«در جنگل»؛ یکی از عجیب ترین فیلم های آخرالزمانی
فیلم «در جنگل» صرفا تصویری از یک فاجعه نیست بلکه قصیده شاعرانه ای است در رثای اهمیت خانواده و عواطفی که از انسان در برابر جهان محافظت می کند.
این احتمالا یکی از عجیب ترین فیلم های آخرالزمانی است که می توان این روزها دید. در میانه غوغای فیلم هایی که پایان کار بشریت را باز امبی ها و انواع و اقسام ویروس های مرگبار و تغییر شکل دهنده و خشکسالی و تغییرات جوی و... توصیر می کنند، این فیلم جمع و جور خانم «پاتریشیا رزما»ی کانادایی تصویر دیگری از آخرالزمان به نمایش می گذارد. ساده تر و البته هولناک تر. بشر چنان به تکنولوژی وابسته شده که وقتی نیروی برق در سراسر امریکا به دلایل مرموز قطع می شود، مدنیت از هم می پاشد. این جا فروپاشی را نه در دل شهرهای بزرگ و غوغا و آشفتگی که در خانه ای دور از شهر و در میانه یک جنگل می بینیم.
از طریق آنچه بر یک خانواده کوچک می رود. پدری میانسال و دو دختر جوانش در این خانه زندگی می کنند و وقتی برق می رود و به دنبالش اینترنت و تلفن و رادیو و سیستم حمل و نقل و سوخت و آب تصفیه شده از زندگی روزمره حذف می شود، سعی می کنند با شرایط کنار بیایند. حذف شخصیت پدر باعث می شود که دو خواهر تنها بمانند و طی حدود پانزده ماه، شرایط جدید زندگی و سرنوشت آنها را تغییر می دهد.
اما «در جنگل» درواقع صرفا فیلمی درباره آخرالزمان نیست. فیلمی آرام و انسانی درباره ارزش خانواده و هم خونی است. درباره خواهرانگی در سخت ترین شرایط. بیش از آن که مبتنی بر قصه و روایت و صحنه پردازی عجیب و غریب باشد، براساس شخصیت ها و موقعیت ها و لحظه ها پیش می رود و حضور دو تن از بااستعدادترین بازیگران جوان امروز هالیوود باعث می شود که این فیلم مستقل کانادایی گلیمش را از آب بیرون بکشد. آلن پیج و ایوان ریچل وود در نقش نل و ایوا علاوه بر جذابیت ذاتی، ترکیبی از تفاوت و تمایز در عین همبستگی دارند که موتور محرک فیلم است.
خط داستانی چنان کمرنگ است که نباید منتظر اتفاق های دراماتیک خاص بود و در عوض نگاه شاعرانه کارگردان به رابطه دو خواهر که در نماهای نزدیک و متوسط و زیر نور شفاف روز و روشنایی نه چندان قوی شب در کنار آتش و شمع جاری است، نقطه قوت فیلم است. شاید در این فضا و بستر می شد فیلم گیراتری ساخت و گاهی به نظر می رسد ایده های نویسندگان و کارگردان برای پیشبرد فیلم کافی نیست، اما «در جنگل» در همین شکل حاضر هم تاثیرگذار است.
جنگل در این فیلم کارکرد و معنایی دوگانه دارد؛ هم نمادی از آغوش پذیرای طبیعت است که می تواند رستگاری را رقم بزند و هم محلی را برای پرسه زدن حیوانات درنده خو که از هیچ طعمه ای آسان نمی گذرند. نل و ایوا جزو همین طعمه های آسانند و فیلم نمی کوشد تحول آن ها به سمت خشونت و بدویت در وضعیت آخرالزمانی را نشان دهد. اتفاقا برعکس، مسیر دیگری را نشان می دهد. انسان وقتی دوام می آورد که به عواطف خانوادگی و ریشه های خونی پایبند باشد. قوت فیلم همین است که چنین لحظه های دشواری را نه با کلام که با تصویر باورپذیر می کند و نگاه زنانه کارگردان در نمایش زندگی دو خواهر نقشی انکارناپذیر دارد.
در نهایت دو خواهر خانه را که آخرین نماد امید به مدنیت سابق است، رها می کنند و به جنگل پناه می برند. جایی که محل تولد نوزاد است؛ جدیدترین عضو خانواده. ایوا می گوید باید خانه را بسوزانند تا کسی فکر نکند آن ها زنده اند. چون به هر حال آن ها براساس قانون جنگل طعمه اند و نه شکارچی.
نظر کاربران
جالبه!!!!!!!دوست دارم فیلمشو ببینم.
من دیروز دیدمش.داستانش روی کاغذ جذاب تره با فیلم.مثل کارتون یهو زیر نویس میومد هشت ماااه بعد!
پانزده ماه بعد!
نهایت سختی دو خواهر هم اواخر فیلم خوردن کنسرو گندیده بود.
ماشالا همیشه هم خوش پوش و اراسته.
اصلا واقعی نبود.مثل کاریکاتور از فیلمهای مشابه .
فیلم باید هیجان داشته باشه این دری وری های شاعرانه دیگه چیه
فیلم بسیار زیبا وفلسفی است ...یکساله ذهنمو به خودش مشغول کرده ..اگر دنبال فیلمهای معنا دار جذاب وزیبا هستین توصیه میکنم حتما حتما ببینید ...
سه یا چهار سال پیش این فیلم از یکی شبکه ماهواره ای دیده بودم اونم نه به صورت کامل از موقع دنبال دانلود کردن و دیدن مجدد این فیلم بودم و متاسفانه اسم و تاریخ ساخت فیلم نمیدونستم بعد از دو روز بالا پایین کردن اکسپلورر همین الان موفق به پیدا کردن این فیلم ، یکی از فیلمایی که نباید از دست داد و دید مطمئن هستم هر کی ببینه شیفته این فیلم میشه