گفتگو با جلیل سامان
«پروانه» به دنبال مخاطب عمیق
«جليل سامان» را با سريال خوشساخت و دههفجري «ارمغان تاريكي» شناختيم؛ سريالي كه توانست در ميان مخاطبان تلويزيوني حسابي جا باز كند. او در دومين كارش براي تلويزيون يك سريال دهه پنجاهي ديگر كارگرداني كرد كه از شبكه سه در حال پخش است.
حضور در تلويزيون را با سريال ارمغان تاريكي تجربه كرديد، سريالي كه درباره گروهك منافقين و مربوط به قبل از انقلاب و اوايلش بود. نگران اين نبوديد به كه سريال پروانه به خاطر شباهتهايي كه ممكن است به ارمغان تاريكي داشته باشد، با افت مخاطب روبهرو شود؟
راستش نه، نگرانياي در اينباره نداشتم. چون اين سريال از نظر داستاني با آن يكي تفاوت دارد.
از همان روزهاي اول كه سريال شروع شد بعضي از مخاطبان نسبت به ريتم كندي كه داشت معترض بودند. خودتان قبول داريد كه در اوايل شروع سريال، كمي ريتمش كند و كسل كننده بود؟
قبول ندارم! فكر ميكنم آنقدر حجم اتفاقات هر قسمت زياد است كه ديگر ريتم كند برايش معنا پيدا نميكند. من نميدانم چطور بعضيها گفتهاند ريتمش كند بوده. شايد اين بعضيها به اين دليل ميگويند كند است كه اتفاقاتي كه در هر قسمت رخ ميدهد نياز به تامل داشته و نميشده بدون فكر از آنها گذشت و اين افراد، افراد بيحوصلهاي بودند!
يعني ميخواهيد بگوييد اتفاقات اين سريال نياز به تفكر دارد؟!
نه. منظورم اين است كه مضمون حوادث رخ داده در هر قسمت گاهي وقتها نه تنها كم نبود كه زياد هم بوده. اينكه ميگويند ريتم كند دارد را نميدانم چطور! البته ريتم، بستگي به زندگي آدمها دارد. براي بعضي افرادي كه زياد اهل تامل نيستند و كارهايشان را به آرامي انجام ميدهند شايد ريتم سريال تند باشد. ولي براي كساني كه ريتم زندگيشان تند است و هر كاري را خيلي زود انجام ميدهند و اهل تندكاري هستند، سريال ريتم كندي دارد. البته ريتم، يك مقياس نسبي است همانطور كه گفتم نسبت به آدمهاي مختلف با هم فرق ميكند.
اعتراض ديگري كه به سريال شما وارد بود اين است كه بيشتر صحنهها در شب گرفته شده وتمامي صحنهها تاريك هستند. يعني جليل سامان براي اينكه براي ساخت دكور با آن ريزهكاريهايياش در دهه ۵۰ و ۶۰ وجود دارد، زحمت زيادي به خودش ندهد، صحنهها را در شب گرفته؟
خب بعضي از اين صحنهها از لحاظ حسي نياز به تاريكي دارند، مثلا كسي كه در تاريكي نياز دارد كاري انجام دهد و با خودش خلوت كند يا مثلا شمعي روشن كند و چيزي را مطالعه كند. اندازه نماها و تاريكي شب بستگي به اين دارد كه كارگردان چه ميخواهد بگويد و چه قصدي دارد. البته مشكلي كه در كشور ما وجود دارد اين است كه فيلمها و سريالهاي ايراني، مخاطبان را به نور سقفي عادت دادهاند. يعني آنقدر صحنه سريالها و فيلمها روشن است كه مخاطب عادت دارد در همه صحنهها و فيلمها همه چيز را روشن ببيند. معمولا در فيلمها نور را به سقف آويزان ميكنند و همه جا پرنور ميشود. اين كار باعث شده اكثر مخاطبان ما با زيباييشناسي بصري بيگانه باشند. من اصلا كساني را مخاطب اصلي اين سريال ميدانم كه با اين زيباييشناسي آشنا باشند.
يعني از روي عمد بيشتر صحنهها را تاريك گرفتيد؟!
عمد كه در كار بوده ولي نه بهخاطر چيزي كه گفتم. بعضي از اين صحنهها را ميشد روشنتر هم گرفت ولي بهخاطر اينكه حسشان عوض ميشد، اين كار را نكردم. اصلا با اين كار ميخواستم در بعضي جاها مخاطب همراه فيلم شود. يعني يك جايي من بهخاطر آنها جلو بروم و يك جايي آنها به خاطر سريال جلو بيايند. در واقع با اين كار ميخواستم افرادي با قصه ارتباط قرار كنند كه زبان تصويري را خوب ميشناسند. زبان تصويري زباني است كه همه آن را ميفهمند. زباني است كه هر كسي با هر مليتي با آن ارتباط برقرار ميكند. وقتي زبان، گفتوگويي شود، ديگر زبان بينالمللي نيست. وقتي يك صحنه عاشقانه پخش شود، بدون گفتوگو، همه مردم دنيا با آن ارتباط برقرار ميكنند.
يعني اصلا برايتان مهم نيست كه با اين كار، با ريزش مخاطب روبهرو شويد؟
من ترجيح ميدهم مخاطباني داشته باشم با سليقه بهتر. كساني كه با عمق بيشتري به سريال نگاه ميكنند. در واقع من براي كساني سريال ميسازم كه نگاه عميقتري دارند.
در زمان پخش ارمغان تاريكي در مصاحبهاي كه با شما داشتم گفتيد از بازيگران نه چندان معروف براي ايفاي نقش اول استفاده كرديد به اين دليل كه بازيگران شناخته شدهتر نپذيرفته بودند كه با شما همكاري كنند. براي اين سريال هم به چنين مشكلي برخورد كرديد؟ يعني باز هم براي ايفاي نقشها سراغ چهرههاي شناخته شده رفتيد كه احيانا قبول نكرده باشند؟
بله. هميشه همينطور است. من براي اين كار هم ميخواستم از كساني دعوت كنم كه چهرههاي شناخته شدهتري هستند ولي نشد.
چرا نشد؟
خب، بعضي از اين افراد قبول نميكردند. مثلا در اين سريال تصميم گرفته بودم كه امير آقايي را براي گذشته بشرزاد دعوت به كار كنم. ميخواستم براي قبل از انقلاب اين شخصيت، از او كمك بگيرم ولي نيامد و من مجبور شدم كل شخصيت را عوض كنم و همين باعث شد لطمه بزرگي به كار بخورد. البته نميخواهم بگويم به دليل خاصي نيامد و اعتراض كنم. در آن زمان كار داشت و نميتوانست در سريال من بازي كند.
حامد كميلي انتخاب اولتان براي نقش اول بود يا او را هم از روي جبر انتخاب كرديد و شخص ديگري را به جاي او ميخواستيد؟
من براي اين نقش چند گزينه داشتم. وقتي با هر كدام حرف زدم و شرايطشان را سنجيدم كه ببينم در كار ديگري هستند يا نه، تنها گزينه باقيمانده حامد كميلي بود كه ميتوانم بگويم او گزينه اول براي اين كار است.
براي ساخت دكور هم به شيوه ارمغان تاريكي عمل كرديد؟ چون در آن زمان دنبال خيابانها و كوچههايي در تهران رفته بوديد كه كمتر ديده شده بودند و جزئيات را به خوبي رعايت كرده بوديد.
بله. همان كار را كردم. ولي مشكل در كارهاي تاريخي در طراحي صحنه است. ما در اين كار خيلي مشكل داشتيم. طراحي صحنه بايد در زمان پيشتوليد انجام شود. ما ۴ طراح صحنه داشتيم كه مدام عوض ميشدند. حتي چهارمين نفر هم كه آمده بود رفت! بيشتر طراحي صحنه را خودم انجام دادم. طراحيهاي خارج را خودم انجام دادم و ۴۰-۵۰ درصد طراحيهاي داخلي هم با خودم بود.
مشكل چه بود كه طراحان صحنه ميرفتند؟
مشكل اينجا بود؛ نفر اولي كه آمد نتوانست از پس كار بر بيايد. كوتاهي كرد و بقيه كساني هم كه آمدند حتي فرصت خواندن فيلمنامه را نداشتند. طراحي صحنه بايد در پيش توليد انجام شود كه چون اين اتفاق در پيش توليد ما رخ نداد ديگراني هم كه آمدند نميتوانستند كار را به خوبي انجام دهند. اين كار هم هزينه زيادي براي ما برداشت و هم كساني كه ميآمدند نميتوانستند انتظار من را برآورده كنند و فشار زيادي بهشان ميآمد. همهاش تقصير فرد طراحي بود كه در اول كار آمد.
در مصاحبهاي از شما خوانده بودم كه در زمان پخش ارمغان تاريكي ايده سريال پروانه به ذهنتان رسيده و از همان زمان تحقيق براي ساختش را شروع كرديد. يعني تحقيق سريال دو سال طول كشيده؟
نه. از همان زمان كه دقيقا شروع نكردم. كار ديگري در دست ساخت داشتم ولي انرژي اصليام روي اين كار بود. يك سال مداوم روي كار متمركز بودم. زمان تصوير برداري هم همچنان روي فيلمنامه كار ميكردم.
پس الان كه داريد سريال را ميبينيد باز در جاهايي از كار حتما با خود ميگوييد كه كاش بهتر ساخته بودم يا اگر اينطور ميساختم بهتر بود. نه؟
هميشه همينطور بوده. معمولا هنر براي آدم حسرت خلق ميكند. وقتي سريال پخش ميشود همش به اين فكر ميكنم كه اگر اينجا را اينطور ساخته بودم بهتر بود يا اگر آنجا را طور ديگري ميگرفتيم جذابتر از آب در ميآمد. هنر هميشه رو به سوي كمال دارد و نقطه كمال، يك نقطه بينهايت است.
شما دو سريال ساختهايد كه هردو درباره دوران قبل از انقلاب و زمان انقلاب بوده. ميخواهيد باز هم سريال ساختن در اين ژانر را ادامه دهيد
مگر ديوانهام؟! آنقدر سريال ساختن در اين ژانر سختي دارد و آنقدر با مشكل روبهرو شدهام كه يا بايد خيلي حمايت شوم براي ادامه دادن يا كار خيلي جذاب باشد كه دوباره سريال تاريخي بسازم. همه چيز بستگي به قصه دارد. اگر قصهاي پيدا كنم كه آنقدر جذابيت داشته باشد كه خودم از ساختنش لذت ببرم حتما آن را ميسازم و كاري ندارم كه مربوط به چه دوراني است. حتي اگر براي سال ۲۰۵۰ هم باشد، ميسازم! اما اين سريال، سريال آخرم درباره دهه فجر است.
قرار بود اين سريال در دهه فجر پخش شود. چرا اين اتفاق نيفتاد؟ مشكل چه بود؟
مشكل اين بود كه سريال ديگري روي آنتن در حال پخش بود و ما بايد منتظر ميشديم تا آن سريال تمام شود. بعدش كه ميخواستند پخش كنند در اسفند بود كه خيلي زمان بدي بود. ما هم نخواستيم در اسفند پخش شود.
نظر کاربران
مهدی سلوکی با سبیل خیلی ضایع است...انگار مجبور بودن سیبیلوش کنن
دیدن این سریال برام جذابه ...