روایت مهناز افشار از «برف روی کاجها»
اکران فیلم «برف روی کاجها» به کارگردانی پیمان معادی فرصتی فراهم کرد که با مهناز افشار درباره ایفای نقش «رویا» در این فیلم و نگاهش به بازیگری درسینما گفتوگو کنیم.
فیلمی که در آن برهه زمانی، نظر منتقدان را جلب نکرد و حتی مورد عتاب آنان واقع شد و جایزه «زرشک زرین» بدترین فیلم از سوی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران را دریافت کرد. جایزهای که مخالفان زیادی داشت و اهدای آن در دورههای بعد دیگر تداوم پیدا نکرد. به هرجهت در فیلمهای مختلفی بازی کرد؛ چه در فیلمهای موسوم به «بدنه» و «بفروش» و چه در فیلمهای کارگردانان صاحبنام سینمای ایران. در هر صورت در سیر تحول و روبهرشد بازیگریاش، همیشه با انرژی و با انگیزه بوده است. نکته مهم در مورد او این است که همیشه درقبال کارهایش دلایل منطقی خود را دارد. تفاوتی میان فیلمهای پرفروش و هنری نميبيند و اعتقاد دارد که بازیگر موظف است سر صحنه نقش خود را درست ایفا کند و به نظم در کار اهمیت میدهد.
او دوران کاریاش را به قبل از بازی در فیلم «سالاد فصل» و بعد از آن تقسیم میکند و فریدون جیرانی، کارگردان مورد علاقه اوست. مهناز افشار تاکنون برای بازی در فیلم «سعادتآباد»، سیمرغ بلورین «بهترین بازیگر نقش مکمل زن» از بیستونهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرده و همینطور برای ایفای نقش در فیلم «برف روی کاجها» شایسته دریافت جایزه «دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن» بخش نگاه نو سیامین جشنواره فیلم فجر شد. همچنین در دومین جشنواره مطبوعات سینمایی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، دیپلم افتخار بازیگری زن به مهناز اقشار برای بازی درفیلم «طبقه سوم» تعلق گرفت.
لوح حافظ «جشن دنیای تصویر» برای فیلم «طبقه سوم» دیگر جایزهای است که این بازیگر شناختهشده سینما در کارنامه هنری خود دارد. سال گذشته نیز لوح بهترین بازیگر نقش اول زن جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی را برای فیلم «برف روی کاجها» دریافت کرد که به قول خودش بهترین جایزهای است که تاکنون گرفته است. اکران فیلم «برف روی کاجها» به کارگردانی پیمان معادی فرصتی فراهم کرد که با مهناز افشار درباره ایفای نقش «رویا» در این فیلم و نگاهش به بازیگری درسینما گفتوگو کنیم.
بعد از دو سال پرفراز و نشیب، بالاخره فیلم «برف روی کاجها» اکران شد. به نظر میرسد با بازی در این فیلم فرصت مهمی دراختیارتان قرار گرفت که تواناییهایتان در دنیای بیانتهای بازیگری را به نمایش بگذارید و با مهناز افشار همیشگی فاصله بگیرید. فکر میکنید علت این موفقیت چیست؟
فکر میکنم در وهله نخست کمک خداوندگار بود که باعث شد در این مسیر موفق شوم. ضمن اینکه تجربه ۱۰سال و اندی کارکردن درسینما فرصتی برایم فراهم کرد که نقشهای مهمی مثل رویا را بازی کنم. هنگام کار هم فیلمنامه خوب و راهنماییهای درست و راهگشای پیمان معادی و همینطور همکاری و همراهی بازیگران مقابلم و سایر عوامل فیلم باعث شد به نتیجه دلخواه برسم. البته باید بگویم همیشه تشویق مخاطبان هنگام دیدن فیلمهایم و چه بعد از آن پشتوانهای بوده و هست تا بتوانم کارم را ادامه دهم و با مشکلات پیشرویم کنار بیایم. هرچند همانطور که میدانید فیلم «برف روی کاجها» با سوءتفاهماتی مواجه شد و با اینکه فیلم منتخب تماشاگران جشنواره بود ولی متاسفانه شرایطی پیش آمد که فیلم از طرف حوزه هنری و برخی ارگانها تحریم شد و مخاطبان فرصت پیدا نکردند که بهدور از هیاهو با فیلم ارتباط برقرار کنند. چون معتقدم آنقدر تماشاگران ما باهوش هستند که تشخیصدهند که چه فیلمی ارزشمدار و چه فیلمی ضدارزش است.
مخالفان محتوایی «برف روی کاجها»، ایراد فیلم را اشاعه مسایل غیراخلاقی میدانند و تاکید میکنند که فیلم روی موضوع خیانت صحه میگذارد. با توجه به اینکه شما همیشه به دیدگاه طیفهای مختلف مخاطبان فیلم در سینما احترام میگذارید، در این مورد نظرتان چیست؟
این مساله از اساس نادرست و تلقی غیرمنصفانهای از فیلم است. من با قاطعیت میگویم نهتنها فیلم روی مساله خیانت صحه نمیگذارد، بلکه تمام عوامل فیلم؛ چه مقابل دوربین و چه پشت دوربین به کانون خانواده علاقهمندند. آقای پیمان معادی واقعا اهل خانواده است. به غیر از کارگردان، سایر عوامل فیلم زندگی خانوادگی دارند و من هم در چنین خانوادهای بزرگ شدم که پایبند ارزشهاست و خودم هم به اخلاقیات معتقدم. این بیانصافی است که اتهام بیاخلاقی به این فیلم زده شود.
به نظر میرسد فرهنگ تصویریمان با وجودی که روی این هنر -صنعت- رسانه تاکید میشود، لاغر و کممایه است. چون عادت کردهایم سینما را فقط در محتوا خلاصه کنیم. ضعف در شناخت فیلم و سینما بدون در نظر گرفتن فرم و ساختار، ملغمهای ساخته که دایما در مورد فیلمها دچار سوءتفاهم میشویم. درست است که سوژه فیلم درباره خیانت است اما خیانت لایه سطحی و اولیه آن است. لایههای عمیقتر فیلم کمتر دیده شده. دروغ و پنهانکاری شالوده روابط آدمها را تشکیل داده. به این معنا که با وجود معصومیت ذاتی رویا، «دروغهای مصلحتآمیز» میگوید و همه چنین عمل میکنند. نظرتان چیست؟
کاملا به نکته درستی اشاره کردید. فیلم لایههای عمیقتری هم دارد و بدون اینکه بخواهد تاکید غلوآمیز داشته باشد، به خیلی از مسایل بهسادگی اشاره میکند. در حالی که همین جزئیات ساده، بهشدت روی روابط زن و مرد تاثیر میگذارد اما اینکه گفتید رویا هم دروغ مصلحتآمیز میگوید معتقدم که او بیشتر ماخوذ به حیاست تا اینکه بخواهد از روی قصد دروغ بگوید.
به هرشکل دروغ، دروغ است. مثلا رویا بعد از مواجههاش با بحران جلسه شاگردش را تعطیل میکند و دلیلش را پشت تلفن تعمیرات خانه ذکر میکند. درست است که مخاطب معنای انضمامی آن جمله را برداشت میکند. چون ذهنیت و دیدگاه رویا به زندگی زناشوییاش به تغییرات اساسی احتیاج دارد ولی همین مساله هم تاکید میکند که ما با آدمهای پیرامونمان بیش از اینکه با زبان آشکار صحبت کنیم با زبان ایما و اشاره سخن میگوییم که با وجود خاصه قلبیمان، نتیجهاش پنهانکاری میشود. چقدر روی این مسایل در خلق شخصیت رویا تاکید میکردید؟
قبل از هر چیز باید بگویم که خلق شخصیت رویا خیلی آسان نبود. من روزهای اول دورخوانی و اتود زدن خیلی تلاش کردیم که رویا خلق شود. ولی به آقای معادی گفتم که هرکاری میکنم رویا درنمیآید و بهاصطلاح نمیشود. در این مدت پیمان معادی من را رها گذاشت و دیگر با من کاری نداشت تا خودم به شکل طبیعی به رویا برسم. با خودم دیالوگها را زمزمه میکردم، سعی میکردم احساس رویا را برای خودم حلاجی کنم...
و مهمتر از همه اينکه حرکات دست و انگشتان را حذف کنید تا دیگر آن شور و حال همیشگی را نداشته باشید و آرامتر صحبت کنید...
کاملا. بعد از مدت کوتاهی احساس کردم باید ستون فقراتم را حالت انحنا بدهم و خمیده کنم. شکمم را بیرون بیاورم و کلا راه رفتنم را تغییر دهم. آرامترحرکت کنم. ضمن اینکه صدایم را زنگدار کردم تا یک مقدار متمایز شوم. وقتی این کارها را انجام دادم احساس کردم کمکم رویا در درونم دارد خلق میشود. با همین ذهنیت و حالت، دیالوگهایم را گفتم که مقابل پیمان معادی بیان کردم. ناگهان برقی در چشمان آقای معادی درخشید و حس کردم که او هم با رویای خلق شده موافق است. خوشبختانه رویای موردنظرمان خلق شد. دیگر برای بازی در هر پلان برای خودم کدگذاری کردم. سعی کردم رویا را از ناخودآگاه به خودآگاهم بیاورم. او زنی است که با باورهای خودش زندگی میکند و اصولی دارد که در تمام مدت زندگی زناشوییاش به آن پایبند بوده است.
هنگام نگارش فیلمنامه در جریان نوشته شدن نقش رویا بودید؟
این فیلمنامه سالها قبل نوشته شده بود و همانموقع آقای معادی میخواستند این فیلم را بسازند.
یعنی بعد از زمان همکاری پیمان معادی با آقای فرهادی بود؟
بله. آقای معادی بعد از بازی در فیلم «درباره الی» تصمیم به ساخت این فیلم گرفتند.
که البته قرار هم بود در فیلم «درباره الی» بازی کنید که نشد؟
بله. منتها چون الان صحبت آن پیش آمد میخواهم به نکتهای اشاره کنم که قسمت نشد در فیلم «درباره الی» بازی کنم. منتها به خاطر این جمله آنقدر حرفهای حاشیهای و نامربوط به نقل از من مطرح شد درحالی که روحم از آن خبر نداشت. متاسفانه نتوانستم در این فیلم بازی کنم. اما وقتی فیلم را دیدم از بودن آن همه همکار عزیز و نتیجه درخشان و از اینکه قسمت نشد در آن کار باشم عبور کردم ولی در دنیای سینما چنین مسایلی پیش میآید و مسالهای پیچیده نیست. به هرجهت همانموقع قرار شد فیلم ساخته شود. وقتی فیلمنامه را خواندم، آنقدر درگیر شخصیت و داستان شدم که ناخودآگاه متاثر شدم و گریه کردم. به پیمان معادی پیشنهاد دادم که دوست دارم نقش رویا را بازی کنم. چون من با همسر آقای معادی دوست هستم و با ایشان رفتوآمد خانوادگی داریم. ولی در نهایت فیلم آن زمان ساخته نشد و من هم سر صحنه فیلم دیگری مشغول کار شدم. تا اینکه زمان ساخت این فیلمنامه رسید و آقای معادی با من تماس گرفتند و گفتند که بالاخره قسمت توست که نقش رویا را بازی کنی.
رویا در فیلم با اینکه ازدواج کرده، انگار مجرد است و اصلا احساسات شوهرش را درک نمیکند. بهعنوان نمونه درفیلم تنها یک صحنه شام دو نفره از او و همسرش علی وجود دارد که بعد از اینکه با هم شام میخورند، رویا به علی میگوید من میروم بخوابم، چون خستهام. درحالی که در بازی علی (حسن پاکدل) میبینیم که میخواهد چیزی را به رویا بگوید و در گفتن مردد است، ولی رویا گوش شنوایی ندارد و بهاصطلاح اصلا دراین دنیا سیر نمیکند!
شما فیلم را خیلی خوب دیدید. کاملا درست است. رویا تا آن زمان به آن درک نرسیده بود که متوجه شود غیراز كارهاي خانهداری، غذا درست کردن و پیانو درس دادن، شوهرش احساسات و خواستههای دیگری هم دارد. فکر میکرد حالا شام درست کرده و همراه همسرش غذا خورده، همه وظایف خود را انجام داده است. ولی وقتی مساله جدایی شوهرش مطرح میشود و زنی دیگر وارد زندگی او میشود به او تلنگری میخورد که زندگی ابعاد دیگری هم دارد و آدمها خیلی عمیقتر از این حرفها هستند. او اصلا فکر نمیکرد که بهترین شاگردش با شوهرش در ارتباط باشد. وقتی با نامزد نسیم مواجه میشود میفهمد که خیلی راحت با مسایل پیرامون خودش مواجه شده است. در فیلم رویا دوبار خود را مقابل آینه میبیند. بار اول تقریبا اوایل فیلم است که با دیدن خودش انگار سوالی برایش پیش میآید ولی دیگر پیگیری نمیکند و اتفاقی نمیافتد. ولی بار دوم که مقابل آینه مینشیند و مشغول آرایش میشود تا با نریمان (با بازی صابر ابر) به کنسرت موسیقی برود، انگار خودش را تازه کشف کرده و به نوعی بلوغ و خودآگاهی میرسد.
خب برای اینکه با ورود کسی دیگر به زندگیاش متوجه مسایلی میشود که تاکنون به آن فکر نکرده بود و انگار تازه دارد نسبت به خودش آگاهی پیدا میکند. فقط باید بگویم دریافتی که رویا دارد به معنای بیبندوباری نیست و قضاوت غیرمنصفانهای است که بگوییم آرایش او مقابل آینه به خاطر خطاکاری اوست. او به هیچ عنوان به شوهرش خیانت نکرده. بلکه میخواهد بداند در کجای زندگی قرارگرفته. او درواقع در مسیر زندگیاش به تعالی میرسد. کما اینکه در پایان فیلم وقتی با علی مواجه میشود به او همه واقعیت درباره نریمان را توضیح میدهد. میگوید یک حس جدید را درک کردم و دوست دارم تو هم بدانی؛ و درنهایت در کنار شوهرش میماند. حتی اگر توجه کرده باشید پس از پایان کنسرت با مریم (ویشکا آسایش) مواجه میشود و میگوید تو نباید به من میگفتی که شوهرم را با نسیم در خیابان دیدی؟ و سوال مهمتر را مطرح میکند که باید بالاخره بدانم یا ندانم که شوهرم چه کرده. از مریم میپرسد اگر تو جای من بودی نمیخواستی همه موضوع را بدانی.
درنهایت فیلم هم همین سوال را مطرح میکند؟
بله. پرسش اساسی فیلم هم همین است که بالاخره در روابط میان زن و مرد و کلا آدمها همه مسایل را باید بدانیم یا ندانیم. آیا پنهانکاری درست است یا نه؟
پلانی داریم که رویا در سالن اجرای کنسرت کنار نریمان نشسته، کلوزآپ رویا یادآور بازی نیکول کیدمن با همین قاب در فیلم «تولد» بود که فوقالعاده بازی کرد. در نماهای کلوزآپ بازیکردن سخت است. درآن نما چه کردید؟
بله. اشاره درستی کردید. من خودم آن فیلم و بازی نیکول کیدمن را خیلی دوست دارم. نماهای اینچنینی برای بازی کردن سخت است. تنها چیزی که سعی کردم به یاد بیاورم تشویش و درهم پیچیدگی بود که در زندگی رویا وجود داشت. یعنی آنقدر مسایل برایش پیچیده بود که نمیتوانست به تصمیم ثابت و دقیقی برسد. در بازیام سعی کردم تمام اتفاقات را در ذهنم مرور کنم.
اصلا آن نما چگونه شکل گرفت؟
خب موقع تمرین و هنگام فیلمبرداری دوست داشتم از طریق خود موسیقی به آن حس برسم که موسیقی آقای «سالار عقیلی» را همزمان سرصحنه گذاشتیم. منتها نتیجه آنقدر رضایتبخش بود که به پیشنهاد پیمان معادی گفتیم که این موسیقی در فیلم هم باشد. موضوع را با آقای عقیلی درمیان گذاشتم تا صدای ایشان در فیلم باشد. گفتند که باید فیلم را ببینم که در نهایت فیلم را دیدند و اتفاقا از فیلم خوششان آمد؛ و درنهایت درفیلم هم میبینید که صدای «سالار عقیلی» چقدر در فیلم نشسته است.
با اینکه بازیگر حسی هستید، چقدر امکان تکرار نماها برای شما در فیلم وجود داشت؟
بله. من آنقدر حسی کار میکنم که همیشه درخواست میکنم در همان پلان اول نماهایم را بگیرند و اگر خیلی تلاش کنم که حسم را نگه دارم، در نهایت در برداشت دوم به نتیجه ميرسم. به همین دلیل در این فیلم بیشتر نماهایمان پلان - سکانس بود.
در مورد سیاهوسفید بودن فیلم نظر خاصی نداشتید؟
خب دوربین فیلمبرداری همان بود و برای من بازیگر فرقی نمیکرد. البته پاسخ دقیقتر این سوال را بهتر است آقای معادی بدهند. ولی اگر بخواهم نظر خودم را بگویم این است که چون هیچ چیز زندگی آدمهای این فیلم سیاه یا سفید مطلق نیست، به همین دلیل خاکستری نشان دادن فضای فیلم، پیام قصه را بهتر منتقل میکند.
دیپلم افتخار بهترین بازیگر بخش نگاه نو سیامین جشنواره فیلم فجر را برای بازی در این فیلم دریافت کردید. کلا بهجای سیمرغی که برای بازی در فیلم «سعادتآباد» گرفتید، دوست داشتید برای این فیلم هم سیمرغ میگرفتید؟
به هرشکل جایزه همیشه آدم را خوشحال میکند. اما حیفم آمد که درآن سال «برف روی کاجها» فقط در بخش نوعی نگاه شرکت کرد و دربخشهای دیگر حضور نداشت. ضمن اینکه فقط درآن بخش دیپلم افتخار میدادند. در هر صورت به جایی رسیدم که سیمرغ و دیپلم برایم فرقی نمیکند. مهم این بود که بازیام دیده شد. اما بهترین جایزهای را که دریافت کردم، همین جایزه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی بود. ولی با این حال عاشقانه این مسیر را ادامه میدهم و سعی میکنم انتخابهای درستی داشته باشم.
از این به بعد ادامه فعالیتتان درسینما چگونه خواهد بود؟
چون برخی جاها از قول من اعلام کردندکه مهناز افشار از دنیای سینما خداحافظی کرده که اصلا درست نیست، من اگر بخواهم خداحافظی کنم بیانیه نمیدهم. میروم جایی و گم میشوم تا کسی نتواند پیدایم کند! ضمن اینکه الان انتخاب کردن برایم سخت شده که خیلی نمیتوانم پرکار باشم. ولی با این حال سینما حرفه و عشق من است و سعی میکنم ازاین به بعد دقیقتر انتخاب کنم.
نظرتان درباره سخنان آقای سلحشور درباره بازیگران سینمای ایران چیست؟
من نظر اصلیام را دربرنامه هفت اعلام کردم و گفتم چقدر خوب است، اگر نسبت به هم نقدی داریم با احترام صحبت کنیم. حتی اگر یک جاهایی هم نقدی درست است، با احترام گوش دهیم. ولی ضمن احترام به آفرینش و خلق ایشان به عنوان یک مخلوق، در کل حرفهای آقای سلحشور را خیلی جدی نمیگیرم.
شما جزو آن بازیگران که از ایشان شکایت کردند نیستید؟
نه نیستم. ولی پشت همکارانم درمقابل هر بیاحترامی خواهم ایستاد.
اگر حرف نگفتهای دارید، بگویید.
چون برای آموزش و نقش آن در ارتقای سطح بازیگری اهمیت قایلم و خوشحال هستم که شاگرد استاد «حمید سمندریان» بودهام، باید بگویم مدت دو سال است که کار تئاتر انجام میدهم و فکر میکنم تمرینات تئاتری در پرورش بازیگر موثر است. به همین دلیل معتقدم حرفهای استاد «بهزاد فراهانی» که دربرنامه «هفت» درباره ورود بازیگران سینما به عرصه تئاتر بود، درست بود. ولی یککم دور از انصاف بود. آخر همه ما کارمان نمایش است و مگر میشود یک بازیگر بازی درسینما و تئاتر را از هم جدا کند. من خوشحالم که میتوانم در کنار بازیگران تئاتر حضور پیدا کنم و یاد بگیرم. ضمن اینکه درگذشت همکار عزیزم خانم «عسل بدیعی» را به خانواده محترم و جامعه هنری تسلیت عرض میکنم. ودر آخر هم آرزو میکنم که مخاطبان فیلم «برف روی کاجها» ارتباط خوبی با فیلم برقرار کنند.
بازیگر شدن (یادداشتی درباره مهناز افشار)
تا اینکه درسال ۱۳۸۳ درفیلم «سالاد فصل» به کارگردانی فریدون جیرانی ایفای نقش کرد و تازه توجه منتقدان به او به عنوان بازیگر خوشقریحه که صاحب توانایی است جلب شد. بعد از آن در فیلم «چه کسی امیر را کشت»، یکی از بهترین نقشهاي خود را ایفا کرد. مهناز افشار از جمله بازیگرانی است که تا امروز توانسته هم بر فروش فیلمها تاثیر بگذارد و هم در فیلمهایی منطبق با معیارهای هنری حضور متفاوتی داشته باشد. فیلم «برف روی کاجها» با بازی در نقش «رویا» این روزها در سینماها اکران شده است و بدونشک مهناز افشار با بازی روان و درونیاش، ستاره اول این فیلم است.
فیلمی که در میان فیلمهای بیمحتوا و بدون انگیزه که این روزها متاسفانه رونق فراوانی دارند، حرفهایی برای گفتن دارد و توانسته مساله مهم تحکیم بنیان خانواده را با زبان سینما به تصویر بکشد. براي ترسيم شخصيت رويا بايد او از بازي اغلب جاافتادهاش دوري ميكرد. افشار در اغلب كارهايش حضوري پرشور و پرتحرك دارد و اصولا حركات دست و بدنش زياد است در حالي كه نقش رويا هيچكدام از اين حركات را نميطلبيد. در خود فرو رفتن و بازي با چشمان عناصري بود كه شخصيت رويا را ميساختند. رويا با طمانينه راه ميرفت و آهسته سخن ميگفت و همه اين موارد در بازي مهناز افشار وجود دارد. رسيدن از خودآگاهي به آگاهي كد اصلي اين شخصيت بود كه بايد بعد از ترسيم شخصيت از برون به درون راه يابد.
از سوي ديگر تعامل شخصيت علي و نريمان با رويا نياز به همكاري دوسويه داشت كه صابر ابر و حسين پاكدل در مواجهه با مهناز افشار اين پازل را تكميل كردند. مهناز افشار امروز میتواند سرش را باافتخار بالا بگیرد که توانسته از همه موانع و مشکلات عبور کند و بهعنوان بازیگر مطرح که جایگاه شايسته پیدا کرده به حیات هنری خود ادامه دهد. منتها باید از این به بعد هوشیارانه عمل کند و برای حفظ این جایگاه مراقب باشد.
پشت شیشه برف میبارد
فیلم داستان رکودی است که زندگی زوج محوری بعد از 13سال دچارش شده و با یک رفتار عام این رکود خود را نشان میدهد؛ خیانت علی به رویا. هرچند این رفتار ناخوشایند واکنشی است به رابطهای که درست پیشنمیرود، رابطهای در سراشیبی سقوط، رابطهای ناکافی حداقل برای یک طرف ماجرا (علی) که به شکلی عام، کلیشهای و تکراری شده - همانطور که در روابط اجتماعی واقعی از گذشته تا حال و آینده در جغرافیاهای مختلف اتفاق افتاده، میافتد و خواهد افتاد - اما تلاش شده با شخصیتپردازی ظریف کاراکترها، ویژهکردن آنها از آدمهای متداول و تکراری و انگیزههایشان به نوعی این رفتار بر بستری جدید، وجوهی متفاوت و خاص پیدا کند.
رویا و علی زوجی هستند با اختلاف سنی که این ویژگی در فیزیک ظاهری آنها نمود باورپذیری پیدا کرده بدون آنکه به آن تاکید شود. در عین حالکه این تصویر میتواند کدی باشد از نوع نگاه و رفتارشناسی علی، تا گرایش و رابطه او با شاگرد کلاس پیانوی رویا (نسیم) را باورپذیر جلوه دهد. علاوه بر این در سکانس مهم و تعیینکننده ابتدایی نیز یک کد کاربردی در ارتباط با علی ارایه میشود که در عین واقعی بودن این رفتار در موقعیت چیده شده ابتدایی، پس از بروز بحران در رابطه رویا و علی هم میتواند کلیدی باشد. در این سکانس که زوج برای خرید در هایپراستار هستند و قرار است رویا و علی معرفی شده و تصویر اولیهای از رابطه آنها ارایه شود، علی با دیدن زنی از آشنایان که مردی غریبه همراهش است، درباره آنها حدسهایی میزند.
چند لحظه بعد که زن کنار آنها میآید و برادرش را به رویا و علی معرفی میکند، حدسهای غلط علی هم رنگ میبازند. اما با همین قضاوت زودهنگام کدی مهم درباره این شخصیت داده میشود که وقتی رابطه نامعقولش با نسیم برملا میشود، این کد کاشته شده به مرحله برداشت میرسد. مردی که طبیعتا دیگران را با ذهنیت خود (چه خوب و چه بد) قضاوت میکند و واکنش زودهنگامش به این ماجرای کوچک گواهی است بر حساسیتهای او نسبت به موقعیت و رابطهای که درگیرش شده است. با چنین کدهای موجز و کاربردی است که شخصیت علی و رابطهاش با رویا و نسیم به شکلی باورپذیر ترسیم میشوند هرچند این کاراکتر در بخش عمدهای از فیلم حضور فیزیکی ندارد و در واقع تبعات غیبت و رفتارهای علی در زندگی رویا برجسته شده و این مقطع حساس از زندگی زن مورد بزرگنمایی قرار میگیرد. زنی که معلم پیانوست و به نوعی با حس و حالهای خاصی به عنوان یک هنرمند یا اهل هنر سروکار دارد که در رویا منجر به درونگرا شدن او شده است.
زنی که با وجود اختلاف سنی با علی به نظر میآید زودتر از او و الزامات سن خودش، دچار رخوت و بیحس و حالی از زندگی زناشویی شده و نداشتن بچه هم میتواند ریشه در همین بحران درونی زندگیشان داشته باشد، هرچند رویا میگوید اوایل زندگی خودش آمادگی نداشته و حالا هم علی میلی به آن ندارد. در همان سکانس اول در هایپراستار هم واکنش رویا به حدس و گمانهای علی نوعی سردی و بیواکنشی را در او نهادینه میکند که انگار هیچ چیز نمیتواند او را متعجب یا هیجانزده کند. این حس و حال درونگرایی که نوعی آرام بودن (نه آرامش) و کندی بیرونی به رویا داده یک ویژگی متمایزکننده برای این زن هم در شکل واقعی است، هم در بین کاراکترهای نمایشی. زنی که وقتی در موقعیت خیانتدیدگی قرار میگیرد، همچنان آرام است و دست به رفتاری متداول و قابلانتظار نمیزند اما میتوان این خرد شدن تدریجی را در تغییر تدریجی ظاهر و واکنشهایش بهشیوهای متفاوت دنبال کرد. رویا به ملاقات پرهام؛ دوست نسیم میرود و وقتی شکش تبدیل به یقین میشود که نسیم با شوهرش رابطه داشته و با هم به سفر خارج رفتهاند، شروع به جستوجوی نشانههای قبلی این رابطه در زندگی و اطرافش میکند. اینجاست که این کنکاش منجر به دیدن چهره واقعی زندگی فروپاشیدهشان و رابطهاش با علی میشود.
رابطهای که حتی دوست دندانپزشک علی از جزییات آن خبر داشته ولی رویا غافل بوده است. در اشل زنی مثل رویا واکنشی مثل دور انداختن لیوان لبپری که نسیم در آن چای خورده، پاک کردن دکمههای پیانو از آثار انگشت نسیم- در اشل وسیعتر آثار او از زندگیاش - و نهایتا تصمیمش برای جدایی، معادلی درونی و باورپذیر برای رفتارهای عام و آشنای زنان در موقعیتهای اینچنینی است.
رفتاری که به واسطه پایهگذاری متفاوت شخصیت رویا و جزییات شخصیتپردازانهاش میتواند این زن را از کلیشه زنان خیانتدیده جدا کرده و همان درونگرایی و رخوت شخصی را به رفتارهای انتحاریاش نیز تسری دهد.
با حضور چنین شخصیتهایی در دو سر رابطهای که دچار مشکلی کلیشهای شده، طبعا آنچه اهمیت پیدا میکند، واکنشهای بعدی است که میتواند ویژگیهای شخصیتپردازانه آنها را نهادینه کند. رویا پس از جدایی تصمیم میگیرد از فضای سرد و انزوایش خارج شود و با گرمای یک رابطه عاطفی تازهیافته خود را محک بزند؛ آیا خاکستر آتش درونیاش دوباره شعلهور خواهد شد یا باید برای همیشه با این بخش خود خداحافظی کند؟ در واقع تصمیم جسورانهای که این شخصیت در عین بیادعا بودن بهعنوان واکنشی بر شکست در زندگی گذشتهاش میگیرد، بدون آنکه سرکوبشدگی زن را فریاد بزند، به شکلی نمادین این خدشهدار شدن را در یاد نگه میدارد. جسارتی که وقتی علی مغلوب و پشیمان - باز هم برخلاف کلیشه مردان خیانتکرده- یک فرصت تازه برای ادامه زندگیشان از رویا میخواهد، زن را وامیدارد به حسوحالی که از کنسرت رفتن با نریمان داشته اشاره کند و از سرگرفتن دوباره رابطهاش را با علی در پردهای از ابهام قرار دهد.
نظر کاربران
خیلی خوب بود ممنون
به نظر من برگشت رویا به زندگیش صحه گذاشتن بر خیانت در زندگی زناشوییه. اینکه مردها می تونن هر غلطی بکنن و هر وقت خواستن توبه کنن. من جای رویا بودم هیچ وقت برنمی گشتم. اون مرتیکه خاین رو هم از خونه می انداختم بیرون. این جامعه بینار ماست که زنها از ترس آبروشون مجبورن به زندگی پر از خیانت برگردن.