پدر و پسر لهستانی، عاشق هنر ایرانی
گروه موسیقی لهستانی پارتیزانت متشکل از کریستوف توچکو (نوازنده گیتار) و پسرش میکوآی توچکو (نوازنده سازهای کوبهای)، روزهای هشتم و نهم اردیبهشت با اجرای آثاری از موسیقی فیلمهای کلاسیک و هنرمندان مطرح جهان در تالار وحدت تهران روی صحنه رفت.
این گروه که سابقه اجرای زنده و همکاری با چهرههایی چون جو ستریانی، آل دی مرلا، استیو لوکاتر و تامی امانول را دارد، برای دیدن مخاطبان خود لحظهشماری میکردند و دوست داشتند اجراهای بیشتری را برای ایرانیها بنوازند. کریستوف و میکوآی از سابقه گروه پارتیزانت و تجربه اجرا در ایران گفتند.
از نحوه شکلگیری گروه بگویید.
کریستوف توچکو: من در نوجوانی اجرای یک گروه موسیقی را دیدم و از آن زمان به ساز گیتار علاقهمند شدم. پس از اینکه این موضوع را برای برادرم تعریف کردم او برای من یک گیتار خرید و من آموختن گیتار را آغاز کردم. از سال ۱۹۹۱ تا سال ۱۹۹۴ در گروه یک خواننده معروف لهستانی با نام ریچارد ریدا دو ساز آکاردئون و هارمونیکا نواختم. پس از چند همکاری با گروههای کوچک، تصمیم گرفتم به صورت سولو اجرا کنم. با گیتار الکتریک تکنیکهای مختلفی را اجرا میکردم.
از چه زمانی تور کنسرتهایتان در دیگر کشورها آغاز شد؟
کریستوف توچکو: سال ۲۰۰۷ در فستیوال موسیقی در شهر فرانکفورت آلمان حضور پیدا کردیم که من در آن فستیوال یک بار همراه با تامی امانوئل و یک بار هم همراه با جو ستریانی، نوازنده مطرح گیتار الکتریک، به روی صحنه رفتم. در اجرایی که با جو ستریانی داشتم، او بعد از اجرا گفت که تو فوقالعاده بودی و نوازنده خیلی خوبی هستی. فیلمی را نیز در جهت حمایت و تمجید گروه پارتیزانت منتشر کرد. این اتفاق برای ما خیلی ارزشمند بود.
پارتیزانت اجراهای مختلفی در کشورهای متفاوتی داشته است. چه شد که تصمیم گرفتید در ایران کنسرت برگزار کنید؟
میکوآی توچکو : ما بسیار به فرهنگ ایران علاقهمند بودیم و دوست داشتیم با آن آشنا شویم. از همین رو وقتی سفارت لهستان در ایران این پیشنهاد را به ما داد به خوبی از آن استقبال کردیم. دوست داشتیم در کشوری با این فرهنگ نیز اجرا داشته باشیم و با مردم آن از نزدیک دیدار کنیم.
تجربه چنین اجرایی برایتان چطور بود؟
میکوآی توچکو : ما اجراهای زیادی در کشورهای مختلف داشتیم که هر کدام برای ما یک تجربه منحصر خود را داشتهاند، اما اجرای این کنسرت در ایران برای ما یک تجربه کاملاً متفاوت بود. این کنسرت اولین اجرای ما در ایران بود و یک تجربه جدید به حساب میآمد.
چه احساسی از این تجربه داشتید؟ بازخورد این کنسرت چگونه بود؟
میکوآی توچکو: زمانی که روی صحنه تالار وحدت حاضر شدم و جمعیت شروع به تشویق کردند، بسیار احساساتی شدم و از خوشحالی اشک به چشمانم آمد.
کریستوف توچکو: ما اصلاً احساس نمیکردیم در ایران اجرا میکنیم، احساس میکردیم در لهستان کنسرت برگزار کردهایم. در میان اجرا گاهی جمعیت سالن ملودی را که من با گیتار میزدم با صدای دهان خود تکرار میکردند. توجه و علاقه مردم ایران به اجرای ما، برایمان بسیار جالب و خوشایند بود. مردم ایران با ما رفتار خیلی صمیمانهای داشتند.
مخاطبانتان در این اجرا چه طیفی را تشکیل میدادند؟
میکوآی توچکو: مخاطبان اجرای ما طیف متنوعی داشتند. ما از همه گروههای سنی از کودکان و نوجوانان گرفته تا میانسالان مخاطب داشتیم. برایمان بسیار جالب بود که حتی کودکان نیز برای دیدن اجرای ما به سالن آمده بودند. آنها به خوبی به موسیقی گوش میدادند و نسبت به آن کنجکاو بودند. کودکان و نوجوانان در لهستان کمتر از ایران به موسیقی ما توجه میکنند و بیشتر مخاطبان ما بزرگترها محسوب می شودند. اما در ایران حتی کودکان و نوجوانها هم با دقت به اجرای ما توجه میکردند.
ایران در نظرتان چطور بود؟
میکوآی توچکو: من بسیار به ایران و فرهنگ ایرانی علاقه مند شدم. دوست دارم بیشتر به ایران سفر کنیم و اجراهای متعددی داشته باشیم. این که من الان در ایران حضور دارم باعث افتخار من است.
گروه پارتیزانت در چه سبکهایی مینوازد؟
میکوآی توچکو: پارتیزانت سبکهای مختلفی اجرا میکند. ما تا کنون سبکهای متنوعی را مانند راک، متال و گاهی هم جز را امتحان کردهایم.
در این سبکها با پدر، کریستوف توچکو، تفاهم دارید؟
میکوآی توچکو: من سبک متال را بیشتر دوست دارم، اما پدرم موسیقیهای ایرانی، موسیقی قدیمی لهستان، کلاسیک و... را گوش میدهد.
این موضوع در انتخاب قطعات شما را دچار اختلاف نمیکند؟
میکوآی توچکو: نه، این موضوع نه تنها برایمان اختلاف ساز نیست بلکه باعث میشود که تعامل بسیار خوبی بینمان برقرار شود و کارمان پیشرفت کند.
میکوآی توچکو: ما تکنیکهای خاصی در نوازندگی داریم. تمام این تکنیکها را هم خودمان ابداع کردیم. به عنوان مثال پدرم گیتار را به صورت خوابیده میگذارد و با مداد روی آن میزند. این تکنیک از تکنیک نواختن ساز سنتور گرفته شده است. گروه پارتیزانت یک گروه دو نفره است ولی صدای یک گروه کامل را میدهد. پدرم یک گیتار دو دسته دارد که قسمت بالایی آن گیتار معمولی و قسمت پایین آن گیتار بأس است و مثل دو نوازنده عمل میکند.
علت استفاده از این تکنیکها چیست؟
میکوآی توچکو: هدف ما این است که از سازها صدای خوبی تولید کنیم. خیلی مهم است که یک نوازنده بتواند بهترین صدایی را که میتواند از ساز خود بگیرد. ما وقتی یک قطعه را برای اجرا کردن انتخاب میکنیم، آن را با تکنیکهای مختلف امتحان میکنیم تا ببینیم با کدام بهتر میشود. تکنیکی را انتخاب میکنیم که بهترین صدا و اجرا را به ما بدهد.
فکر میکنید تا چه اندازه مخاطبان را به موسیقیتان علاقه مند میکند؟
میکوآی توچکو: برای هر هنرمند و نوازندهای ارتباط با مخاطبانش در اولویت قرار میگیرد. دوست دارد که بهترین نمره را از مخاطب بگیرد و او را راضی کند. یکی از اهداف ما از اجرای این تکنیکها این است که ارتباط خوبی با مخاطبانمان برقرار کنیم.
پس این تکنیکها بخش مهمی از موسیقی شما را تشکیل میدهند.
میکوآی توچکو: موسیقی و تکنیک از هم جدا نیستند، موسیقی از تکنیک میآید و تکنیک هم از موسیقی برمی خیزد. علت تاکید گروه ما نیز روی تکنیکها همین مسأله است.
در ایران تجربه بداهه نوازی نیز داشتهاید؟
میکوآی توچکو: بله در این سفر با یک خواننده مشهور ایرانی با نام مسعود سعیدی بداهه نوازی داشتهایم. این تجربه یکی از تجربههای جالب ما در ایران بود. ما با یکدیگر به صورت بداهه گیتار نواختیم.
تجربه یک گروه موسیقی دونفره پدر-پسری چطور است؟ تصمیم دارید با هنرمندان دیگر هم همکاری کنید؟
کریستوف توچکو: احساسات من ومیکوآی بسیار به یکدیگر شباهت دارد و این خیلی خوب است. این نزدیکی بسیار در همکاری من و پسرم مؤثر است. ما نسبت به یکدیگر شناخت بیشتری داریم و تمرینهایمان را با شناخت بیشتری نسبت کسانی که این ارتباط نزدیک را ندارند، انجام میدهیم. پدر و پسر بودن باعث میشود روی صحنه نیز احساس خیلی خوبی داشته باشیم. چند بار میخواستم با هنرمندان دیگری همکاری داشته باشم اما ارتباطی که برای شکل گیری یک همکاری لازم است برقرار نمیشد.
میکوآی توچکو: زمانی که من کودک بودم، پدرم علاقه داشت من در زمینه موسیقی فعالیت کنم. اولین ساز موسیقی که پردم برای من خرید یک گیتار بچگانه بود. من به جای دست زدن به سیمهای آن، گیتار را به حالت خوابیده میگذاشتم و با دست به روی آن میزدم. همین موضوع باعث شد پدرم متوجه شود که من به سازهای کوبهای علاقه دارم. برای من چوب درامز گرفت و من با آن چوب بر سر هر چیزی میزدم و تمرین میکردم. زمان گذشت و یک درامز حرفهای خریدم و به طور حرفهای کارم را دنبال کردم.
ارسال نظر