کاوه آفاق: بسیاری از آثارم، زندگی خودم هستند
کاوه آفاق سال گذشته روی صحنه رفت و کنسرتهای رسمی خود را هم برگزار کرد تا مخاطبانش بتوانند از نزدیک او را ببینند و صدایش را بشنوند. او در یکی از همین کنسرتها اظهار نظری جنجالی در مورد جان لنون انجام داد که با واکنشهای مختلفی روبرو شد.
میخواهیم گفتوگو را با کنسرتهای شما شروع کنیم. گروههایی در ژانر موسیقی پاپ فعالیت دارند که از تبلیغات گستردهای برخوردار هستند اما از سوی دیگر دغدغه دارند که سالن کنسرت را پر کنند. به نظر میرسد شما چندان در تقلا نیستید که سالن به هر نحوی پر شود. به هر حال مخاطبان موسیقی شما متعلق به یک طبقه سنی خاص هستند و طبیعتا انتظار ندارید که یک پیرمرد ۶۰ ساله به کار شما گوش دهد…
کلا ما این طبقه سنی را به صورت کامل رصد کردهایم. بیشتر هواداران ما بین سیزده تا بیست و پنج سال سن دارند. کنسرت قبلی ما در دو سانس در برج میلاد برگزار شد. به محض اینکه فروش بلیت صورت گرفت، «sold out» شد. دیوانه نبودیم سالنی که پر شده را تبلیغ کنیم! هفتاد، هشتاد درصد بلیتهای کنسرت پیش روی ما هم به محض باز شدن سایت، فروش رفت. تازه این کنسرت در سالن میلاد نمایشگاه برگزار میشود که ظرفیتی چند برابر برج میلاد دارد. دیگر برای چه تبلیغ کنیم؟! (خنده) پر شدن سالن نشان میدهد که این جنس مخاطب تا کنون در ایران، ساکت بوده است.
به آلبوم «با قرصها میرقصد» برسیم و مقایسهای با آلبوم بعدی شما یعنی «شال» داشته باشیم. بستر آلبوم قبلی شما غمگنانه است. چقدر از کارهای آلبوم جدید شما به حال و روز هنرمند و چقدر به وضعیت جامعه بستگی دارد؟ از سوی دیگر چقدر بنا بر مُد است و به این فکر کردهاید که میفروشد؟
سال ۱۳۴۹ در فیلم رضا موتوری، استاد اسفندیار منفردزاده، استاد فرهاد مهراد و شهیار قنبری آهنگ «مرد تنها» را ساختند و همه ساختارهای آن زمان موسیقی پاپ را شکستند. از ساختار عروضی، قافیه، ترانه و آهنگسازی گرفته تا نوع خواندن. این آهنگ کاملا بر مبنای غم بود. بعدها فرهادها و فریدون فروغیها و امثالهم آمدند. فرهاد که صددرصد، فریدون فروغی ۹۹ درصد آثارشان غمگین بودند که خوب هم در جامعه جواب میداد. چون به اندازه کافی افرادی بودند که آهنگهای شاد بخوانند و در حوزه سرگرمی برای مردم کار اجرا کنند؛ از آغاسی گرفته تا جواد یساری. این افراد میتوانستند طیف وسیعی را در بر بگیرند. آدمهایی بودند که میتوانستند مردم را شاد کنند و زیاد سمت غم نمیرفتند. ما هیچ وقت متوقع نیستیم که اگر مرحوم فرهاد زنده بود، آهنگی منتشر کند که بتوانیم در مهمانی گوش بدهیم یا با شنیدنش در اتومبیلمان، لبخند به لبمان بیاید یا حتی بشکن بزنیم.
متن کارهای شما چیزی است که برخی از جوانان میخواهند اما بخش زیادی از حاکمیت هنوز با این سلیقه موسیقایی همصدا نیست. این اتفاق به نظرتان نوعی خرق عادت در موسیقی و ترانه است؟ چون شاید در سینما نتوانید حرفهایی را بزنید که در لفافه ایهام ترانه بازگو میکنید.
به هر حال خاصیت شعر و ادبیات فارسی این است. در فارسی، اصطلاح خیلی کم داریم. یکی از اصلیترین ابزارهایی که زبان فارسی دست شاعر میدهد نداشتن اصطلاحات است چون باعث میشود بابت هر چیزی، ایهام پدید بیاورد. در زبان انگلیسی برای خیلی از چیزها، اصطلاح داریم. مثلا در فارسی، واژه «فرمودن» وجود دارد که هزار معنی میتوان از آن استخراج کرد اما در زبان انگلیسی برای هر کدام از این معانی، یک واژه یا اصطلاح هست. در فارسی «او» داریم که مشخص نیست به چه کسی برمی گردد اما در انگلیسی باید در شعر مشخص کنید که «he» یا «she» است.
قبل از شما کسانی بودهاند که در این ژانر موسیقایی قدم برداشتهاند. در آثار آنها ترانه به معنای عروض و قافیه دار و آهنگین وجود داشته است. علاقهمندی شما به «words» باعث هراستان نشد؟ چون همان بخشی از جامعه که قرار بود موسیقی شما را بشنود، در خانوادهای بزرگ شده که به ترانه عروض دار عادت کرده است. موسیقی برای شما در آن سالها هیچگاه تبدیل به یک کاسبی نشد؟
اولین آهنگی از ما که به گوش اکثر مردم رسید، «اتاق آبی» بود که در سال ۸۵ منتشر شد. موسیقی برای ما هیچگاه کاسبی نبود. در آن زمان گروه «The Ways» را ساخته بودیم که بعدها من از گروه جدا شدم. من در دبیرستان البرز درس خواندم و بعد در سالهای ۷۹، ۸۰ در دانشگاه مشهد قبول شدم. آنجا دیدم چقدر موزیسینهای خوب و بزرگی هستند. میتوان گفت مشهد منطقه زرخیزی است. از محسن نامجو تا عبدی بهروان فر، شهریار وقفیپور و استاد شجریان و ما همه متعلق به آنجا بودیم. این موضوع خیلی برایم عجیب بود. یعنی وقتی وارد مشهد شدم، گفتم «اینها چقدر راک باز هستند!» (خنده) راک باز هم که نبودند، هنری محسوب میشدند. در موسیقی سنتی، تئاتر، عکاسی و نقاشی هم خوب و قوی بودند.
با تمام این تفاسیر معتقدید که دوران دانشگاه، دوران خوبی بود؟
بله، بسیار خوب بود. بین سالهای ۸۰ تا اواسط ۸۵ ما نزدیک به ۸۰، ۹۰ کنسرت دادیم. گروه ما از سال ۸۵ نام «The Ways» را به خود گرفت ولی تا قبل از آن با همین اعضا نامش «کاویان» بود. فضا نسبتا خوب بود و کنسرتهای زیادی برگزار کردیم. از سال ۸۵، ۸۶ به بعد هم دیگر صحنه را ندیدم تا به سال ۹۵ رسیدیم.
شما اظهار نظری در فستیوال فجر انجام دادید که در ذهن همه ثبت شد. شما گفتید که «جان لنون بند پوتینم هم نیست!» این صحبت شما میتواند یک سکه دو رو باشد. اول اینکه کاوه آفاق خود بزرگ بین است و از سوی دیگر خود کوچک بین نیست. حالا واقعا جان لنون آدم کوچکی است؟
اجازه دهید این موضوع را از جنبه دیگری بررسی کنیم. من در آن روز دقیقا گفتم «اگر من و امثال من با همین میزان استعداد معمولی که در ما میبینید، با همین قیافه و با همین سطح نوازندگی، بهترین نوازندههای دنیا مانند کسانی که با جان لنون همکاری میکردند، کنارمان ساز میزدند. بیشترین پول دنیا و بهترین رسانههای جهان دستمان بودند و در کشور انگلیس که به دموکراسی مدرن جهان شناخته میشود، زندگی میکردیم.
در پایان این گفتوگو میخواهم به غم کارهای موسیقایی برگردیم. برخی از کسانی که موسیقی درمانی کار میکنند، معتقدند اتفاقا موسیقی غمگین برای آدم خوب است چون انسان را تخلیه میکند اما از سوی دیگر بعضیها هم میگویند این موسیقی یک نوع افسردگی با خود به همراه دارد…
وقتی ما به دلیل اتفاقی تلخ خیلی غمگین هستیم، یکی از دوستان، ما را بغل میکند و زیر گریه میزنیم. او به پشت ما میزند و میگوید «درکت میکنم عزیزم.» و در واقع ما را تسکین میدهد. موسیقی غمگین هم این کار را انجام میدهد.
برای خودتان هم به عنوان مخاطب چنین کارکردی دارد؟
صددرصد. من تا به امروز موسیقیهایی که حتی ریتمیک و شاد بودهاند اما ردیفی از اندوه در آنها دیده نشده را نپسندیدهام. خیلی از آهنگهای شاد خودمان هم تراژدی است.
نظر کاربران
کی گفته در زبان فارسی اصطلاح نداریم.لطفا زبان شناسی بخون بعد نظر غیر کارشناسی بده!
پاسخ ها
ایشون زبان شناسی نخوندن احتمالا، ولی شما هم دقت در مطالعه ندارید! فرمودند اصطلاح کم داریم و کلی هم توضیح دادند در ادامه اش