آقای «لی» شگفت انگیز
شاید اگر «لئون بی. گینزبرگ»، معلم خوش فکر یکی از مدارس مناطق فقیرنشین نیویورک نبود، هنر سرگرمی سازی در جهان قوت امروزش را نداشت. «گینزبرگ» به شاگرد باهوش و رومانیایی تبارش «استن لی» یاد داد که برای بهتر رساندن یک منظور یا مفهوم به دیگران، می توان آن را در قالبی سرگرم کننده و مفرح عرضه کرد.
«لی» هم که شاگرد خلف و خوبی بود، این درس کلیدی را در تمامی مراحل زندگی، آویزه گوشش کرد و آن را به شیوه ای به کار بست که طی چند دهه اخیر و به خصوص در قرن حاضر، چندصد میلیون نفر در سراسر جهان با محصولات کمپانی «مارول» سرگرم شدند و میلیاردها دلار پول در این صنعت جا به جا شد.
استن و خانواده
اگر بخواهیم ازدر کلیشه وارد ماجرا شویم، باید بگوییم «وی در خانواده ای نسبتا فقیر اما خوش ذوق و فرهنگی چشم به جهان گشود.» خانواده «لی» اصالتا اهل رومانی بودند و ساکن نیویورک. آن ها با مشقت فراوان و به قصد تجربه یک زندگی آسوده، از رومانی به آمریکا مهاجرت کردند که خودش در دوران رکود بزرگ اقتصادی به سر می رد و زرتش قمصور بود.
این دوران سخت روی عملکرد این خانواده بدشانس تاثیری نگذاشت و آن ها با تربیت درست فرزندشان این تهدید بالقوه را به فرصتی بالفعل تبدیل کردند. فی الواقع فقر و شرایط سخت در این خانواده به عاملی برای به وجود آمدن یک فضای عبوس تبدیل نشد. مادر او از هر فرصتی برای پرورش خلاقیت در فرزندش استفاده می کرد و به جای توسری زدن و گفتن جملاتی مثل «به جای این خون خونک بازیا بشین چهار کلمه درس بخون»، تخیلات او را ستایش می کرد. پدرش هم اخلاق حرفه ای او را به او یاد می داد.
برای اثبات درستی این شوه تربیتی همین بس که نه سال بعد از تولد فرزند ارشد، آن ها صاحب پسر دیگری شدند که او هم به نویسنده مشهوری تبدیل شد. جدا از نقش مهم پدر و مادر، سینمایی که به فاصله سه بلوک از خانه آن ها قرار داشت هم باعث شد یک وجب روغن به استعداد بابای اسپایدرمن اضافه شود. مضاف بر این که او دوچرخه ای داشت که با آن متر به متر خیابان های محله شان را گز می کرد و در ذهنش به قصه سرایی می پرداخت.
استن و شروع توفانی
اولین نقطه عطف زندگی استاد در پانزده سالگی رقم خورد. در آن سال، استن ترجیح داد به جای نشستن سر گذر و متلک پرانی به مردم مثل سایر نوجوانان محلات درب و داغان نیویورک تصمیم گرفت در مسابقه «بزرگ ترین اخبار هفته» که توسط یکی از مشهورترین روزنامه های نیویورک به اسم «هرالد تریبون» بررگزار می شد، شرکت کند. نتیجه کار استن نوجوان در این مسابقه به گونه ای بود که سردبیر این روزنامه شخصا به او نامه نوشت و تشویقش کرد که نویسندگی را به صورت حرفه ای دنبال کند.
او که یاد گرفته بود کار عار نیست، در همین دوران برای مردم در روزنامه های کثیرالانتشار آگهی های تسلیت می نوشت و نگارش آگهی های تبلیغاتی یک بیمارستان را هم برعهده داشت. او بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان، مهم ترین تصمیم زندگی اش را گرفت و به استخدام شرکت «تایملی» درآمد.
شرکت انتشاراتی «تایملی» که متعلق به یکی از خویشاوندان لی به نام «مارتین گودمن» بود، کیم بعد به شرکت مشهور «مارول کامیکس» تبدیل شد! او کارش در این انتشاراتی کوچک را با کارهای دفتری شروع کرد. بخش کتاب های مصور (کمیک بوک) این انتشارات، بسیار کوچک بود و تنها دو کارمند داشت اما با توسعه شرکت و افزایش کارها، «استن» خیلی زود استعدادش را در نویسندگی نشان داد و داستانی دو صفحه ای با نام «انتقام خائن» تحویل شرکت داد.
استن و تسخیر هالیوود
لی در طول شش دهه، عملا به مهم ترین شخص مارول تبدیل شد. او در این شرک علاوه بر نویسندگی، مشاغل مهم دیگری مانند نویسنده ارشد، کارگردان هنری، سردبیر ارشد، ناشر و ریاست هیئت مدیره این کمپانی را هم برعهده گرفت و حالا هم علاوه بر ریاست هیئت مدیره، تهیه کننده اجرایی آثار سینمایی این شرکت است.
مارول تحت مدیریت نویسندگان و مدیران بسیار خلاقی نظیر لی، اکسل آلونسو و دن باکلی طی چند دهه از یک انتشاراتی کوچک به بزرگ ترین تولیدکننده آثار فانتزی و ابرقهرمانی در دنیا تبدیل شد، در این حیطه چنان شهرتی به هم زد که شرکت دیزنی با مجاب کرد با پرداخت ۴.۵ میلیارد دلار آن را خریداری کند. مارول یا همان «تایملی» سابق در آغاز فقط بخشی از فعالیت هایش مربوط به داستان های مصور بود، آن هم تنها با دو کارمند! اما خیلی زود به شرکتی عریض و طویل با صدها نویسنده و تصویرگر تبدیل شد.
امروز بخش اعظمی از گردش مالی هالیوود مدیون شخصیت ها و جهان خلق شده توسط مارول است. اهمیت مارول وقتی مشخص می شود که بدانید این کمپانی تنها از سال 2007 و با ساخت فیلم «مرد آهنی» راسا وارد عرصه فیلمسازی شد (فیلم هایی که کمپانی های دیگر از روی شخصیت های مارولی ساخته بودند به کنار) و در طول نه سال کاری، مجموعه فیلم هایش با فروش جهانی نزدیک به 11 میلیارد دلار به پرفروش ترین فیلم های تاریخ سینما تبدیل شد!
شخصیت هایی که توسط «لی» آفریده شدند
استن و مخلوقاتش
جدا از نقش «لی» در توسعه مارول و نبوغش در خلق دنیای ابرقهرمانی این کمپانی، تعدادی از مشهورترین ابرقهرمان های تاریخ کتاب های مصور مشخصا مخلوق او هستند. با این توضیح که درآمدها فقط مربوط به فیلم های اختصاصی این شخصیت هاست و فروش ناشی از فیلم هایی که این کاراکترها در آن ها در کنار سایر شخصیت های مارول نقش آفرینی کرده اند، لحاظ نشده است.
اسپایدرمن
او نزد رییس وقت مارول یعنی مارتین گودمن رفت تا موضوع را با وی در میان بگذارد اما رییس به او گفت: «اولا، تو نمی توانی اسم یک قهرمان کمیک استریپی را اسپایدرمن بگذاری؛ چرا که مردم از عنکبوت نفرت دارند. ثانیا قهرمان نمی تواند یک نوجوان کم سن و سال باشد نوجوانان فقط باید دستیار باشند. همین و بس».
بدین ترتیب ایده استن لی با استقبال چندانی از سوی کله گنده های مارول رو به رو نشد اما او امید خود را از دست نداد و در نهایت اسپایدرمن را منتشر و آن را به موفق ترین اثر مارولی تبدیل کرد!
مرد آهنی
هالک
هالک همان دکتر «رابرت بروس بنر» فیزیکدان است که اولین بار وقتی به صورت اتفاقی در معرض اشعه های بمب گامایی اختراع خودش قرار گرفت، به هالک تبدیل شد. لی می گوید از داستان های «دکتر جیکل و مستر هاید» و «هیولای فرانکنشتاین» برای خلق هالک الهام گرفته است.
مردان ایکس
سال خلق: 1963
مردان ایکس هم محصول مشترک تیم موفق «لی- کربی» بود. در دنیای خیالی مردان ایکس، گروهی از انسان ها در نتیجه جهش ژنتیکی (که در دوران جنینی اتفاق می افتد) از توانایی های ویژه ای برخوردار شده اند که معمولا در دوره نوجوانی آشکار می شود. این افراد عموما جهش یافته نامیده می شوند. بسیاری از آن ها توانایی های خود را از سایر انسان ها مخفی می کنند. بعضی به انسان ها کمک می کنند و گروهی دیگر معتقدند که برتر از سایرین هستند، به سوءاستفاده از قدرت می پردازند.
چهار شگفت انگیز، چهار دوست قدیمی و اعضای یک خانواده بودند که پس از قرار گرفتن در معرض پرتوهای آسمانی طی ماموریت فضایی، قدرت های مافوق طبیعی کسب کردند.
ارسال نظر