ماه عسل و علیخانی؛ برای تنفر کمی صبر کنید!
برنامه های خنده و طنز و سرگرمی و فوتبال، با برنامه های اجتماعی متفاوتند و هی برنامه ای محصول گروه های اجتماعی تلویزیون نبوده که تا این اندازه، واکنش برانگیز باشد. انتظارها و گمانه زنی ها درباره این موراد میزان اهمیت «ماه عسل» را روشن تر می کند: اینکه امسال تیتراژ ابتدایی را چه کسی می خواند؟
مورد اول که دیگر نیست و بی مهری و کینه ورزی یکی، دو تا از مدیران سیما، همان تیم را در برنامه «صدبرگ» شبکه چهار، چندی تاب آورد ولی دیگر رضایت به ادامه کار آن گروه در شبکه شما نداد و حالا مثل خیلی از رانده شدگان تلویزیون، در فضای مجازی فعالند و در «کافه رادیو هفتی ها». اما حکایت مورد دوم، متفاوت است. احسان علیخانی در بسیاری از موارد، استثناست.
او تنها کسی است که از مسیری پرسنگلاخ و بی تعارف، پر از زیر آب زنی و کارشکنی، حالا و هنوز از پسِ ۱۲ سال فراز و فرود، رو به روی مخاطبش می ایستد و خدا را شکر می کند که هست و «ماه عسل»اش روی آنتن. عادل و رامبد و مهران هم مسیر هموازی نیامده اند اما حداقل در «ژانر» و «افراد جایگزین»، با علیخانی تفاوت های عمده دارند.
برنامه های خنده و طنز و سرگرمی و فوتبال، با برنامه های اجتماعی متفاوتند و هی برنامه ای محصول گروه های اجتماعی تلویزیون نبوده که تا این اندازه، واکنش برانگیز باشد. انتظارها و گمانه زنی ها درباره این موراد میزان اهمیت «ماه عسل» را روشن تر می کند: اینکه امسال تیتراژ ابتدایی را چه کسی می خواند؟
گل بی خار، نداریم
منتقدان، ایرادهایی به مجری و خود برنامه می گیرند که انگار سر تا پای هر آنچه به آن انتقادی ندارند، یا انتقادی دارند و منتشر نمی کنند، بی عیب است. مسلم است که ماه عسل هم یک برنامه است و علیخانی هم یک آدم، یک مجری؛ با همه عیب ها و حسن ها و توانایی ها و ناتوانی ها. بنده هم چشم بسته برنامه اش را و خودش را نمی بینم و با برخی از انتقادها همداستانم. به عنوان نمونه:
* درست است که ادبیات گفتاری هر کسب باید ویژه خودش باشد و نه کپی، اما بد نیست احسان بانک واژه اش را قوی تر کند و بعد از یک دهه به عبارات تازه تری بیندیشد. به جای تکرار صدها باره «خیلی مخلصیم»، «بنده و رفقا»، «خدا رو صد هزار مرتبه شکر»، «ثانیه های طلایی»، «قاب ماه عسل»، «قصه جذاب»، «دوست داشتنی»، «مادرم» و چندین اصطلاح دیگر که خودش هم از تکرار مکرر آن باخبر است و با فرار رو به جلو، به جای یک پلاتوی تازه در ابتدای هر برنامه، می گوید: «می دانم تکراری است اما هزار بار دیگر هم اگر بگویم کم است که من و رفقام خیلی خوشحالیم که در این ثانیه های طلایی منتهی به افطار ما رو به منزلتون راه می دید و...» حتی این تکرارها در مدیریت روند قصه میهمانان هم هست مثل «بعد چه اتفاقی افتاد؟» و «چه حسی داشتی؟» و «به چی فکر می کردی؟» و...
* اینکه گاهی اعتماد به نفس زیاد، کار دستش می دهد و با پاهای باز روی صندلی می نشیند و صندلی و خودش را به چپ و راست می چرخاند و از فعل مفرد به جای جمع در تکلم با میهمانان استفاده می کند که بیشتر از آنکه گویای رفاقت و راحتی باشد، قدری آزارنده و بیرون از قاعده احترام است.
* اینکه گاهی قصه را در گره اصلی و با انبوهی سوال، رها می کند انگار فقط می خواسته به همین جا برسد و خودش که راضی شد، باید بقیه هم راضی باشند و مهم نیست، مخاطب، تشنه «بعد از این گره» و «یک فرود سیراب کننده بعد از اوج قصه» است.
* اینکه گاهی حواسش به صحبت میهمان نیست و سوال تکراری می پرس مثل پرسش جمع آوری بودجه مجدد توسط نرگس کلباسی در کانادا به مبلغ 45 هزار دلار که حواسش نبود او یک بار توضیح داده است.
* اینکه عجیب بود «تورج نگهبان»، شاعر و ترانه سرای معروف را نمی شاسند- در گفت و گو با پاپا و فری (زوج عاشق)- و صادقانه نگفت که نمی شناسد هرچند هیچ گاه ادعای ادبیات نداشته است.
این چند مورد، تنها چند مثال است و می شود نشست و ایراد گرفت و به این موارد افزود ولی کدام گل بی خاری را سراغ دارید و کدام انسانی بَری از کاستی و خطاست؟ پس باید در قضاوت منصف تر بود.
ماه عسل؛ متنفران
از منتقدانی شروع می کنم که در اکثر مواقع با خشم و خصومتی شدید و گاه حتی آشکار، ماه عسل را به توزیع غصه و عزاداری مته می کنند و مثال هایی می آورم از سال های گذشته و امسال: بزرگواری که جامعه شناس است نوشته: «دست کثیفت را از روی سر آن بچه بردار...»، دیگری که شاعری معترض و منتقد است نوشته: «یک چندم پول این برنامه را به من بدهند آنچنان مردم را می گریانم که همه کیف کنند»، دیگر نوشته: «این حجم از سیاه نمایی برای چیست» و فرد دیگری: «چرا باید مجری، بدبختی و بیچارگی میهمان را آنچنان از دهانش بیرون بکشد که گریه پشت گریه تحویل مخاطب داده شود؟» و... ملاحظه می فرمایید؟ سویه دیگری در کار نیست. همین یک محور انتقادی است و لاغیر. اینکه چرا این برنامه تماما اشک و آه و سیاهی است؟
متنفر عزیز! نمی خواهی گریه کنی؟ نبین! می خواهی می خندی؟ بزن شبکه نسیم! می خواهی خودت ملت را بگریانی با پول کمتر؟ مثال این است که علیخانی به تو بگوید اگر از دستگیری و زندان نمی ترسیدم، غزلی هزار بار از غزل تو تندتر علیه اشخاص مهم می گفتم! خصم بزرگوار! چرا از گفتن فقر ناراحتی؟ خوب بود همه چیز را گل و بلبل نشان می داد؟ آن موقع خود حضرتعالی نمی گفتی سرش را مثل کبک زیر برف کرده؟
می بینید؟ در انتقادها که نه، تنفرها، تا این حد از منطبق خبری نیست.
ماه عسل؛ شیفتگان
خدا به احسان علیخانی خیلی چیزها داده. قد بلند، اندام متناسب، صدای گیرا، صورت پسندیده و... اینکه جماعیت انبوه و عموما تین ایجر، قلب و بوسه و جمله عاشقانه و غش و ضعف برایش ارسال کنند و دورش بگردند، اصلا و ابدا غیرطبیعی نیست، اما آیا ماندگاری و پرمخاطب شدن برنامه او، همین علت ها را دارد و بس؟
ساده انگاری است چنین تصوری. مگر خوشگل و خوش تیپ در سینما و تلویزیون کم داریم؟ همه پرمخاطبند؟ نخیر! داده های خاوندی به کنار، او هم در همه این سال ها دست روی دست نگذاشته تا فقط به جذابیت های بصری خود، بسنده کند. خوانده، دریافته، تلاش کرده، مقاومت به خرج داده، هوش داشته، دیده، فکر کرده، تیم کاربلدی فراهم آورده، رصد قوی داشته، به ترکیب سوژه ها واقف بوده و...
پس همان قدر که نقدهای منفی پر از تنفر، از منطق خالی است، شیفتگی های احساسی هم از شرح و نقد فنی تهی است. اما چگونه باید منطقی و فنی، به «ماه عسل» نگریست و آن را تحلیل کرد؟
ماه عسل؛ از دیروز تا امروز
اجرای این برنامه را سالی به محسن افشانی سپردند که چندی قبل از ماه رمضان آن سال با سریال ترانه مادری در کنار سیاوش خیرابی درخشیده بود و کشته مرده پیدا کرده بود ولی در اوایل راه، شست سازندگان خبردار شد هر چهره و بازیگری «مجری» نمی شود علیخانی بازگرداندند. اجرا سال دیگری به مرحوم حسن جوهرچی رسید که حالا دستش از دنیا کوتاه است و قضاوت، انسانی نیست. در ماه رمضانی دیگر، سر و کله علی ضیاء روی صندلی اجرا پیدا شد که هم «کارما»ی اقدام غیرحرفه ای اش را در ادامه اجراهایش پس داد و هم میزان مخاطبان آن سال، گویای ریزش عجیب است که بی شک، یکی از عوامل اصلی شکست ماه عسل آن دوره، اجرای ضعیف او بود.
حالا علیخانی با آرامش بیشتر پنج سالی هست که می داند، ماه عسل مال خود اوست. «ماه عسل»ی که حتما فکر او و تیم همراهش از حق معنوی مالکیت این «برند» و این «لوگو» برخوردارند. در هنگامه ای که تلویزیون اعتبار گذشته را ندارد، در فضای مجازی، تولید محتوا با خطوط قرمز کمتر، غوغا می کند، برنامه ها یا جوانمرگ می شوند یا پولی برای ادامه ندارند، حضور اسپانسرها آنقدر توی حلق و حنجره برنامه است که مخاطب بیشتر با یک «پیام بازرگانی» رو به رو است تا یک «برنامه»، چهره های محبوب مردم عطای تلویزیون را به لقایش بخشیده اند، برنامه سازان کاربلد و مخطاب شناس و صاحبان کارنامه های درخشان، مطرودان تلویزیونی هستند و انگار نه انگار دل مردم برای حسین پاکدل و محمدرضا شهیدی فر و اسماعیل میرفخرایی و محمود شهریاری و... تنگ شده و شبکه ها و برنامه های ماهواره ای با دست باز، جورواجور خوراک خوش رنگ و لعاب تحویل آنتن می دهند و مخاطبان را روز به روز به سمت خود می کشند، اینکه یک برنامه بتواند سال های متمادی سرپا بایستد و همراهانش را حفظ کند و اثرگذاری داشته باشد و از خود یک «برند» باهویت بسازد آسان نیست و «ماه عسل» این سختی را کشیده تا اینگونه باشد!
حالا باید پرسید چرا برنامه ای که سلبریتی های رنگارنگ با دنبال کنندگان میلیونی در آن جایی ندارند و از جذابیت های متن و حاشیه فوتبال با تماشاگران میلیونی در آن خبری نیست و به جای عروسک و خواننده و تشویق چی های پرتعداد و طنز و جوک و شوخی و قهقهه... به قول منتقدان... میهمانانش با اشک و آه و غم و غصه، قصه می گویند، مخاطبان میلیونی دارد؟
ماه عسل؛ آینه زیست انسانی
کیست که در زندگی، غصه را تجربه نکرده باشد؟ کیست که در زندگی، از ته دل نخندیده باشد؟ کیست که اگر خودش نه، ولی در اطرافیانش، گریه ناراحتی را ندیده باشد؟ کیست که اندوه دلتنگی را تجربه نکرده باشد؟ کیست که چشم انتظاری را تجربه نکرده باشد؟ کیست که اگر خودش نه، در اطرافیانش، شوق وصال بعد از انتظار را ندیده باشد؟ کیست که گریه شادی و اشک شوق نریخته باشد؟ کیست که در اطرافش فروپاشی خانواده ای را به بلای اعتیاد ندیده باشد؟ کیست که در خانواده اش موردی از طلاق سراغ نداشته باشد؟ کیست که عاشق نشده باشد؟ و... تا ابد می شود این سوال ها را ادامه داد؛ و مگر ماه عسل در تعریف خود، چیزی غیر از این به مخاطب عرضه داشته؟!
* آنها که منتقد اشک و ناله هستند، خودشان یک دی وی دی آماده اند و منتظر یک هم صحبت که «دکمه پلی»شان را بزند و شروع کنند به درددل.
* آنها که منتقد اشک و ناله هستند به همین رسانه- سیما- معترضند که چرا آسیب های اجتماعی را نمی بیند یا می بیند و نمی گوید؟
* آنها که منتقد اشک و ناله هستند، به توقیف فیلم های متهم به سیاه نمایی معترضند که چرا به فیلم های گویای واقعیات جامعه اجازه پخش نمی دهید؟
* آنها که منتقد اشک و ناله هستند، از بی شمار قسمت های این برنامه می گذرند و خودشان را به ندیدن می زنند که سوژه های شاد داشته و از شادی ها و شوق های مردم روایت کرده.
* آنها که منتقد آه و ناله اند انگار خود و اطرافیان شان از شکم مادر بیرون نیامده تمام قلل پیروزی را فتح کرده اند و هیچ سختی و مشقتی نکشیده و نچشیده اند.
زیست اجتماعی یعنی هم خندیدن، هم گریستن، هم فراق و هم وصال، هم جدایی و هم وصلت، هم سقوط و هم صعود و...
زندگی فردی و اجتماعی ما مشحون از احوالات متفاوت و متضادی است که بدون آنها، طبیعت انسان و جوامع انسانی، زیر علامات سوال بزرگی خواهدرفت. ما وقتی می توانیم «روز» را معنی کنیم که «شب» اساسا وجود داشته باشد. وقتی «سلامتی» اهمیت و معنا پیدا می کند که «بیماری» به سراغ مان بیاید. وقتی «امنیت» قابل تعریف است که «خطر»، گوشه چشم نشان دهد و...
«ماه عسل» برنامه ای بوده، با تعریف «روایت آدم ها از زندگی شان» و این «زندگی» وقتی معنا و روایتش قابل تعریف می شود که فراز و فرودهایش غلیظ تر و جذاب تر باشد. به همین خاطر است که وقتی دختری ۳۰ ساله- نرگس کلباسی- از انگلیس و کانادا به قلب فقر و فلاکت و تهدید به مرگ می رود تا ۵۰۰ بچه سیاه بخت را به سمت فرداهای روشن تر ببرد، روایت قصه اش شنیدنی و آموزنده است. به هیمن خاطر است که زوجی با ۶۳ سال زندگی مشترک، وقتی در دهه ۳۰ که جاده و پُست هم سر و سامانی نداشته، با هم ارتباط ماهواره ای [هر شب راس ساعت ۸ یکی در تبریز و یکی در تهران به ماه نگاه می کرده اند و از عشق به هم می گفته اند] داشته اند، روایت عشق شان، آدم را منقلب می کند.
به همین خاطر است که خواهران زیر خط فقر، وقتی به بلندترین سکوهای جهانی می رسند و به جدایی 15 ساله خانواده از پدر پایان می دهند، او را می بخشند و روی فقر را کم می کنند، زندگی شان می شود الگو و ارزشمند برای تعریف. اینها برخی موارد امسال است. کم نبوده روایت های باشکوه واقعی- نه تخیل سینمایی- از آدم ها و تحولات زندگی شان در سال های قبل؛ چاقوکش و لاتی که با یک سفر کربلا متحول می شود، عشقی که با قطع نخاع یکی از زوجین فرو که نمی نشیند هیچ، داغ تر هم می شود، مادر و فرزندی که 36 سال دوری را در «ماه عسل» مُهر پایان می زنند، معتادی که بعد از ترک، منبع اشتغال و ارتقای بچه محل هایش می شود، ورشکسته ای که پایبندی همسرش او را دوباره از خاک سیاه بلند می کند و یک زندگی از هم نمی پاشد، راننده تاکسی ای که فراتر از وظیفه سازمانی اش به وضع حمل مادر بارداری کنار خیابان کمک می کند تا فرزندی به این دنیا پا بگذارد در شرایطی که می توانست بی خیال انسانیت بشود و به راحتی مادر و فرزند بمیرند، معلمی که فراتر از شغل، زندگی چندین دانش آموزش را متحول و حضیض احتمالی کودکان مستعد و معصومی را به اوجی قطعی نزدیک می کند و...
اینها مگر غیر از «زندگی» است؟! آن هم در ارزشمندترین احوالات انسانی! به راستی مگر زندگی غیر از وصال و بخشش و بخشودن و جدایی و انتظار و جبران و مقاومت و ورشکستگی و دوباره ایستادن و صداقت و اشتباه و اعتیاد و بازگشت و طلاق و ازدواج و توبه و خطا و قناعت و صعود و سقوط و تلاش و گذشت و... است.
حالا بهترین های این پارامترها می شوند قصه هایی واقعی نه دروغ پردازانه و نمایشی و سینمایی و می آیند روی صندلی ماه عسل. این، کجایش خیانت به بیت المال و آنتن و مردم و وقت ملت و... است؟!
بزنگاه الهی
از همه این نوشته ها و گفته ها گذشته، ماه عسل یک تعریف و رویکرد مستتر و آگاهانه دیگر هم در خود نهفته دارد؛ بزنگاه الهی. حتی معدود افرادی که مقیدات مذهبی ضعیفی دارند، در خلوت شخصی خود حتی اگر به «دیدن» احیانا اعتقادی نداشته باشند، به «خدا» حتما «ایمان» دارند.
پای سفره دلشان که بنشینی، از لحظه یا لحظاتی برایت می گویند که فقط و فقط دست به دامن خدا شده اد و حاجت گرفته اند. همه ما در «آن» یا «آنات»ی از زندگی، خدا را دیده ایم و دریافته ایم و درک کرده ایم. میهمانان ماه عسل در روایت بسیاری از قصه هایشان به این بزنگاه می رسند که «در آن لحظه دیگر فقط خدا را داشتم و دیگر فقط از خدا خواستم که...»
صبر و نفرت
به مجریان می گویند فقط ۴ ثانیه وقت دارید تا مخاطب را نگه دارید و نگذارید با ریموت، شبکه را عوض کند.
با همه اینها و بیشتر از اینها که نگفته آمد، برای تعویض شبکه و نفرت و انتقاد و پرخاش به او و برنامه اش می شود صبورتر بود و قدری همه جانبه تر اندیشید. هر چند خودش هم خوب می داند، مخاطب «بی رحم» است.
نظر کاربران
دکور برنامه خیلی زیباست. منو به یاد طرح شال انوشه انصاری در مراسم اسکار مینداره. منتها این یکی کاملا سه بعدی و باشکوه
خدایی برنامه اش خوبه ما که هر شب منتظر برنامش هستیم
"متنفر عزیز! نمی خواهی گریه کنی؟ نبین! "
باور کنین نمی بینیم و اگه بینندگان این برنامه اصرار نداشتند که سوژه های این برنامه رو در هر موقعیتی به زور برای آدم تعریف کنند اصلا کاری با این برنامه نداشتیم و حتی از پخشش خبری نداشتیم ولی وقتی علاقه مندان این برنامه سعی به تشویق بقیه به دیدن این غمنامه دارند و با این سوژه های مسخره که شبیه صفحه ی حوادث روزنامه هاست می خواند کنترل هر مجلسی رو برست بگیرند ما هم مجبوریم اینطوری برخورد کنیم! متاسفانه محبوبیت این برنامه اصلا دلیلی بر خوب بودن و مقبولیتش نیست که تجربه ثابت کرده که معمولا افراد و مسایلی که هیجان کور و غیرمنطقی آدمای رو تحریک می کنن محبوبیت زیادی به دست میارن و چون جامعه ی ما هم جامعه ی بیماری هست این موضوع تشدید میشه. اگه هم بخوایم این دسته از افراد رو از زندگی مون دور بریزیم و باهاشون رفت < امد نکنیم باید منزوی بشیم
شما یه بررسی اجمالی بکنین ببینین پشت اقای علیخانی به کجا گرمه . مشخص میشه
پاسخ ها
به کجا؟؟؟؟ میشه بگین؟
توهم توطئه داری؟؟
بسيار منصفانه نقد كرديد
خیلی عالی نوشتی دمت گرم^_^
من تلویزیون نمی بینم ولی برنامه ماه عسل را دانلود می کنم می بینم.
پاسخ ها
حالت خوب نیست
من نمیدونم چرا نمیخوایم قبول کنیم تلویزیون ما به جز 3 4 تا برنامه هیچی برای گفتن نداره و حتی تو ماه رمضان که مخاطبان میلیونی پای سفره افطار منتظر دیدن یه سریاله،سریال کره ای و عربی و زمان شاهی پخش میکنه،خود زنی میکنه و مخاطبو از دست میده،چرا سعی میکنیم برنامه ماه عسل رو نابود کنیم.اصلا فرض کنیم ماه عسل آشغال،واقعا چی داریم جاش پخش کنیم؟
شبکه های دیگه چی دارن پخش میکنن؟
یکم منطقی به قضیه نگاه کنیم...
سازندگان برنامه دارن زحمت میکشن،حالا ممکنه تو 30 شب 10 تا سوژه تکراری و کسل کننده هم داشته باشه.
مردم درطولسال بااینمسایل کاملا اشناهستنددیگه بهانه ای بنام ماه عسل بیمعنی وفقطببازی گرفتن احساسات مردم عزبزمونه واقعا متاسفم
خدمت جناب یزدان پرست عرض کنم که مشکل اصلی ماه عسل این چیزایی که گفتین نیست.یک مقدار منتقدان هم ممکن است به کاهدان زده باشند اما اگر مراجعه کنید به شبکه های اجتماعی و چکیده انتقادها را بررسی کنید بسادگی متوجه میشوید که این برنامه اصولا در انتخاب سوِژه و نحوه تصویر کردن آن سلیقه ایست.یعنی یک قاب نشان میدهد و میگوید همین است و خارج از آن هیچ نیست.عذر آوردن بابت این که خط قرمزهایی وجود دارد دردی دوا نمیکند چرا که پرداختن به موضوعات اجتماعی ریسک دارد و احسان از آن آدمهای اهل ریسک اصلا نیست و در آبهای کاملا آرام روزگار میگذراند.این برنامه یک کمبود مهم دارد. شما را به ندرت به فکر وتعمق وادار میکند.
برنامس عالیه از طریق این برنامه مشکل عده ای حل میشه هرکس دوست نداره نگاه نکنه
به نظر من برنامه خیلی خوبه چون همیشه که نباید خنده و شادی باشه ما مسلمونیم هم وطنیم باید بدونیم در اطرافمون چی میگذره اطرافیانمون چجوری زندگی میکنن و همین که هر کسی به اندازه ی توانش و قدرت مالیش میتونه به بقیه کمک کنه دلشونو شاد کنه خودش برای دنیا و آخرت آدم کافیه
به نظرم برنامه اش خیلی خوبه و حتی میتونه بهتر هم بشه. اینکه توی ماه مبارک رمضان حداقل گره ای از مشکلات یکسری از هم وطنان ما باز بشه جای تشکر داره.
برنامش جالبه. با دیدنش آدم به خاطر داشته هاش
روزی هزار بار خداروشکر میکنه.
مطلب بسیار خوب و منصفانه بود سپاس. سوژه های این برنامه واقعیت های جامعه هست که نه تنها در ایران بلکه در تمامی جهان میشه یک چنین مواردی رو به فور پیدا کرد، کاملا درسته که هیچ گلی بی خار نیست و ماهم معصوم نیستیم که هیچ عیب و ایرادی نداشته باشیم. یک سری افراد این برنامه رو دوست دارند و مبپسندن یکسری هم نه این تفاوت ها همیشه وجود داره مهم اینه که احترام بذاریم و یکم هم منطقی برخورد کنیم همیشه همه چی به میل و علاقه ما نیست.
برنامه خوبیه
اگه احساسات ما حداقل یک ماه از سال دگرگون نشه شک نکنید انسانیت در وجودمون میمیره
همین برنامه ست که پایان خوش رو رقم میزنه
این برنامه ست که هر ساله با کمک مردم برای بیمارا و کودکان بی سرپرست و امسال هم واسه زندانیا پول جمع میکنه تا به مشکلات پایان بده و این حجم از کمک مردم به همنوعشون رو به نمایش میذاره و نشون میده هنوز انسانیت نمرده فقط گهگاهی نیاز به یک شوک داره.
واقعا برنامه خیلی خوبیه و این مجریش باعث جذابیتشه وگرنه دو دوره که ایشون نبودن اصلا جذابیتی نداشت
کاملترین و بی حب و بغض ترین نقدو بررسی درباره ی برنامه ماه عسل بود که تا به اکنون دیدم.
و تیتر بسیار درست.
برای تنفر کمی صبر کنید
به نظر من ماه عسل میتونه یه تلنگر کوچیک برای جامعه باشه
چندین ساله که بخاطر ماه عسل واجرای بسیار زیبای احسان علیخانی تلویزیون راروشن میکنم وگرنه تلویزیون اون هم امسال توی ماه مبارک غیر ماه عسل هیچی برای دیدن نداره
من که اصلا نگاهش نمیکنم ی تیکه هایی از برنامه شو امسال دیدم اعصابم به هم میریزه ....
بسیار خوب و منصافه نقد کردید
برنامشون عالیه .سعی کنیم همیشه نیمه پر لیوانو ببینیم .
حداقل با دیدن برنامه ماه عسل میشه فهمید ماه رمضونه ..وگرنه چندسالی هست که برنامه یا سریالهایی که توی این ماه میدن هیچ ربطی به ماه رمضون نداره مث سریال نفس ..اخه چه ربطی به این ایام داره
اگه این یکی دو شب از این لباسای گرونی که میپوشه و دستمزد بالایی که میگیره رو نگیره یه عده از اون زندانیایی که داره بخاطرشون ادای ناراحتارو در میاره آزاد میشن
خودش و به قول خودش رفقاش به این پولداری چرا خودشون کمک نمیکنن
انسان دوستی رو به آدم نشون میده، گاهی بد نیست آدم اطرافش رو بهتر ببینه، این برنامه چشم آدمو باز میکنه، خدا قوت به همه ی اهالی ماه عسل از جمله آقای علیخانی
اصلن ما میگیم همه تعریف و تمجیدها از برنامه و مجریش درست....
اما خداییش
اسم برنامه
هیچ
تناسخی
با
محتواش
نداره.....
عسل شیرین و خوشاینده
اما برنامه همش از غم و درماندگی و استیصال دم میزنه
بهتر بود
اسم
برنامه رو میذاشتن
«««««« ماه خرما »»»»»»!!!!!!!!!!!
رمضان برای کسانی که اهل مناجات اند از عسل هم شیرین تر است .پس ماه عسل است.
من چندین سال ماه عسل رو دیدم و لذت بردم ،دیگه خسته شدم چهار ساله نمی بینم ،ازش هم بد نمی گم .مثلا کسی که شروع برنامه 8سالش بوده الان 20سالشه و برنامه براش کارا ی نیست
میشه گفت بهترین مقاله ای بود که تاجالا خوندم
چقدر منصفانه نوشته بودید
تیترتون عالی بود
من5ساله دارم برنامه رو میبینم وازش لذت کامل میبرم
خصوصا برنامه دیشب که درباره ازادی زندانیان بوددهن خیلی از منتقدان روبست چون فهمید ماه عسل هنوزهم موفق وپربیننده ست
من که دیگه طاقت دیدن قیافه این مجری پرسپولیسی رو ندارم من اینستاگرام علیخانی رو دارم حتی شمارشم دارم ولی بهش زنگ نمیزنم چون پرسپولیسی ازش بدم میاد