منوچهر هادی: مانند اصغر فرهادی نابغه نيستم
مهمترين ويژگي منوچهر هادي صداقت است. او فارغ از همه حرف و حديثها كارش را در سينما و تلويزيون جلو ميبرد و ترسي از قضاوت منتقدان و ديگر همكارانش ندارد. هادي كه با «من سالوادور نيستم» پرفروشترين كارگردان سينماي ايران در سال ٩٥ شد حالا با فيلمي اجتماعي در رقابت جشنواره فجر حضور دارد.
فيلمنامه «كارگر ساده نيازمنديم» كي و چطور شكل گرفت؟
حدود دو سال قبل از فيلمبرداري. اگر بخواهم دقيقتر بگويم سه سال قبل شكل گرفت. پدرام كريمي طرحي ١٠ صفحهاي به من داد و من از آن خوشم آمد چون احساس ميكردم فضايي دارد كه نسبت به آن شناخت و اشراف زيادي دارم. طرح درباره زندگي كارگري بود و منطقهاي كه فيلم در آن فيلمبرداري شد را به خوبي ميشناختم و ميتوانستم تجسم كنم. به پدرام گفتم اين فيلم بايد ارزان ساخته شود و نميشود سوپراستار در آن بازي كند.
چرا؟
چون حضور سوپراستار به اين فيلم لطمه ميزد. به او گفتم بايد از بازيگران تئاتري استفاده كنيم كه حضور در يك فيلم اجتماعي و تفكر حاكم بر اين فيلم برايشان مهم باشد.
همه فيلمهاي اجتماعي اين ويژگي را به لحاظ انتخاب بازيگر دارند؟
معمولا نه. من فكر ميكنم بازيگران و عوامل بايد بهترين پول را بگيرند چون ساخت فيلم اجتماعي سختترين كار است. با توجه به بازگشت سرمايه، به سرمايهگذار هم گفتم براي اين بايد چيزي حدود ٥٠٠ تا ٦٠٠ ميليون تومان هزينه شود.
واقعا فيلم را با همين مبلغ ساختيد؟
بله با ٥٧٠ ميليون تومان فيلم را جمع كردم. من خودم يك چهارم دستمزد فيلم «من سالوادور نيستم» را گرفتم. چون برايم مهم بود اين فيلم را كار كنم وگرنه ساخت فيلم با اين مبلغ واقعا كار دشواري بود. مهم اين بود چطور اين فيلم را بسازم كه فكر ميكنم به تفكر من در اجرا و كارگرداني مربوط ميشد. اجرا از اين منظر كه من بايد در بخش هنري در زمان مناسب و با صرف همين هزينه كار را به نتيجه ميرساندم.
براي پدرام به عنوان نويسنده مهم بود كه حقالزحمهاش را هم بگيرد و مبلغي كه من به او گفتم پنج تا ١٠ ميليون بود. البته نظرش روي ٤٠، ٥٠ ميليون بود اما به او گفتم اين پول را ندارم. او رفت و دو سال بعد دوباره فيلمنامه را آورد. من هم به او گفتم همين حالا ١٠ ميليون تومان پول به تو ميدهم. اما اگر در ادامه واقعا تهيهكنندهاي پيدا كردم كه پول خوبي به من بدهد و شرايط ايدهآل بود خودت را مستقيما با سرمايهگذار طرف ميكنم كه قرارداد ببندي. در اين فاصله كارت تهيهكنندگيام را هم گرفته بودم. گفتم من خودم درخواست مجوز ميدهم و سرمايهگذار هم پيدا ميكنم. براي من سرمايهگذار زياد است.
شما چه ويژگي داريد كه سرمايهگذار برايتان زياد است؟
اگر سرمايهگذار پيدا كنم ميدانم چطور او را هدايت كنم. اگر قرار باشد فيلم تجاري در رديف «سالوادور» بسازم ميدانم چه كار كنم كه فيلم قوي و خوش سروشكلداري از كار دربيايد و اگر بنا باشد فيلم هنري بسازم، بلدم چه كار كنم كه اصل پول برگردد. برايم مهم است كه سرمايهگذار بعد از ساخت فيلم برگردد و پشت سرش را نگاه كند، يعني از حوزه سينما و كار كردن در آن خاطره خوشي داشته باشد.
چرا حضور در جشنواره فيلم فجر برايتان مهم بود؟
چون ما با دستمزدهاي حداقلي اين فيلم بايد در فستيوالي شركت ميكرديم كه فيلم ديده شود.
سرمايهگذارتان در فيلم «من سالوادور نيستم» هم سرمايهگذاري كرده بود؟
بله آقاي عامري يكي از سرمايهگذاران سالوادور و ساكن برزيل است. او تاجر فرش و جواهر است. درست همان روزهايي كه سالوادور را ميساختم، با او آشنا شدم. البته پيش از آقاي عامري سرمايهگذار ديگري هم بود اما معتقد بود بايد فيلم را با ٤٠٠ ميليون تومان جمع كنيم. من هم وقتي ميگويم فيلم بين ٥٠٠ تا ٦٠٠ ميليون هزينه ميخواهد، سر حرفم ميايستم. ميتوانستم با ٤٠٠ ميليون تومان كار را شروع كنم و در نهايت بعد از زخمي كردن كار باز ٢٠٠ ميليون بگيرم و با دلچركين كردن سرمايهگذار كار را تمام كنم اما ميخواستم شفاف جلو بروم.
با ساخت فيلم سالوادور فاصله و شكافي در كارنامه كاري تان انداختيد، مخاطباني كه از شما «يكي ميخواد باهات حرف بزنه» را ديده بودند، حالا فيلمي ميديدند كه كمي عجيب بود و بعد از آن هم دوباره به سمت فيلمهاي اجتماعي برگشتيد.
«زندگي جاي ديگري است» را هم ساختم.
اين فيلم چند فاكتور مهم براي من داشت. اگر تو بخواهي خودت را به تهيهكنندهها و سرمايهگذارها ثابت كني، لازم است فيلم پرفروشي در كارنامهات داشته باشي. البته قصدم اين نبود فروش فيلم به هر قيمت و از هر راهي باشد. اما فرصتي كه براي ساخت اين فيلم داشتم از زماني كه فيلمنامه دستم رسيد و تا زماني كه بليتهاي برزيل رزرو شد، يك هفته تا ١٠ روز بود.
دليل اين اصرار چه بود؟
طنز رضا عطاران با بقيه بازيگرهاي طنز ما متفاوت است. نجابتي در طنز اوست كه كار را به لودگي نميكشاند. شايد سالوادور در كارنامه كاري اين بازيگر كار ضعيفي باشد و اصلا كار برجستهاي نباشد اما بالاخره توانست مردم را راضي كند كه براي ديدن فيلم ساعت پنج صبح هم به سينما بروند. سالوادور براي قشر متفكر جامعه و فستيوال خاصي ساخته نشده بود، اصلا قرارمان از اول اين نبود. حداقل چشماندازمان مشخص بود و ادعايي هم نداشتيم.
تجربه سالوادور خوشايند نبود كه همان مسير را ادامه دهيد؟ يا اينكه ذاتتان با سينماي اجتماعي همخواني دارد...
بله انسان اينطور تخليه ميشود. بعد از سالوادور پيشنهادهاي كاري زيادي داشتم. روز گذشته به دفتري رفتم و آنجا گفتند هر فيلمي كه بخواهي از شبكه نمايش خانگي تا كمدي، هر چيزي بخواهي قرارداد ميبنديم. موارد اين طوري زياد بود. همين حالا كه سر سريال «عاشقانه» هستم، شرطم براي امضاي قرارداد اين بود كه با هر بازيگري كه خواستم قرارداد ببندند. گفتم نميگويم به هر قيمتي، اين بازيگرها را بياوريد، حرفم اين بود كه هر كسي را در نظر دارم با قيمت مناسب خودم بياوريم. اين تركيب بازيگران در سريال «عاشقانه» اگر قرار باشد سر فيلم سينمايي حاضر شوند، بايد براي مذاكره با آنها حداقل سه ماه وقت بگذاريم.
واقعا همين را ميگويند؟ يعني ايرادشان اين است؟!
بله نگران هستند. ميگويند اگر به جاي تو آقاي X بود اصلا فيلمنامه را نميخوانديم. چون تو و آقاي مهدي گلستانه آدمهاي دولت و نظام نيستيد ميتوانيم شما را اذيت كنيم.
بله چون پول خوبي نميدادند. من در جلساتي كه با آقاي احمدينژاد و مشايي داشتم گفتم من از روز تولد شما تا روز انتخابتان به عنوان رييسجمهور را فيلم ميكنم و كاري به دوران رياستجمهوري شما ندارم اما نظرشان اين بود دوره رياستجمهوري را هم در فيلم بياورم. من همان موقع گفتم فيلمي برايتان ميسازم كه موافق و مخالف از ديدن آن لذت ببرد و فقط واقعيات زندگي شما را نشان ميدهم.
اتفاقا ميخواستم همين را بگويم كه از اين قضاوتها نگران نيستيد؟
خير.
حتي وقتي سالوادور را ميسازيد.
وقتي «يكي ميخواد» يا «زندگي جاي ديگري» را ساختم (به نظرم «زندگي جاي ديگري است» از «يكي ميخواد باهات حرف بزنه» خيلي فيلم بهتري است و طبق گفته صاحبنظران قويتر است و به نظرم «كارگر ساده نيازمنديم» از آن دو هم قويتر است) مگر چه اتفاقي در بخش جشنوارهاي افتاد؟ همين حالا هم براي فيلم اخيرم خودم را آماده هيچ چيز در جشنواره نكردم و بيشتر آمادهام كه در هيچ رشتهاي كانديدا نشوم.
چرا؟
چون «زندگي جاي ديگري است» را حداقل ٢٠ منتقد درجه يك مثل شما و كساني كه واقعا صاحبنظر هستند، ديدند و به من گفتند در مورد سيمرغ بلورين حامد بهداد و يكتا ناصر اصلا شك نكنيد! انصافا حامد نقش متفاوتي را بازي كرد. همان روزها بود كه حامد به من زنگ زد و گفت هادي من در «زندگي جاي ديگري است» كانديدا نشدم. اما فيلم ديگري در چهار رشته نامزد شد و اين فيلم عجيبي بود! «زندگي جاي ديگري است» فيلم خوبي بود و بازيهاي خوبي داشت. انصافا طراحي صحنه آتوسا قلمفرسايي بينظير بود. صفر تا صد منزل بهداد را ما چيديم. تمام ليوانها را اجاره كرديم. خانه كاملا خالي بود. ولي ديده نشد.
خير. هيچكدام پروانه نمايش ندارند. همه را محول كردهاند بعد از جشنواره مبادا چيزي را نديده باشند و از دستشان در رفته باشد. اصلا نميدانند چه ميخواهند. ترسو هستند. پنج ميليون پول كه بخواهي از كسي بگيري بايد زمين و زمان را به هم ببافي كه چطور به طرف بگويي، بعد چطور متقاعدش كني و چطور قول بدهي كه برميگرداني و آيا پول را به تو ميدهد يا نه. من يك نفر را راضي كردم براي يك سريال «عاشقانه» هفت ميليارد به من بدهد، ميدانيد اين كار چقدر سخت است؟ اصلا فيلمسازي، كستينگ و فيلمنامه را هم كنار بگذاريد. يك نفر رفته هفت ميليارد از بخش خصوصي پول گرفته كه يك سريال براي مردم بسازد، سر همين سريال پدرمان را درآوردهاند. براي هر قسمت فيلمنامه بايد جداگانه پروانه ساخت بگيريم.
گرايش به ساخت فيلمهاي اجتماعي در سالهاي گذشته نسبت به دهه ٨٠ بيشتر شده. به نظرتان چرا اين تمايل بين كارگردانها و فيلمسازان به وجود آمده؟
يك عده اداي ساخت فيلم اجتماعي را درميآورند و اساسا در عمرشان فقر را از فاصله ١٠ متري نه لمس كردهاند و نه ديدهاند. اساسا در كشور ما ژانرهاي مختلف غير از ژانر اجتماعي جدي گرفته نميشود چون كمدي قانون و اساس دارد. اصل كمدي يعني شوخي با يك مساله جدي. شما با چه چيزي ميتوانيد شوخي كنيد؟ خيلي از دوستان منتقد من ميگويند هادي چرا سالوادور را ساختي؟ بهترين اتفاق زندگي من سالوادور بود كه من را در سينما تثبيت كرد.
چند سال بعد پشيمان نميشويد؟
خير قرار نيست آن رويه را ادامه دهم و فيلمهاي خوب ميسازم.
خسرو معصومي اين همه فيلم خوب ساخته و همچنان همه «پر پرواز»ش را به خاطر دارند. فيلمي كه خودش دوست ندارد. فرزاد موتمن اين همه فيلم خوب ساخته اما «باجخور» و «پوپك و مش ماشاالله» او دو فيلم پر فروشش بود، فيلمهايي كه از جنس اين كارگردانها نيست.
نه من اين كار را نميكنم، اين كار نامردي است.
شما سالوادور را انكار نميكنيد؟
خير من پاي كارم ميايستم. دفاع الكي نميكنم. در مقطعي كه اين كار را كردم برايم لازم بود با علم به اينكه اين فيلم چه عواقبي براي من دارد. فقط منتقدان با فيلم مشكل دارند. كدام منتقدي هست كه به من پول بدهد و بگويد فيلم خوب بساز. من كه براي منتقد فيلم نميسازم. بخشي از هنر و استعداد و توانم را در كارگرداني بايد به مردم نشان دهم.
دوست داريد شبيه فرهادي باشيد؟ نگاهي به او داريد؟
شبيه نه. هرآنچه از فرهادي ببينم و احساس كنم با من همخواني دارد و دركش برايم راحت است و ميفهمم قطعا دنبال ميكنم. من در «چهارشنبهسوري» دستيار برنامهريز آقاي فرهادي بودم. دستيار آقاي عياري در سريال «هزاران چشم» بودم. قطعا از اينها آموختهام. اما نميخواهم شبيهشان باشم. لحظه به لحظه «كارگر ساده نيازمنديم» را لمس كردم و از اين طريق بازيگران را هدايت كردم. از عوامل اين فيلم بپرسيد، همهمان در اين فيلم با هم زندگي كرديم و عشق كرديم. حالا ببينيم چه كسي حمايت ميكند. قطعا فيلمم خيلي بهتر از اين ميتوانست باشد اما آيا كسي به من ميگويد تو در چه شرايطي اين فيلم را ساختي؟ چه كشيدي تا اين فيلم تمام شود؟
به نظرتان هزينه برميگردد؟
راحت. همين الان از ٥٧٠ ميليون، ٢٥٠ ميليون تومان فيلم را به شبكه نمايش خانگي فروختيم. تهيهكننده هم ميخواهد فيلم را در برزيل اكران كند.
دغدغه معرفي بازيگر داشتيد؟
خير.
به نظرتان دچار فقر بازيگر هستيم؟
اين هم به فيلمساز ربطي ندارد. در سال بايد ١٠ فيلم دولتي ساخته شود و برنامه ارشاد اين باشد كه هزينه اين فيلمها را بدهد و ١٠ چهره جديد نقش يك دختر و پسر معرفي كند كه اينقدر رقمهاي نجومي و الكي به بازيگران ندهند.
اينكه دستمزد بازيگران سر به فلك ميكشد واقعيت دارد؟
بازيگران درجه يك از ٣٠٠ تا ٤٠٠ ميليون براي يك فيلم دستمزد ميگيرند. آن وقت فيلم چقدر ميفروشد؟ اگر فروش به يك ميليارد برسد هنوز پول بازيگر درنيامده است. من سرمايهگذار ميآورم و ميگويم فيلم «كارگر ساده» را كار كن قول ميدهم اين فيلم هشت ميليارد بفروشد او هم پيش خودش ميگويد سالوادور ساخته و خوب فروخته و رقم من را قبول ميكند. اما در واقعيت خودم ميدانم چنين فيلمي نميتواند هشت ميليارد تومان فروش كند. همان سالوادور كه خيليها به آن نقد دارند، باعث شد من بتوانم «كارگر ساده» را با همراهي سرمايهگذار سالوادور بسازم. سالوادور را ساختم و برگشتم رسالتم را در سينما انجام دادم. اگر احساس كنم ديني نسبت به مردم دارم آن را ادا ميكنم، اما اينكه وظيفهام اين باشد كه فيلم بسازم و شعور مردم را بالا ببرم درست نيست. هر وقت دولت وظيفهاش را در قبال فيلمسازان انجام داد، من هم در قبال مردم وظيفهام را انجام ميدهم. وظيفه من اين است كه به مردم خيانت نكنم.
چطور اين كار را كرديد؟
متقاعدشان كردم. چون هنرمندم. همانطور كه سالوادور را ساختم و ١٧ ميليارد فروش كرد. تبحر در فيلمسازي يعني تو بداني رضا عطاران در فلان فيلم چقدر از منوچهر هادي مهمتر است. دانستن و گفتن اين حرف شهامت ميخواهد و من اين شهامت را دارم. نه جادوگر هستم و نه در سينما از همه باسوادترم. البته كه از خيليها باسوادترم. خيليها هم از من باسوادترند. ولي اينكه چطور خودت را مديريت كني و بداني سالوادور را براي چه ميسازي، مهم است. اگر در سالوادور بخواهم حرف اصغر فرهادي را بزنم نه آن ميشود و نه سالوادور. خودتان سالوادور را با كارگر ساده مقايسه كنيد. چطور ميشود يك فيلمساز آن را بسازد اين را هم بسازد. مگر ميشود؟
خير.
اما حالا شده است. (مي خندد)
نظر کاربران
پرکار بی سواد سینماست