بهرام عظیمی، «تهران ۱۵۰۰» و ببعی فوقالعاده!
همان طور که انتظار میرفت مجموعه «کلاه قرمزی» امسال هم پر مخاطب ترین مجموعه نوروزی بود و عروسکهای دوست داشتنی سالهای کودکی و نوجوانی بسیاری از نسل جوان جامعه همچنان به عنوان محبوبترین عروسک این سرزمین مطرح هستند.
طی این سالها هر از گاهی عروسک هایی در تلویزیون پا به عرصه گذاشتند که از همان ابتدا فراموش شدند، اما جذابیت این برنامه به قدری است که نوروز هر سال پخش سری تازه از این مجموعه علاوه بر جلب رضایت طرفداران همیشگی خود، مخاطبان اصلی برنامه یعنی فرزندان امروز را هم به جمع هوادارانش دعوت میکند.
به اعتقاد شما رمز موفقیت و دلیل بی رقیب بودن مجموعه «کلاه قرمزی» در این ۲۰ سالی که از عمر این شخصیت عروسکی میگذرد چیست؟
تیمی که کلاه قرمزی را کار میکند از روز اول یک تیم ثابت بود و تمام اعضای این گروه به کارشان عرق دارند و نظر مردم خیلی برایشان مهم است و اینها باعث میشود که یک تیم یک کار درجه یک بسازد. زمانی که تیم آقای جبلی و طهماسب استارت این کار را زدند به جذب مخاطب فکر کردند و نخواستند صرفا یک کار هنری پرادعا بسازند و فقط قشر خاص را جذب کنند.
هرکاری، در هر زمینه مخاطب عام را در نظر بگیرد و عوامل آن با جان و دل کار کنند مطمئن باشید جواب میدهد. اعتبار مجموعه کلاه قرمزی و اینکه اینقدر محبوب است به خاطر عرق و تعصبی است که این تیم به کارشان دارند و به خاطر شرافت کاری تیمی است که سالهاست در کنار هم کار میکنند و ذهن خیلی خلاقی دارند.
و این که هر سال این مجموعه بهتر از سال قبل ظاهر میشود به این دلیل است که در این وانفسای برنامههای تلویزیونی و کمانگیزگی مردم نسبت به تماشای تلویزیون حقیقتا مخاطب را مد نظر قرار میدهند که هم کلاس کاری خودشان را حفظ میکنند و هم طرفداران این مجموعه بیشتر میشود.
من این چیزی که شما میگویید را قبول ندارم. من به عنوان یک هنرجو که میخواهد در آینده برای مردم فیلم بسازد و یا به عنوان فیلمسازی که کار تصویری انجام میدهد و موفق نیست اگر بخواهم از دانش آقای جبلی و طهماسب استفاده کنم راهش دیدن همین کارهاست، کارهایی که این دو انجام میدهند خودش یک دانشگاه است، خودش بزرگترین کلاس آموزشی است. من خودم ایام عید که این مجموعه را میدیدم یک جاهایی میگفتم ای خدا اینها چطوری به ذهنشان رسیده است.
چقدر آدم باید خلاق باشد که یکدفعه به چنین نکات ریزی اشاره کند، کاری موفق میشود که پر از جزئیات است و کارهای آقای طهماسب و جبلی مخصوصا کارهای تلویزیونیشان پر از جزئیات جذاب است. همه چیز، همه چیز جذابیت دارد؛ داستان، بازیها، میمیک مجری، مهمانهایی که دعوت میشوند، شخصیتهایی که خلق میکنندو.... فوقالعاده است و رویشان کار شده و رویشان فکر شده است.
من خودم با دیدن این چیزهاست که از این دو نفر یاد میگیرم، بله اگر امکانش فراهم شود و آقای جبلی و طهماسب در قالب یک کلاس تمام داشتههایشان را بیان کنند میتوانند روی من تاثیر بگذارند ولی حقیقتش این است که اگر آدم بخواهد چیزی یاد بگیرد از همین کارهایشان میتواند درس بگیرد. هر کدام از قسمتهای این مجموعه را که من دیدم حتی تکه کلامهایی که در کار استفاده میکنند حتی نیش و کنایههایی که دارند همه کلاس آموزشی است.
پس چرا در برنامهسازان سیما هیچ اثرگذاری از این مجموعه موفق دیده نمیشود.
خیلی وقتها ما تصور میکنیم اگر بخواهیم از کار موفق کسی درس بگیریم باید از آن کپیبرداری کنیم، این اشتباه است. یک عالمه شخصیت عروسکی بعد از «کلاه قرمزی» آمد اما هیچکدام نتوانست این میزان جذابیت را داشته باشد البته قبل از اینها شخصیتهای عروسکی زیادی از جمله «هادی و هدی» هم داشتیم که خیلی موفق بود ولی کلاه قرمزی زمانی گل کرد که دوره افت برنامههای تلویزیونی مخصوصا برنامههای کودک بود، دوران خفقانی که اصلا برنامههای جذاب در زمینه کودک نداشتیم؛البته اگر همان برنامه ۲۰ سال پیش را الان هم پخش کنیم جذاب است.
به همین دلیل بسیاری از برنامههایی که بعد از کلاه قرمزی با این هدف آمدند که مثل این برنامه تاثیرگذار باشند موفق نبودند. بعضی وقتها آدمهایی امثال من میگویند که خب کلاه قرمزی گل کرده من هم برنامهای مثل آن میسازم و در همان ابتدا استارت کار را با رو کم کنی شروع میکنند و خیلی وقتها به همین دلیل است که شکست میخوریم در صورتی که کلاه قرمزی آنقدر ریزهکاری و جذابیت و خلاقیت دارد که برای من میتواند یک دانشگاه باشد و از آن درس بگیرم و ریزهکاریها و توجه به جزئیات را در کار خودم بیاورم که اتفاقا من خیلی هم استفاده میکنم و یک جاهایی موفقم و خیلی جاها موفق نیستم.
در حقیقت در وجود این دو آدم یک چیزی وجود دارد که آن را نمیشود به همین راحتی انتقال داد، میشود درس گرفت. اینها به عنوان یک نابغه آدمهایی هستند مثل چاپلین و یا خیلی از کارگردانان درجه یک که اگر کسی بخواهد با آنها برابری کند شکست میخورد اما خیلی درسها میتوان از آنها گرفت و در کار خود پیاده کرد.
کلاه قرمزی و پسر خاله که جایگاه خاصی دارند و راجع به آنها هیچ صحبتی نمیکنم این دو عروسک همیشه محبوب بوده و هستند. دوست دارم راجع به شخصیتهای جدید صحبت کنم. به غیر از گاو و دختر همسایه که خیلی به دل من ننشست باید بگویم فامیل دور شاهکار است؛ شاهکار! و بعد از آن ببعی اصلا دیوانه میکند آدم را. وای مخصوصا صداش و جملاتی که میگوید. نوع عروسکگردانیشان هم خوب است.
به غیر از یکی دو نفر که عروسکگردانهایشان از متن و دیالوگ عقب میماندند. من واقعا اگر بخواهم در شخصیتهای جدید از عروسکی نام ببرم، یکی فامیل دور است که دیوانه کننده است. اصلا حرف که میزند باورم نمیشود دائم میگویم ای خدا این چیه که خلق شده و اینقدر میتونه جذاب باشه. ببعی هم فوقالعاده است. واقعا همه شان نمک دارند همین جیگر؛ اسمش تمام است! این که یک خر اسمش جیگر باشد! یعنی اسمش یک شخصیت خلق کرد که تا ابد در ذهن آدم میماند. همه اینها دارد فرهنگسازی میکند که به نظرم میتواند خیلی جذاب باشد.
یادم هست کارهای عجیب و غریب زیاد میکردم؛ مثلا صبح که تازه دانشجوها میآمدند دانشگاه، با یک قبر وسط حیاط روبهرو می شدند که خودم درست کرده بودم. این کارهای عجیب و غریب بسیار کمکم کرد. مثلا پایاننامه یکی از بچهها درباره کارهای من بود. هر کاری من میکردم، مینوشت و عکس میگرفت. خیلی طرفدار هم نداشتم. کسی که میآید رشته هنر، میخواهد بگوید من یک مقدار خاصتر هستم. کسی بازیگر میشود که میخواهد خودش و هنرش را مطرح کند.
نقش یک رقاص را داشتم و بریک میرقصیدم!
(بازیگر نشدم) چون قیافه نداشتم. البته بازی هم کردم. سال 67 در یک کار دانشجویی بازی کردم. نقش یک رقاص را داشتم و بریک میرقصیدم! در یک فیلم دیگر نقش گدا را داشتم. من عشق بازیگری نداشتم.
اصلا از میرزا کوچکخان بهتر شدم!
آقای محمدرضا ورزی پیشنهاد کرد نقش میرزا کوچکخان را بازی کنم. البته قبلش یک نفر عکس مرا در اینترنت پیدا کرد و کنار عکس میرزا کوچکخان گذاشت، شباهت ما حیرتانگیز بود. من رفتم تست دادم و لباس پوشیدم، ابروهایم را تیره کرد، چیز دیگری را تغییر نداد و فقط موهایم را باز کرد. اصلا از میرزا کوچکخان بهتر شدم!
آقای ورزی قبول نکرد
خود آقای ورزی قبول نکرد. میدانم چرا ولی نمیگویم. من عشق بازیگری نیستم به خاطر این که بازیگر کسی است که میرود یک دفتر فیلمسازی، به او میگویند نقش تو این مشخصات را دارد و بازی کن.
مگر هدیه تهرانی نگفت دیکاپریو را میخواهد؟
من یک دختر هفده ساله دارم و یک پسر هشتساله. پسرم خیلی از فیلم خوشش آمد. فیلم نکاتی داشت که ممکن است بچهها دوست داشته باشند. پسرم یک سوال در ذهنش مانده بود؛ وقتی فیلم را دید گفت: بابا آنجا که نازی (هدیه تهرانی) رفت پیش شریفینیا و شریفینیا از او پرسید نوشیدنی چه میل دارد، مگر هدیه تهرانی نگفت دیکاپریو را میخواهد؟ (ما اسم دیکاپریو را گذاشته بودیم به جای نسکافه چون خندهدار است.) پس چرا برایش نیاورد؟ من با این سوال پسرم به این نتیجه رسیدم که او منتظر بود نوشیدنی را ببیند که مثلا لیوانش شبیه سر دیکاپریو یا کشتی تایتانیک باشد.
بین دکتر زیبایی و من، حرفهای من برای مردم جذابتر بود
من میان همدورهایهای خودم، تابلو شدهام. خیلی هم به انیمیشن ربط ندارد. من برنامه پزشکی هم رفتهام و درباره جراحی زیبایی هم صحبت کردهام. آخر سر هم بین دکتر زیبایی و من، حرفهای من برای مردم جذابتر بوده است. چون من نیامدم آنجا تعریف کار خودم را بکنم، به عنوان کسی که کاراکتر زشت و زیبا خلق میکند، راجع به زیبایی صحبت میکنم.
جرات نداشتم از نیمرخ با کسی رودررو شوم!
بعضیها اعتراض کردند چرا بهرام عظیمی در برنامه تلویزیونی که درباره عملهای زیبایی است هم باید حضور داشته باشد؟ کاش دوستان این برنامه را تا انتها میدیدند و علت آن را میفهمیدند. من انتهای برنامه گفتم آقا اگر پول داشته باشی، میتوانی بروی جراحی زیبایی کنی ولی اگر اعتماد به نفس داشته باشی، زیبا میشوی. من خودم را مثال زدم، گفتم تا قبل از این که دانشگاه بروم، جرات نداشتم از نیمرخ با کسی رودررو شوم، چون بینیام بزرگ بود و قیافه جذابی نداشتم، اما بعد از این که دانشگاه رفتم، دیدم با کارهای هنریام میتوانم جلوه کنم و آدم مقابل من میگوید عجب کار خوبی و صرفا قیافه مرا نمیبیند.
هیچ وقت از قیافه من تعریف نمیکند ولی از کارهایم چرا
خانم من همکلاسیام بود و در دانشگاه الزهراء درس میخواند و به خاطر همین کارهای هنریام بود که از من خوشش آمد. هیچ وقت از قیافه من تعریف نمیکند ولی از کارهایم چرا. در آن برنامه تلویزیونی هم همین را گفتم. گفتم اگر اعتماد به نفس داشته باشی، بیخیال قیافهات میشوی. زمانی میروی بینیات را عمل میکنی که به بینیات فکر میکنی. اعتماد به نفس باعث میشود تو خوشقیافه شوی. من این حرفها را در آن برنامه زدم ولی بعضیها میگویند چرا عظیمی در آن برنامه شرکت کرد.
سلیقه شخصی من «شعله» است
سلیقه شخصی من فیلمهایی مثل «شعله» است. فیلمهای گریهدار و خندهدار، سرگرمکننده عاطفی یا اکشن، من به سرگرم شدن بیشتر اهمیت میدهم و در کنارش فیلمهای خوب هم میبینم که در من تاثیر زیاد میگذارد. مثلا چهار، پنج دفعه فیلم «جدایی نادر از سیمین» را دیدهام، فیلم «درباره الی» را دیدهام، «مارمولک» را هم ۵۰ دفعه تا حالا دیدهام.
نظر کاربران
Vaaaaaay kheily doosesh daram,karesh harf nadare!!!!
20
معرکه بود . ممنون از شما .