عليرضا آرا، بازیگر تئاتری که در تلویزیون هم درخشید
عليرضا آرا براي اهالي تئاتر چهرهاي نيست كه همين چند روز قبل و بهواسطه حضور در سريال تلويزيوني «زير پاي مادر» شناخته شده باشد. اين بازيگر سالها در عرصه نمايش ايران فعاليت داشته و همواره از چهرههاي موجه و حرفهاي تئاتر به شمار رفته است.
شما را بيشتر به ايفاي نقش در تئاتر ميشناسيم. چه عاملي موجب شده در دو، سه سال اخير شاهد افزايش حضور بازيگران تئاتر در تلويزيون و سينما باشيم؟
شايد خيلي دقيق نباشد كه بگوييم اين اتفاق در دو سه سال اخير بيشتر شده است. امكان دارد زمانهايي تعداد كم و زياد شده باشد ولي از قديم همين روند وجود داشته و مثلا قديم اساتيدي از جمله علي نصيريان، محمدعلي كشاورز، عزتالله انتظامي، زندهياد داود رشيدي پيش از هر چيز به عنوان بازيگر تئاتر شناخته ميشدند. اگر به چند نسل بعد هم نگاه كنيم، مرحوم خسرو شكيبايي، پرويز پرستويي بازيگر تئاتر بودند و بعد در سينما و تلويزيون درخشيدند.
ولي در دوره رشيدي، كشاورز و فنيزاده جرياني در تئاتر خيلي سخت در برابر حضور بازيگر تئاتر در تلويزيون ميايستاد. يك نگاه منفي وجود داشت و اگر بازيگر به سينما ميرفت در آثار كارگرداناني مثل ابراهيم گلستان و بهرام بيضايي بازي ميكرد. نكته من اينجاست كه تلويزيون در دورهاي به صورت محدود چهرههاي خودش را پرورش داد اما حالا اينطور نيست.
با شما موافقم و حتي شايد برعكس اين درست باشد. يعني تلويزيون افرادي را پرورش ميداد و ما با متولدان تلويزيون مواجه بوديم، به همين دليل هم بازيگران تئاتر چندان در سريالها حضور نداشتند. شايد اين روند خيلي اتفاقي تغيير كرده باشد اما امكان دارد مديران سيما و تهيهكنندگان از دورهاي به اين نتيجه رسيدند كه اگر بازيگران تئاتر در سينما ميدرخشند و در بعضي آثار تلويزيوني هم عملكرد مناسبي دارند چرا از اين ظرفيت استفاده نكنيم. در يك دورهاي هم تعبير غلطي وجود داشت، اينكه هزينه به خدمت گرفتن بازيگر تئاتر زياد نيست و با خودشان تصور كردند خب تئاتر كه پول ندارد و ما با حداقل دستمزد ميتوانيم بازيگر تئاتر به خدمت بگيريم.
ما ميدانيم وضعيت تئاتر ما چندان بسامان و مطلوب نيست. اما در همين شرايط شاهد درخشش بازيگران تئاتر در سينما و تلويزيون هستيم. اين اتفاق محصول چيست؟
شايد ذات هنر نمايش و انگيزه و عشق بچههاي تئاتري دليل باشد. شرايط و احوالات تئاتر ما از نظر مالي و شرايطي كه يك نمايش بايد طي كند تا به مرحله اجرا برسد نابسامان است اما اهالي اين خانه كه تغيير نكردهاند. امروز همان تمرينهايي را انجام ميدهند كه همواره وجود داشته و شايد عدهاي اصلا تمرينهاي شخصيتر و جديتري را در برنامه بگذارند.
حس ميكنم اين اواخر ميل غريبي به ستاره شدن بين نسل جوان تئاتر وجود دارد. چيزي كه در گفتوگو با بازيگران خارجي و بيشتر اروپايي به اين شدت نديدم. تئاتري كار خودش را ميكند و اگر به سينما هم رفت ادامه ميدهد؛ شيفته ستاره شدن نيست.
با يك بخش از جمله شما خيلي موافقم و معتقدم كليد پاسخ در همان عبارت است. «نسل جوان تئاتر» به معني كساني كه تازه وارد عرصه بازيگري شدهاند انگيزه بيشتري براي چهره شدن دارند و آنها كه پيراهن بيشتري پاره كردهاند اينطور از خود اشتياق نشان نميدهند. چه بسا در بعضي به كلي چنين نگرشي وجود ندارد و تئاتر فقير را به سينما و تلويزيون پولدار ترجيح ميدهند. تئاتر جايي است كه در آن احساس آرامش ميكنند و همه مختصاتش را به خوبي ميشناسند. قصد شعار دادن ندارم و به همين دليل ميگويم سالي كه وارد يادگيري بازيگري تئاتر شدم تصورم اين بود كه اين هنر پلي است براي رسيدن به سينما و شهرت. اكثر افرادي كه ميگويند ما از همان ابتدا فقط عاشق تئاتر بوديم به نظرم كمي روراست نيستند. قبل از اينكه وارد عرصه آموزش بشوم به سينما ميرفتم و در صفهاي طولاني جشنواره فيلم فجر ميايستادم.
اما كار در تلويزيون با تئاتر تفاوت زيادي دارد؛ تطبيق با اين شرايط و حفظ كيفيت چطور اتفاق ميافتد؟
تمرين در تئاتر اهميت زيادي دارد. گروه از سه تا شش ماه تمرين ميكند، بنابراين من به عنوان بازيگر يك بازه زماني در اختيار دارم و ميتوانم با تمركز روي نقش تحقيق و تمرين كنم. همچنين امكان ايفاي نقش و به دست آوردن نقاط قوت و ضعف برايم فراهم است تا كار به اجرا برسد. در سينما و تلويزيون شاهد چنين فرصتي نيستيم و در خوشبينانهترين حالت يك دورخواني برگزار ميشود تا افراد با كاراكترها آشنا شوند. البته من ميتوانم بهصورت شخصي روي سكانسها و نقش كار كنم ولي شاهد كار جمعي در اين بخش نيستيم.
نظر شما در اين باره چيست كه بعضي ميگويند «جز استثناها اصولا محتواي نمايشهاي ما در سالهاي اخير اصطلاحا تلويزيوني شده و تئاتر محصول چندان متفاوتي به مخاطب ارايه نميدهد؟» حتي بازيگران تلويزيون در نمايشها ايفاي نقش ميكنند.
بايد بگويم متاسفانه امروز پول در تئاتر ما حرف اول را ميزند. چون تئاتر همواره درگير ماجراي مالي و اقتصاد است و به همين دليل گاهي ناچار ميشود به فاكتورهايي تن بدهد كه جنبه اقتصادي را برايش مهيا ميكند. مجبور است نگاه تجاري كند و به سمت بازيگر تجاري برود. نويسنده هنگام نگارش نمايشنامه مجبور است به جريان فروش هم گوشه چشمي داشته باشد. كارگردان مجبور است طوري كارگرداني كند كه تماشاگر به عنوان تامينكننده جنبه اقتصادي از كار راضي باشد. اين بين عدهاي همچنان برمبناي ايده تئاتر براي تئاتر كار ميكنند و هنر تئاتر را منزهتر از ماجراي كسب درآمدهاي آنچناني ميدانند. اين گروه حتي به نظرم در شرايط موجود تا حدي اشتباه ميكنند چون شش ماه بعد متوجه اشتباه خود ميشوند و به ناچار بايد كل كار را تعطيل كنند و اين ضربه به مراتب مهلكتر است.
خب چرا هنرمندي مثل باربا خودش آستين بالا ميزند ولي اينجا گروهها جز اجرا هيچ فعاليتي براي درآمدزايي انجام نميدهند؟
بحث گسترده ميشود ولي خيلي كوتاه اينكه بحث اقتصاد تئاتر فقط به معني فروش بليت و تقسيم درآمد بين اعضاي گروه نمايش نيست. در كشورهاي ديگر اقتصاد و فرهنگ با يكديگر پيوند جدي دارند و قوانين دولتي هم به كمك هنرمندان ميآيد. ما سال ٨٥ با نمايش «دو متر در دومترجنگ» به كارگرداني نيما دهقان به تئاتر مارين باد در فرايبورگ آلمان دعوت شديم. ديتر كومل، سرپرست و راهبر اين تئاتر يك ساختمان قديمي شبيه حوضچه حمامهاي قديمي خودمان را تمام و كمال در اختيار داشت و اينجا نمايش كار ميكردند. دولت به او اجازه داده بود هر كار قانوني براي گردش اقتصادي اين ساختمان تئاتري صلاح ميداند، انجام دهد.
با اين تفاسير عنوان خصوصيسازي در تئاتر هم مطرح ميشود.
به نظرم استفاده از عبارت خصوصيسازي در تئاتر كمي براي ما زود بود. بيآنكه به عواقب كار فكر كنيم تئاتري كه كودك شيرخواره بود و نميتوانست روي پاي خودش بايستد را از حمايت محروم كرديم. بخشي از اشكالات موجود از همينجا نشات ميگيرد چون بهيكباره حمايتهاي دولتي و قرارداد تيپ قطع شد.
اگر موافق باشيد كمي درباره سريال «زير پاي مادر» صحبت كنيم. ساخت شخصيت «صدرا» در اين سريال چطور پيش رفت؟ همان طور كه گفتيد با تكنيكهاي آمده از تئاتر يا نه اصلا كار دشواري هم نبود؟
در تئاتر شما با بعضي نمايشنامهها مواجه هستيد كه كاراكتر در دل خود همهچيز دارد. آنقدر درست و فكر شده نوشته شده كه به شما ميگويد چطور رفتار كنيد و همهچيز در ديالوگهاي شخصيت نهفته است. سعيد نعمتالله هم به همين شكل پيش ميرود و كاراكترهايش را به شكلي خلق ميكند كه همهچيز تا حد زيادي روشن ميشود. آنقدر با كاراكترها زندگي ميكند و بعد آنها را روي كاغذ ميآورد كه وقتي متن به دست بازيگر ميرسد، ميبيند نويسنده ٧٠ درصد راه را رفته است. صدراي سريال زير پاي مادر هم همينطور بود، خودش ميگفت چطور بايد بازي شود. جداي از اينها سعيد نعمتالله به تمام جزييات شخصيتها تا حرف زدن و شكل گريم حساسيت بسياري دارد.
يكي از نقدهاي پرتكرارِ شايد تا حدي نادرست اين بود كه زبان، بعضي عقايد، ريختشناسي و رفتار شخصيتها اتفاقا ارتباط چنداني به جامعه امروز ندارد.
اي كاش گفتوگوي حال حاضر ما تصويري بود تا من اسناد زيادي نشان بدهم كه خيلي از عقايد، نوع بيان و همه آنچه به آن نقد ميشود همچنان زنده است.اي كاش ميتوانستم همين الان صفحه شخصيام و سلسله گفتوگوهايي كه بين يك نفر و جمعي از بينندگان سريال در گرفته را به شما و خوانندگان روزنامه نشان بدهم. خيلي جالب است، همين الان يك صدراي واقعي وجود دارد كه تا به حال او را نديدهام ولي دو هفتهاي ميشود كه در صفحه شخصيام اظهاراتش را دنبال ميكنم اما وارد گفتوگوها نميشوم كه مخاطبان كارشان را انجام بدهند.
ولي من اين طور ميپرسم كه آيا واقعا بايد گفت نوعي از نگرش يا شيوه رفتاري و گفتاري از دهه٤٠ تا امروز در ميان بعضي اقشار ما باقي مانده؟ به اين معني كه بخشي از جامعه در يك نقطه متوقف شده و پيش نيامده است؟
نميتوانم بگويم صددرصد با شما موافقم چون جامعه به معناي مردمي كه در آن زيست ميكنند و خلق و روحيات مشخص و شناخته شدهاي دارند كه تغيير نكرده است. گرچه تغييراتي در نوع پوشش و ظاهر اتفاق افتاده ولي ما همچنان با همان نگرش و جهانبيني شرقي شناخته ميشويم. البته تا حد كمي در درون چيزهايي تغيير كرده است، شما در نظر بگيريد طرح ماجراي ازدواج «خليل و رخساره» با اينكه از نظر شرعي هيچ اشكالي ندارد ولي تا همين ١٠ سال قبل غيرممكن بود. نهتنها هيچ گروهي سراغ چنين سوژهاي نميرفت، بلكه مردم هم با ديدنش جا ميخوردند.
شكل گرفتن نظرهاي موافق و مخالف زياد نشان ميدهد كه سريال راه خود را به خانهها باز كرده و احتمالا مردم ويژگيهاي مشترك با خود ديدهاند كه اين اتفاق افتاده.
واقعيتي از دل جامعه را ديدهاند كه اين طور واكنش نشان ميدهند. اين حجم از حمله بعد از پايان سريال و به واسطه پايانبندي كه ديدند از همينجا نشات ميگيرد. انتقاد و اعجابي كه جامعه را فراگرفت به اين دليل بود كه مردم همذاتپنداري كردند ولي برخلاف انتظار و تصور در پايان گويي يك آينه در برابرشان گرفته باشيم دچار حيرت شدند. دلشان ميخواست اتفاق ديگري بيفتد اما با چيز ديگري مواجه شدند.
بله، به اتفاق سنتي يا رجوع زن و مرد بعد از طلاق واكنش نشان داد.
چرا اين اتفاق افتاد؟ چون مردم دلشان ميخواهد آنچه برايشان جذاب است، رخ دهد ولي خواستهها، آرزوها و دوست داشتنهاي ما الزاما با واقعيت موجود در زندگي يكي نيست. امكان دارد در واقعيت اتفاق ديگري بيفتد و اگر ما كمي به دور از احساس با ماجرا مواجه شويم، در قسمت پاياني هيچ چيز عجيب و غريبي رخ نداد. ما با رفتار طبيعي پدر و مادر جامعه شرقي مواجه بوديم. درباره استثناها صحبت نميكنم ولي معتقدم غالب مادران و پدران ايراني خودشان را فداي زندگي و سرنوشت فرزندان ميكنند. درحالي كه اگر بخواهيم درباره جامعه غربي صحبت كنيم ميگويم نميتوان با اين قطعيت صحبت كرد. پدر و مادر يا اصولا قانون ميگويد ديگر به سن قانوني رسيدي و حالا فرصت داري با تصميمهايت آيندهات را بسازي. در ايران پدر ٨٠ سال دارد و با پسر ٦٠ سالهاش مثل يك كودك رفتار ميكند. ميگويد تا وقتي زندهام فرزند من هستي و تا آن زمان اگر ناني ميخورم ابتدا با تو تقسيم ميكنم.
شايد بخش مهمي از تعجب مردم به پايانبندي ارتباط داشت. تصور غالب اين بود كه سانسور اتفاق افتاده و كل پايانبندي تغيير كرده است.
به نظرم خانم تقوايي به عنوان تهيهكننده سريال بهترين گزينهاي است كه ميتواند و حق دارد درباره جريان قسمت پاياني اظهارنظر كند. تنها ميتوانم بگويم من هم مثل مردم قسمت پاياني را پاي تلويزيون تماشا كردم. حتي بايد بگويم شبي كه همه منتظر ديدن قسمت پاياني بودند و پخش نشد، من هم جلوي تلويزيون نشسته بودم و انتظار ديدن بخش پاياني را داشتم. در جايگاهي نيستم كه بگويم چه اتفاقاتي رخ داد و فقط ميتوانم بگويم پايانبندي قصه و سريال دقيقا همين بود. خيلي صحبتهايي مطرح شد كه واقعا به همه ما و گروه برخورد. مثل اينكه ميگفتند اينها قسمت پاياني را شب گذشته و دوباره فيلمبرداري كردهاند. چيزي كه اصلا امكان نداشت رخ بدهد چون ماهها قبل همهچيز به پايان رسيده بود. عدهاي هم گفتند از اول قرار بوده با رخساره ازدواج كند ولي از بالا دستور دادند آتنه را بگيرد. ابدا اين طور نبود ولي شوكي كه به مردم وارد شد دلايلي داشت كه ترجيح ميدهم دربارهشان صحبت نكنم. فقط يك جمله ميگويم كه مردم بسيار باهوش هستند و متوجه ميشوند چرا اين طور شد.
نظر کاربران
بازيگر كاردرست و كاملا حرفه اي تئاتر كشورمون.از هر نظر هنرمند.باعث افتخار تئاتر مملكت