«دال»؛ گروهی صمیمی از دکتر مهندس ها (۱)
در وانفسای ظهور هرروزه گروههای موسیقی تلفیقی در بازار موسیقی ایران، اینکه گروهی بتواند مخاطبان را بهیکباره جذب خود کند، کاری است دشوار که نیازمند قریحه خوش در ابتدا و در ادامه تکنیک و برنامهریزی زیاد است؛ اتفاقی که برای گروه موسیقی «دال» افتاده.
این روزها در وضعیت فعلی جامعه ایران، بهندرت پیش میآید کسی حالش خوش باشد. حال خوش شما از کجا میآید؟
یزدان : از چند منظر میشود به این موضوع نگاه کرد. نمیدانم بیرون از اینجا همه حالشان بد است یا نه، اما با یک نگاه اجمالی میشود به این نتیجه رسید که آنچه در سطح شهر میبینیم، بهنوعی نمایانگر درونیات آدمهاست. درباره خودمان، قطعا غیرممکن است که دستهجمعی به صورت آگاهانه تصمیم گرفته باشیم که حالمان خوب باشد. بخشی از این واقعیت، حاصل اتفاقاتی است که ما را بهواسطه موسیقی بههم نزدیک کرده است. در حین تولید، اتفاقاتی که میافتاد برای خودمان لذتبخش بود و بعد دیدیم که مخاطب هم متوجه این اتفاقات شده و همین مهر تأییدی بر تمام زحماتی بود که کنار هم کشیدیم. وقتی کاری را تولید میکنید و به ثمر میرسد، به این معنی است که اولا وقتی خودتان به نتیجه نگاه میکنید، از آن راضی هستید و ثانیا استقبال مخاطب را میبینید كه حال خوبی در شما ایجاد میشود.
غزل : در تأیید صحبتهای یزدان میگویم که انصافا باوجود همه مسائل و مشکلاتی که در جامعه ما در حیطههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و... وجود دارد، بخشی از این حال خوش نتیجه تجربیات تکتک ما در زندگی و تجربه جمعی دوستیمان است. حال خوشی که در ما جریان دارد، در هنگام خلق یک اثر موسیقایی که بهشدت به حس مرتبط است نمود پیدا میکند؛ یعنی این حال خوش ساختگی و متظاهرانه نیست و نتیجه حسوحال درونی همه ماست، در هر زمینهای که همکاری میکنیم. نکته دیگر اینکه ما همیشه در این حال خوش نیستیم. ما هم قطعا، هم در زندگی شخصی دچار تنشهایی میشویم و هم در کار گروهی اختلافنظرها و اصطکاکهایی داریم و روزهایی داریم که صدای موسیقیمان، صدای امید یا ناامیدی است، اما با توجه به جریان رایج غم و اندوهی که در آثار هنری میبینیم، ترجیح دادیم حداقل برای آلبوم اول روی بخشی دست بگذاریم که رو به امید و شور و نشاط است.
بااینحساب ممکن است در آلبوم بعدیتان قطعاتی با فضای دیگری هم بشنویم.
غزل: بله حتما. برایمان مهم است که هر اثر بهعنوان یک مجموعه انسجام کلی داشته باشد.
میلاد: درباره موج ناامیدی که بیرون است باید بگویم که شاید به خاطر همین موج است که حالا خیلی به نظر میآید حال ما خوب است. چون ما به سمت و جهتي نرفتیم؛ مثلا به این سمت نرفتیم که کارمان بازاری باشد. یعنی به سمتی نرفتیم که حالمان را خراب کنیم.
یزدان: فکر میکنم متفقالقول باشیم که وقتی در یک حیطه هنری کار میکنیم، اگر خودمان را به یک برچسب محدود کنیم، جفاکردن به خود هنر و هنرمند است. در جریان تولید یک اثر هنری، بهعنوان تعدادی انسان در یک گروه، با این احتمال مواجه هستیم که فرازونشیبهایمان منجر به تولید آثاری با فضاهای مختلف شود. پس قطعا امکان دارد که در آلبومهای دیگر فضاهای دیگری را تجربه کنیم.
در همینجا از لحاظ حرفهای لازم است که به آنچه بازار میخواهد هم فکر کنیم؛ بازاری که الان در سیطره آه و ناله است و قطعاتی که این ویژگی را ندارند هم در فضایی متفاوت از کار شما عرضه میشوند. این یک چالش اساسی است.
اولینباری که قطعات گذر اردیبهشت را انتخاب کردید، چطور توانستید تهیهکنندهای را مجاب کنید که کار ما با همین استایل متفاوت میتواند محبوب شود؟
امین: همان زمانی که قطعات را میساختیم هم به آن بُعد قضیه فکر نکردیم. موسیقی کار خودش را کرد. هیچوقت تلاشی نکردیم که کسی را مجاب کنیم که موسیقیمان شنیده شود. در هنگام ضبط تکتک ترکهای گذر اردیبهشت فقط به فکر موسیقی بودیم و اگر هم اتفاقی افتاده، به خاطر خود موسیقی است. سرمایه این آلبوم را تکتکمان از جیبمان گذاشتیم چون نه تهیهکننده داشتیم، نه اسپانسر.
بااینحساب از ابتدای تشکیل گروه، شهرتطلبیتان کم بود.
شایان : مهمترین کاری که در راستای مورد توجه قرارگرفتن آلبوممان کردیم این بود که به شهرت فکر نکردیم و همین باعث شد ذهنمان باز شود. حالا که موعد شروعکردن آلبوم دوم است، باز حتی کمتر از آلبوم اول به این مسئله فکر میکنیم. چون در آلبوم اول شاید دغدغهای داشتیم که مخاطب برای خودمان درست کنیم؛ اما حالا که به آلبوم توجه شده و جزء پرفروشترینهای سال بوده، همان دغدغه کوچکی که برای ورود به مارکت داشتیم هم از بین رفته و صرفا به موسیقیمان فکر میکنیم. بههمینخاطر فکر میکنم آلبوم دوم حتی خالصتر از اولی باشد.
آنچه میگویید درست است؛ اما فکر میکنم این مسئله به این برمیگردد که حرفه اصلیتان موسیقی نیست و کسب درآمدتان از این راه نیست. گروههای موسیقی در ایران بعد از مدتی دچار اختلافاتی میشوند و از هم میپاشند یا به خاطر جلب توجه مخاطب چنان تغییر رویه میدهند که عملا مخاطبان قدیمیشان را هم از دست میدهند.
شایان : بله این مؤثر است؛ چون کسب درآمدمان از این طریق نیست و میتوانیم استقلالمان را بهتر حفظ کنیم.
میلاد : چون میتوانیم بعضی چیزها را غیررسمی در نظر بگیریم و به فکر سود و منفعتش نباشیم.
شایان: بههمینخاطر است که دال برای همه ما انعکاس عشقمان به موسیقی است؛ بههمیندلیل است که به قراردادهای وسوسهانگیز تهیهکنندگان و فروختن خودمان و بازی بازار تن ندادیم. اختیارمان را به دست دیگران ندادیم. دغدغه اول ما موسیقی است و با تفکر تهیهکننده که دغدغه اولش فروختن و پولدرآوردن است، جور درنمیآید. البته نقش مفید و مؤثر تهیهکنندگان در معرفی و حمایت از گروههای موسیقی را به چالش نمیکشیم. این موضوع که آلبوم دوم و سوم بعضی از گروهها رفتهرفته ضعیفتر میشود، یکی از دلایلش این است که تهیهکننده فشار میآورد که سر یک موعد مقرر که زمان انتشار است، کار تحویل داده شود.
آرمانگرایی که در دال وجود دارد، در شکل بیرونیآن هم خودش را نشان میدهد. مثلا در شکل پخششدن کار که بهاصطلاح شانهتخممرغی نشد. برای کنسرت تالار وحدت برنامهتان چیست؟ چطور میخواهید هم هویت مستقل خودتان را حفظ کنید و هم نوآوری به خرج دهید؟
یزدان: قبلا در قالب فستیوال کنسرت اجرا کرده بودیم؛ اما همیشه متفقالقول فکر میکردیم که کنسرت باید تا جایی که امکانش وجود دارد، اتفاقاتی را در بر داشته باشد که مخاطبی که برایش هزینه کرده و وقت گذاشته، صرفا نیاید و موسیقی ما را بشنود؛ چون میتوانست آلبوممان را از سر کوچه تهیه کند و چندین بار بشنود. تصمیم داشتیم که در حد بضاعتمان شبی را رقم بزنیم که خاطره شود. پس به سمت و سویی رفتیم که به موازات موسیقی اتفاقات جذابی را رقم بزنیم. خوشاقبال هم بودیم که با بچههایی کار میکنیم که همفکرمان بودند و بدون اینکه خیلی کلنجار برویم، برداشتی از موسیقی داشتند که برایمان خوشایند بود.
در جشنواره حضور خواهید داشت؟
شایان: از اول هم قرار نبود در جشنواره باشیم؛ چون چند نفر از بچهها مسافرت هستند و نمیتوانند حضور داشته باشند.
پس دلیل شخصی است و اگر اینطور نبود دوست داشتید حضور داشته باشید.
یزدان : بهغیر از این نمیتوانستیم فکر کنیم، وقتی که احتمالش هم وجود ندارد.
کمی درباره کلام و شعر توضیح دهید که چطور این هماهنگی را به وجود آوردید و وجاهتی به شعر دادید که بتوان اثر موسیقایی را روی آن پیاده کرد؟ این جوششی بود یا کوششی؟
غزل : پاسخ را به دو قسمت تقسیم میکنم. بخش اول اینکه پیش از این غزلسرا بودم. با توجه به حیطه مطالعاتی و گنجینهای که در زمانی که دانشجوی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بودم، از ادبیات در ذهن داشتم، شعر موزون برایم جذابتر بود. دال بهانهای شد که وارد حیطه ترانهسرایی شوم. البته قبل از این هم تجربیاتی داشتم؛ اما به این شکل منسجم در دال اتفاق افتاد. با توجه به سابقه و علاقهای که داشتم، سعی کردم روی ملودیهای دال کلامی بگذارم که بیشتر شبیه به تصنیف باشد تا ترانه. از این جهت که لحن و بیانش همان لحن ادبی باشد که در غزل یا شعر نو میبینیم، نه آنچه در ترانههای عامیانه میبینیم که البته آن هم در نوع خودش جذاب است. البته استثنائی مثل گنجشکک اشیمشی هم وجود داشت؛ اما در مجموع دلم میخواست آن زبان ادبی و بیان شاعرانه روی این ملودیها جا بگیرد؛ بههمینخاطر شباهتی به تصنیف پیدا کرده که سالهاست دیگر روتین نیست.
پس میشود گفت چتری که زیر آن ایستادهاید، رفاقت است. این میتواند خطرناک باشد، نه؟!
شایان : برداشتتان درست است. دوستی و کار دو مقوله دور از هم است؛ اما اگر بخواهید حس مثبت دوستی را در کار وارد کنید خوب است؛ اما جدیت و اختلافنظری که در کار وجود دارد، اگر مدیریتی نداشته باشیم، میتواند دوستی را تحتالشعاع قرار دهد.
شما اول دوست بودید؟
شایان: بله
چطور با هم دوست شدید؟
شایان: سال ٨٩ گروهی تشکیل داده بودم. دنبال نوازنده کوبهای میگشتم و میلاد را پیدا کردم؛ یعنی دوستی بهواسطه موسیقی شکل گرفت ولی ادامه پیداکردن دوستی دیگر ارتباطی به موسیقی نداشت؛ چون صدها نوازنده در اطرافمان میآیند و میروند؛ اما ممکن است هیچکدام اینطوری ماندگار نشوند. الان برایمان مهم است که دوستی و کار را از هم تفکیک کنیم؛ یعنی اگر در استودیو حرفی به همدیگر میزنیم، این را درک میکنیم که این به خاطر خصومت نیست و اصلا شخصی نیست. وقتی از استودیو بیرون میآییم، دوستی به همان شکل قبلی ادامه دارد.
یزدان : ظاهرا این کار ساده است، ولی واقعا سختتر از چیزی است که به نظر میرسد.
ارسال نظر