«دانکرک»؛ جاه طلبانه ترین فیلم کریستوفر نولان
کارگردان فیلم هایی به یادماندنی و متنوع از سه گانه «شوالیه تاریک» گرفته تا «میان ستاره ای» از پروژه جدیدش می گوید که به گفته بعضی از منتقدان بهترین فیلم اوست.
به نقل از تایم، کریستوفر نولان مسیر حرفه ای کاری اش را با ساختن فیلم های هوشمندانه ای شکل داده که در عین حال صدها میلیون دلار در باکس آفیس فروش می کنند. دهمین اثر او که «دانکرک» نام دارد، ممکن است جاه طلبانه ترین ساخته این کارگردان بریتانیایی آمریکایی تا به حال باشد.
دانکرک که روز جمعه بیست و یکم جولای اکران شد، از همین حالا دارد به عنوان یکی از مهم ترین فیلم های ساخته شده در ژانر جنگی مورد تحسین قرار می گیرد و تقریبا تمام منتقدان یک صدا از آن تجلیل کرده اند. این پروژه که مخلوطی از اکشن فیلمبرداری شده از هوا، زمین و دریا است، باید به همان اندازه که دیده می شود، تجربه شود. با وجود اینکه موضوع آن ارتباطی با ساخته های پیشین نولان در کمیک های دی سی (سه گانه «شوالیه تاریک») و فضا («میان ستاره ای») ندارد، بسیاری از نکات آشنا و خاص نولان را در خود دارد. نولان در مورد اینکه چرا و چگونه این فیلم را حالا ساخت، با تایم صحبت کرد.
طی دهه گذشته، شما فیلم هایی ساختید که داستان شان داخل دنیای کمیک های دی سی، درون ضمیر ناخودآگاه انسان و فضا به وقوع می پیوندد. چرا حالا به زمین بازگشته اید، چرا به تاریخ؟
- دانکرک یکی از بزرگترین داستان های ناگفته سینمای مدرن است. من خودم حدود ۲۵ سال پیش با یک قایق کوچک آن مسیر را طی کردم و دیدم که چقدر آب هایش پرتلاطم است و عبور از آن چقدر نیاز به آمادگی فیزیکی دارد و این در حالی بود که هیچ کس روی سرم بمب نمی انداخت و از وسط یک منطقه جنگی هم رد نمی شدم. همین تجربه باعث شد درجه ای خارق العاده از تحسین برای کسانی که سال ۱۹۴۰ سوار آن قایق های کوچک شدند تا به سربازها کمک کنند، در ذهن من شکل بگیرد.
وقتی که در بریتانیا بزرگ می شدید، دیدگاه تان نسبت به رخدادهای دانکرک چه بود؟
- در بریتانیا، آدم با این داستان بزرگ می شود. واقعا بخشی از دی ان ای ملی است. به عنوان یک آدم بریتانیایی در استخوان آدم است. در ابتدا این داستان را بیشتر از نظر اساطیری و تا حدودی ساده گرایانه دریافت می کنید. اما هر چقدر که بیشتر در مورد حقایق آن تخلیه سربازان متوجه می شوید، بیشتر می فهمید که حقیقت تاریخی این مسئله چقدر به هم ریخته تر بوده است.
به نظرتان دلیل خاصی هست که این داستان تا به حال تبدیل به فیلم نشده بود؟
- بله به نظرم همینطور است. چیزی که حالا با نگاه به گذشته درک می کنم این است که این یک فیلم بریتانیایی است و حتی یک آمریکایی هم در خود ندارد، اما برای اینکه بتوان از نظر تکنیکی چیزی در این ابعاد ساخت که بتواند عدالت را بر این داستان برقرار کند، نیازمند به ماشین استودیویی هالیوودی دارد. من همیشه دانکرک را به عنوان یک داستان جهانی دیده ام، چیزی که هرکسی می تواند با آن ارتباط برقرار کند. اما دلیل اینکه این داستان پیش از این ساخته نشده این است که نیازمند منابع بسیار وسیعی است.
چطور تحقیقات تان را در مورد این رخداد انجام دادید؟
- سعی کردیم عکس هایی که دیده بودیم را عینا بازسازی نکنیم. سعی کردیم به اندازه ای به محتوای مربوط نگاه کنیم که بتوانیم آن را جذب کنیم و در پس زمینه ذهن مان شکل بگیرد. بعد سعی کردیم زبان بصری خودمان در مورد به نمایش کشیدن این وقایع را خلق کنیم، تا بتوانیم یک حسی از هندسه پارادوکس وار این رخداد را به مخاطبان القا کنیم. صف های مدیدی از سربازان هستند که به سمت دریا ایستاده اند، صف هایی که به هیچ جا نمی رسند. سعی کردیم از توازن و سازمان دهی استفاده کنیم تا طبیعت تقریبا بوروکراتیک بعضی از اتفاق های هولناکی که آنجا می افتاد را به تصویر بکشیم.
چطور این مسئله روی نحوه فیلمبرداری شما تاثیر گذاشت؟
- چند تصویر هوایی با ارتفاع بالا وجود دارد. همه چیز درباره این است که دوربین آنجا روی ساحل همراه سربازها باشد. در سکانس های هوایی، دوربین همیشه داخل کابین خلبان یا متصل به خود هواپیماست، همیشه دقیقا جایی است که باید باشد تا بتواند آن نوع نبرد را فیلمبرداری کند. و در قایق کوچکی که دارد از کانال عبور می کند تا به نجات سربازها بپردازد، تقریبا هرگز دوربین را از روی قایق بیرون نمی بریم. همه چیز از نقطه نظر شخصیت ها فیلمبرداری شده است.
چرا این فیلم را حالا ساختید؟
- این داستان درباره ایده خانه است. در مورد درماندگی عمیقی است که وقتی آدم نمی تواند جایی که می خواهد باشد، شکل می گیرد. در حال حاضر در عصری زندگی می کنیم که ایده تعداد بالایی از مردم که سوار یک قایق می شوند تا بتوانند از آب هایی بسیار سخت و خطرناک عبور کنند، دیگر چیزی نیست که بتوان به راحتی گفت داستانی مربوط به دهه ۱۹۴۰ است. ما در عصری زندگی می کنیم که ارزش منفرد بودن بسیار اغراق شده است. ایده مسئولیت پذیری اجتماعی و قهرمان بودن جمعی و چیزهایی که می توان از طریق اجتماع به آن ها دست یافت، ایده ای خارج از زمان و قدیمی است. «دانکرک» برای خود من داستانی بسیار احساسی است چون نماینده چیزی است که دارد از دست می رود.
شما این تمایز را قائل شده اید که به این پروژه به عنوان یک فیلم بقا نگاه می کنید نه یک فیلم جنگی. چرا؟
- دانکرک واقعا یک نبرد نیست، یک تخلیه افراد است، یک عقب نشینی است. نبردی است برای بقا، و من را به سرعت جذب زبان تعلیق و تریلر کرد، نه نبرد رو در رو. برای من واقعا درباره این سوال بود که آیا آن ها می توانند پیش از اینکه به آلمان ها تسلیم شوند یا به دست آن ها نابود شوند، این حرکت معجزه آسا را انجام بدهند؟ انتخاب این بود: تسلیم یا نابودی. در بسیاری از فیلم هایی که داستان شان طی جنگ به وقوع می پیوندد، به دیدن صحنه های احساسی مادری که در خانه منتظر مانده عادت کرده ایم. اما اینجا، حتی اسم شخصیت های اصلی هم کاملا مشخص نیست.
فیلم ها درجه ای خاص و پیچیده از دستور زبان دارند که طی سال ها سینما تولید شده تا بتواند به مخاطبان همه چیز را بگوید و کاری کند که آن ها بیشتر از شخصیت ها اطلاعات داشته باشند. من در عمل می خواستم یک قدم به سمت عقب بردارم و بگویم اگر واقعا آنجا روی آن ساحل گیر کرده بودید چه چیزی می دانستید؟ هر چقدر که بیشتر حرف های دست اول کسانی که آنجا حاضر بودند را می خواندم، بیشتر برایم آشکار می شد که بخشی از وحشت، بخشی از آن حس واقعی ترس و انزوا و آسیب پذیری این مردان این بود که نمی دانستند چه اتفاقی دارد می افتد. در حالیکه لب ساحل به سمت دریا صف بسته بودند، نمی دانستند کسی برای نجات شان می آید یا نه.
در حالیکه این فیلم مشخصا تعداد قابل توجهی از بازیگران مشهور دارد، بسیاری از سربازان تا حدودی زیادی برای مخاطبان ناشناخته هستند، مخصوصا فیون وایت هد که نقش سربازی را بازی می کند که ما بیشتر فیلم او را تماشا می کنیم.
فیون وایت هد واقعا پیش از این فیلم هیچ کاری نکرده بود. ۱۸ ساله بود. این دقیقا همان چیزی بود که ما دنبالش می گشتیم. اغلب در فیلم های هالیوودی، یک نوع عهد ناگفته بین مخاطبان و فیلمسازان هست که آن ها می توانند یک بازیگر ۳۵ ساله را در نقش یک تازه کار انتخاب کنند و هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت. وقتی با سربازانی که در این رخداد حضور داشتند صحبت می کنید، یکی از تاثیرگذارترین نکته هایی که متوجه می شوید این است که وقتی آنجا بودند، کودکی بیش نبودند.
تنش بسیاری هست: قایق هایی که پر از آب می شوند و چپ می کنند، سوختی که در اقیانوس آتش می گیرد، بمب هایی که روی ساحل فرود می آیند. تا چه حد روی جلوه های ویژه تکیه کردید؟
- مسلما وقتی که لازم بود بعضی چیزها را تکان بدهیم، کاری کنیم امنیت بیشتری به وجود بیاید و هواپیماها را بیشتر از تعدادی که بودند به تصویر بکشیم، از جلوه های بصری استفاده کردیم. اما در میان تمام فیلم هایی که من روی شان کار کردم، این یکی از همه بیشتر در فیلم ضبط شده بود و کمترین جلوه های اضافه شده را داشت. ترکیب خیلی ناراحتی بین تصاویر به وجود آمده توسط کامپیوتر و دوران جنگ جهانی دوم وجود دارد. خیلی با هم جور درنمی آیند.
چه چیزی باعث می شود «دانکرک» نسبت به فیلم های قبلی تان متفاوت باشد؟
- به نظرم «دانکرک» از زمان «ممنتو» تا به حال تجربی ترین فیلم من است. سعی کردم به مخاطبان تجربه ای بدهم که آن ها را کاملا در بر می گیرد. آن ها روی صندلی های شان می نشینند و نمی گویم لذت می برند، چون حسابی سنگین و پرتنش است، اما فیلم را تجربه می کنند. هرگز نمی خواهم مخاطب فیلم را به شیوه ای بیش از حد فکری تماشا کند. قرار نیست پازل باشد. قرار است تجربه باشد.
این کوتاه ترین فیلم شما از زمان نخستین فیلم تان در سال ۱۹۹۸ تا به حال است. چرا «دانکرک» نیاز به زمان کمتری داشت؟
- من می خواستم تا حدود زیادی داستان را از نظر بصری تعریف کنم، نه از طریق ابزار سینمایی معمولی که در آن مردم در مورد پس زمینه داستان صحبت می کنند. می خواستم مخاطبان را مستقیم داخل مجموعه ای از رخدادهای بسیار پرتنش و سریع بیندازم که در فیلم های خودم معمولا در پرده سوم پیدا می کنید. حس می کردم سنگینی این تجربه تا حدی خواهد بود که به نقطه اشباعی خواهد رسید که بعد از آن مردم دیگر نمی توانند تحمل کنند. برای همین دلیل حس کردم این مسئله بسیار مهم است که فیلم تا جایی که ممکن است کوتاه باشد.
تماشا کردن این فیلم در فرمت آی مکس تقریبا منکوب کننده است. اگر مردم فیلم را از روی کاناپه شان تماشا کنند چه چیزهایی را از دست می دهند؟
- من دوست دارم فیلم هایی بسازم که توجیه کننده قیمت بلیت شان باشند. آن نوع فیلمی که در حال حاضر تقریبا حیاتی است، آن نوع فیلمی است که بتواند یک تجربه سینمایی خلق کند؛ فیلمی که واقعا به شما این حس را بدهد که دارد شما را به مکانی متفاوت می برد.
شما فیلمسازی بسیار جدی هستید که فیلم های تان در عین حال بلاکباستر هم هستند. چرا چنین چیزی اخیرا تبدیل به نکته ای نادر شده است؟
- الان دنیایی بسیار متفاوت نسبت به موقعی است که من «بتمن آغاز می کند» را ساختم، موقعی که واقعا می توانستم چیزی که حس می کردم را به نمایش بگذارم. در حال حاضر صداهای منفرد در فیلمسازی عامیانه کمی توسط مفهوم فرنچایزی که باقی بماند دفن شده اند چون فرنچایزها تبدیل به یک مدل اقتصادی قدرتمند برای استودیوها شده اند. اما به نظرم این تغییر خواهد کرد. به نظرم استودیوها همیشه به تازگی و صداهای جدید اهمیت داده اند. هالیوود همیشه به چیزهای غیرمنتظره ازرش داده، حتی اگر وال استریت این کار را نکند.
ارسال نظر