فیلم «رگ خواب»، داستان فروپاشی «مینا»
«رگ خواب» داستان فروپاشی «مینا» است؛ زنی تنها که در ازدواج اول شکست خورده و بعد از سمت پدر طرد شده. مینا کسی جز پدر ندارد و البته یک رفیق نصفه نیمه! او تنهاست، بر حسب اتفاق و بر اساس نیاز به کار و درآمد با کامران آشنا می شود و به او پناه می برد. عشق جوانه می زند، اما در ادامه ...
«رگ خواب» پس از پرسه زنی های حمید نعمت الله در تجربه های سردرگمی چون: «آرایش غلیظ» بازگشت او به زبان سینمایی خودش است. شخصیت پردازی درست و ششدانگ در کنار روایت منسجم از این فیلم اثری ساخته که مطمئنا جزو خوب های جشنواره امسال است و در اکران هم حرف های زیادی از آن خواهیم شنید.
موسیقی و کارکرد آن در «رگ خواب»
«موسیقی» هم تهییج کننده است و هم کارکردی افزون برای همذات پنداری مخاطب با داستان فیلم دارد. موسیقی می تواند قلاب ارتباطی بیننده و فیلم باشد و در عین حال روایت را هم در پیشرفت کمک کند. در فیلم نعمت الله موسیقی دقیقا هر دو کارکرد را به بهترین شکل ایفا می کند. نمونه های پیش برنده روایت دو سکانس آموزش موسیقی در اتاق مجاور محل سکونت «مینا» است که متناسب با حال و هوای او قرار گرفته و در حرکت روایت عامل موثری است.
یک بار مینا را در آغاز سکونت و آشنایی با کامران می بینیم، نوای ویلن و حس رویا پردازانه این ساز که همنشینی خوبی با حال و هوای کاراکتر اصلی داستان است و بار دیگر مینایی را می بینیم که دلبسته کامران شده و احساس عاشقی دارد. این بار ضرب تنبک شاگرد موسیقی حس طرب و شادی ایجاد می کند.
یک راوی موثر و با احساس
استفاده از نریشن که با صدای کاراکتر اصلی همراه شده تمهید مناسبی در بارور شدن اثری است که اتفاقا کاملا کاراکتر محور است در آن شخصیت پرازی مهم تر از دیگر عناصر داستانی اهمیت دارد. در فیلم های این چنینی که حوادث و اتفاقات نقش عمده ای در کشش و جذابیت داستان ندارند و ما صرفا با حدیث نفس کاراکتر مرکزی داستان مواجهیم، نریشن می تواند حالت واگویه های درونی یکی مثل مینا باشد که از لا به لای همین واگویه ها لایه های ظریف تری از شخصیت اش را برای مخاطب نمایان کند.
نریشن در چنین روایتی می تواند از اطناب داستان جلوگیری کند و کاتالیزوری برای پرورش سریعتر کاراکتر برای مخاطب باشد. به عنوان مثال در ابتدای آشنایی مینا و کامران در یکی از نریشن ها مینا با تاکید بر بعد حمایتی وجود کامران هم خبر از دلبستگی احتمالی در دقایق بعدی را می دهد و هم خلا وجود یک مرد حمایتگر را در زندگی اش نمایان می کند، شخصیت به واقع عمق پیدا می کند.
نریشن اینجا دقیقا واگویه ای است که شخصیت سینمایی و بیننده را به هم نزدیک می کند. چنین افشاگری اگر در دیالوگ می آمد جنبه ی تصنعی و غیرقابل باور داشت، اما در یک واگویه درونی که ذات اعتراف گرایانه و بی تعارفی دارد کاملا پذیرفتنی است. پس استفاده درست از ابزاری چون نریشن «رگ خواب» را در شخصیت پردازی و روایت کمک کرده است. این که کارگردانی بداند نریشن را در چه فیلمی به کار ببرد، خودش درصد قابل توجهی از تسلط او بر سینما را می رساند. اتفاقا در جشنواره دو سال قبل همین تمهید را در فیلم «رخ دیوانه» داشتیم و حالا با قیاس استفاده این دوفیلم از یک عنصر، بهتر در می یابیم کدام متناسب تر با داستان است.
آن هایی که بیشتر اخبار سینمایی را دنبال می کنند شاید به خاطر داشته باشند در میانه های فیلمبرداری «رگ خواب» گفت و گوی چند خبرنگارسر صحنه فیلم برداری با لیلا حاتمی حاشیه ساز شد.
نعمت الله از بوتیک تا رگ خواب
بازگشت خوشحال کننده نعمت الله به سینمایی که اجزایش را بلد است اتفاق روز اول جشنواره است. بازگشتی به «بوتیک» به شخصیت بی پناه «اتی» (البته با تفاوت هایی اگر «بوتیک» را دوست داشته اید احتمالا «رگ خواب» را هم دوست دارید) این فیلم شاید نسخه دامنه دارتر و سینمایی تری از «بوتیک» است.
نظر کاربران
لیلای همیشه دوست داشتنی با کارگردانی نعمت الله
عالیه عالییییییییی
سعي نكنين برخرد بد ليلا رو توجيه كنين درسته كه ازش خوشم مياد ولي غرور و گنده دماغي از سر و روش مي باره دركل به درد بازي در نقش زنهاي احساساتي ، عصبي و لوس مي خوره
این فیلم یک فیلم صد در صد فمینیسم آن هم از نوع فمینیسم افراطی است.
در ابتدای تماشای فیلم احساسم این بود که بر خلاف فیلم های این چند ساله اخیر که مملو از انبوهی از جرم و جنایت و نفرت و سیاه نمایی جامعه هستند، بیننده یک فیلم عاشقانه واقعی با مضامین بلند و متعالی انسانی هستم. اما دیری نپایید که علی رقم اینکه در این فیلم شخصیت کامران یک شخصیت کاملاً متین و شایسته بود، دوباره عشق متعالی به عشق هوس آلود و خیانت تبدیل شد و دوباره نفرت و سیاه نمایی پایش به داستان این فیلم هم باز شد و در انتهای داستان یک مرد با شخصیت با وقاهت تمام تحقیر شد و به راستی تحقیر او تحقیر تمام و کمال همه مردان با شخصیت این جامعه بود.
در این فیلم و سایر فیلم هایی از این دست به بیننده این نگاه القا می شود که مردان، حتی با شخصیت ترینشان هوس باز و خیانت کار هستند و به عشق هایشان نمی توان اعتماد کرد!!!
و این یعنی فمینیسم افراطی و تحرکات زیرپوستی فرهنگی ضد مرد؛ که در تمام دنیا به شدت رو به فزونی است.
در پایان از شما می پرسم : اگر چنین است که این فیلم ها می گویند؛ پس آیا جایی برای عشق واقعی، عشق متعالی و آرمانی هم می ماند؟ اگر واقعاً مردان جامعه من اینقدر پست و رزل هستند، پس همه آنها را به جرم نکرده زندان کنند و اجازه ندهند در جامعه ظاهر شوند؟
قدری تامل کنید، اگر این فیلم یک عشق آرمانی و عرفانی همچون لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و … را به تصویر می کشید بهتر نبود تا اینکه اینگونه از میانه فیلم داستان را خراب کرد؟
یادش بخیر قدیم تر ها، در همه فیلم ها و سریال ها داستان به یک وصال عاشقانه و ازدواج ختم می شد؛ نمی دونم چرا جدیداً مد شده همه داستان ها به ابتذال آن هم شدید ترین نوع ابتذال یعنی روابط نامشروع و … ختم می شود!!!
قدری تامل کنید وببینید در این چند وقت چند فیلم با این مضمون دیده اید و چرا؟؟؟؟
برای من بدترین و مبتذل ترین این فیلم ها، فیلم “زندگی خصوصی” با بازی هانیه توسلی بود که واقعاً اشک از چشمانم جاری شد؛ آن هم برای مظلومیت مرد و مظلومیت عشق واقعی!!!
پاسخ ها
من با اینکه ۱۹ ساله ولی یکی دوست داشتم چیزایی گفته بود که عاشقش شدم ولی بعد فهمیدم به دوستم ینی هم کلاسیم و خیلیای دیگه هم علاقه داره منو وابسته خودش کرد و الان دیگه ازش متنفرم و متاسفانه از همه مردا واقعا دیگه نمیتونم و نمیخوام که به کس دیگه ای اعتماد کنم از همشون بدم میاد لیلی و مجنونی دربار نیست البته بهتره بگم مجنونی دربار نیست چون من واقعا عاشقش شده بودم ولی بخاطر اینکه بیشتر از این له نشم سعی کردم و میکنم که فراموشش کنم عشق من یه عشق پاک بود نه چیز دیگه ای
واقعا انتظار مي رفت يك فيلم بالاخره با معني عشق واقعي به تصوير كشيده بشه و متفاوت با فيلم هاي ديگه ولي دوباره همون داستان تكراري ....ايكاش با اين شروع با احساس و قشنگ فيلم بقيه اش با تكرار خراب نمي شد
فيلم بسيار زيبا و واقعي داستان هيجانها و عشقهاي روزهاي اول يك مرد و متعاقباً عاشق شدن زن و در ادامه سرد شدن مرد و عاشق ماندن زن با همه رفتارهاي بد يك مرد اينها همه واقعي هستند دنها وقتي عاشق نيشن مثه نينا خرترين ادم روي زمين ميشن و مردها هم در همون حد بي رحم اين زنها بايد ياد بگيرن ٨٠ درصد احساسشون رو بكشن و با ٢٠ درصد باقيمانده زندگي كنن
با سلام.فیلم فوق العاده ای بود.بازی زیبای خانوم حاتمی واقعا معرکه بود.کمتر بازیگری در سینمایه ایران مثل ایشون پیدا میشه که با حسش رو با تمام وجود به بیننده منتقل میکنه ایشون فقط دیالوگ نمیگه بلکه به معنایه واقعیه کلمه میشه گفت که بازی میکنه.امیدوارم شاهد بازیهایه ایشون تا سالهای سال باشیم.باز هم از ایشون بابت بازی چشمگیری که در این فیلم ارائه کردن تشکر میکنم
فیلم خوبی بود..ممنون از عوامل ساخت فیلم... پر از حرف بود و آموزنده برای جوانها چه دختران مملکت چه مردان...
نمیدونم هدف افراد انتقاد گر چیه..ولی از منظر منو همسرم عالی بود ... یه فیلم آموزشی به زبان ساده که درد امروز جامعه رو خیلی راحت عنوان کرده بود..خسته نباشید
من از این فیلم خیلی خوشم امد
همه می دونیم ک رسانه ها بیشترین فرهنگ رسانی رو تو جامعه دارن..این فیلم خیلی خوب بود،ولی ایکاش بجای خیانت مردان در جامعه ما فرهنگ وفاداری با جنس مردانه اشاعه شود از طریق رسانه ها....چرا که به اندازه کافی وفور خیانت و این حواشی را در جامعه شاهدیم به لطف پرده برداری سینمای ایران.
همه می دونیم ک رسانه ها بیشترین فرهنگ رسانی رو تو جامعه دارن..این فیلم خیلی خوب بود،ولی ایکاش بجای خیانت مردان در جامعه ما فرهنگ وفاداری با جنس مردانه اشاعه شود از طریق رسانه ها....چرا که به اندازه کافی وفور خیانت و این حواشی را در جامعه شاهدیم به لطف پرده برداری سینمای ایران.
فیلمهایی که بنده همیشه از خانم حاتمی دیدم همیشه فضایی سرد داشتن غیر از سالاد فصل
واااقعا فیلم مزخرفی بود و ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه وقتمونو حرم کردیم
فیلم با مخاطب بازی میکنه و یکی از نتیجه اخلاقیش اینه که به هر کس باید فرصت دوباره داد و ........
خرابم کرد
بسیار زیبا .من این فیلمو صد بار نگاه کردم صد بار دیگه هم نگاه کنم تازگی داره برام و خیلی جالبه.