منوچهر هادی: «عاشقانه» بهترین سریال است
منوچهر هادی سراغ تجربه کارگردانی در فضای نمایش خانگی رفته است و اینروزها با «عاشقانه» به خانه مردم میرود. فیلمی با فضایی شیک از زندگی انسانهایی میگوید که زیاد خوش نیستند.
منوچهر هادی، پس از ساختن چند فیلم سینمایی از جمله «قرنطینه»، «زندگی جای دیگرست»، «یکی میخواد باهات حرف بزنه» و... که میتوان آنها را از فیلمهای خوشساخت سینمای ایران بر شمرد، ناگهان دست به تغییر زد و از اواسط سال ۹۴ با ساخت فیلم کمدی «من سالوادرو نیستم» دنیای کارگردانیاش را ۱۸۰ درجه تغییر داد. فیلمی که رکورد فروش سینما را در زمانی زد که سینما به قهر تماشاگر دچار شده بود.
خبر متوقفشدن ساخت قسمتهای بعدی «عاشقانه» در کمتر از چهار ساعت تکذیب شد. این درحالی اتفاق افتاد که پیشتر نیز در مسیر تولید و انتشار آثار شبکه خانگی با این جمله کوتاه مواجه شده بودند که متاسفانه آثار قبلی ادامه نیافتند، این روند چه بر سر اعتماد مخاطب میآورد؟ و احساس میشود که سینماگران تنها چیزی که برایشان مهم نیست مخاطب است!
بهطور معمول مشکلات مالی در پروژههایی رخ میدهد که مبالغ سنگینی برای ساخت آنها هزینه میشود. این تنها مختص سینما و دنیای تصویر نیست، بهطور مثال در برنامه «۹۰»، بارها در تیمهای لیگ برتری فوتبال شنیدهایم که بازیکنان و مربیان بهخاطر مشکلات مالی قهر کرده و رفتهاند. درکارهای سینمایی که بودجهای محدود دارند، بهطور قطع از ابتدا برآورد لازم برای ساختن صورت میگیرد و اگر مثلا ۱۰ روز هم پروژهای متوقف شود، لطمه بزرگی به کار نمیخورد ولی در سریالسازی فضای شبکه خانگی همانند پروژه «عاشقانه» که قرار است شش ماه برای ضبط و تصویربرداری آن زمان صرف شود، آنهم با این گروهی که ما چیدیم به شش تا هفت میلیارد تومان پول نیاز است، وقتی چنین پروژهای بههر دلیلی بهمدت۱۰ روز متوقف شود، برآورد مالی ششمیلیاردی، ناگهان به ۱۰ میلیاردتومان میرسد.
پس چرا وقتی که همه مشکلات درحال حل شدن بود و کار دوباره به مرحله تولید دوباره میرسید، شوک خبری کار متوقف شده است را منتشر کردید؟
آن خبر یک اشتباه بود که از سوی تهیهکننده انجام گرفت ولی به حتم برای آرام کردن فضا اتفاق افتاد. ادامه دادن تصویربرداری بهخاطر اختلافات مالی، در برآورد هزینه دچار مشکل شده بود ولی این مشکل بهمعنای توقف کامل کار نبود. مشکلات حل شدنی بود ولی مدت بررسی کمی طول کشیده بود و این طولانیشدن باعث بلاتکلیفی عوامل سریال در برنامهریزی کار در پروژههای دیگر شده بود. از سوی دیگر در پی این توقف طولانی، رسانهها تماس میگرفتند و جویای علت میشدند، من بهعنوان کارگردان تا چه زمانی میتوانستم جواب ندهم و این فضای ایجاد شده تصورات غیرواقعی مثل اینکه منوچهر هادی با بازیگران دچار مشکل شده بود یا با تهیهکننده و اسپانسر اختلاف دارد را شکل داده بود،همین تصورات اشتباه باعث شد به این نتیجه برسم تا حقیقت علت توقف را بگویم و از مشکل مالی پروژه گفتم.
همانطور که میدانید خیلی از شهرهای ایران سینما ندارند و شبکه خانگی میتواند بهنوعی این جای خالی را پر کند. فکر میکنید این اتفاقات و رها شدن ناگهانی پخش یا تولید آثار تصویری در این بخش چه صدمهای به اعتماد مردم و سرانجام به بقای تولید در بخش شبکه خانگی خواهد زد؟
بهطور قطع بیاعتمادی را بهوجود میآورد ولی مسئله این است که هیچ سرمایهگذار، تهیهکننده یا کارگردانی اصلا وارد پروژهای نمیشود که نیمهکاره رهایش کند. با رخ دادن چنین توقفهایی، اول از همه سرمایهگذار و تهیهکننده ضرر میکنند. در ادامه بیاعتمادی به کارگزدان در میان مردم شکل میگیرد.پس هیچکدام نمیخواهیم در پروژههایی که در بخش خصوصی با بودجههای ۱۰ میلیاردی انجام میگیرد، چنین اتفاقی بیفتد. کمی بیدرایتی و ناپختگی میتواند لطمههای زیادی به سرمایهگذار، تهیهکننده، کارگردان، عوامل و مخاطب کار بزند. مدیریت پروژه نمایش خانگی واقعا سخت است.
بهطور مثال اگر سرمایهگذار مبلغ قرارداد را به عوامل پرداخت نکند، شکایت و ممنوعالکاری معنایی ندارد. شغل اصلی سرمایهگذار، در فضای دیگری است و کمتر شکایتی به جایی میرسد. بهخاطر وجود چنین مواردی عوامل نمایش خانگی در زمان کار، پول خود را میخواهند. بهطور کلی هم حرکت در فضای نمایش خانگی حرکتی نو درایران است، نهایتا پنج سال قدمت دارد بالاخره فضایی برای آزمون و خطاست و این مشکلات هم در مسیر کار دراین فضا ایجاد میشود. با همه این دلایل حق مخاطب این است، وقتی پول میدهد و سریال را دنبال میکند تا قسمت آخر آن را بدون وقفه و معطلی ببیند و سرانجام داستان برایش مشخص شود.
هر فردی وقتی قصد دارد کاری ایدهآل را انجام دهد به این نکته توجه دارد که در سطح جهانی،عرصه فعالیت وی در چه حدی است و سعی در رسیدن به درجه ایدهآل دارد. دراین زمانه، اکثر خانوادهها و بهخصوص نوجوانها و جوانان سریالهای جهان را میکنند. آیا شما بهعنوان فیلمساز، سریالهای روز جهان را دنبال میکنید؟ آخرین سریال برونمرزی که دیدهاید چه بوده است؟
بله؛ الان «وست ورد» را دیدم و تمام کردم. بهطور قطع این سریالها را میبینم؛ مگر میشود سریال نبینم. مثل این میماند که سوال کنید شما به ماشینتان بنزین میزنید که راه برود.
این سوال به این دلیل مطرح شد که با توجه به پیگیر بودن مخاطبان سینمای جهان و آثار نمایش خانگی در حال ساخت در جهان، فکر میکنید مخاطب ایرانی که آن آثار را دنبال میکند با آن قصه و پردازش، چگونه میتواند پای تماشای سریالهای ساخت ملی در بخش نمایش خانگی بنشیند؟ این را از منوچهر هادی میپرسیم که فیلمنامه خوب مینویسد، در خارج از ایران اکثر چیدمان ستارهها موجب نمیشود تا مخاطبی کاری را پیگیری کند بلکه فیلمنامهها، مخاطب جهانی را دنبال خود میکشاند، چرا این قدرت فیلمنامهنویسی،در آثار نمایش خانگی ما بسیار کمرنگ است؟
اگر بخواهیم سراغ گفتن از محدودیتها برویم یک جمله کلیشه شده را بازگو میکنیم. واقعیت این است، نویسندههای ما محدودیت دارند. در «عاشقانه» من نویسنده نبودم ولی از اولین روزهایی که جرقه این داستان در ذهن نویسندهها شکل گرفت کنارشان بودم. اتاق فکر داشتیم، لحظه به لحظه با یکدیگر در ارتباط بودیم و دغدغههای من هم در این کار وجود دارد. ما در این کار چند خانواده را نشان میدهیم که زندگی مرفه، لباسهای شیک، ماشینهای مدرن، فضاهای مناسب و... را در اختیار دارند. بهنظرم مردم ما نیاز داشتند سریالی را ببینند که کمی فضای تر و تمیز دارد. بازتاب این نیاز را در سریالهای ترکیهای میدیدم که خانوادههای ما دنبالکننده آن هستند. شاهد این بودم که خانوادهها در مورد لباسهای بازیگران، مبلمان و طرز گفتارشان صحبت میکنند. بههر حال همه مردم ایران، این توان مالی را ندارند که به ترکیه و کشورهای آمریکایی و... سفر کنند حداقل با دیدن چنین سریالهایی کمی حظ بصری ببرند.
منظورم فیلمنامه بود،آن هم در مقایسه با آثار نمایش خانگی که در جهان ساخته میشود و مخاطب ایرانی همزمان که درکشورش سریالهایی همچون «عاشقانه» ساخته میشود، تماشاگر آن سریالها هم است، تصورتان از نگه داشتن این مخاطبها برای دنبال کردن اثرتان چیست؟
بله؛ همه چیز فیلمنامه است. دراین کار من کارگردان هستم ولی واقفم که اهمیت فیلمنامه از کار من بیشتر است. باید تاکید کنم که در بحث فیلمنامه، ما واقعا محدودیت داریم. وقتی برای نشان دادن خانوادهای که از سگی نگهداری میکنند هزار محدودیت و ممیزی مقابلمان قرار میگیرد، تازه در فیلمنامهای که قصد داریم عنوان کنیم این سگ باعث اختلاف در خانواده شده است. وقتی بهخاطر سیگاری که در دست بازیگر است باید به هفتصد نفر جواب پس بدهم، خدا نکند قصد باشد در فیلمنامه با یک ارگان دولتی شوخی شود یا تصمیم به نقد بگیرید، شما با این چند مثال، حکایت داستان فیلمنامهنویسی و چگونگی کار در فضای تصویر ایران را تا نهایت بخوانید.
با این شرایط و خط قرمزها و ممیزیها، آیا میتوان تصور کرد که روزی آثار نمایش خانگی ما هم مثل آثار ساخته شده در کشورهای دیگر، بیننده گسترده برون مرزی داشته باشد؟
با این شرایط بههیچ وجه. در این شرایط، «عاشقانه» بهترین سریال شبکه نمایش خانگی است که توانسته است در این فضا با این خط قرمزها ساخته شود؛ یعنی اگر ضعفی در فیلمنامه مشاهده میکنید، ضعفی نیست که ما متوجه نشده باشیم. بله؛ ما هم میدانیم. درست است که در ایران کار میکنیم و اینجا هم قوانین خود را دارد که باید مورد توجه قرار گیرد ولی مسئله مهم این است که بخش اعظمی از این ممیزیها سلیقهای است و هیچ ربطی به نظام، دین و قانون ندارد. اوضاع به جایی رسیده است که تا فکر میکنم تا چند وقت دیگر اگر بخواهید در یک ساندویچی تصویربرداری کنید، صاحب ساندویچی هم بگوید که باید فیلمنامه را بخوانم، تا حدی حتی حق صاحب ساندویچی است که بداند در محل کسب او با چه موضعی، چه داستانی قرار است فیلمبرداری شود ولی نه اینکه بخواهد همه موارد فیلمنامه را مد نظر داشته باشد و در آن دخالت کند.
یکی از نکاتی که در زمان تماشای «عاشقانه» خیلی خودنمایی میکند، ادیت بیسلیقه حجاب بانوان این سریال است،چرا اینگونه است و مهمتر اینکه، آیا در «عاشقانه» تفاوت خاصی با حجاب دیگر سریالهای تولید شده در بخش نمایش خانگی وجود داشت؟
در واقع الگوی من در فضای حجاب بازیگران زن این سریال بر اساس فیلمهای سینمایی رایج و حجاب متعارفی است که در سینما از خانمها میبینیم و در بعضی از سریالهای ساخته شده هم همین حد و اندازه حجاب وجود دارد. زمانی که پروانه ساخت گرفتیم و قصد کلید زدن کار را داشتیم هیچ کدام از مدیران فرهنگ و ارشاد با من جلسهای را نگذاشتند و یا کسی را به من معرفی نکردند تا میزان حجاب را به ما تذکر دهد. ما همان شکلی را رعایت کردیم که در سریالهای پیش از ما رعایت شده است، ظاهرا از زمان تولید سریال «عاشقانه» و باتوجه به متن ما و حساسیتی که احساس میکردند این مجموعه بهوجود میآورد (آنهم به این دلیل که فضای کار ما فضایی شیک و لاکچری است) کمی حساسیتها بیشتر شد.
الان اوضاع بخش نمایش خانگی به شکلی شده است که این تصور را ایجاد میکند، گویا عوامل ساخت هر اثر بیتوجه به مخاطب فقط این محل را برای کسب درآمد در نظر دارند و به قوی بودن اثر چندان فکر نمیکنند.
اگر کار خوب نسازید حتی این نظریه هم رد میشود.
بههر حال مردم چند سیدی اول سریال را از روی کنجکاوی میخرند و این میتواند بخش اعظمی از سرمایهای را که خرج شده است تامین کند.
برای مثال آیا میزان فروش «عاشقانه» با «آسپرین» و «شهرزاد» یکی بوده است؟ کار خوب نباشد مردم استقبال نمیکنند. ما چهار قسمت «عاشقانه» را ساختیم، تازه درقسمت پنجم معرفی ما تمام میشود. از قسمت پنجم تا ۱۷، تازه قصه ما شروع میشود.
یعنی مخاطب باید تا قسمت ۱۷ صبر کند تا قصه شروع شود؟
فیلمنامه به شکلی است که در پایان هر قسمت علامت سوالی باقی میماند که مخاطب را برای ادامه داستان و رسیدن به پاسخ علامت سوال همراه نگه میدارد. شما در «عاشقانه» حتی یک قسمت را پیدا نمیکنید که احساس کنید کار افت کرده است. اساس کارم با نویسندهها اینگونه بود که در هر قسمت متریال جدیدی وارد شود و در همان قسمت هم به پایان برسانیم. برای مثال در قسمت اول، مهناز افشار میآید و مزاحم پدر حسین یاری میشود و یاری بهدنبال دور کردن وی است و درهمان قسمت معلوم میشود که افشار مزاحم نیست، خواهر یاری است،خواهری که او از وجودش خبرنداشته است.
اینروزها سینماگران جهان چندان بهدنبال ستارههای سینمایی در جایگاه بازیگری سریالهای شبکه نمایش خانگی خود نمیروند و با اتکا به فیلمنامه از بازیگران ناشناس استفاده کرده و معرف آنها به عرصه بازیگری بودهاند ولی در ایران ماجرا برعکس است، آیا دلیل این اتفاق باز هم به همان ضعف فیلمنامهها بازمیگردد یا با حضور چهرهها قصد فروش سیدیها وجود دارد؟
منِ کارگردان در جایگاهی نیستم که به سرمایهگذار خیانت کنم، آن هم خیانت به این شکل که به او بگویم شما سرمایه بیاورید، من چند چهره ناشناس میآورم و تضمین برگشت دوبرابری سرمایهتان را هم میدهم. نه! من اهل دروغ نیستم، دوست هم ندارم سرمایهگذاری که با من کار میکند سرمایهاش در همراهی با من از بین برود و ضرر کند. تاکیدم برای خودم این است که سرمایهگذاری که با منوچهر هادی کار میکند پشیمان نشود و در چندین پروژه همراه او باشد. باید او باشد که از من خسته میشود، خسته شود از این که با من تا این حد سود میکند.
«عاشقانه» یکی از آثاری است که امسال با کارگردانی شما در مقابل نگاه مخاطب قرار میگیرد، دومی «به کارگر ساده نیازمندیم» است، فیلمی که در بخش فیلمنامه، بازیگریها و کارگردانی حرف برای گفتن داشت ولی در جشنواره فیلم فجر مورد توجه داوران قرار نگرفت و میشود گفت که دیده نشد.
-من به این فیلم ایمان دارم، لحظه به لحظه آن فیلم با فکر و تامل ساخته شده است. بازیگرانی که همه با انگیزه در آن حضور یافتند و خوب بازی کردند. مطمئن باشید کار خوب حقش را از مخاطب و فستیوالها میگیرد. خیلیها معتقدند،در مجموع انتخابهای جشنواره سیوپنجم فیلم فجر، خیلی تخصصی نبود. این ماجرا به مجلس هم کشیده شد، حتی بقال سر کوچه هم میدانست داوریها زیاد مناسب نبود، این مسئله به این معنی نبود که داورها از روی قصد، حق کسی را خورده باشند نه اینطور نبود بلکه تشخیصشان اشتباه بود.
از اواسط سال ۹۴ ناگهان کارگردانی بهنام منوچهر هادی شکل و شمایل فیلمسازی خود را تغییر داد و از ساختن آثار اجتماعی و جدی به سمت ساخت فیلمهایی با رنگ تجاری رفت، عوامل تاثیرگذار در تصمیم به تغییر سبک دادن چه بود؟ آیا سمت درآمد بیشتر کشیده شدید یا دلایل دیگری در این تصمیم اثرگذار بود؟
فیلم تجاری ساختم ولی خودفروشی نکردم. من در ساخت «فیلم من سالوادور نیستم» دستمزدی گرفتم ولی نیتم این بود که دل مردم را شاد کنم و آنها را با سینما آشتی دهم.
نقطه انتخاب مهم است،چه شد که به سمت این تغییر مسیر، در فضای حرفهتان رفتید؟
تجربه! با خودم تصمیم گرفتم کارگردانی کاری کمدی را هم تجربه کنم. الان کارگردانی که هم ملودرامساز خوبی باشد و هم کمدیساز موفقی باشد کم داریم. فکر میکنم من در دو وجه، حضور خوبی داشتم و این را ثابت کردم. «عاشقانه» هم در فضای تجاری است که در همان چهارقسمت اولیه توجه مخاطب را جلب کرده است، به شکلی که وقتی وقفهای کوچک در ساخت آن ایجاد شد، مردم در خیابان اعتراض خود را به من اعلام کردند که «وقتی نمیتوانستی سریالی را بهطور پیوسته بسازی چرا این کار را شروع کردی.» فیلمساز کارش این است که تاثیر بگذارد، تاثیر منفی نگذاشتیم، شاید خیلی هم با فیلمنامهمان دانش و شعور مخاطب را بالا نبریم ولی بالاخره داریم قصه تعریف میکنیم. لحظاتی را برای تفریح مخاطب ایجاد میکنیم، خودش هم پول میدهد و سیدی را میخرد تا بیننده آن باشد، تلویزیون دارد مجانی فیلم و سریال در اختیار مخاطب میگذرد ولی مخاطبها قهر کردهاند، چرا؟
نظر کاربران
منوچهر هادی رو دوست داشتم ،ولی از بعد از جنجالهای خودش وهمسرش وحرفهای زشت وبی محتوایی که در اینستگرامش به خاطر فیلم مزخرفش،تو جشواره فجر زد نظرم کلا در موردش عوض شد ،،،،ودقیقا به خاطر همین اصلا عاشقانه رو ندیدم وتمایل به دیدنش هم ندارم ،حتی یکی از دوستام تمام قسمتهاشو برام اورد که ببینم ولی بهش پس دادم ،،ترجیح میدم وقت برا دیدن اثری بزارم که کارگردانش به یه چیزایی اعتقاد داشته باشه،،
بنظرم کارش توهین به شعور بینندس، فقط برای کسب درامده و سو استفاره از مردم و خیلی سطح پایین.
خیلی از خودراضیه!!واقعا سریالش بهترین نیس که هی تعریف میکنه!من به شخصه فقط واسه وقت گذرونی میبینم
بهش میگن بی سواد پرکار دلیل چرخش هم همینه فیلمسازی بلد نیست