سریالهای دهه هفتاد؛ پلیسهای خوب و قهرمانهای واقعی
عبدالرضا اکبری از آن دست بازیگرانی است که بازی در هر جور نقشی را تجربه کرده و از اواخر دهه ۷۰ تا اواخر ۸۰ جزو بازیگران پرکار سینما و تلویزیون ایران بوده. این بازیگر الان نزدیک به سه سال است که در تلویزیون و سینما فعالیت زیادی ندارد.
«مزد ترس» از آن دست سریال هایی بود که می توانستیم شمایل یک قهرمان را به طور کامل در آن ببینیم. در دوره ای که مردم علاقه زیادی به قهرمان های فیلم ها داشتند، سروان محمدی که شما نقش آن را ایفا می کردید، قهرمان شناخته شده ای بود که بسیار مورد توجه قرار داشت. فکر می کنید علت این موقعیت چه بود؟
- قاعده کلی یک درام بر این استوار است که حتما یک شخص به صورت قهرمان یا ضد قهرمان بار سنگین داستان را تا پایان حمل کند. یعنی پایه های درام به این شکل بنا می شود و بعد از آن اوج ها، فرودها و نشیب های قصه، بیننده را با خودش پیش می برد. «مزد ترس» بر این مبنا نوشته شد. همچنین معمایی بودن داستان ویژگی قدرتمند این سریال بود که مردم حتی با وجود پخش هفتگی، آن را دنبال می کردند و یک هفته ذهن شان درگیر داستان باقی می ماند.
چرا سال ها است در قصه ها و فیلمنامه ها خیلی کمتر قهرمان هایی با این تعریف می بینیم؟
- ببینید الان سریال های زیادی ساخته می شود، بیشتر آنها هم هر شب پخش می شوند اما اصول درامی که گفتم رعایت نمی شود. قهرمان به کل از داستان ها حذف شده، کارکرد سازنده و مثبتی ندارد و فضاسازی ها پیچیدگی های درستی ندارد که بتواند بیننده را درگیر کند. وقتی در هیچ ژانری این اتفاق ها نمی افتد و بیننده ها درگیر نمی شوند، مطمئن باشید که یک جای کار می لنگد و قصه به درستی بیان نشده.
زمانی که «مزد ترس» پخش می شد، فقط دو شبکه در تلویزیون وجود داشت، ویدئو آزاد نبود و ماهواره هم به این شکل همه گیر نشده بود. فکر می کنید اگر این سریال الان ساخته می شد باز هم در میان این حجم از رسانه های تصویری مورد استقبال مخاطبان قرار می گرفت؟
- من اگر بخواهم از این کار دفاع کنم، می گویند چون در آن بازی کرده ام اینها را می گویم. سوال شما را باید مردمی جواب دهند که آن سال ها این سریال را دنبال می کرده اند و حتی کسانی که الان بازپخش آن را می بینند اما گفته شما درست است و ممکن بود اگر «مزد ترس» الان پخش می شد، با این همه شبکه های ماهواره ای و مجازی نتواند مخاطب را جذب کند.
کارنامه کاری شما نشان می دهد که نقش مامور امنیتی، پلیس و مشابه آن را زیاد بازی کرده اید. چگونه میان این نقش ها تفکیک قائل می شوید؟
- بله دقیقا، من پلیس و مامور امنیتی را رده های مختلف بازی کردم. در کنار آنها نقش مهندس، تکاور، قهرمان رالی، کارمند و .. را هم در کارهای دیگر داشته ام اما مثلا درباره همین سروان محمدی، تمام تلاش بر این بود که پلیس آمریکایی و غیر ایرانی نباشد.
فصل دوم «مزد ترس» که با نام «بازی با مرگ» ساخته شد، به اندازه فصل اول جذاب نبود و شاید یکی از ضعف های اصلی آن، کم رنگ شدن وجه قهرمان محوری بود.
- بله. کاملا موافقم. همان زمان مردم و اطرافیان این مسئله را به ما می گفتند. راستش را بخواهید فصل اول بسیار چارچوب قوی تری دارد و ما هیچ وقت فکر نمی کردیم که تلویزیون از ما بخواهد ادامه این سریال را بسازیم. در فصل اول دختر سروان محمدی کشته می شود و سریال به پایان می رسد و وقتی از ما خواستند فصل دوم را بسازیم، حمید تمجیدی مجبور شد داستان را به شکل عجیبی ادامه دهد و به جایی برسد که پس از کالبدشکافی جسد، متوجه می شوند که جنازه متعلق به کس دیگری است و ... در بخش اول بسیار معمایی و رازگونه همه چیز جلو می رود اما در بخش دوم انگار رازها برملا شدند و ما پوسته پلیسی خود را شکافته بودیم.
چرا مدت ها است کسی نمی تواند سریال پلیسی بسازد که مخاطب را جذب کند و پلیس ایران را درست معرفی کند؟ انگار آخرین کارهای خوب مربوط به سریال هایی است که مهدی فخیم زاده می ساخت، مثل «خواب و بیدار» و ...
- ما هر چه از واقعیت جامعه دور شویم انعکاسش در کارهای مان هم دیده می شود و کم کم به سمتی می رویم که اصرار بر نشان دادن پلیسی داریم که با دو دست شلیک می کند یا یک اسلحه اش را رو به شمال می گیرد و یکی را رو به جنوب. همه کارهای پلیسی که در سال های اخیر ساخته شده، از واقعیت جامعه دور است و این به نظر من نه تنها شأن و مقام پلیس را بالا نمی برد، بلکه او را تبدیل به یک موجود پوچ و دروغین می کند.
در اواخر دهه ۷۰ تا اواخر ۸۰، خیلی پرکار بودید. هر سال حداقل دو سریال با حضور شما به روی آنتن می رفت اما الان چند سالی است که بسیار کم کار شده اید. این را به پای گزیده کاری باید گذاشت یا این که پیشنهادها کم شده است؟
- این مسئله بسیار طبیعی است و هیچ گله ای از زمانه ندارم. در این سال ها نقش های متفاوتی کار کردم و هیچ حسرتی به دلم نیست. به هر حال با بالا رفتن سن و اضافه وزن، دیگر نباید توقع داشته باشم به من نقش های مختلف پیشنهاد شود.
سن خیلی در مقوله بازیگری نقش پرنگی ندارد، علی نصریان تا این سن هنوز پرکار است.
- ببینید از یک جایی به بعد نقش جدیدی وجود نداشته که من را ترغیب کند. به هر حال باید در نظر بگیرید که کارهای خوب هم کم شده و با این که من از این طریق گذران زندگی می کنم اما تصمیم گرفته ام از طرق دیگر مثل تدریس، نوشتن و ... روزگار بگذرانم ولی درگیر تکرار نشوم. البته در این سال های اخیر نقش سرلشگر زاهدی را در «معمای شاه» و نقش حضرت امام در «فرزند صبح» برایم واقعا متفاوت و خاص بود که آنها را با تمام وجود کار کردم.
ارسال نظر