سریال دودمان، بهترین یا بدترین سریال دنیا؟!
درباره سریال دودمان؛ سریالی که از نظر بیننده ها یا بدترین سریالی است که تا امروز تماشا کرده اند، یا با اختلاف بهترین سریالی که تا حالا ساخته شده است.
روایت شکوهمند از یک داستان معمولی
رامبد خانلری: نوبت به نوشتن از سریالی رسید که بیشتر از تمام سریال هایی که تا امروز تماشا کرده ام دوستش دارم و سکه اش با سکه سلیقه من رخ است. اگر اهل تماشای «24» و «فرار از زندان» و «بنشی» و سریال هایی از این دست هستید به سراغ تماشای «دودمان» نروید چون نسبت به سریال هایی که نام بردم ضرباهنگ پایین تری دارد.
بعد از اکران «ابد و یک روز» خیلی از منتقدین و یادداشت نویس ها این فیلم را شبیه به سریال «بی شرمی» دانستند. اما من فکر می کنم که دودمان شباهت زیادی به باد و یک روز دارد و ابد و یک روز به نوعی دودمان ایرانیزه شده است. البته این حرف من به معنای نسخه برداری سعید روستایی از روی این سریال نیست چون از نظر زمانی هم این امکان برای روستایی وجود نداشته است.
دودمان داستان خانوادهای معتبر است در شهری کوچک و ساحلی؛ خانواده ای که صاحب تنها هتل شهر است، دخترشان معروف ترین وکیل شهر و یکی از پسرها کلانتر شهر است اما ماجرا از آن جایی شروع می شود که بزرگ ترین پسر این خانواده بعد از سال ها دوری از شهر قصد بازگشت به خانه را می کند و همه خانواده در مقابل این بازگشت نگران چیزی می شوند که مای مخاطب از آن، یعنی همین راز درون خانواده ای، بی اطلاعیم.
اولین و بزرگ ترین نقطه قوت «بلا دلاین» نسبت به سایر سریال هایی که تا به امروز تماشا کرده ام، ایجاد اهمیت برای معمایی است که خیلی سر حوصله بیان می شود. نکته جالب همین جاست که به نظر می رسد سریال برای ایجاد تعلیق وقت زیادی دارد و برایش مهم نیست که با این تعریف کردن از سر حوصله و صبورانه از زهر علامت سوالی که سعی در ایجاد آن دارد بکاهد.
سریال در خط اکنونی ایستاده و گاهی به آینده سفر می کند و گاهی به گذشته، در سفر به آینده فاصله گذاری ها و نشانه گذاری هایی وجود دارد که مخاطب آن را از خط اکنونی و گذشته تمییز بدهد و حتی در مسیر خط اکنونی بداند که کی و کجا قرار است به آینده ای برسیم که پیش از این با مختصات آن آشنا شده ایم.
در حقیقت به وقت تماشای دودمان ما زمان حال را می شناسیم، از آینده آن خبر داریم، گذشته اش را هم می شناسیم اما نمی دانیم چگونه قرار است این سه با هم مرتبط شوند و چگونه آن گذشته به این خط اکنونی رسیده و به آینده ای که می شناسیم منتهی می شود. آن هم در حالی که متر و مقیاس خط اکنونی روایت که کمترین اتفاق اما بیشترین کنش را در خودش دارد.
دودمان داستان سرراست و ساده ای دارد، داستانی که بارها و بارها مشابه آن را دیده ایم اما این بار استادانه تر از همیشه روایت می شود. بزرگ ترین نقطه قوت این سریال مهندسی اطلاعات است؛ مهندسی اطلاعات بی نقص که آموزش مناسبی برای داستان نویسان است. دیالوگ های این سریال هم سرراست و باورپذیر و دوست داشتنی ه ستند. شعار فصل اول سریال هم مرتبط با خط داستانی است و هم جذاب، می گوید: «ما آدم های بدی نیستیم اما کار بدی کردیم.»
تماشای این سریال را به تمام دوستانم توصیه کردم، دوستانم فصل اول سریال را تماشا کردند، یا این سریال از نظر آن ها بدترین سریالی بود که تا امروز تماشا کرده اند، یا با اختلاف بهترین سریالی بود که تا امروز تماشا کرده اند. یکی از آن هایی که سریال را دوست نداشت حرف جالبی زد: «من تا امروز از همینگوی داستان نخواندم اما به نظرم داستان های همینگوی باید همین شکلی باشند.» واقعیت این است که دودمان هیچ ارتباطی با داستان های همینگوی ندارد.
اگر تا امروز به تماشای سریالی ننشسته اید، اگر صنعت سریال را نسبت به سینما در مرتبه پایین تری می دانید، دودمان بهترین انتخاب برای شماست، چرا که بیشتر از هر سریال دیگری به سینما شبیه است. آن هم به شکل آبرومندی از سینما.
یکی از دوستانی که از تماشای سریال لذت برده بوده، حرف جالبی در مورد این سریال زد: «اگه فرهادی می خواست سریال بسازه، میشد بلا دلاین.» این حرف، حرف بانمکی است اما دودمان هیچ ارتباطی به اصغر فرهادی ندارد.
خواب خوب بهشت
فربد فتحی: «سم شپرد» یکی از نویسندگان فیلمنامه «پاریس تگزاس»، کارگردان و بازیگر امریکایی است که من علاقه زیادی به او دارم. او برای نمایشنامه «کودک مدفون» موفق به دریافت جایزه پولیتزر شد. مجموعه داستانی «خواب خوب بهشت» به انتخاب و ترجمه «امیرمهدی حقیقت» توسط نشر ماهی از او منتشر شده است.
فیلم «آگوست: اوسج کانتی» را به خاطر او تماشا کردم. شپرد در پنج دقیقه ابتدایی فیلم حضور داشت و بعد از آن دیگر در هیچ صحنه ای حاضر نبود. همان روز به خودم گفتم به خاطر پنج دقیقه حضور سم شپرد حاضر سریال تماشا کنم و همین شد که سریال «دودمان» را تماشا کردم. سم شپرد در مجموع سیزده اپیزود فصل اول بیست یا سی دقیقه حضور داشت و همین چند دقیقه حضور او به تماشای این سریال می ارزید. حتی اگر حضور شپرد در این سریال یک دروغ بود، باز تماشای این سریال من را راضی می کرد. در حقیقت از او ممنونم که باعث شد سریال دودمان را تماشا کنم.
به غیر از سم شپرد این سریال چند هنرپیشه درجه یک دیگر هم دارد؛ «سیس اسپیسک» که پیش از این به خاطر بازی در فیلم «دختر معدنچی زغال سنگ» موفق به دریافت جایزه اسکار شده بود، نقش مادر خانواده را بازی می کند و بازی درخشانی از خودش ارائه می کند. به نظرم «بن مندلسون» در نقش «دنی» درخشان ترین بازی سریال است.
مندلسون نقش پسر بد خانواده را- که بدون این که خودش بخواهد مولد شر است و دردسر به دنبال او از در وارد می شود- به یادماندنی ایفا می کند.«کایل چندلر» در نقش «جان» پسر خوب خانواده است که در لحظه اکسترمم خط داستانی بازی نفسگیری از خودش ارائه می کند. سال ها پیش از شبکه سوم سیمای ایران سریالی پخش می شد که اسمش به خاطرم نمانده است، سریالی که در آن گربه ای روزنامه فردا را برای پسر جوانی می آورد و این پسر سعی داشت از اتفاقات بدی که روزنامه فردار خبر وقوع آن ها را منتشر کرده بود، جلوگیری کند. چندلر در آن سریال نقش همین پسر جوان را ایفا می کرد. این را گفتم که اگر از ابتدای سریال مدام از خودتان پرسیدید بازیگر نقش جان را پیش از این کجا دیده اید، جواب سوالتان را داشته باشید و تمام حواستان را به تماشای سریال بدهید.
«گلن کسلر»، «تاد کسلر» و «دانیل ژلمن» تیم سازندگان این سریال هستند که پیش از این در فاصله سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ سریال «تخریب» را از طریق شبکه FX پخش کرده بودند.
«گلن کلوز» به خاطر بازی در آن سریال موفق به دریافت جوایز امی و گلدن گلوب برای بهترین بازیگر زن نقش درام شده بود و همین شد که سریال این تیم سازنده راه به شبکه Netflix برد تا این بار از این شبکه پرمخاطب شاهد تماشای محصول این تیم سازنده باشیم. پاییز سال 2014 به سفارش شبکه Netflix استودیوی فیلمسازی Sony Picture Telvision شروع به ساخت این سریال کرد تا سریال دودمان نخستین تعامل این شبکه تلویزیونی با یک استودیوی بزرگ فیلمسازی باشد.
این پروژه بیشتر از همیشه به یک پروژه سینمایی شبیه است. وقتی در حال تماشای آن هستید، حس می کنید در حال تماشای یک فیلم سینمایی سیزده ساعته هستید، یعنی حس دیدن سریال به شما دست نمی دهد.
سرانجام خون، خون را می کشد!
سحر سرمست: وقتی صحبت از شبکه پرمخاطب نتفلیکس می شود، بی شک همه ما با اعتمادی مخصوص به تماشای سریال پخش شده از آن می نشینیم. نتفلیکسی ها که از سال 1998 کار خود را با ارسال پستی نسخه های دی وی دی شروع کردند و در سال 2007 رسما سرویس رسانه سیال را ارائه دادند، به تدریج جای خود را نه تنها بین تماشاگران امریکایی باز کردند که تا امروز در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران کرابران و طرفدارانی پیدا کرده اند.
سریال «دودمان» یکی از همین سریال هاست که در سال ۲۰۱۴ توسط بانیان همین شبکه محبوب کلید خورد. درواقع مسئولان شبکه نتفلیکس به دنبال ساخت یک سریال چندلایه خانوادگی بودند و برای همین سراغ تاد کسلر، گلن کسلر و دانیل ژلمن رفتند که پیش تر در شبکه اف ایکس داستان سریال موفق Damage را نوشته بودند.
البته آن ها بارها تجربه همکاری در این نوع خاص یعنی داستان خانوادگی را داشته اند، تا جایی که ژلمن می گوید: «پروژه برایمان بسیار روشن بود. ما در این سال ها خیلی درباره خانواده و ساز و کارهایش حرف زده ایم و با بالا رفتن سنمان طبعا این حرف ها بیشتر هم شده است.» این گروه سه نفره در ابتدا اساس کار خود را بر نوشتن یک درام خانوادگی گذاشتند و بعد به دنبال پیداکردن خط داستانی مناسب برای آن افتادند.
سه نویسنده سریال طرح داستان را ابتدا جوری نوشتند که هر کسی با دیدن آن به یاد کلیشه های معمول درام های خانوادگی می افتد؛ خانواده ای که به مناسبت 45 سالگی هتلشان در کنار ساحل دور هم جمع شده اند تا جشن کوچکی برپا کنند.
همه چیز خاصیت رقت انگیز یک دارم کلیشه ای را دارد: از والیبال بازی کردن تا غذا درست کردن و خنده های زورکی اعضای خانواده. اما این تنها ظاهر امر است و در پی حضور دنی، پسر بزرگ و ناخلف خانواده متوجه می شویم قصه چیزی فراتر از مناسبات کلیشه ای و حال به هم زدن خانواده ها در انواع فیلم ها و سریال هاست و کسلرها و ژلمن به واقع کار خود را بلدند.
از تیم نویسندگان کاربلد سریال که در جایی آن ها را «سه تفنگدار» نیز نامیده اند که بگذریم، برگ برنده دیگر سریال استفاده از بازیگرانی بجا در کستینگ آن، مانند کایل چندلر در نقش پسر دوم خانواده است. البته تجربه ثابت کرده که در اکثر موارد هر کجا اساس داستان قرص و محکم است، بازیگران در نقش های خود می درخشند. درواقع این قصه سریال است که کشش لازم برای مانور بازیگران و به دنبالش درخششان را فراهم می کند.
در پایان باید دید Bloodline یا همان دودمان که بنیادش از جایی فراتر از خانواده آب می خورد، چطور کشمکشی به راه می اندازد، چرا که این بحث جنگ بر سر خون و کینه ای درون سازمانی به جایی در ابتدای تاریخ باز می گردد. به روزی که قابیل، هابیل را کشت!
مختصر و مفید درباره سریال «دودمان»
مستانه تابش
• تاد اِی. کسلر، گلن کسلر و دانیل ژلمن سه نویسنده اصلی سریال «دودمان» پیش از نوشتن این داستان، تجربه موفق نگارش سریال Damage را در کارنامه کاری شان داشتند. موفقیت این سریال مدیران شرکت نت فلیکس را- که دنبال یک درام خانوادگی چندلایه بودند- قانع کرد که با این گروه سه نفره در سریال دودمان کار کنند.
• سم شپرد و سیسی اسپیسک، دو سوپراستار موفق و محبوب امریکایی در این سریال در نقش یک زوج هتلدار مقابل هم قرار گرفتند تا با عنوان برگ برنده شرکت نت فلیکس مخاطب زیادی را برای سریال جذب کنند. جالب این که نویسندگان به حضور این دو نفر در همین دو نقش فکر کرده و فیلمنامه را بر همین اساس نوشته بودند.
• سیسی اسپیسک از بازیگرانی بود که خیلی زود با حضور در این سریال موافقت کرد چون از طرفداران پر و پا قرص سریال Damage بود و کار کسلر و ژلمن را می پسندید.
• کایل چندلر که بازی خیره کننده ای در دودمان دارد، پیش از این در سریال نورهای جمعه شب هم بازی کرده و در فیلم «گرگ وال استریت» همبازی لئوناردو دی کاپریو و در آرگو، رییس بن افلک بوده است.
• بن مندلسون تنها بازیگری بود که تهیه کنندگان برای ایفای نقش دی ری برن با او صحبت کردند. ذهن روشن و مهارت بالای بازیگری بن، آن ها را در همان جلسه اول قانع کرد که او تنها کسی است که می تواند از پس ایفای نقش دنی بربیاید. بعدها گلن کسلر از حمایت شرکت نت فلیکس برای انتخاب بن به عنوان بازیگر اصلی در این سریال تقدیر کرد.
• بازی بن مندلسون در دودمان به عنوان پسر بزرگ خانواده ری برن نه فقط توجه بینندگان را جلب کرد بلکه او در سال ۲۰۱۶ برای کسب جایزه پرایم تایم امی به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل نامزد شد. البته در سال ۲۰۱۵ هم کایل چندلر در رشته بهترین بازیگر مرد درام برای کسب جایزه امی نامزد شده بود.
• نویسندگان سریال دودمان از ابتدای نوشتن داستان، بیشتر یک درام خانوادگی را مد نظر داشتند تا یک سریال ایپزودیک تلویزیونی. به همین خاطر از ایده مدیران نت فلیکس برای انتشار همه اپیزودهای فصل اول سریال در یک شب استقبال کردند.
نظر کاربران
سریال بی نظیری بود.به شدت توصیه میکنم ببینید