باز خوانی نخستین گفتوگو با عسل بدیعی
چهارده سال پیش به بهانهی نمایش فیلم خوب بودن یا نبودن (كیانوش عیاری) و بازی ماندگار زندهیاد عسل بدیعی گفتوگویی با او داشتم.
برای انجام این گفتوگو با پوششی سراپا سفید همراه پدرش به دفتر مجله آمد، و در طول گفتوگو آرامشی در چهره و نگاهش داشت که با خودم میگفتم این شمایل بیشتر مناسب بازی در نقش فرشتههاست...
از نقشتان، آنیك بگویید.
از وقتی قرار شد نقش او را در بودن یا نبودن بازی كنم تا شروع فیلمبرداری كمتر از یك ماه فرصت داشتم كه در طول این مدت باید به درسم نیز میرسیدم. از طرفی نخستین بار بود كه جلوی دوربین میرفتم و باید خودم را برای یك واقعهی تازه در زندگیام آماده میكردم. در این راه، كمكهای آقای عیاری كه چندین سال در این زمینه بررسی و مطالعه كرده بود، مهمترین عامل بود. بیشتر وقت من صرف ارتباط با خانوادههای ارمنی و آشنایی با لهجه، برخورد و طرز معاشرت آنها شد. فرصتی پیش نیامد تا با بیماران قلبی آشنا شوم. آقای عیاری بسیاری از حالتها و مشكلات این بیماران را به من شناساند.
چهگونه انتخاب شدید؟
یكی از دوستانم با دستیار كارگردان فیلم آشنایی داشت و از طریق ایشان مطلع شدم كه آقای عیاری مشغول گرفتن تست بازیگری است. من هم كه كنجكاو بودم بدانم یك بازیگر چهگونه برای نقشی انتخاب میشود، رفتم و تست دادم و در كمال تعجب قبول هم شدم.
یعنی به بازیگری علاقه نداشتید؟
چرا، خیلی دوست داشتم، ولی رؤیای بازیگری و شهرت نداشتم و واقعاً انگیزهام برای تست دادن و این حرفها نبود، چون فكرش را هم نمیكردم كه چنین اتفاقی در زندگیام بیفتد. جذابیت بازیگری در این است كه انسان میتواند دیگران را تجربه كند و شاید به همین دلیل پس از بودن یا نبودن پیگیرش شدم.
فكر میكنید اگر فرصت تماس با بیماران قلبی دست میداد، موفقتر میشدید؟
البته، ولی فرصت خیلی كم بود و بخشی از وقتم صرف تمرین با سایر بازیگران میشد، چون آنها با تجربه بودند و من بیتجربه. اول كار خیلی میترسیدم و فكر نمیكردم بتوانم از پس كار برآیم. ولی راهنماییهای آقای عیاری به دادم رسید. او میگفت خیلی سخت است كه آدم زندگیای را تجربه نكرده، بازی كند، اما همیشه احساس كن كه قلبت بیمار است.
یعنی تلقین میكرد و این تلقین باعث میشد آدم خودش را فراموش كند و موقع فیلمبرداری، در قالب نقش فرو برود. جالب این كه گاهی، پس از پایان برداشت، واقعاً احساس تنگی نفس میكردم؛ بهخصوص در فصل پلهها كه چندین بار تمرین میكردم تا واقعاً حالت افسردگی و نفس تنگی بهم دست میداد. حتی به آقای عیاری میگفتم میترسم آخرش به سرنوشت آنیك دچار شوم! تازه آن موقع بهشدت درگیر امتحانها بودم.
دربارهی نقش و بازیتان نظری هم میدادید؟
آقای عیاری از من خواست تا چندین بار فیلمنامه را بخوانم؛ یك بار خودم را جای آنیك بگذارم، یك بار جای خانوادهی معصومه - دختر دیگری كه بیماری قلبی داشت - و یك بار هم جای خانوادهی فردی كه دچار مرگ مغزی شده، و نظرم را بگویم. به هرحال این نگاره از دیدگاههای مختلف، خیلی مؤثر بود و در طول فیلمبرداری، میدیدم آنچه از آنیك فهمیدهام، درست بوده است.
از بازیگری در فیلم جدیدتان، دستهای آلوده (سیروس الوند) بگویید.
تجربهی خوب و در عین حال بسیار متفاوتی با فیلم اولم بود. نقش دختری مستقل به نام نسرین را بازی كردم كه كار میكند تا روی پای خودش بایستد، ولی مسألهای عاطفی برایش پیش میآید كه او را دچار مشكلاتی میكند.
و كارهای آیندهتان...
متأسفانه در هر فیلمی كه بازی میكنم، كلی از درسهایم عقب میافتم. فعلاً قصد دارم درسم را تمام كنم. البته باز هم معلوم نیست. چون دربارهی كاری صحبت شده اما هنوز قطعی نیست.
دوست دارید یك بازیگر حرفهای شوید و این مسیر را ادامه دهید یا یك كارشناس حرفهای تغذیه؟
هر دو را دوست دارم. چون بازیگری به كار در زمینهی تغذیه لطمه نمیزند و كاری نیست كه هر روز درگیرش شوم. ولی دوست دارم بازیگری را ادامه دهم.
وقتی كه مرگی نابههنگام دستمایهی یك جنجال رسانهای میشود
خانوادهی عسل بدیعی و دوستداران سینمای ایران، نوروز امسال، روزهای سختی را گذراندند. یك بار دیگر بازیهای زشت رسانهای و شایعهپراكنیها آن سوی سكهی ابزارهای مدرن را آشكار كردند. ماجرا چیزی نبود جز پخش گستردهی خبرهای دروغینی كه ناجوانمردانه بر مرگ تنی چند از هنرمندان در این چند ساله دلالت كردهاند.
شایعههایی كه از استاد شجریان تا بانوی دوستداشتی سینما (زندهیاد نادره؛ كه پیش از مرگ قطعیاش مُهر چنین خبرپراكنیهایی بر نامش خورده بود) تا ابوالفضل پورعرب در سال گذشته را در بر میگرفت.
این بار اصل خبر صحت داشت اما حاشیهسازان حاشیههایی بر آن سوار كرده بودند كه غمی سنگینتر از غم اصلی بر دل خانوادهی این بازیگر جوان مینشاند. برخی گزارشها چنین حكایت میكردند که عسل بدیعی، روز یکشنبه ۱۱ فروردین به دلیل «مسمومیت شدید دارویی» در بخش آیسییوی بیمارستان لقمان بستری شده و روز بعد، به گفتهی پزشکان، با وخامت حالش دچار مرگ مغزی شده است.
علت بستری شدن و سپس درگذشت بدیعی بهسرعت یك بازی تلخ و گزنده توسط برخی رسانهها به راه انداخت. این رسانهها (برخی سایتهای غیرمعتبر اینترنتی و چند كانال فارسیزبان ماهوارهای) از خودكشی دارویی و حتی فوت او بر اثر زیادهروی در مصرف مواد مخدر دم میزدند. انتشار این شایعهها، خانوادهی بدیعی را به واكنش واداشت و رضا داودنژاد (همسر خواهر عسل بدیعی) طی چند مصاحبه تأكید كرد كه: «شیطنتهای رسانهای از این دست، پیش از این نیز بارها اتفاق افتاده است.
حتی در روزهایی که من به خاطر بیماری کبد در بیمارستان بستری بودم، چنین شایعاتی در روزنامهها، سایتها و رسانهها بهوفور وجود داشت.» داودنژاد در گفتوگو با ایرنا ضمن رد شایعات در مورد مسمویت دارویی عسل بدیعی گفت: «او تنها به خاطر بروز مشکل تنفسی به بیمارستان منتقل شده است.»
از طرفی همزمانی این رخداد تلخ با ایام نوروز و تركتازی كانالهای ماهوارهای در این مدت و نقل دهانبهدهان خبرها در دیدوبازدیدهای نوروزی نیز بیشتر به شایعهها دامن زد. از طرفی مصمم بودن خانوادهی بدیعی بر اجرای وصیت او و اهدای اعضای بدنش نیز میطلبید كه مراسم تشییع و تدفین پیكر وی با اندكی تأخیر رخ بدهد.
اتفاقاً این موضوع نیز فرصت بیشتری در اختیار شایعهپردازان قرار داد، به حدی كه تا روز قبل از برگزاری مراسم تشییع و تدفین (هفدهم فروردین) یكی از كانالهای ماهوارهای آن سوی آب، همچنان اصرار داشت كه بدیعی خودكشی كرده است. رسانهها خوراك و مهمتر از آن مخاطب میخواهند و بسته به میزان وجدان كاری، انصاف و اهدافی كه دارند، رویكرد خاص خود را در پیش میگیرند. متأسفانه حاشیههای مربوط به بستری شدن و درگذشت بدیعی نیز محمل ابزاری مناسبی برای این گونه رسانهها كه ناجوانمردانه در پی جذب مخاطب به هر قیمتی هستند به شمار میرفت.
به هر صورت، او شاید بازیگر بزرگی نبود، یا دستكم فرصت نیافت تا برگ دیگری همچون بودن یا نبودن بر كارنامهاش بیفزاید، اما با بزرگی رفت و بهخوبی از سوی مردم قدر دید. مردم با وداعی كمنظیر و كمسابقه (با حضور در برابر تالار وحدت، در كنار جمعی از هنرمندان) نشان دادند كه بیتوجه به شایعهها، هنرمندان خود را تا چه حد دوست دارند؛ بهویژه آنكه كارهایی چنین خیر و انسانی از آنان دیده باشند.
ساعتی پیش از شروع مراسم تشییع در هجدهم فروردین، خیابان شهریار - منتهی به تالار وحدت - شاهد ازدحام مردمی بود که برای وداع با این بازیگر آمده بودند. همزمان از بهشتزهرا نیز خبر میرسید كه عدهای هم در در قطعهی هنرمندان منتظرند. از هنرمندان نیز خیلیها مقابل تالار وحدت گرد هم آمده بودند. سینمای ایران برای بازیگر جوان و خوشقلبش وداعی باشكوه ترتیب داد. روانش شاد.
نظر کاربران
عسل بانو هنوزم پیش مایی
اگر چه دست تو تو دست من نیست
هنوزم با توام تا آخرین شعر
نگو وقتی واسه عاشق شدن نیست