تئو آنجلوپولوس؛ از سکون شاعرانه تا اسطورههای یونانی
تئو آنجلوپولوس (۲۰۱۲-۱۹۳۵) در تاریخ سینمای دنیا جایگاه منحصربهفردی دارد. فیلمسازی مؤلف و صاحبسبک با بیانی خاص و شخصی، که وجود مؤلفههایی مشخص در آثارش سینمای او را از سایر فیلمسازان متمایز میکند.
ریتم کند
سینمای آنجلوپولوس ریتم آرام و ضرباهنگ کندی دارد و متکی بر نماهای بلند و حرکات دوربین طولانی است. گویی فیلمساز قصد دارد که تماشاگر هرچه بیشتر با شخصیتهای اصلی همراه شود و با چشمهای او به ماجرا نگاه کند. از این رو آثار آنجلوپولوس تا حد ممکن به تجربههای بصری بیننده در عالم واقع نزدیکاند.
سکوت
سکوت یکی از ویژگیهای بارز دنیای آنجلوپولوس است. مثلا سکوت سنگین و گرانباری که بر فضای فیلمی نظیر «روزهای ۳۶» (۱۹۷۲) حاکم است، منجر به خلق فضایی سرد و سنگین میشود. ریتم کند سینمای آنجلوپولوس با مکثهای طولانی و سکوتهای مبهم همراه میشود و حس تنهایی و بیگانگی آدمها را شدت میبخشد.
سفر
تقریبا همهی شخصیتهای آثار آنجلوپولوس سفرهایی سخت و جانکاه را تجربه میکنند. این سفر در ابعاد زمان و مکان و ذهن و جسم روی میدهد و شخصیتها را دگرگون میکند. خواهر و برادر کوچک و سرگردانِ «چشماندازی در مه» (۱۹۸۸) سفر تلخ و دشواری را از سر میگذرانند تا پدر خیالیشان را بیابند و در این مسیر، بسیار میآموزند. سفر ذهنی در آثار آنجلوپولوس به شکلگیری خاطرات میانجامد. مثلا مرد فیلم «ابدیت و یک روز» (۱۹۹۸) در واپسین روز زندگی خود، مدام در حال سفر به خاطرات دستنیافتنی روزهای خوش قدیم است و نوستالژیِ عشقهای گذشته را با خود حمل میکند.
تنهایی
تنهایی و گمگشتگی از درونمایههای مورد علاقهی سینمای آنجلوپولوس است. بسیاری از شخصیتهای آثار او، در حال تلاش برای برقراری ارتباطی گرم با اطرافیانشان هستند؛ اما حلقههای رابطه، مدتها قبل، از هم گسیخته شدهاند. این شخصیتها معمولا با بیمکانی و عدم تعلق خود به مکانی خاص روبرو میشوند و ناچارند در تنهایی خویش و یا در غربت به سر برند.
جنگ، تبعید، مهاجرت
یکی دیگر از مضامین مهم سینمای آنجلوپولوس جنگ و آوارگی و دیگر تبعات ویرانگر آن است. آثار این فیلمساز معمولا بازتابی از شرایط اجتماعی-سیاسی دوران معاصر هستند. «سفر به سیترا» (۱۹۸۴) داستان پیرمردیست که پس از ۳۲ سال زندگی در تبعید، به وطناش یونان بازمیگردد و در پایان فیلم، دوباره تبعید میشود. فیلمسازِ «نگاه خیرهی اولیس» (۱۹۹۵) برای یافتن حلقههای گمشدهی فیلمِ نخستین فیلمسازان بالکان، دست به سفری ادیسهوار میزند و مسیری پرآشوب و جنگزده را در کشورهای منطقهی بالکان میپیماید. و آدمهای «دشت گریان» (۲۰۰۴) به علت جنگ و در راه وطندوستی هرآنچه را که دارند از دست میدهند.
پیروی از الگوها و اساطیر و الهههای یونان باستان
آنجلوپولوس برای نمایش دغدغههایی نظیر تنهایی و تبعید و جنگ و مهاجرت، نظارهگر تاریخ و فرهنگ کهن زادگاهاش میشود و رویدادهای افسانهای و ادبیات حماسیِ یونان باستان را به تاریخ پرآشوب معاصر پیوند میزند. این فیلمساز یونانی اساطیر را به زندگی بشر امروز وارد میکند و از این رو مفاهیم سینمای او به قدمت تصور و خیال انسان میشود. مثلا فیلم «نگاه خیرهی اولیس» (۱۹۹۵) اشارهای دارد به شخصیت اولیس (ادیسه) قهرمان اثر هومر؛ فردی باهوش و خردمند که تقدیر، او را همچون آوارهای از وطن تبعید کرد.
پلان-سکانس
برداشتهای بلند از مشخصههای سبکیِ سینمای آنجلوپولوس است. فصلهای بهیادماندنی زیادی در آثار او هست که به صورت نمای طولانی و بدون قطع ضبط شدهاند. حرکات آرام و منسجم دوربین، حس تنهایی و انزوای انسان و رکودِ زندگیِ مدرن را به تصویر میکشد.
تقارن بصری
یکی از ویژگیهای جذاب و چشمگیر آثار آنجلوپولوس، سلیقهی بصری و سبک تصویری فیلمساز است. کیفیت بصریِ سینمای این سینماگر یونانی به سطحی رسیده که اگر تماشاگری فقط یک فیلم از او دیده باشد، با تماشای تصویری از یکی دیگر از آثار او، میتواند به راحتی حدس بزند که سازندهی آن تصویر کیست. مثلا تقارن بصری در سینمای آنجلوپولوس زیاد به چشم میخورد؛ تقارنی که در هنر و سبک معماری یونان از جمله در معابد هم به وفور دیده میشود. آنجلوپولوس هر سانتیمتر قابهایش را مانند یک پردهی نقاشی، با ظرافت و خلاقیتی مثالزدنی میسازد و میچیند؛ با همان دقت و وسواسی که از یک نقاش خلاق سراغ داریم. زاویهبندی و نوع حرکتهای دوربین و حرکات موزون بازیگران در بسیاری از سکانسها به ثبت قابهایی باشکوه میانجامد.
موسیقی
موسیقیهای حماسی زیبایی که النی کارایندرو برای آنجلوپولوس تصنیف کرده، به جزئی جدانشدنی از سینمای این فیلمساز تبدیل شده است. نغمههای روحنواز و اندوهناک کارایندرو با بافت تصویری فیلمها درهممیآمیزد و حال و هوای احساسی و بار عاطفی شخصیتها را تمام و کمال به تماشاگر منتقل میکند. پس از تماشای هر فیلمی از آنجلوپولوس، یکی از یادگارهایی که همیشه در ذهن مخاطب برجای میماند، موسیقی آن است.
شاعرانگی
به آنجلوپولوس لقب شاعر سینما دادهاند. بیان شاعرانه در بسیاری از سکانسهای آثار او موج میزند و فیلم به فیلم بیشتر نمود مییابد. استعارههای تصویری، نوع روابط بین آدمها، حرکات موزون بازیگران، آهنگ دیالوگها، موسیقی خیالانگیز کارایندرو، و رفت و آمدهای مداوم میان زمان گذشته و حال، شاعرانگی و سیالیت خاصی به دنیای آنجلوپولوس میبخشد.
نظر کاربران
مرسی