نمایش «… و چند داستان دیگر»، روایت ۱۲ مرد و زن خشمگین
«… و چند داستان دیگر» عنوان نمایشی است که این روزها با ۱۲ بازیگر در تماشاخانه استاد سمندریان به روی صحنه میرود و با نمایش چند داستان مستقل که در انتها با نشانههایی به هم متصل میشوند، سعی در نمایش تاثیرات این خشونت روزمره در زندگی ما دارد.
بهعنوان یک هنرمند در طول روز با چه خشونتهایی مواجه میشوید؟
پیام لاریان: بهطبع خشونت قرار نیست همیشه عریان باشد. خیلی مواقع این خشونت شبیه چیزی است که فوکو میگوید. یک سوال کلی دارم. آیا امروز مردم خوزستان چیزی درباره خشونت حس نمیکنند؟ همین آبوهوا میتواند مصداق بارز خشونت باشد. بهطبع، ما هم در زندگی روزمره با این احساس سروکار داریم. از لحظهای که بیدار میشوی، زمین میتواند به تو خشونت بورزد. با این همه خشونت نمادین مدنظر بوردیو، از رفتار جامعه و قوانین نشئت گرفته و در زندگی انسان جریان پیدا میکند. و تو علاوه بر آنکه از آن ناگزیری، بسیار مواقع حتی آن را حس نمیکنی که بخواهی از آن نام ببری.
مجتبی فلاحی: پاسخ این سوال نسبی است. اگر منظور از مواجه شدن خشمگین شدن من باشد که تا دلتان بخواهد. از صدای آهن و لوازم منزل و نان خشک فروش گرفته که سر صبح در کوچه برای یک لقمه نان هوار میکشد و از خواب بیدارت میکند، مایه خشمگین شدن است، تا ترامپ و آن قیافه مضحکش در اخبار آخر شب.
چه خشونتهایی بیشتر از همه اذیتتان میکند؟
پیام لاریان : برای من بهشخصه، خشونت نمادین آزاردهندهتر است. خشونتی که غیرقابل لمس است، اما در بلندمدت تو را و زندگی تو را ویران میکند. جواب سیلی خوردن راحت است. تو درک میکنی که چه زمانی و از چه سمتی مورد گزند قرار میگیری. اما زمانی این برای تو وحشتناک میشود که نفهمی کی و از کجا خوردهای. این همان خشونت نمادینی است که در موردش حرف میزنم.
مجتبی فلاحی : بیمبالاتی و بیاحترامی مردم نسبت به هم. اینکه همه دارند چشمغره میروند. من بهعنوان یک بازیگر، بخش اعظم مطالعه بصریام را از دیدن همین مردم در خیابان آغاز میکنم. اگر سر بالا راه برویم و توی چشم مردم نگاه کنیم، میبینیم انگار همه مراقباند کسی حقشان را نخورد، به حدودشان تجاوز نکند، مزاحمشان نشود و… البته مراقبت یک چیز است، اما آماده به واکنش سریع بودن چیز دیگری است.
جامعهای را که امروز در آن زندگی میکنیم، تا چه میزان نسبت به جامعه جهانی خشن میدانید؟
پیام لاریان: واقعیت این است که درک درستی از این جامعه جهانی ندارم. گفتنش کمی سخت است. اما احساس میکنم در زمینه مورد خشونت اجتماعی بودن، حرفهای زیادی برای گفتن داریم. بههرحال عقب نیستیم از جوامع عقبافتاده.
مجتبی فلاحی : اگر ملاکمان دانمارک باشد که شادترین ملت جهاناند، یا رفاه سوییس و نروژ را در نظر بگیریم که ما عددمان سه رقمی است در ردهبندی جهانی، اما سری به صفحه حوادث بزنیم، یا در دادگاه و بیمارستانها خدایی نکرده قدمی بزنیم، یا آمار زندانیان چهار برابر ظرفیت را بررسی کنیم، متوجه میشویم. همه را ول کنیم، چهارشنبه سوری را یادمان نرفته. ما برای تفریح هم گاهی زیادی خشنیم.
چرا برای بیان محتوای اثر به سمت استفاده از داستانهای کوتاهتر رفتید. فکر نمیکنید در یک اثر واحد هم به همین محتوا دست پیدا میکردید؟
پیام لاریان: احتمالا میتوانست همینگونه باشد. اما خب، امکان جذابیت در داستان کوتاه بیشتر بود. برای تماشاگر نیز جذابتر است که پنج قصه بشنود تا یکی. درضمن میتوان حتی به این نمایش بهعنوان یک اثر واحد نگاه کرد. در ضمن تعریف پنج گونه مختلف خشونت در این بستر امکانپذیرتر بود.
مجتبی فلاحی: جواب این سوال با مولف اثر است، اما اگر نظر مرا میخواهید، بهزعم من اشکال خشونت آنقدر تکثر دارد که همه انواع آن در یک موقعیت واحد را حتی در یک درام به فراخور همان قصه و موقعیت هم نمیشود بررسی کرد. اینجا 12 زن و مرد خشن داریم. هر کس به نحوی دارد اکت یا ری اکشن میدهد. همه در موقعیتهای خودشان تنها هستند و به فکر خروج از بحران. و این یعنی یک نمایش در باب خشونت با پنج قصه واقعگرای حرص دربیاور و 12 انسان خشمگین. اما چیزی که در تمام این قصهها مایه آرامش است، لحظات خشونتباری است که با سکوت میگذرد و این اوج لذت دیدن خشونت محتوایی است.
اگر میتوانستی یک چیزی را در دنیا تغییر بدهی که دنیایی با خشونت کمتر داشته باشیم، چه تغییری در دنیا میدادی؟
پیام لاریان: جنسیت را. به نظرم تبعیض جنسیتی مهمترین خشونتی است که مردم دنیا را میآزارد. نه فقط در مورد زنان، که بهطور کلی هر جایی که این مسئله وجود دارد، بدون شک دارد در حق گروهی ظلم میشود. من اگر مصلح دنیا بودم، این اختلاف را یکجوری حل میکردم. اختلافی که شاید در جامعه جهانی نسبت به اجتماع من حلشدهتر است.
منتقدین برخی فیلمها و آثاری را که در آنها درباره خشونت صحبت میشود، بهخاطر نمایش لذتبخش خشونت به ترویج آن متهم میکنند. شما برای اینکه صحبت درباره خشونت، خودش به انگیزه و تبلیغی برای ترویج آن بدل نشود، از چه رویکردهایی در طول نمایش استفاده کردهاید؟
پیام لاریان: من اجتناب نمیکنم. ممکن است همینجور باشد. اما به نظرم این عقیده خیلی سختگیرانه است. مثل اینکه بگویی نمایش عاشقانه، عشق را اشاعه بدهد. مگر ممکن است. خشونت، عشق، ترس، اندوه و… همه و همه چیزی پنهانشده در نهاد ما هستند. آنقدر مستتر که برای بارورکردنشان راه درازی باید طی شود. هیچکس یک شبه عاشق نمیشود. مگر اینکه هوس باشد. هیچکس هم یک شبه قاتل نمیشود، مگر اینکه اتفاق باشد. بهخصوص اینکه در جامعهای تا این حد خشونتزده، دیگر ترویج خشونت مسئله خندهداری است. مثل اینکه بخواهی زیره به کرمان ببری.
حبیبالله دانش، کارگردان نمایش «آدم، آدم است»
همه هنرها در خدمت بزرگترین هنرها، یعنی هنر زیستن است
برتولت برشت
رشد و تعالی هنرمند در هر جامعهای علاوه بر تواناییهای فردی و استفاده درست از اصول و فنون، نیاز به درک و گفتوگو و زیست هنرمندان با یکدیگر دارد. در دورهای که ظاهرا انسان معاصر هیچ بختی برای تغییر جهانش ندارد. به نظر میرسد بازگشت به شناسایی هویت اجتماعی و مدنی راهی باشد تا دوباره به کمک ابزار «تردید و شک» مسیر رفته را بازشناسی کنیم. نتیجه این سفر بازشناسی، همچون صاعقهای، تکثر امکانات و موقعیت «بازنماییشده» را بر صحنه، آشکار و فراهم میکند.
تردید و شک، امکان توقف و ایست و مداقه دوباره و چندباره را برای انسان فراهم میآورد و این وقفه باعث شناخت کنش انسان معاصر - هنرمند معاصر- نسبت به کنش دیگران میشود. شاید این مفهوم با آدمهایی که در عصر نویی که برشت به آن اشاره میکند، برابری کند؛ آدمهایی که زیرکاند. هیچکساند. هیچکسهای خندهدار. همان «چیزهای بدِ نو» که والتر بنیامین برای «آغاز» شناخت وضعیت بشر معاصر پیشنهاد میکند. شناخت واقعیتهای روزگار و عریان کردن آن مسئلهای است که همواره برشت در آثارش بر آن تاکید کرده است.
در سالی که گذشت، مجالی پیش آمد تا با جمعی از هنرجویان پویای شهرستان بهارستان، یک کارگاه آموزش بازیگری را با هدف «همزیستی» هنرمندان در کنار هم تجربه کنیم. محصول این دوره هماکنون نمایش «آدم آدم» است. تلاشی جمعی که نسبتهای اعضای آن را با خود و جامعه تئاتر مشخص میکند. تلاشی برای یک آمادگی مدام برای پذیرش یک ذات جدید، نه در راستای شناخت کنش مخاطبان، بلکه در کنش شخص هنرمند به مثابه بازیگر - هنرجو. و همه برآیند این دوره آموزشی بیواسطه و در آن واحد، امکان بازشناسی ویژهای درخصوص آموزش تئاتر، وضعیت استعدادهای این هنر در حاشیه پایتخت، اثربخشی و حیاتی دوباره به هنرجویان را فراهم کرده است.
ارسال نظر