اقبال بلند محمدحسین شهریار
شهریار هم، چون بعضی چهره های دیگری که به قاقله شبه روشنفکری لائیک و جریان های چپ چینی و روسی نپیوسته بودند، با نوعی بغض و بایکوت اعلام نشده و غیر رسمی مواجه بود.
زنده یاد «محمدحسین بهجت تبریزی» معروف به «شهریار» یکی از ماندگارترین نام های شعر معاصر فارسی است که در میان شاعران ترک زبان هم شهرتی بسزا دارد. بخشی از شهرت شهریار به نوع زیست و زندگی شاعرانه او مربوط است؛ دانشجوی سال آخر پزشکی که به دنبال عشقی نافرجام تحصیلاتش را رها می کند و به عوالم شاعری پناه می برد.
بخش دیگری از شهرتش هم محصول همراهی و همنشینی او با بزرگان موسیقی ایران است. از قمرالملوک وزیری تا ابوالحسن صبا و دیگران. البته ارتباط او با مقامات اداری زمانش از ملی تا محلی هم در این ماجرا بی تاثیر نبوده و نیست؛ چنان که همراهی اش با انقلاب اسلامی، در کنار این ها، نباید از همدلی او با جریان جدید و نوپای شعرنو و مخصوصا نیمای نامدار و دیگر شاعران پیرو او غافل بود.
تاثیرپذیری نسبی شهریار از زبان شعری نیما و حتی تلاش او برای خلق نمونه های در قالب های نوآیین نیمایی هم دلیل دیگری بر ماندگاری نام اوست. تلاشی که هر چند سرانجام قابل توجهی نیافت، اما در همان نمونه های کم شمار به آفرینش آثاری صمیمی مانند «نامه ای به اینشتین» و «ای وای ماردم» موفق شد؛ آهسته باز/ از بغل پله ها گذشت/ در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود...
بگذریم از این که محروم مهدی سهیلی در جایی نوشته بود که بیش از دویست ایراد و اشکال فنی و زبانی از این شعر گرفته است! اما عامه شعردوستان تا سال ها به ترنم آن ها دلبسته بودند و هنوز هم کم نیستند کسانی که در حال و هوای عاطفی این شعرها نفس می کشند.
بخش قابل توجهی از شهرت و ماندگاری شهریار در میان ایرانیان شیفته اهل بیت البته حاصل شعر معروف «علی ای همای رحمت» اوست که زمزمه خاص و عام شده است و کمتر ایرانی را می توان یافت که مطلع یا چند بیتی از آن را نشنیده یا به خاطر نداشته باشد. عشق مردم مسلمان به مولای متقیان و زبان و محتوای این شعر در پیوندی یگانه، باعث شده است که این اثر، نه تنها در دیوان شهریار که در تمام عرصه های ادب دینی و شعر آینی هم، جایگاه ویژه بیابد.
با آن که شهریار، شعرهای دینی و سروده های مذهبی دیگری هم دارد که گاهی بهتر و برتر ازا ین شعر ارزیابی می شوند، اما تنها شعر «علی ای همای رحمت» است که مقبول طبع عارف و عالی قرار گرفته است و حتی شبهات اصالت خود را هم پس می زند! شعر «شب و علی» شهریار، چیزی از «علی ای همای رحمت» کم ندارد، اما یک صدم آن هم در میان اهل شعر شهرت و مقبولیت نیافته است. نویسنده این مختصر، معتقد است اگر بخواهیم شعری از اشعار معاصران را به لحاظ ارتباط با مخاطبان و گسترش در اذهان طبقه شعرخوان ایران و مردم عادی و عامی این سرزمین انتخاب کنیم، بی شک هیچ شعری جز «علی ای همای رحمت» انتخاب نخواهدشد!
از دیگر عوامل شهرت و ماندگاری شهریار، یکی هم منظومه قدرتمند «حیدربابایه سلام» است که به نظر نگارنده، شاهکار شعر ترکی معاصر و بهترین نمونه در میان آثار فولکلوریک ایرانی است که توسط ده ها و بل صدها شاعر و مترجم تقلید و ترجمه شده است و هنوز هیچ کدام از نظیره ها و ترجمه ها نتوانسته اند در تکرار این شعر و القای احساسات و عواطف درونی آن توفیق چندانی کسب کنند. ارزش ادبی این شعر و لذت ناشی از فهم بی واسطه آن در حدی است که اگر کسی رنج آموختن زبان ترکی را فقط به نیت خواندن این منظومه بر خورد هموار کند، پشیمان نخواهدشد.
چند سال پیش دوستی اصفهانی که مهندس راه است، چنین کرد و سپس بی هیچ ادعای شاعری، ترجمه منظورم از آن به دست داد. من نیز سهمی کوچک در آن داشتم که چند و چونش در یادداشتی در مقدمه کتاب آمده است (دفتر نشر فرهنگ اسلامی/ حیدربابا/ ترجمه و بازسرایی مهندس حسن شادبه).
دلیل بعدی شهرت، محبوبیت و ماندگاری شهریار در ذهن و زبان مردم را باید در کثرت سروده های فارسی و سکونت درازمدمت او در تهران جست و جو کرد وگرنه شاعران استانی توانمندی در جای جای ایران بوده و هستند که بیشترشان از نظر قوت طبع، سلامت زبان، تنوع مضامین و انبوهی آثار، اگر بهتر و بالاتر از شهریار نباشند، لااقل همسنگ و سایه اویند، اما به دلایل گوناگون، از جمله توطن در زادبوم و بی ارتباطی با نشریات، مجالس و محالف شعری پایتخت، از موقعیتی چون موقعیت او بی بهره ماندند و اسم و آثارشان شهرت شهریار و آثارش را نیافت.
از این گروه می توان به نام های بلندی چون محمد قهرمان، ذبیح الله صاحبکار، احمد کمال پور، قاسم سروی ها و غفورزاده شفق در خراسان و صابر و مفتون و غمام و صفاءالحق و علی محمد آزاد در همدان و غیرت و یوسفی و بهزاد در کرمانشاه و مختومقلی در ترکمن صحرا و ده ها نام هم سنگ و هم نسل و هم تراز دیگر در شیراز و اصفهان و کاشان و یزد و کرمان و دیگر شهرهای ایران اشاره کرد که کنج انزوا و دوری از پایتخت، اسم و آثارشان را در محدوده شهر و دیارشان محبوس کرد و چنان که شایسته نام بلنداشن است، در سطح ملی طرح و معرفی و شناخته نشدند.
این جاست که باید به اقبال بلند شهریار و همت همزبانانش هم به عنوان عواملی دیگر در کنار دلایل پیشین اشاره کرد، همچنان که زادروزش به عنوان روز شعر در تقویم رسمی کشور موافقان و مخالفان بسیار داشته و دارد.
در دهه های چهل و پنجاه، شهریار هم، چون بعضی چهره های دیگری که به قافله شبه روشنفکری لاییک و جریان های چپ چینی و روسی نپیوسته بودند، با نوعی بغض و بایکوت اعلام نشده و غیررسمی مواجه بود و حتی در محافل خصوصی تر، سمپات های جوان این جماعت، از او به عنوان آخرین جایگاه و پایگاه غرل سنتی شریعتمدار نام می بردند که مرگش پایان شعر کهنه و کلاسیک فارسی است!
شگفتا که شهریار- با همه ناخوشی ها- بیش از بسیاری از آنان عمر کرد و با وقوع انقلاب اسلامی به دلیل همراهی و همزبانی اش با مردم، نامی دوباره یافت. این البته به معنانی قوت همه شعرهای شهریار نیست و در انبوه آثار او هم- مثل هر شاعر پرکار دیگری- نمونه های خوب و بد و متوسط فراوان می توان یافت.
صاحب این قلم در اوایل دهه شصت، فهرست گزیده شعرهای شهریار را فراهم آورد تا شاید بتواند مجموعه پیراسته تری از آثار آن عزیز را در اختیار علاقه مندانش بگذارد. دریغا که آن فهرست بر اثر جا به جایی متعدد در داخل و خارج از کشور- مثل خیلی چیزهای دیگر- گم شد و فرصت ها هم چون ابرهای در مسیر باد، سرآمدند.
در انتها مایلم یاد کنم از شاعر ترک زبان دیگری که اتفاقا مرحوم شهریار هم شعرهایش را دوست می داشت و بزرگش می شمرد؛ شاعری که در میان ترک زبانان غیرآذری دیگر مناطق ایران شهرتی بیش از شهریار دارد و نگارنده از چهل و چند سال پیش، کتاب های رنگارنگش را در خانه های بسیاری از مردم روستایی دیده و شعرهای طنزآمیزش را از زبان عمو و دیگر بزرگان فامیل شنیده است. این شاعر محبوب مردمی که تاکنون نزدیک به بیست جلد از آثارش در شمارگانی قابل توجه چاپ و منتشر شده، استاد میرزاحسین کریمی مراغه ای است که در زادگاهش کتابفروشی دارد و شیرین زبانی هایش قلب های بسیاری را تسخیر کرده است.
نظر کاربران
شاعر بزرگ و دوستداشتنی بود از مطلبتون ممنونم