«هشت و نیم دقیقه»ی زجر آور در شبکه دو!
«هشت و نیم دقیقه» فارغ از کاستی هایش پس از مدت ها باکس سریال های شبکه دو را زنده کرد. «هشت و نیم دقیقه» دیده شد و دیده شدن یک مجموعه در شرایطی احتضار صدا و سیما کم غنیمتی نیست، اما آیا هدف فقط جذب مخاطب است؟
فروغ بر اساس کینه های قدیمی مدام پی انتقام است، در این راه دوست وکیل یکتا، نسرین(فرناز رهنما) به کمک او می آید. از آن طرف فرزین (بهرنگ علوی) دائما در پی تحت فشار قرار دادن یکتا است، او در عین حال وارد یک رابطه عاشقانه با خواهر یکتا؛ یلدا (الهه حصاری) می شود. فرزین برای پیشبرد اهدافش از اخوان استفاده می کند، اخوان همسرش را در آستانه از دست دادن می بیند، در ضمن نسرین دوست یکتا هم کودکی معلول دارد که در زندگی شخصی اش چالش ایجاد کرده، برادر یکتا هم بدهی بالا آورده و شرایط مساعدی ندارد و...
«هشت و نیم دقیقه» فارغ از کاستی هایش پس از مدت ها باکس سریال های شبکه دو را زنده کرد. «هشت و نیم دقیقه» دیده شد و دیده شدن یک مجموعه در شرایطی احتضار صدا و سیما کم غنیمتی نیست، اما آیا هدف فقط جذب مخاطب است؟ «هشت و نیم دقیقه» در راه جذب مخاطب چه کاستی هایی داشت؟ در این یادداشت با ذکر مثال و مصداق برخی از اصول اولیه ملودرام سازی را ذکر می کنیم، به هر حال برای یک تلویزیون دولتی حتما مهم است که در عصر حکومت سریال ها سهمی از ذائقه ی مخاطبان گسترده این مدیوم را همراه خودش داشته باشد. دنیا دست سریال هاست، دیگر نمی شود با سری کاری و سهل انگاری کار عرضه کرد. وقتی که هر گوشی همراه می تواند رقیبی جدی برای یک تلویزیون حتی از نوع دولتی آن باشد، انحصار و عرضه محصولات بی کیفیت گریبان تلویزیون را خواهد گرفت.
اما عمده ترین ایراد سریال شهرام شاه حسینی عدم تمرکز بر داستان اصلی سریال و به تبع آن ناتوانی در پرداخت تمام و کمال کاراکتر «یکتا» است. در «هشت و نیم دقیقه» داستان به موقع و کوبنده شروع می شود، مرگ دو کاراکتر اصلی در همان قسمت های ابتدایی برگ برنده ای است برای جذب مخاطب و همین اتفاق هم می افتد. مخاطب با شروع کوبنده همراه می شود، اما در ادامه بسط داستان و دنیای کاراکترها توازن کافی ندارد. ما باید با مشکلات «یکتا» پیشینه و خصوصیات اخلاقی آشنا شویم و با حرکت روی خط سیر اصلی داستان با مجموعه ای که درمورد اوست همراه شویم، اما اشتباه محاسباتی نویسندگان سریال کار را چند پاره می کند؛ بزرگ شدن داستان های فرعی تا حدی است که داستان اصلی در سایه قرار می گیرد.
اصلا خرده روایت ها مثل ماجرای خانم وکیل و پسرک معلولش تا حدی در داستان قرار می گیرد که دو کار کرد داشته باشد؛ یکی پیشبرد و بسط خط اصلی داستان و شخصیت اصلی است، یعنی با مشاهده خرده روایت روایت اصلی را بهتر و بیشتر درک می کنیم و مورد دوم ایجاد تنوع است. اگر به هر دلیل درهر فیلمنامه خرده روایت ها سهمی بیشتر از حد داشته باشند، موجب عدم تمرکز بر داستان اصلی می شوند وهم میزان همراهی مخاطب با کار کم می شود وهم کارگردان مجبور به برش های متوالی برای پیگیری آدم های داستانش است.
در همین مجموعه در قسمت های میانی کار برش های زیادی از داستان های رنگارنگ سریال داشتیم؛ دوربین اخوان و همسرش را نشانمان می داد؛ خانه ی غم زده، زن سرطانی، اوضاع عاطفی نامساعد. بعد برش سریع به نیرنگ های فرزین و اوضاع سیاه او. بعد برشی دیگر به یکتا و بعدتر برشی به احسان و فروغ و...سرگیجه ای که اجازه پیوند محکم درام با کاراکتر را نمی دهد و از همین نقطه پای درام می لنگد! چون تا کاراکترش در آستانه ی جان گرفتن است، دوربین با او قهر می کند و داستان دیگری تعریف می شود. اتفاقی که در نتیجه این پرسه های متوالی می افتد این که ملودرام را کاراکترهایش جلو نمی برد، بلکه متکی به اتفاقات مختلف می شود. یعنی جذابیت سریال روی اتفاقات متوالی سوار می شود و تنها عامل پیوند بیننده با مجموعه و جذابیت و گیرایی آن سیر سلسله وار حوادث است.
این اتکا به اتفاقات بعد رئالیسم سریال را ضعیف می کند. در واقعیت این حجم از اتفاقات و این قدر توطئه چینی در یک بازه زمانی کوتاه تا حد زیادی به ندرت رخ می دهد. پس سریال برخلاف رسالت های اخلاقی پنهانی که دارد اصلا از دنیای واقعی خارج می شود و فضایی حتی سورئال پیدا می کند. چیزی فرا واقعیت! در نتیجه سریال مال مخاطب نمی شود و او این دنیا و آدم ها را از خودش نمی داند، پس همذات پنداری تا حد زیادی اتفاق نمی افتد.
در صدر آدم های غیر واقعی «یکتا» قرار دارد؛ زن بیوه ی جوانی که برای برادرش چک می کشد، مراعات برادر شوهرش را می کند، حتی در مقابل پرخاش او صبوری می کند. در مقابل تمام گستاخی های خواهر کوچکتر نهایتا لب هایش را گاز می گیرد. به نورایی به دیده ی اغماض می نگرد. تحمل می کند، خم به ابرو نمی آورد، عزت نفس دارد و هر چه که یک وجود تمام و کمال نیازدارد، او یک جا در خودش جمع کرده! کاراکتر سفید داستان که کلا واقعی نیست و بیشتر قامتی شبیه معصومین و پیامبران دارد.
از آن طرف آدم بدهای داستان هم که بدی هایشان تکوین یافته نیست و صرفا شرارت آن ها را باید با نگاه باسمه ای به دوربین دریابیم. فرزین هر بار که نیت توطئه ای داشت، چشم هایش را تنگ می کرد و دوربین با کلوزاپی خبر از نیرنگی می داد.
بدی او تصنعی و کلیشه ای بود و اصلا اگر فرض کنیم که این داستان حکایت دو قطبی جن و پری است، بد و خوبش در نیامده و آن تقابلی که باید ایجاد نشده، خوب هایش آن قدر دوست داشتنی نیستند و بدهایش هم نه آن قدر که باید نفرت انگیز و بدتر از همه ی این ها این که آدم های سیاه و سپیدی که در نیامده اند، دیالوگ هایی می گویند مثل: «انتقام منو آروم نکرد».
برای دیالوگ هایی این شکلی آدم هایی نیاز داریم که وجوه مثبت و منفی توامانی داشته باشند تا تردید و جهان بینی در جملات آن ها باور پذیر باشد. آدم های قطب بندی شده که اصولا پر از یقین اند و جملاتی مثل جملات کاراکترهای «شهرزاد» که همگی خاکستری بودند به آن ها نمی آید. همین نمونه «شهرزاد» مصداق مناسبی است از طراحی دقیق شخصیت ها. آن همه جملاتی که از آن سریال در اینجا و آن جا دست به دست می شود، بیشتر از هر چیز به این دلیل است که آن جملات را آدم های باور پذیر و خاکستری گفته اند.
فیلمنامه ی «هشت و نیم دقیقه» مملو از این اشتباهاتی است که در طراحی داستان و شخصیت ها وجود دارد. اتفاقی که از نقطه ی اوج داستان به بعد هم در سطحی دیگر ادامه یافت؛ در هم ریختگی قصه های مختلف باعث شد فیلمنامه در توزیع مناسب و حرکت داستان الکن عمل کند. از جایی به بعد صرفا با موقعیت هایی مواجه بودیم که در سکون بودند و عمدتا در 5 قسمت انتهایی اتفاق خاصی نیفتاد. مصداقش سکانس های حضور احسان در منزل عموی عزلت نشین، اصلا همان اضافه کردن بی دلیل مادری که سال ها از آن خبری نبود، یکی از گاف های کار بود.
گاهی تعریف کردن یک داستان با جهان شمولی بیشتر و با تمرکز و وسواس بسیار کاراتر از تعریف کردن داستان های بسیار با شتاب و بی حوصلگی است. اولی دسته ی بیشتری از مردم را درگیر می کند و فکر و فرهنگ می آورد، اگر که آمیخته با پند و اندرز نباشد، دومی اما شاید مخاطب را پای تلویزیون بنشاند، اما پس از چندی از ذهن ها می رود و آورده ای نخواهد داشت.
نظر کاربران
مقاله ی بسیار جامع و عادلانه ای بود.مرسی که مخاطب دست کم برای شما قابل احترام است
این چند وقت منتظر نقدی به هشت و نیم دقیقه بودم. نقدتون به جا بود. به نظرم سریال قشنگی بود. اما از یه جایی به بعد از اوجش فاصله گرفت. وارد شدن مادر به داشتان از جذابیتش کم کرد. چون خیلی غیر واقعی به نظر می رسید. تصمیم احسان در مورد کنار گذاشتن ارث هم به نظرم نسنجیده بود و غیر واقعی تر. در مورد کودک معلول حق با شماست. بزرگترین اشکال کار سیاه و سفیدی کاراکترهای مثبت و منفی بود. اصلا قابل درک نبود یک نفر انقدر بی رحم و یکی دیگه انقدر معصوم. اما در کل بعد از مدت ها و به خصوص بعد از سریال زجرآور و اعصاب خورد کن کیمیا، سریال قشنگ و جذابی بود و بهتر می شد اگر آخرش بهتر تموم بشه.
نقدتون کاملا به جا بود منم از بعد از اتمام این سریال همین حرفها رو زدم....جانا سخن از زبان ما میگویی ;)
شما هنوز تلویزیون ایران می بینید !!! :) :)
پاسخ ها
تلویزیون کلا چیز مزخرفیه
شده ابزار قدرت ها برای القاء خواسته هاشون
چه در خبر چه در فیلم و سریال
ایران و امریکا و انگلیس هم نداره
من نه تلویزیون میلی را قبول دارم نه شبکه های اون ور اب مثل بی بی سی وی او ای و امثالهم
من نمیدونم آدم اختیار خودشم نداره؟یعنی کسی به تو بگه چرا ماهواره میبینی چی میگی؟خالا اصلا مزخرف
میخای که از تو اجازه بگیریم؟خوبه؟دیگه چیکا کنیم؟
پ ن پ با تو میشینیم جم و خاطره ها می بینیم!
واقعا وبسایت عالی دارید من واقعا متاسفم که دیر با این وبسایت آشنا شدم.
نقد عالی و کاملی بود.به نظر من دست اندرکاران فرهنگی کشور ما دیر به فکر افتادن چون سلیقه مخاطب در حال تغییر هست و این تغییر سریعا توسط عناصر برون مرزی مشاهده و تامین میشه درحالی که در کشور ما این مشاهده و تامین ممکنه یک دهه طول بکشه و در این یک دهه تنها روش مقابله بلاک کردن و بستن مدیای جایگزینه که بنظرم باید به این نتیجه رسیده باشیم یا باید در این روز ها به این نتیجه برسیم که این روش جوابگو نیست و اثری نداره.
هشت و نیم دقیقه و مدیا های مثل این سریال واقعا دست و پا زدن یک فرد افتاده در باتلاق ما باید به این نتیجه برسیم که از لحاظ فرهنگی به باتلاق افتادیم و بعد شروع به حل این مشکل بکنیم صدا و سیما در این چندسال پیشرفت انقلابی داشته که قابل تقدیر اما پیشرفتی که خیلی دیر حاصل شد چون مخاطب به مدیا های جایگزین تلوزیون مهاجرت کرده مدیا هایی مثل اینترنت و فعالیت مسئولین ما در این رسته عبارت است از ف.ی.ل.ت.ر به نظر من زمانی مسیر ما از بلاک کردن تغییر خواهد کرد که خیلی دیر شده باشه مگر اینکه رسانه هایی مثل شما درباره این موضوع شروع به فعالیت کنند و مسئولین تنبل و خوابیده مارا بیدار کنند.
اصلا نمیخوام از این سریال دفاع کنم.
ولی وقتی به این سریال میگیم زجر اور باید به سریال :ماه و پلنگ" بگیم مرگ بار.
ماه و پلنگ یه ابرو ریزی بزرگ واسه تلویزیونه.
پاسخ ها
به نظرم ماه و پلنگ یه سر و گردن بالاتر از کارهای قبلی احمد امینی بود و قابل تحسینه این کار
سریالی فوق العاده کلیشه ای بدون کوچک ترین جذابیت که از همون قسمت های اول میشد آخر سریال رو حدس زد.
فتحی جان منتظر شهرزاد 2 هستیم...
پاسخ ها
کاملا باهات موافقم
سلام به نظرمن این برنامه خیلی خوب تموم شد چون احسان و فرزین به ،حق را گفتند با وجودی که به ضرر خودشون بود ،اگه همه مردم، زمانی که متوجه میشدند حق با کیست ،با شجاعت تمام اعتراف میکردند وجبران میکردند،جامعه خیلی خوبی داشتیم ومهربونی بیشتر بود،
البته نقدهایی هم وارده،مثل زمانی که تواوج ماجرای یلدا بود،یدفعه بحث مادر احسان پیش اومد،ازطرفی احسان وامیر مثل برادر،شباهت ظاهری داشتندوبه ناتنی نمیخوردند
تا حدودی با نظر شما موافقم، تا حدودی نه.
نقطه اوج سریال، بازیهای خوب آقای بهرنگ علوی و آقای سام درخشانی است.
هیچ نیازی به حضور کودک معلول و مادر جزامی احساس نمی شود.
خانم شبنم قلی خانی نقش شان به چشم نمی آید. خانم آشا محرابی هم که خوب بازی کرده اند، بازی یک دستی ندارند، به خصوص تحول ناگهانی ایشان در پایان.
اما در مورد ازدواج فرزین با یلدا کاملا مشخص است که فرزین سر سفره عقد نه خواهد گفت. اتفاقهای بین فرزین و نامزد سابقش عجولانه و غیر باور است، برشها خوب بود و من را دچار سرگیجه نکرد. روی هم رفته بد نبود، ولی پایان خوبی نداشت
سریال زیبایی بود.
با تمام این کاستی ها پس از مدتها سریالی روی آنتن رفت که حداقل بدون آنکه زیاد روی اعصاب مخاطب راه برود میشد آنرادید!ونقطه ی بسیار باقوت آن هم زود به پایان رسیدنش بود.زجر آور کمی بی انصافیست!پس هنوز "مار وپلنگ "را ندیده اید!!!
یعنی نفرت دارم از این سوال مسخره که شما هنوز تلوزیون ایران می بینید؟آره آقا ما تلوزیون ایران می بینیم.شما مگه چی می بینی؟ماهواره!!!باشه ببین ولی خواهشا بخاطر دیدن چهار تا سریال آشغال ترکی واسه ما غمپز در نکن
همچین میگه فتحی جان منتظر شهرزاد دو هستیم انگار شهرزاد قابل پیش بینی نبود.دیگه نشون دادن یه مثلث عشقی مسخره چقدر حدس زدنش سخته؟
پاسخ ها
واقعا شما فرق بین این دو سریال رو نمیفهمید.
اوووووووه! حالا تو انقدر حرص نخور بابا شیرت خشک میشه!
یه چرتی بود نشستیم چاهار شب دور هم دیدیم یه تخمه ای شکستیم تموم شد رفت پی کارش
بعد اینم یه چرت دیگه میاد که میگی صدرحمت به قبلی
یطوری نقد کردی و طوماااار نوشتی که تو مجلات علمی راجبه آخرین کشفیات دانشمندان نمی نوسن
بی خیال بابا.....
مردم ایران خیلی بد بختن که میشینن این جفنگیات و میبینند. اخه فیلمی که همش توش غصه و جفنگیاته چه ارزش دیدن؟؟؟
بخ نظر من خیلییی شدید نقد کردین انگار قبلن چه سریالایی ساخته بودن که این تو اونها خیلی فاجعه بوده اتفاقآ به نظر من جز پایان بندی ایرانیش کار خوبی بود بازیگرای خوب مناظر و مکان های قشنگ به (جلوه های بصری)،موضوع خوب به طور مثال تمام خونه های چه قدیمی چه جدید خیلی قشنگ بودن بازیگرا خوب بازی میکردن موضوع انتقام فرزین جالب بود خیلی خوب بازی شده بود فقط سکانس فلاش بک به ازدواج بهم خورده فرزین خیلی بد بود و پایان بندی هندی که همه سر به راه می شن به راه راست هدایت میشن حداقل جا داشت مثلن فرزین با همون خشم ترک کنه و بره.
در کل ولی سریال خوبی بود شما هم یه جور نقد نکین انگار سریالای آمریکاییو دارین نقد می کنین!
خدا رو شکر ما ندیدیم
وگرنه الان کلی حرص میخوردیم
اولاش خوب بودا ولی اخرش خراب کرد
فقط وضعیت سفید
سریال اعصاب خوردکنی است
واقعا نمی دونم چرا به جای پیشرفت مدام پسرفت می کنیم
شما همون سریال روزی روزگاری که توی مقاله هم ازش اسم برده شد را مقایسه کنبا تمام سریالهای چندسال اخیر
یه سریال که با اون امکانات حداقل میشه اون
و یه سریال هم میشه ماه و پلنگ که معلوم نیست اصلا هدفش چیه؟
ای کاش صدا وسیما توی رویه کاریش یه بازنگری اساسی بکنه
من که چن دقیقه از فیلمو دیدم انقدر افتضاح بود که دیگه نگاش نکردم.واقعا واسه صدا وسیما متاسفم که واسه فیلمایی که نه محتوای آموزشی دارن و نه جذابن پول خرج میکنه.
شعرای وسط فیلم منو کشته.