«شاه آرتور: افسانه شمشیر»؛ حکایتی کهنه، روایتی جدید
شاید زمان آن رسیده بود که طرفداران پروپا قرص شاه آرتور و افسانههای مربوط به او، با نسخهای جدیدتر از آنچه تا به امروز بر پرده سینماها دیدهاند آشنا شوند.
روزنامه صبا - ترجمه از آرش واحدی: شاید زمان آن رسیده بود که طرفداران پروپا قرص شاه آرتور و افسانههای مربوط به او، با نسخهای جدیدتر از آنچه تا به امروز بر پرده سینماها دیدهاند آشنا شوند. روایتی که با شیوه منحصربهفرد گای ریچی همراه شود و در آن خبری از شوالیههای شجاع و میزگردهای افسانهای نباشد.
«افسانه شمشیر» در حقیقت فانتزی تازهای را مطرح میکند که با وجود مشکلات عدیدهای که داراست سرگرمکننده است. فیلم ترکیبی از منطق ریچی و گوشههایی متفاوت از افسانههای اساطیری انگلیسی است. گای ریچی فیلمساز با سابقه انگلیسی و خالق آثاری چون «قاپ زنی» و «شرلوک هولمز» این بار بهسراغ یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخی بریتانیا رفته است و با شیوه خاص روایی خودش داستانی تازه را بهتصویر کشیده است. جابی هارولد و لیونل ویگرام همراه با ریچی فیلمنامه این اثر را به رشته تحریر درآورده اند. فیلمنامهای که بسیاری از مشکلات فیلم از میان سطور نقش بسته شده در آن نشأت میگیرد.
در محل سکونت باستانی، لندنیوم آرتور (با نقشآفرینی چارلی هونام) جوانی است که جزو طبقه کارگر محسوب میشود و وظیفه محافظت از خانهای شلوغ و پر رفتوآمد را برعهدهدارد. این خانه پر است از زنان و مردانی که با جاسوسی، کلاهبرداری و دزدی روزگار میگذرانند. این درحالی است که آرتور هر زمان به خواب میرود کابوسی هولناک میبیند و به این وسیله صحنه قتل مردی خوش پوش توسط هیولایی آتشین را بارها و بارها مرور کرده است. او متقاعد شده است که این کابوسها نشانهای است از اهدافی که جهان برای وی برنامهریزی کرده است.
روزی سربازان سیاه پوش پادشاه ورتیگن (با نقشآفرینی جود لاو) بهسراغ وی میآیند و آرتور را بههمراه عدهای دیگر از جوانهای هم سنوسالش به محل قرار گرفتن شمشیری افسانهای با نام اکسکالیبور میبرند. جایی که تمام افراد شانس خود را برای بیرون کشیدن این شمشیر افسانهای از سنگی عظیم امتحان کنند. این عملکرد جزو آخرین تلاشهای ورتیگن برای یافتن برادرزادهاش (در حقیقت پادشاه واقعی این سرزمین) محسوب میشود. آرتور برخلاف انتظارها شمشیر را از سنگ بیرون میکشد و به تمام شایعههای مربوط به این شمشیر افسانهای پایان میدهد.
آرتور با این کار مشخص میکند که او فرزند گمشده پادشاه محبوب بریتانیا اوتر پندراگون (با نقشآفرینی اریک بانا) است. شخصی که طبق پیشگوییها تنها تهدید جدی برای حکومت ظالمانه عمویش یعنی شاه ورتیگن محسوب میشود. آرتور بلافاصله پس از در دست گرفتن شمشیر بیهوش میشود و زمانی چشم باز میکند که ورتیگن در زندان بالای سرش ایستاده است. آرتور پس از شنیدن جریان از دهان عمویش به او اطمینان میدهد که تنها خواسته او بازگشت به شیوه زندگی قدیمیاش است و جز همان خانهای که وظیفه محافظت از آن را برعهده داشت و دوستانش هیچ خواسته دیگری از ورتیگن ندارد.
ورتیگن که سادگی آرتور را باور نمیکند پس از به آتش کشیدن خانهاش دستور اعدام وی را نیز صادر میکند. روز اعدام فرا میرسد و آرتور توسط ساحرهای با نام مگ (با نقشآفرینی آسترید برگز فریزبی) نجات پیدا میکند، ساحرهای که طبق شنیدهها از سوی جادوگر مشهور مرلین فرستاده شده است. مگ پس از فراری دادن آرتور او را بهسوی یکی از یاران قدیمی و مورد اعتماد پدرش که شوالیهای است با نام سر بدیور (با نقشآفرینی جیمون هنسو) راهنمایی میکند. جایی که آرتور از کل ماجرای رخ داده برای خانواده حقیقیاش اطلاع پیدا کرده و برای مبارزه برعلیه ورتیگن آماده میشود.
«شاه آرتور: افسانه شمشیر» تازهترین بازسازی گای ریچی از آثار و شخصیتهای محبوب دنیای سرگرمی محسوب میشود، اثری که مانند دیگر آثار چند سال گذشته با همکاری کمپانی برادران وارنر به تصویر کشیده شده است. دو فیلم درباره «شرلوک هولمز» با نقشآفرینی رابرت داونی جونیور و بازسازی مجموعه تلویزیونی دهه شصتی با نام «مردی از آنکل» با نقشآفرینی آرمی همر و هنری کاویل نتیجه دیگر همکاریهای برادران وارنر و گای ریچی محسوب میشوند. همکاریهایی که گاهی مانند قسمت دوم «شرلوک هولمز» با شکست هنری مواجه شده و گاهی مانند «مردی از آنکل» با شکست تجاری همراه شدهاند.
در هر صورت این نتایج باعث شده است که کمپانی برادران وارنر تصمیم بگیرد باردیگر ۱۷۴ میلیون دلار برای «افسانه شمشیر» هزینه کند تا امضای مخصوص ریچی را روی این بازسازی نیز داشته باشد. تصمیمی که با شکستی تمام عیار مواجه شده است و فیلم با استقبال سرد منتقدان مواجه شده است؛ این درحالی است که این اثر پرستاره و پرهزینه تنها موفق به فروش ۱۴۰ میلیون دلاری شد و عواقب مالی سختی را برای برادران وارنر بههمراه خواهد داشت.
فیلمنامه اثر بیش از هر منبع دیگری (صدها منبع در مورد شاه آرتور و ماجراهایش وجود دارد) داستان خود را از «مردی که باید شاه میبود» وام گرفته است، ریچی مانند دیگر آثار مطرحی که از او دیدهایم با زمان بازی میکند و با دستکاری کردن رویدادن اتفاقات مهم ریتم را بسیار تندتر از حد معمول این قبیل آثار به تصویر میکشد. ریچی با اضافه کردن طنز انگلیسی به ماجراهای تقریبا بسیار جدی شاه آرتور تقریبا تمام تصورات مخاطبان و مخصوصا آرتورینها را برهم میریزد و برخلاف نتیجهای که حاصل شده است باید اذعان داشت که «افسانه شمشیر» بسیار سرگرمکننده است. این عجیب است که اکثر علاقهمندان به ماجراهای شاه آرتور و شوالیههایش علاقه دارند بارها و بارها همان اتفاقات قدیمی را دنبال کنند و این ساختار شکنی ریچی در روایت و ریتم را نمیپسندند.
این درحالی بود که پس از نسخه سال ۲۰۰۴ با نام «شاه آرتور و شوالیههای میزگرد» اثر آنتوان فوکوآ همین افراد گلایه داشتند که داستان تکراری است و ساخت این قبیل آثار با همین سبک و سیاق کلاسیک دیگر ضرورتی ندارد. از منظری دیگر همین نقدها بود که باعث گرم شدن بازار فیلمهای پرولوگ که افسانههای قرون وسطایی را با جادو و مدرنیته تلفیق میکرد شد و درنهایت سهگانهای چون «ارباب حلقهها» را در تاریخ سینما ماندگار کرد. در حقیقت این تغییر ریتم و پیچیدگی روایت در این قبیل آثار را میتوان بیشتر تکنیکی تجاری برای جذب مخاطبهای قدیمی و جذب شدن مخاطبان جدید بهشمار آورد.
گای ریچی در «شاه آرتور: افسانه شمشیر» مسیر داستانهایش در مورد خلافکارهای لندن را ادامه میدهد، او که با همین خردهروایتها در مورد ساکنان خلافکار شهرش به شهرت رسید در «افسانه شمشیر» نیز راه خود را ادامه میدهد. لندینیوم و خلافکارهایش (از دزدان خردهپا گرفته تا جیببرها و افرادی که برای خالی کردن جنس از قایقهای کوچک سر هم کلاه میگذارند و...) نمادی از لندن امروز و گانگسترهای بهروز شدهاش هستند. فیلم برخلاف نظر اکثر منتقدان تنها فانتزی ذهن ریچی را تکرار نمیکند، بلکه آن را گسترش داده و دنیایی بسیار بزرگتر خلق میکند.
در حقیقت «افسانه شمشیر» در قالبی مشخص روایتی تازه به تصویر میکشد که بسیار جامع و بسیار کارآمد است. فیلم، داستانی خوش ریتم و پر انرژی اما هزاران بار گفته شده را در قالبی تازه مقابل چشمهای علاقهمندان سینما قرار میدهد و شاید در گیشه سینماها با شکست مواجه شده است ولی همین دلایل بیشک باعث استقبال مخاطبان از آن در پخش شبکههای خانگی و نسخههای بلوری خواهد شد.
درنهایت باید گفت فیلم «شاه آرتور: افسانه شمشیر» لباس فانتزی بسیار چشمنوازی را بر تن حماسهای قرون وسطایی میکند و با پیش کشیدن قهرمان جنایی سبک خاص گای ریچی، در محوریت آن اثری منحصربهفرد را خلق میکند. سوال اصلی اینجاست که آیا منحصربهفرد بودن در دنیای امروز موفقیت یک اثر را تضمین میکند!؟ این سوالی است که شاید درحالحاضر نمیتوان پاسخ صحیحی به آن داد ولی در آیندهای نهچندان دور و با گذر زمان میتوان به حقیقت پنهان آن پی برد. فیلم «افسانه شمشیر» درست یا غلط یک اثر پاپکورنی شگفتانگیز است که حتی توسط پاپکورن خورها نیز مورد استقبال قرار نگرفته است، بیشک این شکست بر آینده کارنامه ریچی تاثیری مستقیم خواهد گذاشت.
فیلمسازی که بهخوبی گزینههای سبک مدرن را در اثرش رعاست کرده و آنها را با علاقهمندیهای فرهنگ عامه تلفیق کرده است. شاید مشکل اصلی از این موضوع نشأت گرفته است که اکثر مخاطبان جدیتر سینما فیلم را به چشم اثری تازه از گای ریچی دیدهاند و آن را تکرار مکررات فرض کردهاند، در صورتی که «افسانه شمشیر» را باید به چشم روایتی تازه از «شاه آرتور» جدید سینما نگاه کرد و از تغییرات محسوس آن نسبت به نسخههای قدیمیاش لذت برد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
فقط دیوید بکهام و چارلی هونام رو عشقه