایان این قسمت در رمان ذکر نشده است. نه به خاطر اینکه تماشای این لحظات اکشن در قالب تصویر بسیار لذت بخشتر باشد، بلکه مشاهده کنیم که فلز والریایی قابلیت کشتن وایت واکرها را دارد (که پیش تر از این موضوع آگاه بودیم) و تنها فردی نیز که در کتاب، به توسط وایتها تسخیر میشود، یک زن وحشی است که پیشتر در همان قسمت با وی آشنا شدیم و البته در سریال، علاوه بر وی شاهد تبدیل تمامی یاران مرده جان به وایت واکر هستیم.
رتبه هشتم: قسمت اول، فصل چهارم؛ «دو شمشیر»
اگر بخواهیم این قسمت را در یک جمله توصیف کنیم، قطعاً بهترین واژهها: «آریا، سگ شکاری (The Hound) و یک اتاق پر از مرغ» میباشند. آغازگر فصل چهارم، بهترین حضور میسی ویلیامز (Maisie Williams)، بازیگر نقش آریا استارک، در طول سریال است. در این قسمت، آریا جهت پس گرفتن شمشیری که برادرش جان به وی هدیه داده، وارد میخانهای میشود که توسط مردان لنستر تسخیر شده است. هم وی و هم سگ شکاری، در طی این مدت کوتاهی که در میخانه سر میکنند، تعدادی از بهترین و جالبترین دیالوگهای تمام سری را به زبان میآورند (به عنوان مثال: «اگه یه کلمه دیگه از تو اون دهن گشادت بیرون بیاد، شاید مجبور شم که همه مرغای این جا رو بخورم!»).
رتبه هفتم: قسمت هشتم، فصل چهارم؛ «کوه و افعی»
زمانی که از نقشه نهایی اوبرین مارتل رونمایی میشود، آبشار سرخ دورن تنها دلیلش برای حضور در مقر پادشاهی را زمین زدن کوهستان، یک بار برای همیشه اعلام میکند و برای به انجام رسیدن اینکار، در یک محاکمه بر اساس نبرد، برای نجات جان تریون وارد عمل میشود. البته قبل از آن شاهد نمایشی خیره کننده از خواهران استارک در واله هستیم. ابتدا در مقابل قتل لایسا که توسط انگشت کوچک رخ داده است، درست زمانی که نزدیک به رو شدن دست وی رسیده است، سانسا به نفع وی شهادت داده و او را نجات میدهد.
رتبه ششم: قسمت پنجم، فصل ششم؛ «در»
فصل ششم تا بدین جای کار آغاز و ادامه ای قدرتمند را تجربه کرده بود، ولی به طور قطع، هیچکس نمیتوانست پیش بینی کند که ناراحت کنندهترین و غم انگیزترین مرگ سریال در پنجمین قسمت این فصل رخ دهد. معمولاً و به طور سنتی، سریال لحظات و اتفاقهای مهمش را برای قسمتهای نهم و دهم ذخیره میکند و برای آنها نیز کلی تدارکات میبیند. با این حال «در» تمام سنتهای گذشته را زیر پا له کرده و صحنه به شدت ناراحت کننده مرگ هودور که تماشای آن، از تماشای منفجر شدن کله اوبرین مارتل نیز سختتر است، در پیش چشمانمان به نمایش در آمد. با مرگ اوبرین، ند استارک، راب و حتی کتلین استارک، سریال به شدت پیشرویاش را بر اساس فرمولهای شوکه کننده قرار داد که پردازش اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، برای بیننده کمی دشوار میشود.
رتبه پنجم: قسمت نهم، فصل اول؛ «بیلور»
نکته اصلی در رابطه با این قسمت، که به گونهای پایه گذار اصلی سیستم شبانه روزی شوک در طول سریال بازی تاج و تخت است، این است که، حتی با این وجود که ند استارک، که از ابتدا به عنوان شخصیت اصلی سریال به ما معرفی میشود، به عجیبترین شکل ممکن کشته میشود، ولی باز هم تماشاگران میدانند که قرار است با پدیدهای، بزرگتر از یک سریال تلویزیونی معمولی دست و پنجه نرم کنند و به همین دلیل است که تا پایان مسیر، به تماشا مینشینند. با این حال، این مرگ یک مرگ طبیعی به مانند فیلمهای حماسی دیگر که یک موسیقی نیرومند در پس زمینه در حال پخش است و شخصیت اصلی نیز در حال ادای کلمات سنگین و پایانی است، نیست. مرگ ند استارک به دلیل رسوایی و قبول وفاداری به جافری است و به گونهای وی با شمشیر خودش کشته شده و هیچگاه نباید این ریاضت را میپذیرفت.
رتبه چهارم: قسمت نهم، فصل سوم؛ «باران کستمیر»
کلیدیترین و معروفترین لحظه در کتابهای سری، یعنی عروسی قرمز، لحظه ایست که سازندگان به دلایل مشخصی، به سختی برای رسیدن به آن تلاش کردند. در میان تمامی مرگها و خشونتهایی که بازی تاج و تخت تا بدین جا به نمایش گذاشته است، هیچ یک به این اندازه جنجال ساز نشدهاند. حتی هنوز نیز طرفداران در به سختی در حال دست و پا زدن و دوری از اسپویلها میباشند و میدانند که عروسی در این سریال به هیچ وجه معنی خوبی نمیدهد. ما از تمام آن جریان دلخراش میگذریم و به آن اشارهای نمیکنیم، ولی سکوتی که پس از پایان قسمت بر فضای تیتراژ حامل است، بر خلاف آهنگ گوش نوازی که در پایان هر قسمت میشنویم، باعث میشود که تا چند لحظه طولانی به فکر فرو برویم و تا مدتها نیز در این شوک عجیب و غریب باقی بمانیم.
رتبه سوم: قسمت دهم، فصل چهارم؛ «فرزندان»
تقریباً تمام شخصیتهای باقی مانده، داستانی برای جمع کردن در پایان فصل چهارم دارند؛ ولی بر خلاف سایر پایان فصلهای دیگر، اینبار این جمع کردن شامل انتقال به مرحلهای والاتر است. ناوگان استنیس، جان را از دست وحشیها نجات میدهد، کلاغ سه چشم معرفی شده و آغاز سفر آریا استارک به براووس که ماجراجوییهای فراوانی را برای این استارک جوان رغم میزند، احتمالات و شایعات فراوانی را به میان کشیده است. با این حال، در این قسمت، هیچ چیز به اندازه مرگ تایوین لنستر، کلیدی و فراموش نشدنی نیست. مرگ تایوین به دست پسرش تیریون، بدون شک بهترین ساختار نوشتاری، بازیگری و کارگردانی را که سری بازی تاج و تخت تا به حال به خود دیده را درون یک برداشت بینظیر قرار داده است.
رتبه دوم: قسمت دهم، فصل ششم؛ «بادهای زمستان»
برای آنهایی که فکر میکردند، «نبرد حرامزادهها» حرفهای ناگفته و پرونده سریال را تا حدودی بست، قسمت نهایی و آخرین چیزی که تا به امروز از سریال بازی تاج و تخت پخش شد، تقریباً زمین تا آسمان تکان دهنده بود و چیزی که به نظر خیلی سرهم بندی شده و بینظم به نظر میرسد، یکی از بهترین و قدرتمندترین قسمتهای تمام سریال است. آهنگساز سریال، آقای رامین جوادی، در بهترین حالت ممکن قرار دارد؛ وی ابتدا قضایا را پیش و پس از ماجرای با خاک یکسان کردن سالن شورای گنجشک اعظم، با موسیقی تنش زایش، متشنج کرده و در ادامه، سفر بزرگ دنریس با کشتیها را به مقصد وستروس، با موسیقی حماسیاش، دلنشین میکند.
رتبه اول: قسمت نهم، فصل دوم؛ «بلکواتر»
معیار اصلی قسمتهای مربوط به نبرد در سریال بازی تاج و تخت، بدون شک به قسمت «بلکواتر» در فصل دوم بر میگردد. تصویری از آتش وحشی که در حال خوردن و نابودی ناوگان استینیس میباشند، قدرت بینظیر تیریون در سخنرانی، اولین ادعای بزرگ استنیس در صعود از پلههای مقر فرماندهی و ترس جافری از ورود به صحنه نبرد و مخفی شدن در سوراخ موش، همگی فرمولهای لازم را برای ساخت یک قسمت تکرار نشدنی به مدت شصت دقیقه در سریال محبوب بازی تاج و تخت فراهم کردهاند.
نظر کاربران
به نظرم جای رتبه اول و دوم باید عوض بشه.
فقط ترکوندن گنجشک اعظم .همین
نبرد حرومزاده ها بهترین قسمتشه با اختلاف