از او که در دبیرستان کنارت مینشست، از او چه خبر؟
برخی افراد دبیرستان را بهترین دوران زندگیشان میدانند و «یاد اون روزها بهخیر» ورد زبانشان است.
برترینها: چه کسی دوران دبیرستان یادش میرود؟ دورانِ عشقهای هیجانی، ژستگرفتنهای مضحک، شیطنتهای خطرناک، و درگیریهای شبانهروزی با والدین. خاطره هرچه عاطفیتر باشد، ماندگاریاش در حافظه بیشتر میشود و شاید هیچ زمانی بهاندازۀ دوران دبیرستان در ذهن افراد حک نشود.
ما حتی وقتی میخواهیم موفقیت خود را در زندگی بسنجیم، خود را با رفیقهای دبیرستانمان مقایسه میکنیم. واقعاً چرا این دوره معنادارتر و بهیادماندنیتر است؟برخی افراد دبیرستان را بهترین دوران زندگیشان میدانند و «یاد اون روزها بهخیر» ورد زبانشان است.
در همین رابطه کاربری به نام سامان توئیت متفاوتی درباره همکلاسی دوره دبیرستان منتشر کرده است که با واکنش متفاوت کاربران همراه شده است که در ادامه میخوانید.
* اکانت توئیتری درهم نویس نوشت: روز اول دبیرستان خیلی اتفاقی کنار یه کسی نشستم که اگه تو اون لحظه بهم میگفتن قرار باهاش تا حداقل شش هفت سال آینده حتما دوست بمونی اصلا باورم نمیشد ولی خب همون یه نفر بین اون همه آدم برام موند جالبه.
* جانان هم نوشته است: از خوشبختی های زندگیم اینه که رفیقای دبیرستانمو هنوزم دارم و این واقعا حس خیلی خوبیه :)))
* کاربری به نام کیمیا هم نظر داد: ۵ سال بهترین و قابل اعتمادترین دوستم و مثل خواهر بهم نزدیک بود بعد یهو دیگه جواب پیامام رو نداد و گوستم کرد و پشت سرم حرف زد!
* حساب کاربری آپاچی نیز اینگونه واکنش نشان داده است: ۴ سال دبیرستان ۴ تا ادم متفاوت بغل دستی ام بودن. بکیشون تو گوگل کار میکنه. یکیشون رپر شده. یکیشون رفته جنگ الکترونیک. یکیشون هم گاوداری داره.
* هانا هم گفت: والا نزدیک به ربع قرنه با هم رفیقیم توی عروسیم هم بوده البته یک نفر نیستند سه نفرند.
* اکانت مارلی هم در حساب کاربری خود در شبکه ایکس نوشت که یکیشون ازدواج کرده، یکی دیگهشون هلنده! یکی دیگه معلم انگلیسی شده ولی باباش گفته حق نداری شاگرد خصوصی مخصوصا شاگرد پسر داشته باشی:))))
* مرجان هم از تجربه تلخ همسرش در این خصوص گفته است: این توییتو برای شوهرم خوندم و گفتم کیا بودن؟ داغ دلش تازه شد که یه رفیق بد چقدر میتونه مسیر زندگیت رو عوض کنه. تا سال دوم توی یه اکیپ خرخون بود که الان همشون یا مهاجرت کردن یا شغل های خفنی دارن ، دوسال اخر شرترین پسر مدرسه چسبید بهش و از درس دورش کرد و کنکورشو خراب کرد و نواونست دیگه درس بخونه الان تو اسنپ کار میکنه.
* توئیت عجیب اما بامزه مهدیه هم سوژه شده است: شاید باورتون نشه ولی من در تمام سنین ابتدایی؛راهنمایی؛ هنرستان یدونه صندلی تک میزاشتم پیش شوفاژ مینشستم!!!
* کامران هم اینگونه اظهارنظر کرد: فرانکفورته، یه تیکه از قلب منم با خودش برده. اونی که پشتم میشست هم تگزاسه. جلوییم هم میلان. هر کسی هم مونده، به جز من، پزشکه :))
* محیا هم این توئیت را منتشر کرد: فقط بغل دستیهای آخر سال دبیرستانمو یادمه که یکیش بی خبر رفت فرانسه و به من هیچی نگفت. اون یکی هم درگیر زندگی و نامزدشه.
* سلما از تجربه متفاوت خودش گفته است: هر کی از دبستان تا دبیرستان و حتی تو دانشگاه کنار من نشسته الان کاناداست. خلاصه اگه خاکت رو دوست داری با من سر یه میز نشین هموطن.
* متین هم گفت: ما دبیرستانمون خصوصی بود و 6 نفر بیشتر نبودیم و هممون قرار بود پزشکی تهران، اصفهان یا کیش بخونیم، الان از اون شیش نفر هیچ کس ایران نیست و هیچ کدوممون دیگه پزشکی نمیخونه و همه خوشحال از رشته/حرفه در حال حاضرشون هستن.
* رستاک هم نگاه طنز به این توئیت داشته است و گفت: ۱۵ سال کنارم بود تا وقتی کانگوروهای استرالیا ازم گرفتنش!!!!!!!!
* لیلا نیز این توئیت را به اشتراک گذاشت: تا ازدواج نکرده بودم هی زنگ میزد شوهر نکردی هنوز انقد پیگیر بود همیشه منتظر زنگ و حرفاش بودم دیگه تا ازدواج کردم بهم زنگ نزد ی اینستا دارم ازش همین.
* سماع هم توصیف خود از ایام دبیرستان بیان کرد: آخرین خبری که از همکلاسی های دبیرستانم دارم اینه بهترین رشته و دانشگاه رو من بین شون قبول شدم اون همه اذیت هایی که کردنم و پشت سر گذاشتم و رفتم و اونی که بیشترین اذیتو برام داشت برگشت نشست پشت کنکور که دوباره الان آزاد از اول میره چون عرضه قبول شدنم حتی نداشت ولی یه زمانی به خاطر اون کل کلاس با من دشمن شدن به خاطر اونا حتی مشاورم به مامانم گفت بچه تو حتی نهاییهاشم قبول نمیشه چه برسه کنکور!
* فرید نیز گفت که ما یازده نفر بودیم که توی ردیف ته کلاس مینشستیم که همه تارومار شدیم. از بین اون همه فقط من و یکی دیگه بالا اومدیم. کلاهبردار. راننده سنگین. نصاب آسانسور. ترک تحصیل. مغازهدار. دامدار. بیکارهٔ همه کاره. دو نفر دیگه رو ازشون اطلاعی ندارم.
* سمیه اما تجربه متفاوتی دارد: هفته پیش رفتم همکلاسی سمت راستی دندونم رو عصب کشی کرد. همکلاسی سمت چپی هم دیروز پیام داد یه قرار هماهنگ کنیم هم دیگه رو ببینیم. به دبیر جبرمون هم خبر بده بیاد.
* خشایار هم نوشته است که یکیشون شهرداره. یکشون رفته خارج از کشور. چندتاشون بازنشسته شدن. تقریبا با همشون در ارتباطیم. حتی دوستان دوران دانشگاه. ما دهه ۵۰ هستیم. هوای همو داریم.
* اکانت جوان افسرده هم این توئیت را منتشر کرد: خوبه سلام داره. پشت سریم هم الان دوتا بچه داره. کناریش هم خوبه هنوز مجرده. جلوییم متاهله بچه نداره. کناریش هم همین نزدیکیاس. ردیف کناریم رفته کانادا ولی در ارتباطیم. بقلیش آمریکاس و یه دختر ناز داره. جلوییش هم کارمنده و مطلقه. میز پشتیش پارسال فوت کرد متاسفانه وقبلش هم در ارتباط بودیم.
* و آخرین نظر متعلق است به الهه که نوشته است: هنوزم اولین نفر برای دردول همیم. راجب دیزاین خونش و عروسیش مشورت میکنیم. خنده هاشو دیدم گریه هامو دیده دعواهاشو دیدم. غرامو شنیده. هنوزم رفیق ترینمه.
ارسال نظر