مفیستو؛ از ادبیات تا پرده سینما و صحنه تئاتر
انتشار رمان «مفیستو» (۱۹۳۶) کلاوس مان (ترجمه فرزانه شجاعیآزاد، نشر مروارید) و سپس انتشار نمایشنامههای اقتباسی آن، «مفیستو» (۱۹۷۹) اثر آریان منوشکین (ترجمه ناصر حسینیمهر، نشر روزبهان) و «مفیستو برای همیشه» (۲۰۰۶) از تُم لانوی (ترجمه محمدرضا خاکی، نشر بیدگل) بار دیگر همه نگاهها را به سمت رمان «مفیستو» کشاند.
رمان «مفیستو»
رمان «مفیستو» شانزدهمین رمان کلاوس مان نویسنده برجسته آلمانی و فرزند توماس مان بزرگ است که در سال ۱۹۳۶ هنگامی که او در تبعیدگاهش، آمستردام به سر میبرد منتشر شد؛ آنطور که خودش میگفت: «راه بازگشتی نبود، نکبت ما را میکشت؛» همین نکبت نیز موجب شد تا انتشار این رمان در آلمان- برلین شرقی، هفت سال بعد از مرگش اتفاق بیفتد: یعنی سال ۱۹۵۶. کلاوس مان در ۲۱ می۱۹۴۹ در شهر کن فرانسه درمیگذرد.
در بیان معنای مفیستو باید گفت که این نام تعبیری است بر نمود برونی ابلیس در ادبیات آلمانی، این نام آشنا در آثار ادبی بسیاری نمود خارجی پیدا کرده که البته معروفترین این نمودها، شخصیت مفیستوفلس در نمایشنامه «فاوست» اثر ولفگانگ گوته است. در این رمان مان، مفیستو مهمترین نقش بازیگری است که شخصیت اصلی رمان را بر عهده دارد.
رمان «مفیستو» اثر مان خود نیز دارای اقتباس درونمایهای و تماتیک از اثر «فاوست» گوته است. در این اثر همچون «فاوست» گوته، شخصیت اصلی، هندریکهافگن بدون در نظرگرفتن وجدانش و سرکوبکردن آن و انجام اعمالی که او را مورد لطف و عنایت یکی از سران نازی قرار میدهد باعث رشد و پیشرفت روزافزون وی میگردد. کلاوس مان نویسنده این رمان در سال ۱۹۳۳ برای در امانماندن از آزارها و اذیتهای رژیم هیتلر تبعید را به ماندن در آلمان ترجیح میدهد و در آمستردام فعالیت مطبوعاتی برای یک مجله تبعیدی با نام «مجموعه مرگ» را آغاز میکند که به سوسیالیسم ملی آلمانی حمله میکرد.
این رمان زندگی یک بازیگر تئاتری به نام هندریکهافگن را در طول سیزده سال یعنی بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ به تصویر میکشد. پس از به قدرترسیدن نازیها او و همسرش توسط یکی از دوستانشان متوجه میشوند که اسم آنها در لیست سیاه نازیها قرار دارد. در ابتداهافگن به دلیل گذشته کمونیستی خود و به قدرترسیدن نازیها به فرانسه فرار میکند، اما مدتی بعد از طریق دعوتنامهای که توسط لوته ویندنتال، همسر ژنرال لوفت وافل نوشته میشود، برای شرکت در یک کار تئاتر به برلین دعوت میشود و به واسطه همین ارتباط، بازیگر مورد عفو ژنرال وافل قرار میگیرد.
نمایشنامه «مفیستو برای همیشه»
«مفیستو برای همیشه» (۲۰۰۶) نوشته تم لانوی یکی از اقتباسهای موفقی است که از رمان «مفیستو»ی کلاوس مان شده است. لانوی متولد ۱۹۵۸ یکی از محبوبترین و مورد احترامترین نویسندگان فنلاند و همچنین کشورهای همزبان خودش است. او در تمامی حوزههای نویسندگی از جمله رماننویسی، مقاله نویسی و شاعری فعالیت دارد، اما در خارج از کشورش با عنوان نمایشنامهنویس شناخته میشود. «مفیستو برای همیشه» نمایشنامه اقتباسی کاملا آزاد از رمان «مفیستو»ی مان است؛ در این نمایشنامه هیچیک از نامها آشنا نیستند؛ تمامی نامها توسط لانوی تغییر کردهاند، و البته این تغییر بسیار بیشتر از تغییر نامهاست.
کل نمایش در یک صحنه تئاتر اتفاق میافتد و بارها در طول نمایش قطعات مختلفی از نمایشنامههای متعدد و مطرح تاریخ تئاتر توسط شخصیتها اجرا میشود که البته بیارتباط با درونمایه نمایشنامه حاضر هم نیست. در هر نمایشنامه بازیگران در نقشهای مختلف و متعددی حاضر میشوند و مجموعهای از خصوصیات شخصیتی مربوط به هر شخصیت برای خواننده نمودار میگردد. این نمایش نموداری از انعکاس آثار قرنها ادبیات نمایشی است.
«مفیستو برای همیشه» نمایشنامهای درباره یک گروه تئاتری است که پس از به قدرترسیدن نازیها از هم میپاشد و کورت کوپلر کارگردان آن سعی میکند که این گروه را حفظ کند. کوپلر معتقد است که حفظ گروه تئاترش به هر قیمتی هم که باشد خود نوعی مبارزهطلبی است؛ چون تئاتر در مفهوم اصلیاش کارش نمایش حقیقت است.
کورت کوپلر در این نمایشنامه نمود جاهطلبی و زیادهخواهی هندریکهافگن در اثر کلاوس مان است. کورت یک بازیگر جاهطلب است که افکار سیاسیاش را در خدمت هنرش پنهان کرده. او تلاش میکند تا خود و دیگران را با این جمله «من از درون به مبارزه میپردازم» متقاعد کند که البته در ابتدا موفق هم میشود. کورت در زندگی پرپیچوخم و تودرتویی که برای خودش میسازد گرفتار میشود.
به گفته تُم لانوی، «مفیستو برای همیشه» نوعی مبارزهجویی و رجزخوانی بین بازیگرهایی است که ناگزیر در موقعیتی قرار گرفتهاند که میبایست مثل سیاستبازان و سیاستپیشهها عمل کنند، و از ابزار کاریشان که کلمات است، مانند وسایل واقعی نبرد استفاده کنند و باهم بجنگند. برای آنها صحنه تئاتر، میدان جنگ و کلمات، جنگافزار نبرد است. در این نمایشنامه بیش از پیش تئاتر و سیاست به یکدیگر تشبیه شدهاند و دقیقا همان بازیها در حال وقوع در واقعیت است.
نمایشنامه «مفیستو»
نمایشنامه «مفیستو»ی آریان منوشکین، کارگردان تئاتر مطرح فرانسویی نیز همچون نمایشنامه «مفیستو برای همیشه»ی لانوی و همچنین فیلم «مفیستو»ی زابو اقتباسی آزاد از رمان «مفیستو»ی کلاوس مان است. اگرچه این نمایشنامه به نسبت نمایشنامه «مفیستو برای همیشه» قرابت بیشتری با فیلم «مفیستو» دارد، اما بااینحال بیشتر از تمرکزات فردی، یک گروه در مرکز توجه قرار دارد و داستان حول محور این گروه در جریان است.
شخصیت اصلی در این نمایشنامه نیز همچون رمان، و البته نمایشنامه «مفیستو برای همیشه»ی لانوی و فیلم «مفیستو»ی زابو، هندریکهافگن است. وی در این نمایشنامه هم از ابتدای پرده نخست تا انتها میان تضادهایی درگیر است که او را به ناچار در بنبستی میگذارند که باید انتخاب کند؛ انتخابی که انسانیت و وجوه انسانی را در مقابل مفیستوی معروف آلمانی به حراج میگذارد. انتخابی بین فروش روحش به ارکان نازی و پیشرفت و شهرت روزافزون یا رفتن به بازداشتگاهها و مرگ فجیع، اما درنهایت او به علت داشتن جاهطلبی بیش از حد جهتی مخالف با راهی را که در گذشته مدعی اعتقاد به آن بوده است برمیگزیند.
کلاوس مان در این نمایشنامه راوی نمایش است و سپاستین بوخنر نیز با عنوان نمایشنامهنویس یکی دیگر از سیوشش نقش نمایشنامه است که نمایندگی همکیشان خود یعنی نمایشنامهنویسان را بر عهده دارد. در طی گذشت چندین صحنه از نمایشنامه، خواننده شخصیتی به نام هندریکهافگن با حرفه بازیگری را از زمانی که در آغاز راه شهرت درهامبورگ قرار دارد تا زمان خروج و مهاجرتش و موفقیتهایش در برلین، دنبال میکند.
آریان منوشکین و نمایشنامهاش «مفیستو»، به نوعی یادآور تئاتر حماسی برشت است؛ داستانی حماسی به پهنا و گستردگی سیزده سال از زندگی یک بازیگر، با وجود این، اگرچه منوشکین خودش داری افکار چپ است، اما در نمایشنامهاش معضل هر یک از شخصیتها را کاملا بیطرفانه و بیغرضانه معرفی میکند.
*پژوهشگر و مدرس دانشگاه
نظر کاربران
جالب بود