شهرداد روحانی: هیچوقت خودم را جدی نگرفتم
شهرداد روحانی سالهاست که از معرفیکردن معاف شده است. محبوبیت او و لبخند پرانرژی و بزرگش باعث شده چنان جایگاه خوبی در میان مردم داشته باشد که از کوچک و بزرگ طرفدار او باشند.

چه شد که باب همکاریهای بینالمللی ارکستر سمفونیک تهران را با همکاری با ارکستر ایتالیا گشودید؟
یکی از مهمترین اهدافی که بعد از پذیرفتن رهبری ارکستر سمفونیک تهران به آن توجه کردم، مراوده فرهنگی با هنرمندان و گروههای بینالمللی بود که بهزعم من میتواند نقش تعیینکنندهای در جریان معرفی ارکستر سمفونیک تهران به دنیا داشته باشد. بنده در این مدت حتی با نوازندههای ایرانی مقیم خارج از کشور نیز در ارتباط بوده و خواهان همکاری تعدادی از آنها برای حضور در مجموعه ارکستر سمفونیک تهران شدم، بهطوریکه در همین کنسرت مشترک ما با ارکستر فستیوال پوچینی ایتالیا، خانم نسیم سعد، از نوازندگان مطرح ویلنسل که در این سالها در خارج از کشور زندگی میکند، بهعنوان تکنواز قطعه «باغ ایرانی» همراه ما بود.
چقدر امیدوار به تکرار این نوع همکاریها هستید؟
خوشبختانه در همین مدت کمی که از جریان تمرینها میگذشت، فضای بسیار خوبی به وجود آمده که امیدوارم استمرار پیدا کند و گروه ایرانی هم بتواند در کشور ایتالیا با این ارکستر کنسرت بدهد. فضا بهگونهای است که گروه ایتالیایی بسیار خوب از همکاران ایرانی خود حرف میزدند و میتوانم بگویم آنها انتظار چنین کیفیتی را از ارکستر ما نداشتند که همین افتخار بزرگی برای ارکستر سمفونیک تهران است.
اوضاع ارکستر سمفونیک این روزها خارج از فضای جشنوارهای و بعد از آمدن شما بهعنوان رهبر ثابت چطور و در چه حالی است؟
از وقتی که مسئولیت ارکستر سمفونیک را برعهده گرفتم، فعالیتها بهتر شده و جو ارکستر بسیار خوب و حرفهای است. طبق برنامهریزیای که تا آخر سال داریم، هر ماه حداقل چند شب برنامه ارکستر سمفونیک اجرا میشود که از این بابت خیلی خوشحالم. همیشه سعی داشتم از نوازندههای ایرانی بهعنوان سولیست استفاده کنم، بهخصوص نوازندههای ارکستر سمفونیک تهران و در چند برنامه گذشتهای که داشتم، با یک پیانیست جوان و بسیار خوب ایرانی به اسم امیرمهیار مرادی اجرا کردیم که این قطعه را بسیار خوب اجرا کرد. در کنسرتهای قبلی، کنسرتو ویلن خاچاطوریان را برای اولینبار با سولیستی امین غفاری اجرا کردیم که ایشان از نوازندههای بسیار خوب ویلن هستند.

بهتازگی در مصاحبهای اعلام کرده بودید که از نوازندههای ایرانی خیلی راضی هستید و احساس نیاز نمیکنید که از خارج نوازنده بیاورید.
در آن مصاحبه از من سؤال شده بود که آیا میخواهم سولیست یا نوازنده خارجی به ارکستر اضافه کنم یا نه. طبیعتا من محدودیتهایی دارم و در درجه اول با محدودیت بودجه ارکستر مواجهم. اگر قرار باشد یک سولیست غیرایرانی دعوت کنیم، هزینه رفتوبرگشت، اقامت و دستمزدش به اندازهای میشود که میتوانیم این میزان دستمزد را به چند نوازنده ایرانی پرداخت کنیم که در ایران فعالیت میکنند.
درواقع خیالتان از بابت کیفیت کار نوازندههای ایرانی راحت است.
صد درصد نیست، ولی تا یک مقداری اینطور است. متأسفانه نسبت به جمعیت کشورمان، موزیسین حرفهای بسیار کم داریم. در شهری مثل تهران با ١٢، ١٣میلیون جمعیت، اگر بخواهیم خیلی خوشبینانه نگاه کنیم، درنهایت صد نفر نوازنده حرفهای و خوب داریم. البته من درباره ارکستر سمفونیک صحبت میکنم و این آمار در مورد نوازندههای سازهای ایرانی صدق نمیکند.
اتفاقا چشمانداز بسیار خوبی است. حتما به یاد دارید روزهایی که خودتان شاگرد بودید؛ البته استادهای بسیار بزرگی داشتید، از هنری مانچینی گرفته تا آقای محمدتقی مسعودیه از استادان موسیقی ایران. اما در دوره شما یا حتی بعد از شما، نوازندهها و خوانندههای جدی در مقایسه با نسل جدید خیلی بیشتر بودند. فکر میکنید دلیلش چیست؟
وقتی در هنرستان ملی موسیقی تحصیل میکردم استادهای بسیار خوبی داشتم؛ هم استادهای خارجی و هم استادهای ایرانی. در آن دوره دولت از هنر حرفهای پشتیبانی میکرد و اگر به عقب برگردید، میبینید خیلی از هنرمندان عزیزی که الان فعال هستند و زحمت میکشند در آن دوره تحصیل میکردند و اغلب با من همدوره بودند. همه اینها باعث شده بود سطح موسیقی علمی در کشور بالا باشد. وقتی از هنرستان موسیقی فارغالتحصیل شدم برای ادامه تحصیل به اتریش و آکادمی موسیقی وین رفتم.

شاید هم جای نگرانی است.
البته از خیلی جهات باعث نگرانی است، ولی از این بابت خوشحالم که این عزیزان هستند و همچنان فعالند.
نگرانی از این بابت است که اگر این نسل از بین برود، در نسل جدید نوازندهها، کجا میشود این هنر جدی را پیدا کرد و این نسل را ادامه داد؟
نگرانی بجایی است. موسیقی در حقیقت علمی است که باید یاد گرفت. اگر پشتیبانی و حمایت دولت در مورد کارهای علمی وجود نداشته باشد، پیشرفتی که لازم است، طبیعتا انجام نمیشود. درنتیجه حرکت کند میشود و نسلها میگذرد تا یک نفر بتواند برای پیشرفت موسیقی مملکتش مثمر ثمر باشد. یکی از دلایل برگشتم به مملکت عزیزم این است که بتوانم مثمر ثمر باشم و تجربهای كه کسب کردهام را منتقل کنم. تصمیم گرفتم بیشتر وقتم را در کشورم بگذرانم و با جوانها کار کنم تا شاید بتوانم یک جای کار را بگیرم.
در مدتی که در ایران حضور داشتید یا سالهایی که به ایران رفتوآمد داشتید پیش آمده که بخواهید روی افراد بیشتری سرمایهگذاری کنید یا بهصورت خاص تربیتشان کنید؟
چون بیشتر فعالیتم با ارکستر سمفونی تهران بود، توانستهام سولیستهایی را کشف کنم. این افراد خیلی شناختهشده نبودند و سعی کردم یک مقدار با آنها کار و معرفیشان کنم. همین مسائل باعث شد این افراد بیشتر شناخته شوند و حتی عده بیشتری تشویق شوند.
فکر میکنید دلیل سهلگیری در مورد نوازندههای نسل متأخر چیست؟
غیر از استعدادی که هنرجو باید داشته باشد، وقتی آموزش موسیقی با علم همراه میشود کامل میشود. منظورم از علمداشتن، لزوما مدرک و تحصیلات آکادمیک نیست. در این دوره اینقدر امکانات زیاد شده که از طرق مختلف میتوان علم موسیقی را بالا برد. من به عنوان یک آهنگساز و رهبر ارکستر، بالاترین مدارک علمی دنیا را دارم اما اصلا برایم مهم نیست و با آنها هم شناخته نمیشوم. اگر آهنگسازم، آثارم گویای توانایی من است و اگر رهبر ارکسترم، نتیجه کارم گویای این توانایی است. باید افرادی وجود داشته باشند تا بتوانند این علم و تجربه را منتقل کنند، اما متأسفانه این افراد بسیار کم هستند.
شما بهتر از هرکسی میدانید ارکستر سمفونیک تهران را در چه شرایطی تحویل گرفتید. دلایل این اوضاع وخیم چیست؟
تنها یک دلیل ندارد. شاید به کسانی که با ارکستر کار میکنند، برگردد. افراد مختلف هدفهای مختلفی دارند و من نمیتوانم درباره هدفهای دیگران صحبت کنم، اما هدفم این است بتوانم دانش و تجربهام را به نسل جوان منتقل کنم و با کمک همکارانم بتوانیم سطح علمی موسیقی کشور را بالا ببریم. یکی از اهدافی که همیشه دنبال کردهام، این است که از اجراها فیلمبرداری شود و برای معرفی ارکستر سمفونیک تهران منتشر شود؛ تا هم به ایرانیان و هم به غیرایرانیان، معرفی شوند. در کشور ما در این زمان، چنین فعالیتهایی انجام میشود.

رهبرهایی که قبل از شما با ارکستر کار میکردند هم احتمالا برنامهها و اهداف خاصی داشتند، ولی ارکستر سمفونیک تهران هیچوقت نتوانسته پایبند به اهدافی باشد که تعریف کرده. تا ارکستر آمده جان بگیرد، یا نوازندهها عوض شدهاند یا رهبر ارکستر یا حقوق به تعویق افتاده و... . داستانها و حواشی این قضیه اینقدر زیاد بوده که همهچیز دگرگون شده است. برنامه و فکر شما برای آینده چیست و چه قدر میتوانید به قولوقرارها دل خوش کنید؟
مسئله اصلا دلخوشی یا نگرانی من نیست؛ من کار خودم را انجام میدهم. اگر هدف درست باشد، کار خوب پیش میرود. من همیشه نگران آینده موسیقی کشورم بودهام. همیشه خودم را جزئی از اعضای ارکستر ديده و بالاتر نمیبینم. مسئولیت من رهبری ارکستر است و در حقیقت مسئولیت اصلی است. اگر اجرای یکی از برنامهها ضعیف باشد، به من برمیگردد؛ چون باید در تمرینها طوری ارکستر را آماده میکردم که ضعفها برطرف شود. ولی بااینحال، خودم را عضوی از این گروه میدانم. گاهی دیده شده کسانی که رهبری ارکستر را بر عهده دارند، فاصلهشان را با نوازندهها خیلی زیاد میبینند؛ به نظرم مشکل ازاینجا آغاز میشود. من از حاشیههای ارکستر تهران اطلاع دقیقی ندارم و آن را فقط در مطبوعات دنبال کردهام؛ اما در این ١٢، ١٣سالی که با ارکستر سمفونیک تهران کار میکنم، هیچیک از این مشکلات و مسائل را احساس نکردهام.
فکر میکنم يكي از دلايلي كه هیچ مشکلی ایجاد نشده، این است که شما هیچوقت اهل حاشیه نبودهاید.
بله و علت اینکه اهل حاشیه نبودهام، این است که هیچوقت خودم را جدی نگرفتم؛ چون همه ما در یک کشتی هستیم و هدفمان این است کشوري سربلند داشته باشیم و وقتی اسم ایران گفته میشود، از آن به نیکی یاد شود. البته حاشیهها و مشکلاتی هم وجود دارد؛ ولی چون جو، حرفهای و همراه با احترام متقابل است، کارها خیلی خوب پیش میرود. هیچ کاری بدون مشکل نیست، بهویژه در شرایطی که ما هستیم و کمبودهایی که داریم؛ اما همه یکییکی برطرف میشود. همینکه در این راه جلو میرویم و مشکلاتمان حل میشود، باید قدردان باشیم. باید صبر داشته باشیم تا باقي مشکلات نيز حل شوند.
اجراهای اخیرتان چه ویژگیهایی داشتند؟
چندین قطعه برای اولین بار در این ماهها اجرا شد که ارکستر سمفونیک تهران این قطعات را در گذشته اجرا نکرده بود؛ مثلا سمفونی ٩ دورژاک بارها از سوي رهبران مختلف اجرا شده بود و تکرارش دیگر لزومی نداشت. البته موسیقی کلاسیک در کشور ما پیشینهای مانند کشورهای اروپایی و آمریکا ندارد، در نتیجه باید مردم را با موسیقی کلاسیک آشنا کرد تا موسیقی علمی پیشرفت کند. نوابغ بزرگ دنیا مانند موتزارت، بتهوون، چایکوفسکی و... به یک ملت تعلق ندارند، به همه دنیا متعلقاند؛ چون هنرشان فراتر از مرزهای کشورهاست؛ بنابراین مردم ما هم باید با این آثار بزرگ هنری آشنا شوند.

شما در دانشگاه UCLA موسیقی فیلم خواندهاید، در حالیکه در ایران بهندرت موزیسینهایی داریم که در رشته موسیقی فیلم تحصیل کرده باشند. دلیلش چیست؟
از کودکی خیلی به موسیقی فیلم علاقه داشتم. ولی درعینحال میدانستم باید سواد این کار را داشته باشم. حتی در وین هم که در رشته موسیقی کلاسیک تحصیل میکردم دنبال این بودم که همزمان درس موسیقی فیلم بخوانم، ولی آن زمان این امکان وجود نداشت. الان موسیقی فیلم اینقدر جا باز کرده که در چند کشور تدریس میشود. زمانی که من تحصیل میکردم ارکسترهای خوب اروپایی هیچوقت موسیقی فیلم اجرا نمیکردند و آن را یک درجه پایینتر از موسیقی کلاسیک میدانستند که بعدا معلوم شد اشتباه میکردند.
برای ارکستر سمفونیک تهران هم یکبار شب موسیقی فیلم برگزار کردید؟
بله، استقبال زیادی شد و الان هم مرتب از من میخواهند. اگر در آینده موقعیت مناسبی باشد حتما این برنامه را اجرا خواهم کرد.
با وجود این همه علاقه چرا هیچوقت آهنگساز موسیقی فیلم نبودید؟
باید پروژهای از لحاظ هنری راضیام کند تا بتوانم اثری خلق کنم و هنوز پیش نیامده. احساس کردم نمیتوانم دلم را برای کاری بگذارم. البته یکی، دو پروژه کوچک انیمیشن در ایران کار کردهام که خیلی هم عالی شد. حتی یک کار کوتاه را هم با ارکستر سمفونیک لندن ضبط کردم. کاری بود به اسم نمکی و دیو که قرار بود یک فیلم بلند سینمایی شود و کار باارزشی بود.
نظر کاربران
پدر و پسر خیلی دوست داشتنی هستند :))))))
پاسخ ها
((:برادرزادشه