مايكل فاسبندر از تجربه همكاري با ترنس ماليك ميگويد
ترنس ماليك، سينماگر هفتادوسه ساله امريكايي نامي آشنا براي مخاطبان و دوستداران سينماست. ماليك كه از زمان اكران فيلم نخستش «برهوت» تا سال نمايش «درخت زندگي»، طي ٣٨ سال فقط پنج فيلم ساخته بود، اكنون به فيلمسازي پركار بدل شده است.
به گمانم، از تمامِ شيوههاي ساختاري فيلمسازي متفاوت است، نه فقط از ساختههايي كه بودجه بسيار دارند يا در قالبِ بلاكباستري هستند. ماليك تكنيك خاص خودش را دارد و اين شيوه چندان از عنصرِ تكرار برخوردار نيست، و به همين علت جنبه پيوسته و استمراري اندكي دارد. به نوعي تكنيك او اجزاي بنيادينِ اغلب آثارش را شكل ميدهند.
آيا شيوه مشخصي در كار است كه بازيگر بتواند بر مبناي آن براي بازي در فيلمي از ماليك خود را آماده كند؟ يا اينكه آمادگي در نحوه كار با وي و شيوهاي كه او فيلمهايش را ميسازد، موضوعيت ندارد؟
فكر ميكنم صرفا بايد خود را تماما به فرآيند [ساختِ فيلم] بسپاريد. جالب بود كه مكانهاي گوناگوني كه با يكديگر به آنجا ميرفتيم را به ياد آورم. هميشه تاثير خاصي آن زمان كه تري يك فيلم را يكپارچه ميكند، در ميان است. فرآيند ساخت فيلم شامل هفت هفته فيلمبرداري پرافتوخيز بود. نيم ساعت وقت استراحت براي ناهار داريد و بعد يك برداشت پس از ديگري صورت ميگيرد، يا اينكه صداي روي تصوير را ضبط ميكنيد. واقعا تجربه طاقتفرسايي است، براي همين تماشاي فيلم در قالبِ تدوين شدهاش بسيار هيجانانگيز است.
برخي از نكات قابل توجه از ساخت «آواز به آواز» براي شما چه بود؟
نخستين تصورتان درباره شخصيت كوك، وقتي به گروه ملحق شديد چه بود؟
[ماليك] فقط گفته بود كه اين شخصيت، همان شيطانِ «بهشتِ گمشده» است. فقط همين؛ با اين مفهوم پيش رفتم. كسي كه به واقع ميكوشد در زندگي به هر شكل ممكن افراط كند، چه با مصرف مواد، چه با تجربههايي خاص! فردي كه بسيار سلطهجوست و ذاتا شخصي است نااميد كه در جستوجوي نوعي پاسخ يا معنا براي تمامي اين رفتارش به سرميبرد.
به نظرم بسيار تجارت دشواري است - به ويژه اين روزها، كه اين خواست را دارند تا بلافاصله يك آهنگ هيت داشته باشيد و بعد ديگر آهنگهايتان نيز به همان اندازه مطرح و بابروز باشد، حال آنكه قبلا اين فرصت را داشتيد كه پيش از اينكه به واقع جنبه مالي را برآورده كنيد، سه آلبوم منتشر كنيد. مقوله تورهاي يك گروه بسيار جانفرساست.
ساعتها طولانياند، ولي در محدوده آن خانواده نزديكي شكل ميگيرد كه خيلي واضح است. موسيقي زباني همگاني و جهاني است. نيازي نيست تا موسيقي را ترجمه كنيد. رياضيات و موسيقي دو زبان همهشمول و جهاني هستند. اينكه برخي از اسطورههاي واقعي صنعت موسيقي بخشي از اين فيلم بودند و با آنها كار كرديم، واقعا باعث لذت بود.
در «آواز به آواز» چند صحنه در مكزيك ميگذرد و اين صحنهها مشخصا اين حس را دارند كه واقعيت را با شخصيتهاي درون روايتي داستاني درهم ميآميزند.
همه ما جدا دوست داشتيم به يوكاتان برويم و آنجا فيلمبرداري داشته باشيم. فكر كنم فقط دو روز آنجا بوديم. آن طور كه تري ميگفت، براي اينكه بتوانيم آنجا راه و رسم يك زندگي نابتر و سادهتر را بيابيم. شخصيتهاي فيلم وقتي در آستين به سرميبرند امور بسياري هستند كه آنها را تماما به مسيرهاي متفاوت ميكشانند، ولي سپس به مكزيك رهسپار ميشوند و آنجا از همه لحاظ نوعي هماهنگي [با زندگي] را مييابند. جدا فيلمبرداري در مكزيك را دوست داشتيم؛ فوقالعاده بود.
آيا فيلمبرداري در دنياي واقعي، فرآيند كار را براي يك بازيگر پيچيدهتر ميكند؟
قطعا چيزي به اين فرآيند اضافه ميكند. يك جنبه ديگر به آن ميبخشد. به گمانم اين امكان كه كاملا در محيط عمومي آزاد باشي، وجه افزودهاي است كه تري ما را با آن درمياندازد.
مولفه ديگري كه در فيلمهاي ماليك به نظر ثابت ميرسد، مقوله رابطه برادرانه از همپاشيده است و من اين حس را دارم كه گويي چنين چيزي ميان شخصيت شما و شخصيت بي. وي. با بازي رايان گاسلينگ در بين است.
بله، فكر كنم چنين نكاتي درباره اين مساله به موازاتِ توضيحات زمان فيلمبرداري در ميان بود: ايده جنبه فيزيكال رابطه.تري اينطور ميگفت كه «كمي شلوغبازي ميخواهم» در لحظه يكجور پيوند عظيم بين آنها ايجاد ميشد و بعد اصطكاك مطلق و گاه از برخي لحاظ، خشونت. به گمانم هميشه عنصر برادرانه در آن رابطه وجود داشت.
واقعيت اين است كه تمام مدت زمان طي روز از نورهاي طبيعي استفاده ميكرديم، پس مجبور نبوديم صبر كنيم تا يك صحنه نورپردازي بشود. به شكلي ايدهآل فقط يك منبع نوري در كار است. اين سبك فيلمسازي بسيار چريكي است. [دايما] در حال حركت هستيد: ممكن است در مسير به لوكيشيني در حال رانندگي باشيد و جايي از ماشين پياده شويد.
مانند همه فيلمهاي ماليك، دشوار است كه ايده محوري يا پيام «آواز به آواز» را مشخص كنيد. هركس برداشت متفاوتي از آن دارد. «آواز به آواز» به شما چه ميگويد؟
ترنس ماليك بدون فيلمنامهاي كامل، تازهترين اثرش «ترانه به ترانه» را در چهل روز جلوي دوربين برده است. فيلم «ترانه به ترانه» ملودرامي از مثلث عشقي تجربي است كه در شهر آستين تگزاس ميگذرد و صحنههاي موسيقي در آن به نمايش درميآيند. در اين فيلم مدير كمپاني موسيقي (با بازي مايكل فاسبيندر) درگير روابطي عذابآور ميشود.
ارسال نظر