«قاسیموف» و «همای»؛ استادان ساز و آواز موسیقی «ردیف»
کمتر از یک دهه پیش خوانندهای جوان در عرصه موسیقی ایرانی پای گذاشت که آهنگسازی، انتخاب اشعار و نحوه اجرایش، واکنشهای متفاوت و گاه متضادی را به دنبال داشت.
آقای همای میخواهیم گفتوگو را با شما آغاز کنیم. شما موسیقی سنتی را به شیوهای اجرا میکنید که مورد انتقاد برخی از اهالی فن و موسیقیدانهایی که به ردیف مقید هستند، قرار دارد. نگاه همای به این مسأله چگونه است؟
همای: من ردیف موسیقی ایرانی را از تمام کسانی که ادعا میکنند، موسیقی ایرانی و ردیف را بلدند، بهتر بلدم. برخی تنها ردیف کلاس آواز را یاد گرفتهاند.
میتوان به ردیفهای طاهرزاده اشاره کرد. آیا شما به ردیفهای موسیقی ایرانی تسلط دارید؟
همای : آنها حتی نمیدانند ردیف طاهرزاده چیست! اصلا چیزی به نام ردیف طاهرزاده وجود دارد؟ اگر وجود دارد مستندش را به من نشان بدهند که طاهرزاده آن را خوانده باشد. اگر هم کسانی انتقاد میکنند که همای، ردیف موسیقی ایرانی بلد نیست و نمیخواند، اصولا آدمهایی هستند که در کلاسهای آواز دور هم جمع میشوند و سوژههای روز موسیقی را بهانه میکنند تا حرف بزنند و خودشان هم دقیقا نمیدانند که میخواهند بد بگویند یا خوب و میخواهند مقایسه کنند یا خیر.
نزد کدام اساتید، ردیفها را دوره دیدهاید؟
همای: از ١٥ سالگی ردیف را اول بهعنوان ردیف تعزیه از بازماندگان خانواده تعزیه آموزش دیدهام. نزد استادی به نام فریدون پوررضا که صدایش شهره خاص و عام است و صدایش را در سریال «پس از باران» شنیدید، کلاس رفتم. ردیفی که ایشان آموزش میداد ردیف بکری بود چون خاندان ایشان نسل اندر نسل تعزیهخوان بودند. از دستگاه شور، نوا، سهگاه، چهارگاه، راست پنجگاه، ماهور و ابوعطا گرفته تا تمام زیرمجموعههایشان؛ ایشان به بهترین شکل ردیف را درس میداد و دو دوره ردیف را با هم دوره کردیم.
آن شیوه آوازی به کدامیک از نمونههای صوتی که در اختیارمان است و مردم شنیدهاند، نزدیک است؛ مثلا به عالیم قاسیموف؟
همای: نه، به هیچ وجه به این ربطی نداشت. همان ردیف ایرانی را با لهجه آذربایجانی میخواند.
پس نمونه بیرونیاش شبیه چه بود؟
همای : سبک آقای کریم صالح عظیمی، مختص خودش است. من نمونهاش را از فرد دیگری نشنیدهام. بسیار ردیف بکر و زیبایی داشت. آن برای خودش است و اینکه دیگران مدعی هستند ما مکتب طاهرزاده را یاد گرفتیم، یک رفرنسی به من نشان بدهند که ثبت شده یا نت شده یا برای خود اقبال است و بهعنوان مکتب طاهرزاده وجود دارد.
البته باید در نظر بگیریم امکان ضبط در آن دوران خیلی رایج نبوده و تنها یکی، دو آواز از طاهرزاده باقی مانده است.
همای : آنها هم ردیف نیست و سبک آواز طاهرزاده است که در صفحه گرامافن ضبط شده است.
ولی نفس آواز ایرانی معمولا سینه به سینه است و به همین خاطر عدهای مدعی چیزی به نام پکیج طاهرزاده هستند.
همای: ببینید، میخواهم یک چیزی را به شما بگویم. ما میگوییم ردیف سینه به سینه؛ شما یک چیزی میخوانید و یاد میگیرید و بعد آن را یک چیز دیگر میخوانید و به فردی دیگر یاد میدهید و آن فرد چیز دیگری میخواند. ما از این جمله سینه به سینه درواقع فقط بهعنوان یک واژه استفاده میکنیم که این موسیقی را سینه به سینه یاد گرفتیم. موسیقی اگر مختص فرد و برای زمان خاصی باشد باید ثابت شده و ثبتشدهاش نوشته شده باشد.
من دقیقا متوجه نمیشوم بحثتان بر چه مداری استوار است؟!
همای: موسیقی چارچوب، قاعده و قانونی دارد. موسیقی باروک از هشتصد سال قبل، نت شده و آماده شده و دراماتیکتر و احساسیتر از موسیقی ما ثبت شده است. نمیگویم موسیقی کلاسیک بلکه میگویم موسیقی باروک. تکلیف موسیقی باروک که برای هشتصد سال پیش است، روشن است. باخ آن را نوشته یا موزیسینهای متفاوت باروک اینها را نوشتهاند و ثبت شده و همین الان هم عین همان را با واریاسونهای متفاوت اجرا میکنند.
آقای قاسیموف، در کشور ما برخی از هنرمندان موسیقی ایرانی از بیتوجهی دولت گلایه میکنند. در کشور شما یعنی جمهوری آذربایجان هم دولت از شما حمایتی ندارد؟
قاسیموف: دولت به ما کمک میکند؛ مثلا من حقوق دریافت میکنم و موسیقیدانهای دیگر هم حقوق میگیرند. آنها که کمی مسن شدهاند و کارشان را کردهاند و الان بازنشسته شدهاند، حقوق میگیرند. این قدم خیلی مهم و خوبی است و اگر این کار در همه کشورها باشد خیلی خوب است. در کشور ما این حرکت خوب انجام شده و موسیقیدانها را دلگرم کرده است.
سوال بعدی در مورد ارتباط فرهنگی موسیقیدانهاست. ایران و جمهوری آذربایجان به لحاظ سیاسی ارتباط پررنگی ندارند. در همین شرایط موزیسینهای ایرانی و آذربایجانی کنار هم مینشینند، مینوازند و میخوانند. به نظرتان در دورهای نیستیم که این گفتوگوهای موسیقایی، بار سیاست را به دوش میکشد و مردم را بیشتر به هم نزدیک میکند؟
قاسیموف: اگر هم بر سیاست نتواند تأثیر بگذارد، قطعا میان ملتها میتواند تاثیرگذار باشد و ارتباط برقرار کند. زیباترین قسمت کنسرت مشترک من و آقای همای در همان جایی است که کسی که ممکن است موسیقی آذربایجانی نشنیده باشد، آن را بشنود یا برعکس. هدف غایی من مهربانی، معنویت و دنیای امن است. متاسفانه قسمتی از جهان به ما با دید سیاه نگاه میکند. کنسرتهایی مانند اجرای من و همای میتواند گامی در جهت تغییر این نگاه باشد. زمانی که از کشورهای شرق پیشنهادهایی برای همکاری با موسیقیدانهایشان دریافت میکنم، ناخودآگاه به این مسأله فکر میکنم که این همکاری میتواند به تغییر فضای سیاهی که بر محل زندگی ما سایه انداخته، منجر شود. به همین دلیل روی پیشنهادهای همکاری فکر میکنم.
آقای همای، کارهایی که شما ساختهاید را اگر به اضافه چکامهها حساب کنیم، در ابتدا به نظر میرسید بسیاری از واژهها و اشارات موجود در کارهایتان نوعی اعتراض استعاری درون خودشان دارند. چه شد که در ادامه از آن فضا فاصله گرفتید؟
همای: اوضاع سیاسی یک دوره دارد. واکنشها و کنشهای سیاسی و اتفاقات اجتماعی دوره دارد. الان مملکت ما امن است. درحال حاضر در کل دنیا جنگ است و در کشورهای همسایههای ما وضع همین است ولی ما اینجا امنیت داریم.
پس شما این دو دوره را از منظر سیاسی و اجتماعی متفاوت میبینید؟
همای : بله، الان مملکت آرامی داریم. عراق جنگ است، پاکستان و افغانستان جنگ است ولی من و شما با هم در آرامش مصاحبه میکنیم. الان چه لزومی دارد که مانند عارف قزوینی بخوانم؟ اینها سوژه است. تو نمیتوانی هر دفعه در مورد این چیزها حرف بزنی. من آن زمان در مورد اینها خواندم و الان هم همینها را بخوانم؟ طبیعتا تکراری میشود.
موافق هستید مجموع کارهایی که خودتان تصنیف کردهاید در یکی، دو دستگاه بیشتر نیست؟ مثلا ارادتی که به شور یا بخشهایی از فرود در دشتی دارید، در کارهای دیگر هم دیده میشود؟
همای : من در چهارگاه قطعه دارم. در ماهور، نوا، شور، ابوعطا، دشتی، همایون، اصفهان، شوشتری و قطعات محلی خواندهام. همهجور ساختهام اما زمانه، زمانه افشاری و سهگاه خواندن نیست. دورهای که گلپا و ایرج میخواندند دوره سهگاه بود. باید ببینید زمانه چه میطلبد. می و میخانه و فیلمهای فردین و حال و هوای مردم و نگاه آنها به موسیقی و سطح رادیو گلها و ویولن یاحقی، سهگاه میطلبید. اوایل انقلاب حال و هوایی داشت که استاد شجریان چهارگاه و سهگاه میخواند و جواب میداد. من به این خاطر مخاطب دارم که سهگاه نمیخوانم.
الان در ایران، همای با وجود اینکه ارکستر دارد ولی همچنان علاقه چندانی به ارایه پلیفونیک ندارد و بیشتر کارهایش مونو است و همه سازها با همدیگر یک خط ملودی را میزنند. ترجیح شما برای همراهی سازها برای خودتان چیست؟
قاسیموف: ما در موسیقی خودمان سعی کردهایم که رد و حس و لحن خودمان را به موسیقی اضافه کنیم. همای از نظر من موسیقیدان متفاوتی است. او کار خودش را میکند چون هم شعر و هم موسیقی برای خودش است اما تنظیم او با ما تفاوت دارد. ما اینجا با او هماهنگ شدیم. البته من در مورد این کنسرت خاص صحبت میکنم.
شما وقتی با گروه کار میکنید، ترجیحتان این است که فضا سنتی باشد؟
قاسیموف : بله، در همان روش سنتی سعی میکنم تغییرات ریز و خاص خودم را انجام دهم و به همین دلیل مونو را ترجیح میدهم.
وقتی رزومه دوران جوانی عالیم قاسیموف را مطالعه میکنیم، میبینیم در موسیقی خلق، فردی آوانگارد و نوگرا بوده است. آیا شما هم مانند پرواز همای آن زمان قبل از اینکه به این موفقیتها دست پیدا کنید، مورد انتقاد واقع میشدید؟
قاسیموف : برعکس. من هم از طرف اساتید و هم از طرف ملت خیلی واکنش مثبت گرفتم و البته تنبیه هم شدم. نقد هم زیاد شنیدم ولی چون خودم احساس میکردم از کاری که انجام میدهم حال خوبی به من دست میدهد، به خاطر خودم و ملت آن را رها نکردم و آن را ادامه دادم اما بعد از گذراندن مرحله سخت و کتکخوردنها به آن تعامل رسیدیم.
ما اینجا فضایی داریم که اگر موسیقیدان کمی از ردیف بیرون بزند، موسیقی او را غیر ایرانی میدانند، مثل آقایان طلایی یا کیانی. آیا در جمهوری آذربایجان هم چنین آدمهایی هستند؟
قاسیموف : بله، از آن شدیدهایش را هم داریم که میگویند نمیشود، نمیشود، نمیشود. این اتفاق در تمام نقاط دنیا رخ میدهد. موسیقیدانهایی که کاملا پایبند به سنت هستند در مقابل تغییرات و نوآوریهایی که ایجاد میشود، میایستند و واکنش منفی نشان میدهند.
این منتقدان چقدر بین مردم مقبولیت دارند؟
قاسیموف : من آنها را درک میکنم و میفهمم. آنها سالها این مطالب را جمع کردهاند اما الان یک جوان پیدا میشود و تمام چیزهایی که آنها جمع کردهاند را به هم میریزد. ممکن است من هم الان خوشم نیاید اما باید خودم را کنترل کنم. آن جوان کار خودش را میکند چون الان دارد در این زمان زندگی میکند. من باید خودم را کنترل و سکوت کنم تا آن جوان کار خودش را انجام دهد. اگر کار زیبا باشد سر پای خودش میماند و اگر نه از بین میرود. نیازی نیست به او چیزی بگوییم.
از یکجایی به بعد مخاطب با توجه به اقبالی که دارد و بهطور مثال در چند ساعت، بلیتها را میخرد، به یک بازه زمانی رجوع میکند که همای باور و وظیفه سیاسی اجتماعی داشت و کارهایی در این زمینه میساخت. بهعنوان کسی که مخاطب دارد و توانایی پشت سر گذاشتن ردیفهای متعدد را هم داراست، الان نمیشود در آن فضاها کار کنید؟ شاید همه مخاطبان خوششان نیاید ولی دانش آوازی شما را به رخ میکشد.
همای: این بستگی به هنرمند دارد که آیا شخصیتش طوری است که بخواهد خودش را به رخ بکشد یا خیر. اگر آواز آلبوم آخر من در «شب گیسوان» را شنیده باشید، یک آواز ابوعطا در آن خواندهام. اگر شنیده بودید این حرف را به من نمیزدید.
نظر کاربران
واقعاً عالیم قاسم اف با این کار شأن خود و موسیقی جهانی آذربایجانی را تنزل داد