وب سایت همشهری شش و هفت - محمد صادق شایسته: بدون شك ادبیات دین بزرگی بر گردن سینما دارد. بسیاری از مهمترین آثار سینمای جهان از همان سالهای ابتدایی با اقتباس از رمانها، نمایشنامهها، زندگینامهها، كامیكبوكها و كتابهای دنبالهدار ساخته شدهاند. اغراق نیست اگر بگوییم بدون ادبیات فهرست فیلمهای بزرگ و مهم تاریخ سینما بسیار كوچكتر از حال حاضر میشد و میزان تخیل موجود در دنیای سینما بسیار كمتر. البته طبیعتا وضعیت نویسندههایی كه از آثارشان برای ساخت فیلمهای سینمایی استفاده شده متفاوت است. برخی نویسندگان هستند كه سینماییها منتظر انتشار اثر بعدی آنها نشستهاند تا بتوانند به سرعت امتیازش را بخرند و فیلمش را بسازند. در این زمینه و در چند دهه اخیر از استیفن كینگ و جان گریشام و حتی جی.كی.رولینگ میتوان بهعنوان نمونههای بیشتر شناخته شده نام برد.
از طرف دیگر برخی نویسندهها نیز با وجود اینكه سالهاست از دنیا رفتهاند، اما كتابهایی كه نوشتهاند یا شخصیتهایی كه خلق كردهاند، همچنان جذاب و پرمخاطب است و میتوان بارها آنها را تبدیل به فیلم كرد. دایره این نویسندهها بسیار بزرگتر و گسترده است، از ویلیام شكسپیر و چارلز دیكنز و جین آستین میتوان شروع كرد و تا ژول ورن و فیلیپ كی دیك و آگاتا كریستی ادامه داد. در این بین نویسندگانی هم بودهاند و هستند كه تنها مهمترین كتابی كه نوشتهاند تبدیل به فیلم شده یا میشود. فیلمهای اقتباسی همیشه بودهاند و احتمالا تا زمانی كه سینما نفس بكشد هم خواهند بود. این بودن هم همیشه با موفقیتهای فراوان همراه بوده است. همین سال گذشته بیشترین جوایز معتبر دنیای سینما را فیلمهایی بهدست آوردند كه برمبنای آثار مهم ادبیات در سراسر دنیا ساخته شده بودند. در این مطلب به معرفی چند اقتباس موفق در سالهای اخیر رفتهایم، فیلمهایی كه بر مبنای رمانهای مهم یا پرفروشِ نوشته شده در یكی، دو دهه اخیر ساخته شدهاند و اتفاقا آثار موفقی هم از كار درآمدند.
دورهگرد، خیاط، سرباز، جاسوس
Tinker, Tailor, Soldier, Spy
ژان لوكاره یكی از مهمترین نویسندگان رمانهای جاسوسی در دنیاست. این نویسنده سرشناس انگلیسی كه زمانی خودش نیز در سرویس اطلاعاتی انگلستان مشغول بهكار بوده از مخالفان سرسخت شخصیت «جیمز باند» است و او را جاسوسی تخیلی میداند كه هیچ ربطی با دنیای واقعی جاسوسی ندارد. شاید به همین دلیل هم بود كه لوكاره به این فكر افتاد خودش دست به قلم ببرد و خب! نتیجه تصمیمش، چاپ یك سری از بهترین كتابهای جاسوسی دنیا شده كه برخلاف نمونههای مشابه شخصیتهای اصلی آن، چندان علاقهای به استفاده از اسلحه ندارند و همهچیز به هوش آنهابازمیگردد. از آثار لوكاره فیلمها و سریالهای متعددی در چهار دهه گذشته ساخته شده كه مینی سریال «مدیر شب» و سه فیلم «خیاط پاناما»، «تحت تعقیبترین مرد» و «دورهگرد، خیاط، سرباز، جاسوس» از بهترین اقتباسها هستند و این آخری از همهشان بهتر.
«دورهگرد، خیاط، سرباز، جاسوس» را توماس آلفردسون در سال ۲۰۱۱ كارگردانی كرده و بازیگران سرشناسی چون گری اولدمن، كالین فرث، تام هاردی، جان هارت و بندیكت كامبربچ در آن بازی میكنند. داستان فیلم به سال ۱۹۷۳ و اوج جنگ سرد برمیگردد. كشورهای صاحب قدرت دنیا به شدت سرویسهای اطلاعاتی خود را فعال كردهاند تا با جمعآوری اطلاعات از نقاط مختلف دنیا نگذارند كشوری دوباره دست از پا خطا كند و خطر بروز جنگی جدید را به حداقل برسانند. در یكی از ماموریتهای سازمان سرویس جاسوسی انگلستان مأمور آنها در مجارستان به دلایل نامعلومی ماموریتش با شكست مواجه میشود و این موضوع رسوایی بدی برای انگلیسیها به ارمغان میآورد.
این سازمان برای فهمیدن دلیل لو رفتن این ماموریت دست به دامان یكی از مأموران بازنشسته خود به نام جورج اسمایلی (گری اولدمن) میشوند. او متوجه میشود جاسوسی روسی در ردههای بالای سازمان اطلاعات انگلستان فعالیت میكند به همین دلیل با یك تیم جمع وجور كار به دام انداختن او را آغاز میكند، اما پرونده به آن سادگی مدنظر اسمایلی نیست.
بهدلیل اینكه شخصیتهای آثار لوكاره عموما آدمهای آرام و باهوشی هستند كه چندان علاقهای به كارهای مخاطرهآمیز و اكشن ندارند و همه چیزشان را با نقشههای پیچیده جلو میبرند، داستانهایی كه او روایتی میكند كند و با طمانینهاند، این ویژگی رمان به فیلم هم سرایت كرده و ریتم فیلم بسیار آرام است. طبیعتا اگر از آن دسته مخاطبانی هستید كه به موش و گربه بازیهای سبك جاسوسی علاقهمندید این فیلم انتخاب بسیار خوبی برای دیدن است. گری اولدمن برای بازی درخشانش نامزد اسكار بهترین بازیگر مرد شد و فیلم هم جایزه بهترین فیلم انگلیسی جوایز «بفتا» را بهدست آورد.
به شدت بلند و بسیار نزدیك
Extremely Loud & Incredibly Close
استیفن دالدری با كارگردانی فیلمهایی چون «بیلی الیوت»، «ساعتها» و «كتابخوان» حسابی مورد توجه علاقهمندان جدی سینما است. او در سال ۲۰۱۱ به سراغ ساخت فیلمی سینمایی برمبنای كتاب تحسین شده «بهشدت بلند و بسیارنزدیك» نوشته جاناتان سافران فوئر رفت. فوئر چهار سال پس از اتفاق تاریخی حمله به برجهای تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ رمانش را نوشته است. داستان رمان او تأثیرات این حادثه برزندگی پسر بچهای ۹ ساله است.
این داستان در فیلم دالدری هم به همان شكلی است كه در رمان تعریف شده و اقتباسی بسیار وفادارانه و ظریف است. اسكار شل پسر 9 سالهای است كه پدرش را در حملات 11سپتامبر از دست میدهد. او كه رابطه بسیار نزدیكی با پدرش داشته نمیتواند از دست دادن او را باور كند و وارد بحرانی میشود كه در نهایت او را وارد سفری مكاشفهوار برای شناختن بخشهای ناشناختهای از پدرش میكند. او در طول راه و برای پیدا كردن صاحب یك كلید كه از پدرش به یادگار مانده با آدمهای مختلفی در نیویورك روبهرو میشود و تجربههای تازهای بهدست میآورد. ظاهرا همه چیز آماده است كه با یك اثر افسرده كننده و اندوهگین مواجه شویم.
فیلمی كه دالدری با فیلمنامه اقتباسی اریك روث ساخته در عین تلخ بودن داستان، لحظات دلنشین زیادی دارد كه فضای فیلم را تلطیف كرده است. زاویه نگاه فیلم برخلاف بیشتر فیلمهایی كه با این محوریت ساخته شدهاند تا حد زیادی فارغ از خشونت و ترس است و بیشتر راوی مسیری است كه در آن یك كودك ۹ ساله به سمت بلوغ میرود. توماس هورن بازیگر نوجوانی كه در این فیلم برای نخستین بار جلوی دوربین رفته بازی بسیار خوبی از خودش به نمایش گذاشته است. تام هنكس، ماكس فون سیدو، ساندرا بولاك، وایولا دیویس و جان گودمن هم دیگر بازیگران این فیلم هستند. این فیلم نامزد اسكار بهترین فیلم شد و فون سیدو هم نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مكمل مرد.
بروكلین
Brooklyn
كولم توبین یكی از نویسندگان سرشناس ایرلند در یكی، دو دهه اخیر است كه آثارش حداقل در ایرلند با استقبال زیادی مواجه بوده و جوایز ادبی فراوانی هم بهدست آورده است. رمان «بروكلین» كه توبین در سال ۲۰۰۹ نوشته یكی از بهترین آثار اوست. هموطنش جان كراولی در سال ۲۰۱۵ فیلم «بروكلین» را براساس فیلمنامهای كه نیك هورنبی آن را با اقتباس از این رمان نوشته جلوی دوربین برده است. فیلمی بسیار خوشساخت و تماشایی كه جدا از فیلمنامه بسیار قوی آنكه به خوبی منتقل كننده حس و حال رمان است عناصر متعددی دیگری از جمله بازی شخصیت اصلی، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و موسیقی متن ساخته شده باعث جذابیت فراوانش شده است.
بروكلین داستان زن جوانی است به نام الیس لیسی كه در دهه 1950 در ایرلند زندگی میكند. الیس در ایرلند زندگی خوبی ندارد و با وجود سختكوشی و توانایی زیادش هنوز نتوانسته كاری دائمی برای خودش دست و پا كند. اما بالاخره خواهرش رز همراه با كمك كشیش شهر شرایطی را فراهم میكند تا به او آمریكا برود و در آنجا مشغول بهكار شود. آلیس در آمریكا زندگی متفاوتی را در مقابل خود میبیند و روز به روز اوضاعش بهتر میشود و حتی ادامه تحصیل میدهد،.او علاقهای قلبی به كشورش دارد و ته دلش همچنان دوست دارد به ایرلند برگردد و آنجا زندگیاش را سر و سامان دهد تا اینكه یك روز به او خبر میدهند خواهرش رز در ایرلند درگذشته است. او كه حسابی از این خبر شوكه شده تصمیم میگیرد به كشورش بازگردد و در كنار مادرش باشد.
این در حالی است كه جوانی ایتالیایی به نام تونی به آلیس علاقهمند شده و چون احتمال میدهد كه او دیگر به آمریكا بازنگردد تصمیم بهكار عجیبی میگیرد كه تبعات جالبی برای هر دوی آنها به همراه دارد. بازی درخشان سایروس رونان در نقش آلیس یكی از اصلیترین دلایل موفقیت فیلم است. او برای بازی در این فیلم نامزد اسكار و گلدن گلوب شد و فیلم هم در بین 10 فیلم برتر سال 2015 قرار گرفت.
شهامت واقعی
True Grit
سال 1969 جان وین بازیگر افسانهای فیلمهای وسترن در فیلمی به نام «شهامت واقعی» بازی كرد و تنها جایزه اسكار بهترین بازیگر مرد را در كارنامه سینماییاش بهدست آورد. این فیلم به كارگردانی هنری هاتاوی اقتباسی بود از رمانی به همین نام اثر چارلز پورتیس كه یك سال قبل آن را نوشته بود. 41 سال بعد دو برادر كار بلد سینمای جهان یعنی جوئل و اتان كوئن تصمیم گرفتند این فیلم را بازسازی كنند؛ خبری كه خیلیها را غافلگیر كرد و همه منتظر بودند ببینند نتیجهاش چه خواهد شد. نتیجه این شد كه فیلم 250 میلیون دلار فروخت و با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان و علاقهمندان جدی سینما مواجه شد، آنقدر زیاد كه وقتی عوامل این فیلم با وجود نامزدی در 10 رشته از جوایز اسكار دست خالی مراسم را ترك كردند، خیلیها حسابی به اعضای آكادمی و تصمیمهایشان تاختند.
«شهامت واقعی» داستانش در دوره غرب وحشی میگذرد. تام چنی پدر متی رز را به قتل میرساند و متی میخواهد از او و دار و دستهاش انتقام بگیرد اما مشكل اینجاست كه متی تنها 14 سال سن دارد. او كه میداند به تنهایی نمیتواند نزدیك دار و دسته چنی شود، تصمیم میگیرد به سراغ یكی از بداخلاقترین و البته بهترین كلانترهای منطقه یعنی روستر برود. كلانتر ابتدا قبول نمیكند اما اتفاقاتی رخ میدهد كه او را مجبور میكند به كمك متی برود. یكی از مهمترین ویژگیهای نسخه بازسازی شده «شهامت واقعی» این است كه عموم شخصیتها خصوصا شخصیت كلانتر روستر كه جف بریجز نقش آن را بازی میكند، شباهتی از نظر جنس بازی با نسخه اصلی ندارند.
ضمن اینكه ساخته برادران كوئن از برخی جهات بسیار وفادارانهتر از نسخه اصلی به رمان است و البته شیطنتهای خاص این دو برادر هم در جای خود و به درستی استفاده شده. «شهامت واقعی» را نهتنها میتوان یكی از بهترین اقتباسها بلكه میتوان از بهترین وسترنهای ساخته شده در قرن اخیر دانست. غیراز جف بریجز بازیگران دیگری چون مت دیمون، جاش برولین، هیلی استین فیلد و بری پپر در این فیلم بازی میكنند.
دختر از دست رفته
Gone Girl
گیلیان فلین یكی از منتقدان سرشناس حوزه تلویزیون در آمریكا از سال 2006 نوشتن رمان را آغاز كرد و كتابهای نسبتا پرفروش و خوبی هم نوشت، اما در سال 2012 با نگارش رمان دلهره آور و جنایی «دختر از دست رفته» غوغایی به پا كرد. این رمان در صدر پرفروشترین كتابهای سال قرار گرفت. كتاب آن قدر طرفدار پیدا كرد كه تنها دو سال بعد از روی آن فیلم سینمایی موفق و جذابی ساخت كه كارگردان آن كسی نبود جز دیوید فینچر.
این كارگردان سرشناس كه پیش از این با فیلمهایی مثل «هفت» و «باشگاه مشتزنی» نشان داده بود حسابی در زمینه ایجاد تعلیق و دلهره استاد است، این بار هم با تكیه بر داستان جذاب رمان «دختر از دست رفته» فیلمی كم نقص و تماشایی ساخت. البته خود فلین هم با نگارش فیلمنامه، تأثیر مهمی بر جذابتر شدن فیلم گذاشته است. فیلم داستان مردی به نام نیك دان است كه همسرش ایمی ناگهان ناپدید میشود. این اتفاق خیلی زود مورد توجه رسانهها قرار میگیرد و كم كم پای خود نیك هم به ماجرا باز میشود. پلیس با كمی تحقیق متوجه میشود زندگی نیك و ایمی علاوه بر اینكه از نظر مالی در موقعیت بدی قرار گرفته بوده از لحاظ زناشویی هم در شرایطی بحرانی قرار داشته است. با این وضعیت خود نیك بهعنوان مظنون اصلی در مظان اتهام قرار میگیرد.
نیك خود را بیگناه میداند، او از یك طرف باید بیگناهیاش را ثابت كند و از طرف دیگر باید بفهمد چه بلایی سر همسرش آمده است. فیلم كه پر از لحظات غافلگیركننده است كه به خوبی توانایی میخكوب كردن مخاطب را دارد. بازیهای بن افلك در نقش نیك و رزماند پایك در نقش ایمی بسیار خوب و باورپذیر است و البته مخاطبانی كه نیل پاتریك هریس كمدین سرشناس آمریكایی را میشناسند از دیدن بازی او در فیلم غافلگیر خواهند شد. پایك برای بازی در این فیلم نامزد اسكار بهترین بازیگر زن هم شد. فینچر همیشه نشان داده با انتخابهای درست در زمینه اقتباس از رمانهای معروف پلیسی، معمایی، جنایی میتواند فیلمهایی پرمخاطب و شسته رفته تحویل مخاطب دهد. فروش نزدیك به ۴۰۰ میلیون دلاری فیلم «دختر از دست رفته» در اكران سال ۲۰۱۴ هم به خوبی تیم نكته را ثابت میكند.
دفترچهای با خطوط نقرهای
Silver Linings Playbook
«دفترچهای با خطوط نقرهای» نخستین رمانی است كه متیو كوئیك در سال ۲۰۰۸ نوشت و با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و یكی از آثار پرفروش سال هم لقب گرفت. در سال ۲۰۱۲ دیوید.اُ.راسل براساس این رمان فیلمنامهای مینویسد و با تركیبی از بازیگران جوان و با تجربه همچون جنیفر لارنس، بردلی كوپر، رابرت دنیرو، جكی ویور و كریس تاكر فیلماش را جلوی دوربین میبرد. داستان با مرخص شدن پت سولیتانو (بردلی كوپر) از بیمارستان روانی آغاز میشود. همسر پت هشت ماه پیش به او خیانت میكند و این مساله آنقدر برای پت سنگین تمام میشود كه كارش به بیمارستان روانی میكشد. او كه دارای اختلالهای شخصیتی است، تلاش میكند پس از رها شدن از بیمارستان بهگونهای زندگی كند كه دوباره سر و كلهاش به آسایشگاه روانی نیفتد. او در وهله اول تصمیم میگیرد رابطه خود را با پدر و مادر پیرش(رابرت دنیرو و جكی ویور) ترمیم كند.
مادری مهربان و پدری سختگیر كه پت باید تلاش كند با وجود همه اختلالات شخصیتیاش كه گاهی باعث انزوا و گوشهگیری و گاهی باعث پرخاشگری میشود، محبت آنها را بهخود جلب كند. در این بین پت خیلی اتفاقی با دختری به نام تیفانی(جنیفر لارنس) آشنا میشود كه از نظر مشكلات روانی دست كمی از خود پت ندارد و اینگونه ماجرای علاقهای بامزه و پر اتفاق بین آنها شكل میگیرد. «دفترچهای با خطوط نقرهای» لحظات بامزه و احساسی فراوانی دارد و این ویژگی در وهله اول باعث میشود مخاطب به راحتی تا آخر داستان همراه شخصیتها باشد اما این ویژگی جز با بازیهای دقیق و درست كه بتواند در عین نشان دادن مشكلات بیماران روانی به ورطه تمسخر نیفتد امكان بروز نداشت و اینجاست كه بازی بازیگران فیلم خصوصا مثلث كوپر، لارنس و دنیرو كمك شایانی به كیفیت فیلم كرده است.
هر سه بازیگر نامزد جایزه اسكار شدند ولی تنها لارنس توانست آن را بهدست آورد. اُ.راسل هم برای كارگردانی و فیلمنامهای كه نوشته نامزد جوایز معتبر زیادی شد. از آنجا كه «دفترچهای با خطوط نقرهای» رمان پرفروشی بود توانست فروش نسبتا خوبی هم داشته باشد و در حالیكه تنها 20 میلیون دلار هزینه ساخت آن شد به فروشی 240 میلیون دلاری دست پیدا كرد.
نظر کاربران
فیلم بروکلین برای آدم های امروزی واقعا باید مثل یه دارو تجویز بشه ....که کسی رو که دوستش داری رو بخاطر موقعیت بهتر یا هوس ولش نکنی
غلاف تمام فلزی، پرتغال کوکی، طبل حلبی، لولیتا، ....