اسطوره ای که فیلم هایش به انحراف کشیده شد
گاردین در گزارشی از فیلم های آخر ترنس مالیک انتقاد کرده و نوشته: فیلم هایی مثل «برهوت» و «خط باریک قرمز» از او یک اسطوره ساختند اما حالا فیلم هایش هیچ تاثیری به جا نمی گذارند. کجای مسیر فیلمساز مولف سرسخت به انحراف کشیده شده است؟
عادت داشتیم که خبر یک فیلم تازه از ترنس مالیک برایمان شبیه به زمین لرزه بود. اما حالا تبدیل به خبری شده که حتی متعجب مان هم نمی کند. بازگشت مالیک بعد از ۲۰ سال به سینما در سال ۱۹۹۸ با فیلم «خط باریک قرمز» به عنوان دومین رجعت بزرگ تاریخ سینما ستایش شد. فیلمساز تگزاسی از زمان اولین فیلمش «برهوت» و بعد «روزهای بهشت» سال ها مورد احترام بود. اما برای فیلمساز مولف عجیب و غریب، به نظر می رسد مالیک اخیرا فقط دارد نان اسمش را برای همان فیلم ها می خورد. از زمان فیلم تحسین شده «درخت زندگی» (محصول ۲۰۱۱) او سه فیلم و دو مستند ساخته یعنی در اصل سالی تقریبا یک فیلم ساخته است.
و درست از جایی که خروجی ترنس مالیک افزایش پیدا می کند، تحسین و تمجیدها رو به کاهش است. آخرین فیلم او «آهنگ به آهنگ» درام دیگری با روایت آزاد است که دو مسیر حالا آشنای خلسه و شعف بصری و فیلم بلندی مثل آگهی بازرگانی برای یک عطر را دنبال می کند. دبیر ارشد بخش نقد ورایتی می گوید: «برایم خیلی دردآور است که بگویم ولی ممکن است مالیک به یک وقفه طولانی دیگر برای ساختن فیلم بلند بعدی اش نیاز داشته باشد.»
ما از هنرمندان به دلیل کارنامه پربارشان قدردانی می کنیم اما شاید شمایل های کالت سینما بیشتر در نتیجه فیلم نساختن شان به وجود آمده باشند تا فیلم ساختن شان! برای نمونه مردم از بازگشت جان تراولتا به رده اول سینما با فیلم «پالپ فیکشن» استقبال کردند اما بعد از آن تراولتا تصمیم گرفت در فیلم ضعیف «تو مرا دوست داری!» بازی کند. و بعد از آن هر نقشی را که به او پیشنهاد شده پذیرفت.
غالبا تعداد کمتر به معنای کیفیت بالاتر است. استنلی کوبریک در طول ۲۰ سال، بین سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ فقط هفت فیلم ساخت. همه شان شاهکار بودند. وودی آلن در ۲۰ سال گذشته ۲۰ فیلم ساخته که در بین شان تک و توک می شود شاهکار پیدا کرد. اگر چه باید مصمم بودن او را در فیلمسازی ستایش کنیم.
برهوت (۱۹۷۳)
داستان: در اواخر دهه 1950، دختر نوجوانی به نام «هالی» (اسپیسک) و پدرش (اوتس)، پس از مرگ مادرش، تگزاس را به مقصد شهری برهوت در داکوتای جنوبی ترک می کنند. در این جا «هالی» پانزده ساله با «کیت» بیست و پنج ساله (شین) آشنا می شود. چندی بعد «هالی» پدرش را می کشد و همراه «کیت» به جنگل فرار می کند.
نظر منتقدان راجر ایبرت (۱۰۰ از ۱۰۰): فیلم هیچ تلاش برای روانکاوی شخصیت کیت نمی کند. و هیچ نشانه و نمادی در فیلم نیست که بخواهد توجه تان را جلب کند و هیچ درسی هم ندارد که بخواهد بیاموزید. آنچه که در طول فیلم اتفاق می افتد بیش از هر چیزی مربوط به تنهایی عظیمی است که دو کاراکتر اصلی قصه چه کنار هم و چه جداگانه تجربه اش کرده اند و با آن زندگی می کنند.
روزهای بهشت (۱۹۷۸)
داستان: یک کارگر مزرعه عصبی مزاج زنی را که دوست دارد، متقاعد می کند تا با رییس ثروتمند اما رو به موت شان ازدواج کند تا بعد آنها بتوانند ادعای میراث کنند.
نظر منتقدان آستین کرونیکل (۱۰۰ از ۱۰۰): بعضی فیلم ها مثل گردبار دوروثی در فیلم «جادوگر شهر از» هستند. تو را بلند می کنند و با یک حرکت سریع از جهان معمولی که می شناسی به جهان ناشناخته ها و چیزهای مبهوت کننده می برند. «روزهای بهشت» چنین فیلمی است. از لحاظ دراماتیک تکان دهنده و از لحاظ تکنیکی نفس گیر است.
راجر ایبرت (100 از 100): بالاتر از همه یکی از زیباترین فیلم هایی است که ساخته شده. هدف مالیک این نیست که قصه ای ملودرام تعریف کند بلکه قصه اش درباره فقدان است. لحنش شبیه یک مرثیه است.
خط باریک قرمز (1998)
داستان: اقتباسی از رمان اتوبیوگرافیک جیمز جونز که سال ۱۹۶۲ منتشر شدٍ. در جریان جنگ جهانی دوم، زمانی که اولین درگیری عظیم نظامی آمریکا در جزیره گوادالکانان در اقیانوس آرام با ارتش ژاپن در حال انجام شدن است، برای پایان بخشیدن به این نبرد ارتش آمریکا تصمیم می گیرد با تمام قوا و تجهیزات آخرین مقاومت ژاپنی ها را در هم بکشند زیر این جزیره تاثیر زیادی بر روی پیشرفت ارتش آمریکا دارد. در این بین یک گروه از سربازان به اسم گروه چارلی به رهبری کلنل «گوردون تال» با شجاعت بسیاری مبارزه می کنند. این سربازان هر یک برای هدف خاصی، برخی برای کسب افتخار و برخی نیز تنها برای زنده ماند می جنگند.
نظر منتقدان اسکات توبیاس (۹۰ از ۱۰۰): قدرت مالیک در آمیختن خشونت و زیبایی و آن روایت منفصل شاعرانه اش امضای فیلم هایش است.
دنیای نو (۲۰۰۵)
داستان: یک فیلم بیوگرافیک درباره کاشف انگلیسی ویرجینیا که باعث تغییر در جهان دختری بومی به نام پوکوهانتس می شود. کاشف و دختر عاشق هم می شوند اما در نهایت مجبور به جدایی هستند.
نظر منتقدان ریچارد کورلیس (۸۰ از ۱۰۰): اینجا یک فیلم فانتزی نفس گیر در کار نیست. ضربان این فیلم باشکوه و باوقار و متفکرانه است. اما هر کسی که چشمان مشتاق و علاقمند داشته باشد و قلبی گشوده قاعدتا با این فیلم روحش پرواز خواهدکرد و به همراه جهان عجیب و غریب عاشقان فیلم مالیک قلبش خواهدشکست.
تاد مک کارتی (50 از 100): آن تجلی روحانی متافیزیکی فیلم مالیک که در انزوا اتفاق می افتد و آن تعالی بصری فیلمش با روایت غیرمتمرکز به هم ریخته و نتیجه اش یک فیلم از هم گسیخته شده است. البته در بازسازی لندن قرن هفدهم مسحورکننده است.
درخت زندگی (2011)
داستان: فیلم با جمله ای از کتاب ایوب نبی شروع می شود: «آنگاه که زمین را بنیان نهادم کجا بودی... آنگاه که ستارگان صبح با هم سرود خواندند و پسران خدا همگی فریاد شادی سر دادند.» درخت زندگی مفهومی است که در علم، مذهب، فلسفه، اسطوره و دیگر زمینه ها استفاده شده است. در این زمینه ها درخت زندگی به شکل درختی پرشاخه نشان داده می شود که نشان دهنده این ایده است که تمام حیات بر روی زمین به هم مربوط است.
نظر منتقدان نیک پینکرتون (۱۰۰ از ۱۰۰): از همان ابتدا فیلمی مسحورکننده است. بهتر از یک شاهکار و هر چه می خواهید اسمش را بگذارید، «درخت زندگی» فوران سینماست. فیلمی برای اینکه با آن زندگی کنید، به فکر فرو بروید و بعدتر درباره اش حرف بزنید و بنویسید. بیشتر شبیه مدیتیشن است. به شدت تاثیرگذار و معنوی.
به سوی شگفتی (۲۰۱۲)
داستان: نیل (با بازی بن افلک) مردی امریکایی است که در سفری به پاریس با زنی فرانسوی آشنا می شود. بعد از مدتی به همراه مارینا و دخترش به آمریکا باز می گردد. او خانه ای در ایالت اوکلاهما دارد که اقلیم خشک و پر از مزارع وسیع آن با فضای سرسبز پاریس بسیار متفاوت است. به هر حال مارینا کم کم سعی می کند تا با شرایط جدید وفق پیدا کند. در این میان اما دختر مارینا نمی تواند در مدرسه با دوستان آمریکاییش ارتباط برقرار کند.
شوالیه جام ها (2015)
داستان: در زمان قدیم پسری بود که پدرش، پادشاه شرق، او را به مصر فرستاد تا مرواریدی را پیدا کند. اما زمانی که شاهزاده رسید، مردم به او جامی را دادند که با نوشیدن از آن، او فراموش کرد که پسر شاه است، مروارید را فراموش کرد و به خواب عمیقی فرورفت. این خلاصه داستان اولیه فیلم است اما در حقیقت داستان نویسنده ای است که در لس آنجلس به زندگی بی بند و بار روی آورده و در جست و جوی عشق و خویشتن است.
آهنگ به آهنگ (2017)
داستان: یک داستان عاشقانه که در بستر موسیقی در تگزاس اتفاق می افتد. ترانه سرایانی به نام فی و بی. وی و یک غول صنعت موسیقی به نام کوک دائم با هم در جدال هستند در میانه خیانت و فریب به دنبال موفقیت می گردند.
نظر منتقدان پیتر دبروج (۴۰ از ۱۰۰): با فیلم «آهنگ به آهنگ» استاد را در وضعیت درهم شکسته پیدا می کنید. کمابیش به همان بحث های قبلی اش چسبیده و با این فیلم باعث شده نبوغ و رمز و راز بهترین کارهایش زیر سوال برود. فیلمی که بی وزن است. و البته این با ریتم سردرگماش جور در می آید. برداشت مالیک از سب زندگی هاردراک البته آرام است اما بیشتر پتانسیل های فیلم زیر سایه همین موضوع رفته که کارگردان تمایلی به رسیدن به نقطه اوج هاردراک نداشته است. گاهی البته صحنه های درخشانی هم می شود در آن یافت.
ارسال نظر