معرفی کتاب برای تعطیلات نوروزی
کارور نویسنده واقعیت گرایی است. شخصیت های داستان های او رک و پوست کنده درباره همه بدبختی هایی که سرشان آمده حرف می زنند. دیالوگ ها در داستان های کارور نقش مهمی دارند؛ تا جایی که بیشتر پیشرفت داستان از همین دیالوگ ها شکل می گیرد.
کلیسای جامع
نویسنده: ریموندن کارور
ترجمه: فرزانه طاهری
انتشارات: نیلوفر
قیمت: 6500 تومان
درباره نویسنده
شاید اگر مرد می دانست که بعدها چیزی به نام سبک کاروری به وجود می آید و از استادهای کلاس داستان نویسی گرفته تا روزنامه نگاری به دانش آموزانشان خواندن داستان جناب نویسنده را توصیه می کنند، به جای اینکه اینقدر ازدواج کند و طلاق بگیرد، بیشتر از اینها داستان می نوشت. خیلی ها سبک و سیاق داستانی کارور را متاثر از همینگوی و کافکا می دانند؛ دو نویسنده ای که حق زیادی گردن تاریخ ادبیات دارند.
چرا باید این کتاب را خواند؟
کارور نویسنده واقعیت گرایی است. البته این واقعیت گرایی کارور همیشه به اتفاق های خوش ختم نمی شود. شخصیت های داستان های او رک و پوست کنده درباره همه بدبختی هایی که سرشان آمده حرف می زنند. دیالوگ ها در داستان های کارور نقش مهمی دارند؛ تا جایی که بیشتر پیشرفت داستان از همین دیالوگ ها شکل می گیرد.
اگر کتاب را دوست داشتید
آمریکا/ فرانسیس کافکا/ ترجمه علی اصغر حدادی
وداع با اسلحه/ ارنست همینگوی / ترجمه نجف دریابندری
حرف زدن از آنچه که هیچ چیز نیست سخت است. درست مانند همان وقت هایی که از یک روز کاری یا یک مکالمه احوالپرسی خلاص شده ای و کسی که در کنارت است می پرسد «خب چه خبر؟ چی شد؟ چی می گفتین؟» و تو چیزی برای گفتن نداری، چون تمام اتفاقات آن روز یا حرف های آن مکالمه آنقدر در امتداد خطی راست بی هیچ پیچ و واپیچی حرکت کرده اند که دستاویزی برای شروع باقی نگذاشته اند.
شجاعت می خواهد یا بی اعتنایی نمی دانم، اما کسی که شروع به تعریف می کند، انسان مصری است، به مصری همان زندگی. همین که در این میان کسی پیدا شودو نه حتی با پررنگ و کمرنگ کردن این جریان یکنواخت، بلکه کاملا همانطور که اتفاق افتاده است، آن را شنیدنی کند، هنر به خرج داده است. کارور همان کسی است که از هیچ چیز حرف می زند.
آمدن دوستی برای یک شب به خانه زن و مردی! «همان مرد کور، دوستی قدیمی زنم. بله، خود او داشت می آمد شب را پیش ما بماند...» وقتی که داستان را می خوانی، دائما پیش خودت می گویی خب که چی؟ حضور یک دوست قدیمی، البته یک «دوست کور» همانطور که مرد (راوی داستان) علاقه دارد او را اینگونه خطاب کند چه دستمایه ای می تواند برای داستان باشد؟
داستان کارور دقیقا مانند همان چیزی است که در زندگی اتفاق می افتد. ریتم کند و کشدار و بی اتفاق زندگی باعث می شود که ذهن رج زن ما اتفاقات هرچند کوچک اما متفاوت را نادیده بگیرد و از آنها سرسری عبور کند اما کارور با برجسته کردن تکه ای از این روزمرگی و تعریف کردن مو به موی آن انگار لحظه های متفاوت را به یادت می اندازد. مرد کور یا همان رابرت انسان خوش برخوردی است.
از آن مهمان هایی که به کمک میزبان می آیند تا سنگینی فضا را بشکنند. هر چند که مرد/ راوی و مرد کور از طریق کاست هایی که در طول ۱۰ سال از طرف زن مرد برای مرد کور فرستاده می شده نسبت به هم آشنایی نسبی دارند، اما تا به حال هم را ندیده اند و این اولین برخورد آنان با یکدیگر است.
زن مرد از او راضی نیست و دائما نگران است او کاری کندکه باعث معذب شدن مرد کور شود و انگار همین فکر است که باعث می شود مرد به جز چند دیالوگ کلیشه ای، ترجیح دهد ساکت بماند و در عوض زن و مرد کور با یکدیگر اطلاعات تکراری رد و بدل می کنند؛ تکرار همان حرف هایی که در نوار کاست ها قبلا گزارش شده بود اما آن لحظه کوچک زمانی آغاز می شود که زن از خستگی به خواب می رود و در حقیقت این واسطه قطع می شود. این دو مجبور می شوند بدون هیچ فراری با یکدیگر مواجه شوند.
برنامه تلویزیون درباره کلیساهای جامع است و مرد از مرد کور می پرسد که آیا تصوری از کلیساهای جامع دارد؟ مرد کور به جز اطلاعات محدودی که در همین برنامه شنیده چیز دیگری نمی داند و از مرد می خواهد که این کلیساها را برای او توصیف کند. مرد به جز توصیفاتی کلی، چیزی به ذهنش نمی رسد.
در همین هنگام است که مرد کور از او می خواهد تا کاغذ و قلمی بیاورد. آن دو با یکدیگر زانو زده اند روی زمین و مرد کور با دستش دست مرد را هدایت می کند. به او می گوید بکش، مرد گیج است، هیچ گاه نقاشی خوبی نداشته است. مرد شروع می کند و ذره ذره نقاشی را کامل می کند. مرد که حتی نمی توانست کلیسای جامع را توصیف کند،حالا به کمک مرد کور آن را نقاشی کرده بود و «واقعا یک چیز درست و حسابی از کار درآمد!»
ارسال نظر