فیلم «هولوگرامی برای شاه» نمونه خوبی برای آثاری است که حتی بازیگران بزرگی چون تام هنکس نیز نمیتوانند مشکلات عدیده فیلمنامهاش را زیر سایه نقشآفرینی خوب خود ببرند.
خبرگزاری صبا: فیلم «هولوگرامی برای شاه» نمونه خوبی برای آثاری است که حتی بازیگران بزرگی چون تام هنکس نیز نمیتوانند مشکلات عدیده فیلمنامهاش را زیر سایه نقشآفرینی خوب خود ببرند. مشکل اصلی به منبع اصلی بازمیگردد، کتابی که دیو اگرز در سال ۲۰۱۲ منتشر کرد و با تکیه بر شخصیتی چون آلن کلی (تام هنکس) که گویی نسخه امروزی از ویلی لومنِ «مرگ دستفروش» را ارائه میدهد به مشکلات اقتصادی روز پرداخت.
اقتباس تام تیکور که وظیفه نگارش فیلمنامه را در کنار فیلمسازی برعهده داشته است نمیتواند بهراحتی حق مطلب را درباره این رمان پیچیده بیان کند. این درحالی است که تام هنکس مانند اکثر آثار کارنامهاش بازی بسیار حسابشده و دقیقی را بهنمایش گذاشته است. روایت فیلم سعی دارد زندگی کارآفرینی را توصیف کند که اکنون قدرت ادامه مسیر در بازار دهکده جهانی را ندارد. آلن کلی تاجری شکستخورده و ناراضی است که برای انجام معاملهای نامعلوم سفری بیهدف را بهسوی عربستان سعودی آغاز میکند. کلی قصد دارد برای ساختوساز این کشور پیشنهادی را از طریق دستگاههای هولوگرامی مطرح کند، از همینرو همراه با تیم «آی تی» شرکتی که در آن مشغول بهکار است راهی عربستان شده و در انتظار حضور پادشاه برای ارائه کردن پیشنهادش میماند؛ شخصی که ممکن است برای شنیدن این پیشنهاد آفتابی شود و ممکن است بهطور کلی آنها را نادیده بگیرد و حتی برای شنیدن پیشنهاد نیز حاضر نشود.
ایده اولیه اگرز در کتاب «هولوگرامی برای شاه» بیشتر از هر نکته دیگری سعی در نمایان کردن مشکلات اقتصادی در آمریکا دارد مشکلی که آنها را به کاربلد نبودن دولت و تصمیمات اشتباه تاجرهای خردهپای این کشور و پیشرفت دیگر کشورهای جهان نظیر چین در بهدست آوردن پروژههای دهکده جهانی نسبت میدهد. مضمونهایی که اگرز با حوصله و آرامش آنها را درون قصهاش تزریق میکند. این درصورتی است که تیکور در فیلم نمیتواند حتی ذرهای به مضمون اصلی کتاب نزدیک شود و بیشتر مانند مترجمی میماند که برداشت اشتباهی از منبع اصلی خود داشته و ترجمهای بیربط ارائه داده است.
در فیلم شاهد آن هستیم که آلن کلی به عربستان رفته و با فرهنگ این کشور بیشتر آشنا میشود. او مدتی قبل در شرکتی دیگر فاجعهای بهبار آورده است و باعث برشکسته شدن تمام تشکیلاتش شده است؛ او در مناقصهای بسیار متکبرانه شرکت کرده و درنهایت پروژه را به چینیها باخته است. زیرا شرکتهای چینی از لحاظ کیفیت با شرکتهای آمریکایی برابری کرده و نصف قیمت آنها را نیز طلب میکنند. کلی که حال کارمند شرکت دیگری است از پس پرداخت شهریه دانشگاه دخترش نیز برنمیآید و برای بازگرداندن تنها شخص مهم زندگیاش به دانشگاه راهی خاورمیانه شده است. جایی که تمام معادلات زندگی متفاوت است و او باید خود را با شرایط محیط وقف دهد.
آلن کلی نه میتواند مانند دیگر نقاط کشورش برای مسئولین عربستانی شیرینزبانی کند (بهشکل عجیبی هیچکس به طنازیهای او نمیخندد) نه میتواند بهراحتی مسیرهای طولانی و بیابانی میان شهرهای صنعتی و تفریحی این کشور را طی کند و نه حتی اجازه استفاده از نوشیدنیهای الکلی را دارد. او در یک محیط فرهنگی متفاوت سعی در شناخت دوبارهای از خود دارد. از سویی مسئولان کشور عربستان او را به چشم یک پیمانکار ساده میبینند که وظیفهاش تنها ارائه طرحی است که شاید توجه آنها را جلب کند، از همینرو رفتاری بسیار معمولی با او دارند و این تصور غالب که یک آمریکایی در کشورهای مختلف جهان با استقبال مواجه میشود را زیر سوال میبرند.
مشکل اصلی داستان زمانی آغاز میشود که تام تیکور به توصیه مهمی که به فیلمنامهنویسها هنگام اقتباس از روی یک رمان میشود، عمل نمیکند؛ بههیچ عنوان به نکات اصلی منبع اقتباسی نباید دست برد. عملکردی که بیشک باعث شکست خواهد شد و روایت فیلم را با مشکلات عدیدهای مواجه میکند. تیکور پس از «بدو لولا بدو» همچنان در ارائه بصری آثارش بسیار متکبر است و همواره سعی دارد طیف گستردهای از ژانرهای مختلف را در هر فیلمی که بهتصویر میکشد با همدیگر تلفیق کند، عملکردی که درنهایت با رویکردی شاعرانه بهاتمام میرسد و کلیت اثر را با ضعفهایی غیرقابل چشمپوشی مواجه میکند. از سویی دیگر با حضور تام هنکس در فیلم مواجه هستیم، شخصی که انتخاب بسیار صحیحی برای ایفای نقش آلن کلی است. زیرا هنکس بهشدت خوشمشرب و بهشدت یادآور نمایندهای آمریکایی است.
او در ابتدای فیلم در آگهی تبلیغاتی خیالی در حال فعالیت در شغل قبلیاش است، او با توسل به هولوگرامی، تصویری رویایی عرضه میکند که در آن با شعار «تنها یکبار زندگی میکنیم» سعی دارد محیطی مناسب برای زندگی را به مخاطبانش نشان دهد. این درحالی است که ناگهان در هواپیما بههوش میآید و خود را بر فراز صحراهای عربستان میبیند و متوجه نیست به چه دلیل کارش به چنین جایی ختم شده است. این برخورد هوشمندانه از سوی تیکور اگر در تمام جزئیات فیلم حفظ میشد میتوانستیم اکنون «هولوگرامی برای شاه» را یکی از بهترین آثار چندسال اخیر سینما درنظر بگیریم. اتفاقی که رخ نمیدهد و تیکور پس از چند دقیقه ابتدایی باردیگر خود را در دایره علایق کلیشهایش در سینما میاندازد. درحقیقت هنکس بهراحتی از پس وظایفاش برمیآید ولی تیکور قدرت استفاده از انتخاب صحیح بازیگر نقش اصلیاش را ندارد.
فیلم تصویری عجیب از کشور عربستان ارائه میدهد، بیابانهایی که اکنون در پایگاههای شرکتهای بزرگ خارجی مبدل شده و شرایطی رقابتی بهوجود آورده است. آلن کلی باید با تمام این مشکلات کنار بیاید و ازسویی با غدهای بزرگ در کمرش که استعارهای از مشکلات آینده است روبهرو شود. غدهای که بازهم بهصورت استعاری در یکی از بیمارستانهای عربستان جراحی شده و از بدنش خارج میشود. یکی از نکات مثبت فیلم را در ارائه شخصیتهای فرعی داستان میتوان جستوجو کرد. آلن در این سفر خودشناسانهاش با یک راننده محلی (با نقشآفرینی الکساندر بلک)، با یک کارمند سفارتهای اروپایی (با نقشآفرینی سیدس بابت نودسن) و با یک دکتر عرب با نام زهرا (با نقشآفرینی ساریتا چودوری) آشنا میشود. افرادی که در راه شناخت دوباره آلن از خود و هدفهای زندگیاش او را یاری میکنند.
واقعیت این است که این ترفند شناخت دوباره خود، در پیچوتاب سفری به دوردست شاید برای سینما امری تکراری باشد ولی باز هم میتوان نمونههایی چون «گمشده در ترجمه» اثر سوفیا کاپولا را بهعنوان اثری صحیح در این زمینه معرفی کرد. تام تیکور از میانه اثر بهصورت آشکار خود را دچار زرقوبرقهای فیلمسازیاش کرده است، او بدون توجه بهمضمون داستان دیو اگرز، اثرش را گرفتار مشکلاتی میکند که روایت درحال اخطار دادن در مورد آن است. شاید رویکردی که کاپولا در «گمشده با ترجمه» داشت میتوانست در معادلههای تیکور او را یاری کند زیرا شخصیتهای اصلی هردو اثر شباهتهای بسیار زیادی با همدیگر دارند.
جستوجوی روح گمشده برای انسان معاصر نکته قابلتوجهی است که میتوان آن را در سفرهای طولانی به ناکجا آباد بررسی کرد. تیکور این حقیقت آشکار را نادیده گرفته و ترجیح داده است آلن را گرفتار رابطه عاطفی نامعلوم کند، رابطهای که توان پوشش تمام جوانب آن را نیز ندارد و مخاطب را بیسرانجام بهحال خودش رها میکند. در چنین مواقعی چند ترفند مدیریتی صحیح میتواند به کلیت اثر کمک کند. زیرا اکنون ما با فیلمی مواجه هستیم که بهشدت زیادهگو، بینظم و خودخواه است.
تام هنکس بیشک موفقترین عنصر «هولوگرامی برای شاه» است، بازیگری که تمام تلاشهایش برای نجات دادن فیلم بینتیجه میماند. زیرا در هیچ مقیاسی مشکل بزرگ فیلمنامه نمیتواند با تلاشهای بازیگر یک اثر سینمایی پر شود. زمانی که آلن با دکتر زهرا بیشتر آشنا میشود میتوان این فرض را درنظر داشت که برخورد دو فرد از دو فرهنگ متفاوت واجد جذابیتهایی روایی خواهد بود، شکست تیکور دقیقا در همین نقطه به اوج میرسد زیرا این تلفیق در هیچ شرایطی قابلقبول نیست و هر دو بازیگر شیمی رابطه عاطفی بسیار کمرنگی دارند.
درنهایت میتوان گفت که اضافه کردن نوشیدنیهای الکلی، روابط پیچیده عاطفی، شوخی با سیا و... بهبهانه حضور مسافری آمریکایی در سرزمینی چون عربستان نمیتواند جذابیتهای لازم برای پیشبرد داستان را داشته باشد و بیشتر مخاطب را از دنیای اثر دور میکند. موضوعی که در کتاب دیو اگرز نیز بهخوبی پرورش یافته حضور شخصی از کشوری است که ادعای فرهنگ عالی را در سرزمینی صحرایی اما در حال پیشرفت است دارد. اگرز بهخوبی در جستوجوی دلایل سقوط تجارت آمریکایی است، دلایلی که هم از وضعیت بد اقتصادی و ظهور پدیدهای چون شرکتهای چینی سرچشمه گرفته و هم ریشه در فرهنگ مصرفگرایی و سادهانگاری انسان مدرن در ایالات متحده آمریکا دارد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر