هر آنچه که از سریال «Westworld» باید بدانید
قسمت پایانی فصل اول سریال پر طرفدار «دنیای غرب» (Westworld) ساعت ۵:۳۰ دقیقه بامداد دوشنبه، ۱۵ آذرماه از شبکه HBO و سایت HBOnow پخش میشود و به انتظارات پایان میدهد. با ما و این مقاله ویژه همراه شوید تا قبل از آغاز قسمت پایانی، همه آنچیزی که لازم است درمورد سریال بدانید را با هم مرور کنیم و به برخی شبهههای سریال پاسخ دهیم.
«دنیای غرب» یا وستورلد (Westworld) سریالی است که توصیفش در کلمات نمیگنجد؛ وستورلد یعنی تجربهی رویایی بهوقوع پیوسته، وستورلد یعنی یک بازی ویدیویی که این بار رنگ و بویی انسانی گرفته و «تازهواردانش» را در دل خود رها میکند. وستورلد سریالی است که تاکنون توانسته تنها با ۹ قسمت (آن هم ۹ قسمت طوفانی!) خیلی خوب در دل کاربران جا باز کند و بهراحتی با دل و درون آنها بازی کند. وستورلد سریالی است که گرچه در نگاه اول ساده و تکسطحی به نظر میرسد، اما پس از ورود به دنیای وسیع و پر جزییات آن، تازه میفهمید که با چه سریالی (شما بخوانید پدیده) روبهرو هستید. وستورلد بهراحتی هرچهتمامتر، جزو هیجانانگیزترین سریالهای چندین و چند سال اخیر است.
تا به این لحظه ۹ قسمت جنجالی و هیجانی از این سریال بر روی آنتن رفته است و همانطور که قطعا میدانید، این سریال در هر اپیزود به برخی سوالات پاسخ داده و پس از آن، سوالهای بزرگتری را ایجاد کرده است. البته بگذارید همین آغاز کار و بهعلت مقایسه اشتباه برخی از کاربران، نکته مهمی را برای خودمان روشن کنیم: Westworld بههیچوجه Game of Thrones نیست و قرار هم نیست باشد! درست است که شبکه HBO هر دوی این سریالها را ساخته است، اما مقایسه کُلیَت این دو سریال مثل مقایسه شرق و غرب است؛ چراکه این دو سریال دو جهت کاملا متفاوت را پیش گرفتهاند و در نتیجه، مقایسه آنها بههیچوجه کار درستی بهشمار نمیرود. بگذارید موضوعی که میخواهم بگویم را با جمله مشهور چارلی چاپلین بیشتر باز کنم؛ چارلی چاپلین فقید در یکی از مشهورترین سخنانش گفته است:
دنیا آنقدر بزرگ است که لازم نیست در آن، جای کسی را بگیرید؛ فقط کافی است که جای خود را پیدا کنید!
وستورلد هم دقیقا چنین قصدی دارد. این سریال نیامده که جای «بازی تاج و تخت» را بگیرد، بلکه آمده که بتواند در حد آن - یا شاید حتی بیشتر - قدعلم کند.
وستورلد در این مدتی که پخش شده، نشان داده که ترکیبی است جنونآمیز، خونین، احساسی، هیجانی و تا حد زیادی غیرقابل پیشبینی. این سریال بهراحتی چشمان شما را فریب میدهد و سوالات بزرگ و «بهظاهر» بیجوابی را در ذهن شما میکارد و پس از گذر مدتی، در اکثر مواقع، با پاسخی که به آن میدهد، بیننده را ضربهفنی میکند!
بدیهی است که چون در این مقاله میخواهیم به عمق سریال Westworld نفوذ کنیم و بسیاری از رازهای آن را موشکافی کنیم، هرآنچه که در ادامه میخوانید، شامل افشای کامل برای این سریال خواهد بود:.
قبل از ورود به تئوریهای Westworld، لازم است مجددا قالب کلی سریال را برای خودمان مرور کنیم تا موضوع را بهتر درک کنیم
«Westworld چیست و دقیقا کجاست؟!»
- دِلوس (Delos): دلوس در واقع کمپانیِ مالک پارک وستورلد است.
- سوییتواتر (Sweetwater): سوییتواتر مرکز پارک وستورلد محسوب میشود.
- میزبان (Host): اصطلاح مورد استفاده برای روباتهای ساکن وستورلد.
- مهمان (Guest) / تازهوارد (Newcomer): دو اصطلاح مورد استفاده برای انسانهایی که از پارک وستورلد بازدید میکنند.
- خطهای داستانی (Storylines): خطهای داستانی، روایتهای بههمپیوستهای هستند که در سراسر دنیای وستورلد جریان دارند و هر کدام از میزبانها خط داستانی مخصوص خود را دارند. مهمانها میتوانند وقت خود را به کشف خطهای داستانی میزبانهای وستورلد اختصاص دهند و در این راه با چالشهای هیجانانگیزی روبهرو شوند.
- حلقههای داستانی و اسکریپتهای نوشته شده: زمینه داستانی میزبانهای پارک، در حقیقت توسط نویسندههای ماهر نوشته شدهاند و روند سریال بهگونهای است که داستان میزبانها در مدتزمانهای تعیینشده، تکرار میشود و اصطلاحا داستان آنها همچون یک حلقه، همیشه در چرخش است.
- کُدهای مرکزی (Core Codes): این کدها بهگونهای میزبانها را برنامهریزی میکنند که حتی به یک مگس هم آسیب نرسانند، چه برسد به آدمها!
یکی از ویژگیهای جذاب دکتر فورد این است که چون میداند همیشه چند قدم از همه جلوتر است، خونسرد است و لبخندی موزیانه بر لب دارد!
- مگس (Fly): چیزی که میزبانها نمیتوانند به آن آسیب بزنند؛ در حقیقت مگس موجود در سریال وستورلد - که گاهی اوقات بر روی چشم میزبانها نیز مینشیند - برای این است که ما بهعنوان بیننده بفهمیم که میزبانها در شرایط عادی نمیتوانند به هیچ موجود زندهای (حتی یک مگس) آسیب بزنند.
- رویاها (Dreams): میزبانها طوری طراحی شدهاند که فکر کنند لحظاتی که به پشت صحنه پارک فرستاده میشوند تا روی آنها تعمیرات انجام شود، در حال دیدن رویا هستند. این موضوع باعث میشود که آنها خیلی به این موضوعِ مهم، اهمیت ندهند.
- پاکسازی (Wipe): عملی است که کارمندان پارک قبل از Restore کردن میزبانان یا برنامهریزی مجدد آنها، بر رویشان انجام میدهند.
- خاطرات (Memories): حتی با وجود پاکسازی کامل ذهن میزبانها، هنوز هم خاطرات گذشته در ذهن آنها باقی میماند که تقریبا بهعنوان ضمیر ناخودآگاه آنها محسوب میشود.
- خیالپردازی (Reveries): خالقان پارک به میزبانها توانایی تخیل دادهاند تا حرکات آنها واقعگرایانهتر به نظر برسد و مهمانها حس خوبی داشته باشند.
- جملهی «Deep and Dreamless Slumber»: بههنگام گفتن این جمله، میزبانان (که روبات هستند) خاموش میشوند و از حرکت میایستند.
- اتفاق بزرگ سیسال پیش: در اپیزودهایی ابتدایی وستورلد متوجه میشویم که سی سال قبل اتفاقی بزرگ در پارک افتاده است؛ اما اینکه آن اتفاق چه بوده است و چه نتایجی بهدنبال داشته، هنوز تقریبا چیزی مبهم است. گفتم «تقریبا» مبهم چون پس از تماشای ۹ قسمت، هماکنون میتوانیم با کنار هم قرار دادن برخی اتفاقات و با توجه به اینکه تقریبا مطمئن شدهایم کل سریال در بیش از یک خط زمانی در حال روایت است، آن اتفاق بزرگ را در ذهنمان تصور کنیم.
معرفی شخصیت های موجود در سریال
- فورد (Ford): فورد خالق دنیای وستورلد محسوب میشود که بسیار خونسرد است و حرکاتش بسیار غیرقابلپیشبینی هستند. آنتونی هاپکینز شخصیت او را بازی میکند.
- تفنگدار (Gunslinger): تفنگدار در واقع همان «مرد سیاهپوش» (The Man in Black) است که توسط اد هریس ایفای نقش میشود و یکی از مبهمترین و مرموزترین شخصیتهای سریال محسوب میشود که البته تا این لحظه تقریبا میدانیم کیست. در ادامه مقاله میتوانید از هویت احتمالی او مطلع شوید.
- دلورس (Dolores) : بهگفته فورد، دلورس قدیمیترین میزبان پارک محسوب میشود. او در خط داستانیاش در یک مزرعه با پدرش زندگی میکند، روزانه به شهر میرود و خرید میکند، و عاشق نقاشیکشیدن است و به گفته خودش، سعی میکند همیشه زیباییهای دنیا را ببیند. شخصیت او توسط ایوان ریچل وود بازی میشود.
- تدی (Teddy): تدی (تئودور) یکی از شخصیتهای خوشتیپ سریال است که خط داستانیاش بهطوری تعریف شده که همیشه توسط یک قطار به سوییتواتر آورده میشود و به همین دلیل خیلیها فکر میکنند او نیز مانند دیگر افراد موجود در قطار، یک تازهوارد است؛ اما در همان اپیزود اول معلوم میشود که او حقیقتا کیست (بهتر بگویم، میفهمیم که او «چیست»!). جیمز مارسدن نقش شخصیت تدی را در وستورلد ایفا میکند.
جناب تدی که ظاهرا فقط برای این ساخته شده که در سریال بمیرد! مرد سیاهپوش تلاش زیادی کرد که به واسطه او، وایت را پیدا کند. اما در قسمت نهم، آنجلا با کشتن تدی همه معادلات مرد سیاهپوش را به هم زد.
- هِکتور (Hector): هکتور شخصیت یاغی سریال است که در خط داستانیاش به فسادخانه شهر حمله میکند تا گاو صندوقی که به عقیده خودش چیزی با ارزش در آن است را بدزدد. رودریگو سانتورو وظیفه ایفای نقش او را بر عهده دارد.
- برنارد (Bernard): برنارد جزو سازندگان ارشد میزبانهای وستورلد تلقی میشود که توسط جفری رایت بازی میشود و انسانی (انسان؟!!) بسیار عاقل و با احساس است.
- مِیو (Meave): مِیو، مادامِ فسادخانه سوییتواتر محسوب میشود. ثندی نیوتان شخصیت او را بازی میکند.
- آرنولد (Arnold): قبل از هر چیزی باید بدانید این آرنولد، همان آرنولد شوارتزنگر نیست! آرنولد که طبق اطلاعات سریال، همکار و دوست فورد محسوب میشده، به همراه فورد وستورلد را میسازد اما به دلیل برخی مشکلات، میمیرد و حال همهچیز در دست فورد است. گرچه قبلا نمیدانستیم او واقعا که بوده است، اما اپیزود نهم سریال با یک پیچش غیرقابلپیشبینی، هویت واقعی او و بلایی که سرش آمده را برملا میکند.
- فورد: «بهت که گفتم برنارد، هرگز به ماها (انسانها) اعتماد نکن! ما تنها انسانیم و فقط شماهارو نا امید میکنیم. خداحافظ دوست من»
- لوگان: «هی دوست من، هرچی که اینجا اتفاق میافته، همینجا باقی میمونه! [بیا هرچی اتفاق افتاد رو فراموش کنیم]»
- دلورس : «تو این دنیا، زیبایی هم وجود داره، آرنولد این دنیا رو زیبا ساخت، اما افرادی مثل تو بدی رو توی اینجا گسترش میدن»
- برنارد: «یه چیز دیگه؛ قبلا منو وادار کردی که اینطوری به کس دیگهای صدمه بزنم؟!» فورد در جواب: «نه برنارد، البته که نه»
- دلورس : «آرنولد بهم کمک کن» آرنولد در جواب: «دلورس من نمیتونم بهت کمک کنم. میدونی چرا؟» دلورس در جواب: «چون تو مُردی، چون تو فقط یه خاطرهای... چون من تو رو کشتم!»
- دلورس: «بعضی از مردم خودشون انتخاب میکنن که زشتیهای این دنیا رو ببینن. من انتخاب کردم که زیبایی رو ببینم»
- مردی در سریال خطاب به مرد سیاهپوش : «ببخشید جناب، نمیخواستم مزاحم بشم. فقط میخواستم بگم که من یکی از کسایی که هستم که شما رو خیلی ستایش میکنم» مرد سیاهپوش در جواب: «یه کلمه دیگه بگی گلوت رو میبُرم! افتاد؟!»
- «تا الان آرزو کردی که ای کاش میتونستی [همه چیز رو] فراموش کنی؟»
- فورد: «این لذتهای خشونت آمیز، پایانی خشونت آمیز نیز خواهند داشت.»
- مرد سیاهپوش: «اون خانومه و دخترش رو کشتم تا فقط ببینم چه حسی داره!»
- مرد سیاهپوش: «درحالی که فکر میکردم همه چیز تمومه، [یه دفعه دیدم که] اون زنه از مردن سرباز زد! تو تمام سالهایی که به اینجا میام چیزی دیدم که شبیه اون رو هیچوقت ندیدهبودم... اون زنه زنده بود؛ واقعا زنده بود! حتی اگه شده برای یک لحظه...»
برنارد انسان است یا میزبان؟ او واقعا کیست؟
بههنگام معرفی شخصیت برنارد با شبهه او را «انسان» خطاب کردم و قطعا خودتان میدانید که دلیل این کار چه بود. در ۱۰ دقیقه پایانی قسمت هفتم وستورلد - که جزو هیجانانگیزترین لحظات سریال بود - متوجه شدیم که برنارد یک میزبان است. البته وستورلد، افشاسازی شخصیت برنارد را به اینجا ختم نکرد و در اپیزود نهم ما با حقیقتی بزرگ و مهم - که قبلا چیزهایی درمورد آن شنیده میشد - روبهرو شدیم: فورد پس از، از دست دادن دوستش آرنولد، بهعلت علاقهای که به او داشته، نسخه روباتی او را ساخته است و این نسخه روباتی، همین برنارد خودمان است! این اتفاق بهصورت کامل یک تئوری دیگر را - که در ادامه مفصلتر درمورد آن صحبت میکنیم - تایید میکند: وستورلد در حداقل دو خط داستانی در حال روایت است.
حال تقریبا مطمئن هستیم که وقایع Westworld در بیش از یک خط زمانی روایت میشوند؛ سوال اینجاست که چند خط زمانی؟!
وستورلد در همان اپیزودهای اولیهاش با برخی جریاناتش، این جرقه را در ذهن بعضیها ایجاد کرد که ممکن است این سریال در چند خط زمانی روایت شود و گرچه تا به این لحظه این موضوع بهطور مستقیم تایید نشده، اما شواهد و مدارکی موجود هستند که بهطور واضح اثبات میکنند ما در وستورلد در حال تماشای دو (یا حتی تعداد بیشتری) خط زمانی هستیم. اولین مدرک برای اثبات این موضوع، خاطرات دلورس هستند که او در آن خاطرات، با آرنولد در حال صحبت کردن است. در ابتدا فکر میکردیم سریال یک خط زمانی دارد، اما پس از تایید تئوری «برنارد همان آرنولد است» تقریبا میتوان با اطمینان گفت که جریانات سریال در دو خط زمانی روایت میشوند؛ یکی خط زمانی فعلی، و دیگری خط زمانیای که در آن، آرنولد و دلورس بهطور مخفیانه صحبت میکند.
نکته دیگری که میتوان برای اثبات این موضوع که وستورلد در بیش از یک خط زمانی در جریان است ذکر کرد، این است که در اپیزود نهم سریال شاهد این بودیم که لوگان با یک چاقو، شکم دلورس را پاره کرد. اگر به دقت درون شکمش را نگاه کنید، با اجزای مکانیکی روبهرو میشوید. با توجه به اینکه میدانیم میزبانها تنها به هنگام باز شدن پارک در ۳۰ سال پیش دارای اجزای مکانیکی بودهاند، میتوان با اطمینان گفت خط داستانی لوگان و دلورس (با لباس کابوی) و ویلیام، مربوط به ۳۰ سال پیش است.
بگذارید ماجرا را کمی بازتر کنیم. خط زمانی حال حاضر وستورلد در قرن ۲۱ اتفاق میافتد و در آن مرد سیاهپوش بهدنبال «هزارتو» است. ما میدانیم که چیزی بیش از ۳۰ سال پیش، یک حادثه بزرگ و بسیار بد برای پارک رقم خورده است که بسیاری از مخاطبان معتقداند این اتفاق بزرگ، مربوط به خاطرات دلورس است، یعنی همان جایی که او انسانهای کشتهشدهای را در خیابانهای «شهر دفن شده در شن» میبیند. این را میدانیم که خالق مرموز پارک، یعنی آرنولد، در ۳۰ سال گذشته مرده است و به نظر میرسد که میتوان آن اتفاق بزرگ را مرگ آرنولد در نتیجه قیام روباتها دانست (با توجه به این موضوع که قاتل او، دلورس است.)
مرد سیاهپوش (The Man in Black) کیست؟ چرا او بهدنبال «هزارتو» (The Maze) میگردد؟!
در همان اپیزود اول سریال وستورلد، اد هریس در نقش شخصیت مرد سیاهپوش، بسیار طوفانی ظاهر شد و سوالات بزرگی را در ذهنمان ایجاد کرد. اینکه مرد سیاهپوش واقعا کیست و چند سال است که در پارک حضور دارد؟ تا به این لحظه و با توجه به شواهدی که در اختیار داریم، با اطمینان میگوییم که مرد سیاهپوش در واقع همان ویلیام است در خط زمانی دوم (۳۰ سال بعد). برای اثبات این موضوع هم دلایل محکمی وجود دارند. اگر یادتان باشد در همان اپیزودهای اولیه وستورلد، پدر دلورس پس از مشاهده عکسی که با توجه به اینکه پارهپاره شده بود، مشخص بود سالهاست در آنجا افتاده، دچار باگ شد و به علت اینکه کارمندان پارک نتوانستند تعمیرش کنند، او از رده خارج شد.
این موضوع بهصورت کامل مهر تایید را بر تئوری «مرد سیاهپوش همان ویلیام است» میزند؛ چراکه ما میدانیم ویلیام در زندگی واقعیاش در بیرون پارک، فردی خوب است که اصلا به دنبال دردسر نمیگردد. نکته دیگری که برای اثبات این قضیه وجود دارد، چاقوی بُرنده مرد سیاهپوش است که در قسمت نهم، همان چاقو را در دست ویلیام نیز دیدیم و با این اتفاق میتوان گفت که او چاقویش را طی این همهسال نگه داشته و افراد زیادی را با آن کشته است. راستی یک مقایسه دیگر نیز برای اثبات این قضیه وجود دارد؛ اگر با دقت به ماهیچههای کناریِ دهان ویلیام و مرد سیاهپوش بههنگام لبخند زدن نگاه کنید، متوجه شباهت زیادی که بین آنها وجود دارد میشوید!
چرا مِیو (Meave) به خودآگاهی رسیده است؟!
داستان جدید دکتر فورد، داستانی بسیار عظیم و عمده است که به نظر میرسد از جوانب زیادی پر اهمیت است. تا این لحظه هنوز نمیدانیم که او برای ساخت این داستان، چه در سر دارد و داستان او، چه ربطی به آن صلیب سیاهرنگ دارد. همانطور که قطعا بارها در طول سریال فهمیدهاید، دکتر فورد فردی بسیار خونسرد است و همیشه چند قدم از ما جلوتر است و در بسیاری مواقع اصلا نمیتوان به مغزش نفوذ کرد و ایدههایی که دارد را استخراج کرد. داستان جدید دکتر فورد هرچه که باشد، احتمالا پایه و اساس فصل دوم سریال خواهد بود.
«هزارتو» (The Maze) چیست، در کجا قرار دارد و چرا دلورس و مرد سیاهپوش به دنبال آن هستند؟!
«هزارتو» شاید به جرات بزرگترین و مبهمترین راز سریال وستورلد باشد که هنوز هم که هنوز است، توضیحی منطقی برای آن نداریم. مرد سیاهپوش بهسختی بهدنبال پیدا کردن «هزارتو» است. با کمی دقت و تفکر میتوان گفت که عملا در سریال، هیچ هزارتوی فیزیکیای وجود ندارد که مثلا شخصیتها به آن برسند و در لابهلای آن به دنبال حقیقت بگردند؛ بلکه «هزارتو» در واقع یک استعاره از چیزی مهم و بزرگ است که بهطور قطعی نمیدانیم چیست، اما حدسهایی در این مورد وجود دارد. قسمت نهم چیزهای مهمی را در رابطه با «هزارتو» افشا میکند. در گفتوگوی میان آنجلا و مرد سیاهپوش، میفهمیم که «هزارتو» هرچه که هست، برای انسانها نیست!
«هزارتو» در حقیقت یک آزمون ویژه است که در آن میتوان میزان درک و خودآگاهی میزبانها را مشخص کرد. همانطور که میدانید، هدف اصلی پارک وستورلد این است که میزبانها را واقعگرایانهتر از قبل کند تا وقتی مهمانها با میزبانها تعامل میکنند، حس خوبی به آنها دست بدهد و حس کنند که در دنیای واقعی هستند. در یکی از سکانسهای سریال، دکتر فورد میگوید که میزبانها توانایی این را داشتهاند که از آزمون تورینگ عبور کنند و همین موضوع، قطعا موفقیت بزرگی برای او و آرنولد محسوب میشده؛ اما نکته اینجاست که آرنولد به این حد از ادراک قانع نبوده و میخواسته میزبانها را آگاهتر کند.
سوالاتی که هنوز جوابی قانع کننده برای آنها نداریم
چه بلایی سر اِلسی آمده است؟!
السی گرچه جزو شخصیتهای اصلی وستورلد نبوده، اما به علت هوش و ذکاوتش، توانسته من را بسیار مجذوب خود کند. در اپیزود هفتم سریال، او پس از جستوجوی بسیار بالاخره توانست به حقیقت مهمی دست پیدا کند. اینکه تریسا در حال دزدیدن اطلاعات از پارک است. بعد از آن، خبری از او نشد تا اینکه در اپیزود هشتم فهمیدیم برنارد به دستور آرنولد به سراغ او رفته است. گرچه دیدیم که برنارد السی را از پشت گرفت تا خفهاش کند، اما صحنه مرگ او را که هنوز ندیدهایم! در نتیجه میتوانیم بگوییم که السی در قسمت دهم به سریال بر میگردد.
آیا برنارد به آخر خط رسیده است؟
در لحظات پایانی قسمت نهم دیدیم که دکتر فورد با بیرحمی، برنارد را از سر راه برداشت. سوال اصلی اینجاست که آیا برنارد برای همیشه از وستورلد حذف میشود یا فورد مجددا او را بازسازی میکند؟ من که امیدوارم برگردد!
شخصیت آنجلا واقعا کیست؟
آنجلا همان شخصیتی بود که میخواست در قسمت دوم به ویلیام کمک کند تا لباسش را انتخاب کند و بعدا متوجه شدیم که او هم یک میزبان بوده است. سوال بزرگی که در اینمورد وجود دارد این است که او واقعا کیست؟ آیا واقعا برای وایِت کار میکند؟ سوال دیگر این است که اگر او هماکنون در پارک است و در خطهای داستانی به سر میبرد، پس چه کسی به مهمانهای جدید پارک خوشآمد میگوید و به استقبال آنها میرود؟
میدانیم که احتمالا تریسا هم میزبان بوده است و توسط فورد کنترل میشده؛ آیا فورد به واسطه او قصد داشته اطلاعات پارک را به بیرون بفرستد؟
این سوال یکی از سوالات مهمی است که بهتازگی در ذهنمان شکل گرفته است. اگر جواب مثبت است، دلیل این کار چه بوده است؟ چرا فورد میخواسته مخفیانه و به دور از چشم سازمان دلوس، اطلاعات پارک را استخراج کند؟ هدف او از این کار چه بوده است؟
چرا برنارد قبل از کشتن تریسا، کت خود را درآورد؟
چرا آن دو کارمند پارک به مِیو کمک کردند؟
این که چرا آنها با اینکه میتوانستند میو را خاموش کنند، این کار را نکردند سوال بزرگی است که فقط میتوان به یک شکل جواب آن را داد: تمامی کارمندهای پارک روبات هستند و توانایی تصمیمگیری و تشخیص خوب از بد را ندارند. شاید بتوان گفت که فورد برای اطمینان از وفاداری و کمتر کردن هزینهها، دست به اینکار زده است.
آیا همه میزبانها در حال خودآگاه شدن هستند؟
در یکی از سکانسهای قسمت نهم دیدیم که رییس امنیت پارک برای گشتن به دنبال السی، به منطقهای رفت و در آنجا ارتباطش را با مرکز کنترل از دست داد و سپس با افرادی روبهرو شد که به نظر سرخپوست بودند! سرخپوستهایی که احتمالا آگاه شده بودند؛ چراکه آنها فریز نمیشدند. بههر حال آن سرخپوستها هرچه که باشند، قطعا میتوانند سرنوشت السی را نیز برایمان مشخص کنند. البته نکته دیگری هم وجود دارد که باید آن را بدانید. السی برای تحقیقات به «بخش ۳» پارک رفته بود و در آنجا گم و گور شد، اما سیگنالهای جستوجو برای السی، رییس امنیت پارک را به «بخش ۲۰» بردند. چه رازی درمورد «بخش ۲۰» وجود دارد؟ چرا السی به آنجا برده شده؟ چرا سرخپوستهای آنجا مثل سایر میزبانها نبودند؟!
بیلِ پیر (Old Bill) کیست؟
بیل پیر را که یادتان نرفته؟! او را در دو اپیزود از سریال دیدهایم و به هیچوجه اطلاعاتی دربارهاش نداریم. تا همین حد میدانیم که او یکی از قدیمیترین میزبانهای سریال است، اما اینکه او که بوده و چه ارتباطی با فورد دارد، سوالی بیجواب است.
آیا تدی همان وایِت است؟
اینکه تد، وایت باشد، هنوز اثبات نشده و سوالی است تازه که اپیزود نهم در ذهنمان ایجاد کرده. تا قبل از اینکه آنجلا اصل ماجرا را به یاد تدی بیاورد، او فکر میکرد که به دستور وایت همه مردم را کشته است. اما با یک فلشبک عالی، میفهمیم در آن صحنه فقط تدی وجود دارد و او بیرحمانه همه را میکشد؛ حتی آنجلا را! آیا میتوان نتیجه گرفت تدی همان وایت است؟! من که فکر نمیکنم!
آیا هدف نهایی دکتر فورد این است که خودش را بعد از مُردن، زنده کند؟
این تئوری گرچه تئوریِ دور از انتظاری به نظر میرسد، اما چیزی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. دکتر فورد مردی مرموز است و کسی نمیداند که چه در سر دارد؛ شاید میداند که پایش لب گور است و میخواهد خودش را مجددا زنده کند!
«چه انتظاراتی باید از قسمت پایانی سریال - که ۹۰ دقیقه زمان دارد - داشته باشیم؟»
پروموی کوتاهی از قسمت دهم منتشر شده است و همین کافی است تا علامتسوالهای بزرگی را درمورد قسمت پایانی در ذهنمان ایجاد کند. در ادامه میتوانید انتظارات ما را از نحوه شروع شدن قسمت دهم مطالعه کنید:
۱) در سکانس آغازین، خواهیم دید که میزبانها با همان قطار همیشگی، وارد پارک می شوند.
۲) در همین حال این جمله معروف فورد را خواهیم شنید: «وقتی که من بچه بودم، همیشه عاشق داستانهای خوب بودم؛ چون داستانها به ما کمک میکنند فردی باشیم که همیشه آرزویش را داشتهایم.»
۳) شخصیت تدی در لحظات پایانی قسمت نهم توسط آنجلا کشته شد. بنابراین میتوان انتظار داشت که او نیز در قطار حضور داشته باشد و مثل همیشه وارد پارک شود.
۴) با توجه به اینکه در تریلر پیشنمایش قسمت پایانی میبینیم که فورد پاپیونش را بسته است، میتوان گفت که او خود را برای جشنی بزرگ آماده میکند. به احتمال بسیار قوی این جشن بزرگ، رونمایی از داستان جدیدش است.
۵) وقتی که فورد در حال گرفتن جشن برای رونمایی از داستان جدیدش است، به نظر میرسد که فِلیکس (یکی از کارمندان پارک) در حال کمک به میو است که از پارک فرار کند. در تیکهای از تریلر پیشنمایش فیلم میبینیم که هر دوی آنها در یک آسانسور هستند و سیلوستر (میزبان دیگری که میو او را کشت) همراه آنها نیست. احتمالا میو دیگر ارتش خودش را جمع کرده است؛ چراکه در سکانسی میبینیم که همان دختر جنگجویِ همراه هکتور، دست یکی از کارمندان را گاز میگیرد. در صحنه دیگری نیز میبینیم که هکتور به کارمندی که بالاسرش است حمله میکند.
۶) میو و افرادی که قرار است به او کمک کنند، به سردخانه میروند و در اتاقی تاریک (همان اتاقی که برنارد در آنجا به دستور فورد خودش را کشت) کلمنتاین را پیدا میکنند. آیا میو قصد دارد او را نیز همراه خود بیاورد؟ آیا او میخواهد برنارد را مجددا زنده کرده و از هوش او برای فرار از پارک استفاده کند؟
۷) احتمالا مرد سیاهپوش در قسمت دهم دلورس را کتک میزند؛ چراکه تا آخرین لحظه قسمت نهم هیچ زخمی بر روی دهانش قرار نداشت، اما در پروموی قسمت دهم دیدیم که از دهانش مقداری خون آمده بود.
۸) و اما سکانس آخر پروموی قسمت دهم؛ جایی که میبینیم دلورس تفنگی را بر روی سر خود قرار داده و میخواهد خودش را بکشد. اگر از من میپرسید، من میگویم این صحنه، دقیقا صحنه پایانی قسمت دهم است و اینکه دلورس خودش را میکشد یا نه را قرار نیست تا سال ۲۰۱۸ و انتشار فصل دوم ببینیم!
آیا قسمت دهم به همه ی سوالات مان پاسخ خواهد داد؟
پاسخ این سوال را به دو شیوه میتوان داد؛ یا این قسمت از سریال، تمامی رازهای فعلی را افشا میکند و به جای آن علامتسوالهای بزرگ دیگری را در پیش روی ما قرار میدهد، یا تنها به برخی از آنها پاسخ میدهد و معمای The Maze و برخی دیگر از تئوریها را همچنان بیجواب باقی میگذارد. هرچه که باشد «وستورلد» برای فصل دوم هم تایید شده و قطعا باید با ایجاد سوالهای بزرگ در ذهنمان، کاری کند که این فاصله طولانی یکساله تا انتشار فصل دوم را به سریال فکر کنیم و به حل تئوریها بپردازیم.
ساعت ۵:۳۰ دقیقه بامداد دوشنیه، ۱۵ آذر ۱۳۹۵ قسمت نهایی فصل اول سریال Westworld با نام «The Bicameral Mind» منتشر خواهد شد و قطعا به بسیاری از سوالاتمان پاسخ خواهد داد. پس از آن، سریال استراحتی یکساله خواهد کرد و احتمالا در ۲۰۱۸، با یک اپیزود افتتاحیه جنجالبرانگیز، جواب برخی سوالات را مشخص میکند و ما را در برابر تئوریهای دیوانهکننده جدیدی قرار میدهد. در ضمن، حسابی باید خودتان را برای دیدن قسمت نهایی فصل اول آماده کنید؛ چراکه این قسمت که برخلاف بقیه قسمتها ۹۰ دقیقه زمان دارد، میخواهد مغز شما را منفجر کند!
مشاهده ترکیبی از نفرت و سردرگمی در چشمان یک روبات، تنها نمونه کوچکی از صحنههای خارقالعادهای است که «وستورلد» در برابر چشمان شما قرار میدهد.
ارسال نظر