دلبری «دیو و دلبر» با «اما واتسون»
دیزنی بعد از نسخه سینمایی سیندرلا و پسر جنگل حالا با ورژن سینمایی «دیو و دلبر» سینماها را تسخیر کرده است.
• بازیگران: اما واتسون، دن استیونز، ایان مک گرگور، اما تامپسون، کوین کلاین و آدرا مک دانلد
• بودجه تولید: ۱۶۰ میلیون دلار
• نمره در «IMDB»: 7.8 از 10
• امتیاز متاکرتیک: ۶۵
• کمپانی تولید: دیزنی
• محصول: ۲۰۱۷ آمریکا
هالیوود و کمپانی های بزرگ سینمایی که مدت هاست در انبان و انبار گذشته هاشان دنبال مواد خام می گردند و دیگر به ندرت زیر با تولید پروژه ای می روند که قبلا از آن جواب نگرفته باشند، این بار از آرشیو سال ۱۹۹۱ انیمیشن موفق «دیو و دلبر» را بیرون آورده اند و از آن یک نسخه سینمایی تهیه کرده اند. فیلمی که از اواسط ماه مارس سال جاری در آمریکا اکران شد و بیل کاندن آن را کارگردانی کرده است.
قابل اعتنا
کمتر کسی است که داستان فانتزی و افسانه ای دیو و دلبر را نخوانده یا انیمیشن آن را ندیده باشد اما محض یادآوری باید بگوییم که این داستان «بل» همان دختری است که در قصری عجیب و مخوف که اشیای آن نیز جاندار هستند، اسیر یک دیو طلسم شده است و کم کم با محبت و عشق به قلب دیو رسوخ می کند.
این در حالی است که یک شکارچی به نام «گواتسون» نیز دل در گروه عشق بل دارد. اما واتسون نقش بل را ایفا کرده است و دن استیونز هم ایفاگر نقش دیو است. لوک ایوانز هم نقش گواتسون بدطینت را برعهده گرفته است. بازیگران بزرگ و مشهوری چون ایان مک گرگور، اما تامپسون، کوین کلاین و آدرا مک دانلد هم در نقش های فرعی فیلم ظاهر شده اند. امتیاز فیلم در IMDB 7.8، در راتن تومیتوز 71 و در متاکریتیک 65 است. معنایش این است که هرچه منتقدان جدی تر فیلم را ارزیابی کنند، امتیاز آن کمتر خواهدشد.
تمهیدات تازه برای داستان کهنه
در نسخه جدیدی که کمپانی دیزنی از کارتون کلاسیک خود اقتباس کرده است، سازندگان فیلم تصمیم گرفته اند که تغییراتی در خط قدیمی داستان ایجاد کنند. مثلا «بل» شخصیت خلاق خانواده است و پدرش، موریس، یک سازنده جعبه های موسیقی است. البته بل همچنان به مطالعه بسیار علاقه مند است. اما واتسون در گفت و گو با هفته نامه اینترتینمنت گفته است: «ما برای بل یک داستان به عنوان پیش زمینه در نظر گرفتیم که در آن او دست به اختراع نوعی ماشین لباسشویی می زند و به این ترتیب به جای این که وقتش را صرف رخت شستن کند، می تواند یک گوشه بنشیند و با خیال راحت کتاب بخواند.»
در نسخه انیمیشن چنین چیزی وجود نداشت. ضمن این که جاش گد در نقش پیشکار و همراه دائمی گواتسون، یعنی لوفو ایفای نقش کرده است و البته باید بدانید که کمپانی دیزنی با گنجاندن این کاراکتر در فیلم ریسک بزرگی کرده. چرایش را البته خودتان در فیلم ببینید؛ از بیان آن معذوریم.
به قدمت تاریخ
قدمت داستان «دیو و دلبر» و ترانه مشهور آن تقریبا به قدمت تاریخ بشریت است. منکن که نسخه اوریجینال موسیقی را در سال 1991 نوشته است، این بار نیز آهنگسازی این نسخه سینمایی را برعهده گرفته و البته ترانه جدیدی در آن گنجانده که بازخوانی تصنیف محبوب است از آریانا گرند، جان لبخند و جاش گوربن. همگان می دانند که بخش عمده ای از محبوبیت «دیو و دلبر» به خاطر ترانه های زیبای آن است. کمپانی دیزنی هم در این نسخه سنگ تمام گذاشته و یک پکیج کامل ترانه، از جمله ترانه «چگونه یک لحظه می تواند تا ابد جاویدان باشد» را با اجرای سلین دیون به این نسخه جدید افزوده است.
نکته جالبش این است که سلین دیون اجرای ترانه ساندترک انیمیشن را در سال ۱۹۹۱ نیز برعهده داشته است. برای این که فیلم حال و هوای تکراری نداشته باشد، تغییراتی نیز در شخصیت آشنای جاندار قصر اعمال شده است. شخصیت های قدیمی البته همه سر جای خود هستند، اما یک شخصیت جذاب و جدید به نام مایستر و کادنزا به آن ها اضافه شده که یک ساز موسیقی است و استنلی توچی به جایش صداپیشگی کرده.
ریسک بزرگ برای کارگردان معمولی
وقتی از بیل کاندن پرسیدند که آخر روی چه حسابی تصمیم گرفتی این فیلم را بسازی؟ چنین توضیح داد: «خب به نظر خودم این یک چالش اساسی بد که بخواهی چنین کارتون معروفی را با مدیومی تازه بازسازی کنی. نکته خوبش این بود که شخصیتی مشهور و محبوب مثل بل را در اختیار داشتی و می دانستی که قرار است عاشق یک دیو بشود. خب، این جا با آدمیزاد طرف بودیم و قصه را هم که همه می دانستند. یعنی از اول فیلم همه خبر دارند که دیو و دلبر قرار است به هم علاقه مند شوند.
اما نکته جالب تری که بیل کاندن مطرح کرده این است که با دیدن موفقیت فیلم «عالم هپروت» به این فکر افتاده که یک موزیکال کلاسیک بسازد. «دیو و دلبر» انتخاب خوبی بود برای ساختن نسخه سینمایی از یک موزیکال کلاسیک که هم بارها روی صحنه برادوی اجرا شده است و هم از روی آن انیمیشن موفقی ساخته اند.
دلبری با حال و هوای هری پاتر
اگر مهم ترین برگ برنده «دیو و دلبر» را حضور اما واتسون بدانیم، حرف بیراهی نزده ایم. غلظت فانتزی «دیو و دلبر» تقریبا به همان اندازه مجموعه فیلم های هری پاتر است و کلا مردم هم دیدن بازیگر محبوبشان را در نقش یکی از پرنسس های دیزنی دوست دارند. بازی اما واستون در فیلم بسیار خوشایند و دلنشین است و مورد ستایش اکثر منتقدان قرار گرفته.
نکته مسلم این است که بازی در این نقش برای اما واتسون یک ریسک بوده. ایفای نقش کاراکترهای محبوب انیمیشن کار بسیار دشواری است، چون چند نسل با آن ها خاطره دارند و نمی خواهند با تصویری نادرست و نامنطبق بر خاطراتشان مواجه شوند. اما واتسون از پس این وظیفه خوب برآمده و کاری کرده که از این پس همگان با شنیدن نام «بل» چهره او را به خاطر بیاورند، نه نسخه انیمیشن ۱۹۹۱ را.
منتقدان چه می گویند؟
وقتی یک سوی ماجرا دیو باشد و سوی دیگرش دلبر، دامنه نظرات منتقدان نیز از مثبت و عالی تا منفی و مزخرف گسترده می شود. حقیقت اما این است که اکثر منتقدان به خاطر بار نوستالژیکی که این فیلم دارد و همچنین موسیقی و بازی های خوب، هوادار آن بوده اند. اوون گیلبرمن، منتقد نشریه ورایتی معتقد است که فیلم بسیار دوست داشتنی از کار درآمده است و یکی از نمونه های خوب اقتباسی از آثار مشهور قدیمی است.
منتقدانی چون ای. او اسکات از نیویورک تایمز هم فیلم را ستوده اند و خصوصا بازی ما واستون و دن واتسونز را بسیار پسندیده اند. مهم ترین مخالف فیلم مارک رایان است که از نظرش در این نسخه سینمایی هیچ تلاشی نشده تا چیزی تازه و متفاوت به بیننده عرضه شود.
بازیگران شاهزاده خانم های دیزنی
برخی مثل اما واتسون مورد قبول مردم قرار گرفته اند و برخی به سرعت محو و فراموش شده اند. در این جا مروری داریم بر انتخاب بازیگران برای این نقش ها.
از «سفید برقی» شروع کنیم که یک بار کریستن استوارت در نقش او ظاهر شد و چنگی به دل نزد و بار دیگر لیلی کالینز نقشش را ایفا کرد و او هم نتوانست چندان موفق باشد. الیزا بنت اما در فیلم «سفیدبرفی» برادران گریم حضور درخشانی داشته است.
عدم موفقیت در ایفای نقش «زیبای خفته» از این هم بیشتر بوده. در «مالیسیفنت» که اقتباسی سینمایی از این داستان بود، ال فانینگ در برابر آنجلینا جولی تقریبا محو شد. ایندیا ایسلی هم در نسخه ژانر وحشت این داستان درخشش چندانی نداشت. انگار هرچه شخصیت کارتونی مشهورتر و محبوب تر باشد، بازی در نقش او نیز کار دشوارتری است. به همین خاطر است که تاکنون هیچ سیندرلای ماندگار و موفقی در عالم سینما نداشته ایم.
سوفیا کارسون در «اگر کفش به پایش بخورد» موفقیتی کسب نکرد و لیلی جیمز هم نتوانست تصویر خود را با بازی در فیلم «سیندرلا» در ذهن تماشاگران ثبت کند. «آریل» قهرمان داستان «پری دریایی» هم هنوز در سینما موفقیتی نداشته. البته فیلم تازه ای براساس این داستان در دره است که پاپی دریتون نقش اصلی آن را بازی کرده است و باید دید تا چه حد موفق خواهدبود. نسخه مدرن سینمایی با بازی رزی مک هم نتوانست موفقیت چشمگیری کسب کند.
یاسمین، شاهزاده خانم دیگر دیزنی که در کارتون علاءالدین و چراغ جادو به شهرت رسید نیز هنوز در سینما چهره ماندگاری نداشته است. شخصیت هایی چون راپونزل، مولان، پاکاهونتاس، تیانا و اسمرالدا نیز در نوبت بازسازی سینمایی هستند. هم در زمینه بازسازی و هم در زمینه انتخاب بازیگر داستان های زن محور دیزنی تردیدها و ریسک های زیادی وجود دارد. هر کارگردان و بازیگر جرئت آن را ندارد که به سراغ این پروژه ها برود، چون از فرط آشنایی برای مردم، ممکن است به سادگی شکست بخورد.
نظر کاربران
وای کی میشه ما اینو ببینیم، إما تو هر نقشی عالیه