۴۲۴۱۸۸
۹ نظر
۵۰۵۷
۹ نظر
۵۰۵۷
پ

مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج

او نخستین فیلمساز ایرانی برنده اسكار و تنها كارگردانی است كه تماشاگر حاضر است در ساعت شش‌ونیم صبح برای دیدن فیلم تازه‌اش بلیت بخرد؛ اتفاقی بی‌سابقه در سراسر دنیا كه حتی اگر نكات فرامتنی را در رخ دادنش موثر بدانیم بازهم نمی‌توانیم استثنایی بودن این رخداد را انكار كنیم

وب سایت همشهری شش و هفت - سعید مروتی: بهترین فیلمساز سینمای ایران در همه این سال‌ها حالا در اوج موفقیت و مقبولیت، ثمره سال‌ها تلاش و كوشش و قریحه و استعداد نابش را می‌بیند. او نخستین فیلمساز ایرانی برنده اسكار و تنها كارگردانی است كه تماشاگر حاضر است در ساعت شش‌ونیم صبح برای دیدن فیلم تازه‌اش بلیت بخرد؛ اتفاقی بی‌سابقه در سراسر دنیا كه حتی اگر نكات فرامتنی را در رخ دادنش موثر بدانیم بازهم نمی‌توانیم استثنایی بودن این رخداد را انكار كنیم.
این جایگاه فیلمسازی است كه از دل یك شهرستان كوچك (شهر سده در استان اصفهان) آمده و گام‌به‌گام در مسیر پیشرفت قرار گرفته؛ فیلمسازی كه برخلاف عده‌ای هرگز از رانت برخوردار نبوده، به‌واسطه موقعیت ویژه و حمایت‌هایی كه بی‌دریغ از برخی صورت گرفته، با بودجه‌های كلان دولتی مشق كارگردانی نكرده است. به‌همین دلیل هرآنچه فرهادی به‌دست آورده حاصل تلاش خودش است نه محصول حمایت‌های فلان نهاد یا فلان مركز فیلمسازی.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
كافی است مسیر جهانی‌شدنش را درنظر بگیریم كه چطور متفاوت از راه آشنای فیلمسازان موسوم به جشنواره‌ای است و اساسا پیشنهاد تازه‌ای از سینمای ایران به محافل بین‌المللی ارائه می‌دهد؛ پیشنهاد تماشای فیلم‌هایی از ایران كه جای تكیه بر موقعیت‌های اگزوتیك و ارائه تصویری عجیب و غریب و شگفت‌انگیز، همپا و در مواردی بهتر از غربی‌ها درام‌پردازی می‌كند و جای بیابان و كوه (كه لوكیشن‌های تكرار‌شونده سینمای جشنواره‌ای ایران بودند) تصویر شهری مدرن را به نمایش می‌گذارد. حالا هر فیلم تازه‌ فرهادی یك اتفاق مهم سینمایی است.
می‌توان گفت، از «شهر زیبا» به این‌سو، فرهادی فیلمساز مهمی قلمداد شده و این اهمیت به‌مرور زمان افزایش یافته، نه كاهش. در همین چند روزی كه «فروشنده» روی پرده آمده انبوهی اظهارنظر و واكنش موافق و مخالف، رسانه‌ای شده و در مواردی به‌نظر می‌رسد مثل «جدایی» این‌بار هم در داخل یك دو قطبی غیرسینمایی شكل گرفته است؛ دوقطبی؛ كه براساس‌آن عده‌ای قبل از دیدن فیلم تصمیم به مخالفت با آن گرفته بودند و برخی از همان ابتدا در قامت هوادار پرشور فرهادی ظاهر شدند.
در این میانه البته گاهی هم حرف حساب‌ زده شده و ظاهرا برای مشاهده ‌هایی جدی‌تر باید كمی بیشتر صبر كنیم. در اینجا می‌كوشیم با توضیح بستری كه فرهادی در آن رشد كرده و جهان آثارش را شكل داده، هم به سلایق و علایق شخصی او بپردازیم و هم ویژگی‌هایی كه نتیجه‌اش شده دنیایی كه فیلمساز در 7فیلم بلند برای‌مان ترسیم كرده است.

یك نوجوان عشق سینما
اولین تجربه‌ فیلم دیدن فرهادی كه متولد ابتدای دهه ۵۰است، به سال‌های قبل از پیروزی انقلاب بازمی‌گردد. در واقع ۵-۴سالگی او تصویر دقیق و روشنی هم از آنچه به‌همراه بزرگترهایش در سینما همایون اصفهان دیده به‌خاطر نمی‌آورد. هرچند همین تجربه‌ها جرقه عشق به سینما را دردل فرهادی كودك شعله‌ور می‌كند.
ابتدای دهه ۶۰مصادف است با ورود پدیده ویدئو و فرهادی این بخت را می‌یابد كه در منزل به تماشای فیلم‌ها بنشیند؛ فیلم‌هایی كه همه‌جور چیزی میان‌شان یافت می‌شد ولی این طور كه خودش می‌گوید بین‌شان آثار قابل اعتنایی هم بود؛ آثاری چون «رضا موتوری» و «گوزن‌ها» كه فرهادی متوجه تفاوتشان با دیگر فیلم‌های ایرانی می‌شد. در اواخر دوران ابتدایی او نخستین نمایشنامه‌اش را برای اجرا در مدرسه می‌نویسد؛ نمایشنامه‌ای كه البته هرگز اجرا نشد، ولی گرایش و علاقه به هنر را در دل یك دانش‌آموز پنجم دبستان زنده نگه‌داشت.
ورود به دوران راهنمایی آشنایی‌اش با انجمن سینمای جوان اصفهان را رقم زد؛ دورانی كه فرهادی نوجوان به مطالعه كتاب‌های محدودی كه در زمینه آموزش فیلمسازی و فیلمنامه‌نویسی منتشر شده بود پرداخت. در این میان او چند فیلمنامه چاپ شده هم خواند و با این پشتوانه، فیلمنامه‌ای كوتاه نوشت و به انجمن سینمای جوان ارائه داد. فیلمنامه‌ای با نام «رادیو» درباره دو نوجوانی كه در مسیر مدرسه رادیویی را پیدا می‌كنند و قرار می‌گذارند هر شب یكی‌شان آن را به خانه ببرد.
دنبال كردن برنامه‌های شبانه كه هر شب قسمت شب قبلش پخش می‌شود كار دو نوجوان را به دعوا كشانده و عاقبت هم رادیو از بین می‌رود. فیلمنامه فرهادی مورد توجه مسئول سینمای جوان اصفهان واقع می‌شود و یك دوربین سوپرهشت و سه حلقه فیلم در اختیار نوجوانی كه مستعد به‌نظر می‌رسد قرار می‌گیرد.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
سال‌های بیم و امید
فیلم كوتاه «رادیو» در سال 64یعنی 13سالگی فرهادی ساخته می‌شود؛ سالی كه او امكان می‌یابد سرصحنه یك فیلم‌سینمایی كه در اطراف اصفهان فیلمبرداری می‌شد حاضر شود و به اعضای گروه فنی‌اش بپیوندد. «تفنگ شكسته» به كارگردانی مهدی معدنیان با بازی عنایت بخشی در نقش اصلی یكی از فیلم‌های دهقانی بود كه آن سال‌ها نمونه‌اش زیاد ساخته می‌شد.
نام اصغر فرهادی در تیتراژ این فیلم به‌عنوان یكی از اعضای گروه فنی ثبت شده است. «تفنگ شكسته» فیلم خوبی از كار درنیامد ولی تجربه حضور در سرصحنه فیلمبرداری برای یك نوجوان علاقه‌مند به سینما می‌توانست راهگشا باشد؛ دورانی كه فرهادی هرسال یك فیلم كوتاه در انجمن سینمای جوان اصفهان می‌ساخت و این طور كه خودش گفته فیلم به فیلم هم سراغ كارهایی می‌رفت كه تولید سنگین‌تری را می‌طلبید.
به‌این ترتیب «جان علی»، «دنیای دیوارها»، «ماجرای آقای فیلمساز یك» و «ماجرای آقای فیلمساز دو» توسط فرهادی جلوی دوربین رفتند؛ دورانی كه او وارد دبیرستان شده و تصمیم گرفته بود فیلمی 16میلی‌متری بسازد؛ فیلمی سیاه و سفید و مستند با عنوان «چشم‌ها» درباره كارگرانی كه در كارگاه‌های ذوب شیشه كار می‌كنند.
فرهادی این فیلم را به سختی و با سرمایه خودش و دوستانش ساخت، ولی وقتی نگاتیو‌ها برای ظهور به تهران فرستاده شد، داستان شكل دیگری به‌خود گرفت. بارها رفت‌وآمد فرهادی از اصفهان به تهران در نهایت به این پاسخ منجر شد كه نگاتیو‌ها گم شده است؛ موضوعی كه باعث سرخوردگی فرهادی و فاصله گرفتنش از فیلمسازی در آن مقطع شد.
فرهادی دو سال پایانی دبیرستان دیگر فیلم نمی‌سازد، ولی فیلمنامه‌ای می‌نویسد و نسخه‌ای از آن را به مركز گسترش سینمای مستند و تجربی ارائه می‌كند؛ فیلمنامه‌ای بلند درباره یك آپاراتچی سینما و پسرش كه مركز گسترش با ساختش موافقت نمی‌كند. احتمالا به این دلیل كه فرهادی كم‌سن و سال بوده و مدیران مركز گسترش تصور نمی‌كردند بتواند فیلمی بلند بسازد. این دورانی است كه فرهادی تقریبا از یافته‌ شدن نگاتیو‌های فیلم چشم‌ها تقریبا ناامید شده است.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
از كنكور پزشكی تا ورود به دانشگاه هنر
دانش‌آموز درسخوان و با استعداد رشته تجربی در سال‌های پایانی دبیرستان ترجیح می‌دهد جای فیلمسازی درس بخواند و خودش را برای كنكور آماده كند. این مقطعی است كه فرهادی متاثر از ماجرای گم‌شدن نگاتیوها به این موضوع فكر می‌كند كه مثل بقیه دنبال یك زندگی معمول و متعارف برود نه حرفه‌ای كه ثباتی در آن وجود ندارد.
در دهه60 والدین و معلمان برای دانش‌آموزان رشته تجربی، قله موفقیت را قبولی در رشته پزشكی می‌دانستند؛ توقعی كه خانواده فرهادی هم از او داشتند. با رتبه 2000در كنكور، فرهادی تنها رشته پزشكی را برای ادامه تحصیل انتخاب می‌كند و پس از پذیرفته‌نشدن، دوباره عشق به سینما سراغش می‌آید. او حالا برای كنكور هنر درس می‌خواند و سال بعد با رتبه 8 قبول می‌شود.
فاصله انتخاب رشته پزشكی تا رسیدن به این نتیجه كه كنكور هنر بدهد، با گذشت زمان و اینطور كه بعدها خود فرهادی گفت با دیدن دو فیلم خوب طی شد؛ دورانی كه دوباره شروع به فیلم دیدن می‌كند و همه نوع فیلمی هم می‌بیند. طبیعی است كه انتخابش هم رشته سینما باشد و فرهادی با این امید وارد دانشگاه می‌شود. هر چند در مرحله مصاحبه، استادان تصمیم‌گیرنده تشخیص دادند كه او بیشتر به درد تحصیل در رشته تئاتر می‌خورد تا سینما.
به این ترتیب فرهادی در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل در رشته ادبیات نمایشی می‌پردازد، آن هم در شرایطی كه در آن زمان علاقه‌ای به تئاتر نداشت و حتی این موضوع باعث شد در اواخر ترم اول تصمیم به ترك‌تحصیل بگیرد؛ تصمیمی كه با دیدن چند تئاتر خوب تغییر می‌كند. حضور در فضای دانشكده باعث می‌شود او نمایشنامه‌های زیادی را مطالعه كند و به مرور به تئاتر علاقه‌مند شود.
آشنایی با درام و آثار نمایشنامه‌نویسان مطرح خارجی، آموزه‌هایی را برای فرهادی به همراه دارد كه در نوشتن به كارش می‌آید. در همین دوران‌دانشجویی است كه فرهادی به كارگردانی چند تئاتر می‌پردازد، ازجمله نمایش «ماشین‌نشین‌ها» كه در تالار مولوی اجرا و با استقبال مواجه می‌شود.
در ماشین‌نشین‌ها كه خود فرهادی و همسرش پریسا بخت‌آور تنها بازیگرانش هستند لاستیك كامیون اكساسوا ر صحنه است و فرهادی با همین لاستیك داستان را با قوت تا انتها پیش می‌برد؛ نمایشی كه عده‌ای از چهره‌های مطرح سینما و تئاتر هم به تماشایش می‌نشینند و از آن ستایش می‌كنند.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
داستان یك شهر
باسابقه نوشتن فیلمنامه سریال پربیننده روزگار جوانی فرهادی در شبكه۵ سریال «چشم به راه» را كارگردانی می‌كند؛ نخستین تجربه تصویری حرفه‌ای فرهادی كه خیلی زود به كارگردانی «داستان یك شهر» می‌انجامد؛ سریالی كه باعث شد سازنده‌اش به‌عنوان فیلمسازی خوش‌ذوق و توانا مطرح شود.
نكته جالب توجه سریال داستان یك‌شهر توجه فیلمنامه‌نویس و كارگردان به طرح مسائل اجتماعی بود، آن هم در شرایطی كه تلویزیون در آن دوران خیلی سراغ مضامین تلخ اجتماعی نمی‌رفت. داستان یك شهر مورد استقبال مردم قرار گرفت و فرهادی سری‌دوم آن را هم كارگردانی كرد. در این میان فرهادی سریال «مجتمع مسكونی فرخ و فرج» را هم می‌نویسد و كارگردانی می‌كند؛ سریالی كه لحن طنزآمیز دارد، درست برعكس داستان یك شهر كه اغلب داستان‌ها تلخ هستند.
در سری دوم این سریال، فرهادی رویكردش به مضامین اجتماعی را پررنگ‌تر می‌كند و با اعتمادبه‌نفس افزون‌تر قصه‌هایی تلخ‌تر از سری اول را روایت می‌كند. آن قدر تلخ كه ۳ قسمت از سریال اجازه پخش نمی‌یابد. در ابتدای دهه۸۰، فرهادی سریال «یادداشت‌های كودكی» را برای همسرش پریسا بخت‌آور می‌نویسد و این آخرین كار فرهادی برای تلویزیون است.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
بیابان‌گردی پرحاصل
فرهادی در نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش سراغ آدم‌هایی می‌رود كه قبلا در داستان یك شهر به آنها پرداخته بود؛ آدم‌های طبقه فرودست كه در شرایط دشوار زندگی می‌كنند. نظر كارگر جوانی كه مجبور شده زنش را طلاق بدهد و سر از بیابانی درمی‌آورد كه یك پیرمرد مارگیر با اتومبیلش در آنجا حضور دارد. فرهادی در نخستین تجربه بلندش، چالش بزرگی را تجربه می‌كند.
اگر مقدمه و موخره «رقص در غبار» را كنار بگذاریم آنچه به جا می‌ماند فیلمی است با حضور یك جوان، یك پیرمرد كه داستانش در دل بیابان روایت می‌شود. آنچه در رقص در غبار مشهود به‌نظر می‌رسد تعهد اجتماعی فیلمساز و همدلی‌اش با افراد طبقه فرودست است. فیلم یك بازی درخشان و متفاوت از فرامرز قریبیان دارد كه تصویر تازه‌ای از این بازیگر كهنه‌كار ارائه می‌دهد.
رقص در غبار در بیست‌ویكمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، مورد توجه منتقدان قرار گرفت و جایزه ویژه هیأت داوران بخش بین‌الملل را برد. فیلم در حضورهای بین‌المللی‌اش هم موفق عمل كرد ولی در اكران عمومی شكست سختی خورد.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
همكاری با حاتمی‌كیا
حالا او به پشتوانه موفقیت‌هایی كه در تلویزیون به‌دست آورده، با پیشنهادی جالب توجه از سوی حاتمی‌كیا مواجه می‌شود؛ حاتمی‌كیایی كه تصمیم گرفته برای نخستین بار جای شخصیت‌های همیشگی‌ آثارش (قهرمانان جنگ) سراغ آدم‌های معمولی و عادی جامعه برود.
حاتمی‌كیا كه مدت‌ها روی پرونده یك هواپیماربایی كار كرده و حتی در جلسات دادگاه هم حاضر شده، نتیجه تحقیقاتش را در اختیار فرهادی جوان می‌گذارد؛ نتیجه فیلمنامه‌ای به نام «ارتفاع پست» است. فیلم در جشنواره فجر به نمایش درمی‌آید و منتقدان آن را اثری متفاوت در كارنامه حاتمی‌كیا ارزیابی می‌كنند. جالب این كه حاتمی‌كیا به فیلمنامه فرهادی وفادار می‌ماند و تنها سكانس پایانی را تغییر می‌دهد.
حضور نویسنده‌ای جوان در كنار كارگردانی باتجربه به فیلمی می‌انجامد كه می‌توانست شروع دوره‌ای تازه در سینمای حاتمی‌كیا باشد؛ دوران طرح مسائل روز جامعه كه حاتمی‌كیا در یكی، دو فیلم دیگرش هم آن را دنبال كرد. نوشتن فیلمنامه ارتفاع پست برای حاتمی‌كیا، این امتیاز را داشت كه فرهادی را به سینمایی‌ها بیشتر و بهتر شناساند؛ جوانی با كارنامه‌ای موفق در تلویزیون كه حالا فیلمنامه كار حاتمی‌كیا را نوشته بود.
آبروی از دست رفته الی
«سفر سرخوشانه چند زوج جوان به شمال و بعد فاجعه‌ای كه به یك تراژدی می‌انجامد.» این كه پس از موفقیت گسترده «چهارشنبه‌سوری» و فراگیر شدن ملودرام‌های خانوادگی با محوریت طبقه متوسط، فرهادی سراغ طرحی كه خلاصه تك‌خطی‌اش در ابتدای این بند آمده برود، نشان‌دهنده نكته‌ای مهم و جالب‌توجه بود؛ این كه فرهادی اهل تكرار تجربه‌های حتی موفق قبلی‌اش نیست، اهل تكمیل و گسترش آنهاست.
این‌بار با كاراكترهایی پرتعداد‌تر و شیوه روایتی مدرن‌تر و داستانی كه كمی هم یادآور فیلم «ماجرا» ساخته آنتونیونی بود. «درباره‌ الی» بعد از یك مقدمه نسبتا طولانی در دهه۴۰ به نخستین نقطه عطف با غرق‌شدن الی در دریا می‌رسد. در ادامه آنچه به روایت درمی‌آید ماجرای گرفتار شدن آدم‌هایی است كه اغلب‌شان تنها به فكر رفع ‌و رجوع كردن این اتفاق هستند و در این راه برای كسی جز سپیده، مهم نیست كه بر سر آبرو و حیثیت الی چه می‌آید.
فیلم به طرح یك موقعیت اخلاقی پیچیده می‌پردازد و چنان ظریف و تاثیرگذار این كار را می‌كند كه به یكی از مهم‌ترین فیلم‌های بعد از انقلاب تبدیل می‌شود. سینمای خرده پیرنگ كه بعد از «درباره الی» در سینمای ایران به نوعی مد هم شد، در این فیلم فرهادی به شكلی كمال یافته نمود و ظهور یافته است؛ فیلمی كه نخستین جایزه مهم جهانی را هم برای فرهادی به ارمغان می‌آورد؛ خرس نقره‌ای بهترین كارگردانی از جشنواره برلین. مثل «چهارشنبه‌سوری» این‌بار هم مردم از فیلم استقبال گسترده‌ای می‌كنند.
در روزهای اكران «درباره الی» فرهادی دیگر در جایگاه یكی از بهترین كارگردان‌های سینمای ایران قرار دارد؛ جایگاهی بسیار فراتر از هم نسلانش و نزدیك به موقعیت موج نویی‌های قدیمی (تقوایی، بیضایی، مهرجویی و كیمیایی).
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
تنش در قلمرو آرامش
ساخت دو فیلم موفق از نظر جلب‌توجه منتقدان و حضور در جشن‌ها و جشنواره‌های داخلی و خارجی ولی ناموفق در جذب تماشاگر، باعث می‌شود فرهادی روال فیلمسازی‌اش را عوض كند. فرهادی در یكی از مهم‌ترین تصمیمات حرفه‌ای‌اش، درام اجتماعی و فضای جنوب شهر را رها كرده و سراغ ملودرام و طبقه متوسط می‌رود. «چهارشنبه‌سوری» در چنین فضایی شكل می‌گیرد و به روایت خانواده‌ای از طبقه متوسط می‌پردازد كه در آن خیانت و دروغ ریشه دوانده. نكته جالب توجه فیلم استفاده از هدیه تهرانی در نقشی است كه تا آن مقطع (اوایل دهه80) این بازیگر قطب‌ مقابلش را بازی كرده بود.
ترانه علیدوستی هم به‌عنوان دختر خدمتكار در فیلم حضوری پررنگ دارد تا سهم و نقش طبقه فرودست یكباره از سینمای فرهادی محو نشود. با چهارشنبه‌سوری كه فیلمی به‌مراتب خوش‌ساخت‌تر از شهر زیبا بود، داستان پیشرفت گام به گام فرهادی ادامه یافت. این بار مردم هم از فیلم فرهادی استقبال گسترده‌ای به عمل آوردند تا او بعد از 2شكست ناگوار در اكران عمومی، برای نخستین بار طعم خوش گیشه را بچشد.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
ناظر بی‌طرف
از همان رقص در غبار می‌توان مشاهده كرد كه فرهادی علاقه‌ای به خط‌كشی‌های مرسوم میان كاراكترها ندارد. پیرمرد درگیر شخصیت منفی فیلم نیز كاراكتری است كه در انتها تماشاگر با او همدلی وهمدردی می‌كند. در شهرزیبا شاهد شبكه‌ای از روابط و رخدادها هستیم كه در آن به‌نظر می‌رسد حق با همه كاراكترهاست؛ هم فیروزه (ترانه علیدوستی) كه می‌كوشد برادرش را از اعدام برهاند حق دارد و هم ابوالقاسم (فرامرز قریبیان) كه نمی‌تواند از خون دخترش بگذرد.
فیلم به دیدگاه فرهادی درباره نسبیت و پرهیز از قطعیت و حكم صادر كردن گسترش می‌یابد. در جدایی نادر از سیمین كه نقطه اوجی در تقابل آدم‌های فرهادی است، نادر (پیمان معادی) همان‌قدر محق به‌نظر می‌رسد كه حجت (شهاب حسینی). این دیدگاه در فروشنده هم مشاهده می‌شود.
فیلمساز معمولا می‌كوشد تا در مواجهه كاراكترهایش از موضع ناظر بی‌طرف خارج نشود. هرجا كه به‌نظر می‌رسد او به نفع یكی از كاراكترها موضع گرفته، كمی بعد نقطه مقابل را در كانون توجه خود قرار می‌دهد. تبدیل این دیدگاه (نسبی بودن واقعیت) به درام یكی از هنرهای فرهادی است؛ چیزی كه اغلب مقلدانش فاقد آن هستند.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
در جست‌وجوی عدالت اجتماعی
كاراكترهای نمایش «ماشین‌نشین‌ها»، نخستین كار مهم فرهادی آدم‌های حاشیه‌نشین و فقیر هستند. اغلب اپیزودهای داستان یك شهر هم درباره افرادی است كه فقر امان‌شان را بریده و شرایط اجتماعی، آنها را در مسیری دشوار قرار داده. در رقص در غبار همه كاراكترها از طبقه فرودست انتخاب شده‌اند. در شهرزیبا هم باز همین ماجرا را مشاهده می‌كنیم.
آدم‌هایی كه فرهادی جوان شناخت خوبی از آنها دارد و با سمپاتی با آنها مواجه می‌شود. ریشه‌های این رویكرد را هم احتمالا باید در تاثیرپذیری فرهادی از نویسندگان مورد علاقه‌اش در دوران نوجوانی و جوانی جست‌وجو كرد.
این طور كه خودش گفته، در دوره‌ای به‌شدت به داستان‌های محمود دولت‌آبادی، چوبك و آل‌احمد علاقه‌مند بوده است؛ نویسندگانی كه كاراكترهای‌شان را از میان آدم‌های فرودست انتخاب می‌كردند، با رویكردی چپ‌گرایانه و در جهت رسیدن به عدالت اجتماعی. این داستان‌ها محصول دورانی‌اند كه اجتماعی‌نگر بودن تنها با توجه به اقشار فقیر جامعه معنا می‌یافت؛ دیدگاهی كه از ادبیات به سینما هم امتداد یافته بود. آثار اولیه فرهادی هم متاثر از چنین دیدگاهی به‌نظر می‌رسد.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
چالش‌های طبقه متوسط
كاراكترهای رقص در غبار و شهرزیبا با وجود تمام مشكلات‌شان دروغ نمی‌گویند. دروغ از جایی وارد سینمای فرهادی می‌شود كه او سراغ طبقه متوسط می‌رود. مرتضی (حمید فرخ‌نژاد) به همسرش مژده (هدیه تهرانی) دروغ می‌گوید. رابطه پرتنش مرتضی و مژده كه متعلق به طبقه متوسط هستند در كنار رابطه صمیمی و صادقانه روحی (ترانه علیدوستی) و عبدالرضا (هومن سیدی) كه از طبقه فرودست می‌آیند پرمعنا به‌نظر می‌رسد.
حضور و نمود طبقه متوسط كه با چهارشنبه‌سوری شروع و در فیلم‌های بعد ادامه می‌یابد با شبكه‌‌ای از چالش‌ها، تناقض‌ها و بحران‌هایی همراه است كه در نهایت تصویری تلخ اما واقعی از این طبقه را ترسیم می‌كند. مهارت فرهادی در نمایش راستی‌ها و ناراستی‌های طبقه متوسط یكی از مهم‌ترین برگ‌های برنده‌اش در برقراری ارتباط با تماشاگر است.
فرهادی كاراكترهای برگزیده‌اش را از طبقه متوسط تحت فشاری له‌كننده قرار می‌دهد و جالب این كه بیشتر دوستداران آثارش هم از دل این طبقه می‌آیند. طبقه متوسط شهری كه مخاطب اصلی سینمای فرهادی است، كاراكترهایی را برپرده مشاهده می‌كند كه نمونه‌های عینی‌اش را در اطرافش دیده و با آنها احساس آشنایی و نزدیكی می‌كند.

اعتبار جهانی
این دیگر موفقیت در جشنواره‌های بی‌اهمیت و گمنام و بردن جوایزی از جنس نارگیل طلایی نیست که نشود اسمش را اعتبار جهانی گذاشت. دریافت جایزه تقریبا از همه جشنواره‌های معتبر درجه یك (جز جشنواره ونیز که فرهادی تاکنون در آن شرکت نکرده است.) بردن گلدن گلوب و اسکار و نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه، فرهادی را پس از عباس کیارستمی به مهم‌ترین فیلمساز ایرانی در عرصه جهانی تبدیل کرده است.
در مورد فرهادی موضوع فقط بردن جایزه و درخشش در فستیوال‌ها نیست. فیلم‌های فرهادی در آمریکا و اروپا اکران عمومی شده و تماشاگران زیادی داشته اند. در حالی که تا پیش از ظهور او بهترین فیلم‌های سینمای ایران هم اغلب اکران‌هایی محدود را در سطح دنیا تجربه می‌کردند و معنی موفقیت جهانی همین درخشش در جشنواره‌ها و جایزه بردن‌ها بود نه اکران گسترده در آمریکا و اروپا و دیده شدن به معنی واقعی کلمه.
طبیعی هم بود که بعد از بردن اسکار، اتفاق‌های مهمی برای فرهادی بیفتد که فقط یکی از آنها ساخته شدن «گذشته» در فرانسه و به تهیه کنندگی کمپانی ممنتو بود. فرهادی حالا در اسپانیا در تدارک ساخت فیلم تازه خود با بازی خاویر باردم و پنه لوپه کروز است. فیلمسازی که بعد از «درباره الی» امکان فیلم ساختن در خارج از ایران را داشته و حالا اعتبار و جایگاهی دارد که پدرو آلمادوآر تهیه‌کننده فیلم تازه‌اش می‌شود.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
گذشته هرگز نمی‌گذرد
كارگردانی پروژه‌ای بین‌المللی در فرانسه و با تركیبی از عوامل ایرانی و خارجی، نشان داد میل به آزمودن تجربه‌های تازه برای فرهادی تبدیل به یك پروسه تمام‌نشدنی شده است. اعتبار جهانی او حالا این امكان را برایش فراهم كرده بود كه در پاریس یك فیلم بین‌المللی بسازد و این‌بار هم به روایت زندگی آدم‌هایی بپردازد كه در فضایی پر از سوءتفاهم می‌كوشند از گذشته‌شان عبور كنند تا به آینده دلخواه‌شان برسند.
درحالی‌كه فرهادی از «رقص در غبار» تا «جدایی نادر از سیمین» یكسره روندی روبه‌ رشد را طی كرده بود، با فیلم گذشته توقعی در این روند به‌وجود آمد تا دیگر بهترین فیلم فرهادی آخرین فیلمش نباشد. درواقع گذشته فیلمی است كه نمی‌تواند به پای آثاری چون الی و جدایی برسد، ولی در عین‌حال ملودرامی مدرن و متفاوت است از فیلمسازی ایرانی كه توانسته پروژه‌ای جهانی را در سطح استاندارد و مقبول بسازد؛ فیلمی كه نامزد دریافت نخل طلای كن بود و برنیس برژو برایش جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت.

حتی نابغه‌ها هم حق دارند فیلم بد بسازند
این که فیلمسازی از 31 تا 37 سالگی شهر زیبا، چهارشنبه سوری، درباره الی و جدایی نادر از سیمین را بسازد و اصطلاحا روی دست خودش بلند شود و آثاری غنی‌تر و درخشان‌تر بسازد می‌تواند نشانه‌ای آشکار از استعداد، هوشمندی و تلاشی فوق العاده باشد. با توجه به این که فیلمسازی فرآیندی پیچیده و دشوار است و گاهی ممکن است بهترین استعدادها و حتی نابغه‌ها هم فیلم بد بسازند نمی‌توان انتظار داشت یک کارگردان همیشه و در یک فرآیند طولانی در اوج بماند.
کمتر فیلمسازی را می‌توان در تاریخ سینما سراغ گرفت که بدون فراز و نشیب و پشت سر هم شاهکار ساخته باشد. در مورد فرهادی هم طبیعی است که مثلا فیلم گذشته متوسط از کار در‌آید یا فروشنده از دید عده‌ای قابل قیاس با جدایی و درباره الی نباشد. مهم این است فرهادی حتی در آثار متوسط هم استانداردهایش را حفظ کرده و تماشاگر پیگیر فیلم‌هایش را ناامید نمی‌کند. با این که برخی بنا به دلایلی چون حسادت، آرزوی زمین خوردن فرهادی را دارند خوشبختانه هنوز این اتفاق رخ نداده است.
بچه شهرستان سده از فیلمسازی سوپر هشت تا نشستن بر صندلی کارگردانی پروژه‌های بین‌المللی، راه دشوار و پر فراز و نشیبی را طی کرده و در این مسیر پرسنگلاخ ناچار بوده مثل هر فیلمساز مولفی صلیب تنهایی‌اش را بر دوش بکشد و یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا را انجام بدهد؛ ساخت فیلمی که پاسخگوی توقع بالایی که به حق در موردش ایجاد شده، باشد. فرهادی این ماموریت غیرممکن را چند بار انجام داده و باز هم می‌تواند انجام بدهد.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
فضیلت مخالف خوانی
فیلم‌های فرهادی به شهادت جوایز و اقبال گیشه‌ای علاقه‌مندان بسیاری دارند، ولی عده‌ای هم هستند که مخالف سرسخت هر فیلم او محسوب می‌شوند. این قطب بندی از جدایی نادر از سیمین به بعد پررنگ‌تر شده و اغلب طرفین به دلایلی غیرسینمایی مقابل هم صف آرایی می‌کنند. برای بسیاری از موافقان و مخالفان چیزی که مهم نیست خود فیلم‌هاست. در چنین مناقشاتی متن اهمیت ندارد و این حاشیه است که حرف اول و آخر را می‌زند.
حمله مخالفان «فروشنده» قبل از دیده شدن فیلم همان قدر غیرقابل توجیه بود که دفاع ستایشگران. قاعدتا تا فیلمی به نمایش در نیامده نمی‌شود درباره معایب و محاسنش قضاوت کرد و جالب این که همه این‌ها درباره فیلمسازی رخ می‌دهد که پرهیز از قضاوت کردن یکی از تم‌های محوری آثارش است. این موج مخالفت و موافقت، کری خوانی‌های تیم‌های سرخابی را تداعی می‌کند.
از منظری دیگر چنین واکنش‌هایی می‌تواند تبعات طبیعی تبدیل شدن سینمای فرهادی به پدیده‌ای اجتماعی باشد؛ پدیده‌ای که اظهار نظر درباره آن هم به کار پیش بردن مقاصد فرامتنی می‌آید و هم این که نشانه‌ای از به روز بودن قلمداد می‌شود. در سطح نخبگان و منتقدان نیز گاهی شاهد فضیلت مخالف خوانی هستیم. فضیلتی که بر‌اساس آن هر چه فیلم و سازنده‌اش شاخص‌تر باشند مخالف کردن با آنها قدر و منزلت بیشتری برای منتقد فراهم می‌کند.
البته که هر فیلمی را می‌تواند نقد کرد و تثبیت شده‌ترین شاهکارهای تاریخ سینما هم مخالفان جدی دارند. جان فورد به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان تاریخ سینما از سوی منتقد برجسته‌ای چون دیوید تامپسون فیلمسازی احساساتی خوانده می‌شود که از کل کارنامه پر و پیمانش تنها «جویندگان» اثری قابل دفاع است.
همچنان که خیلی‌ها هستند که «همشهری کین» را بنا به دلایلی دوست ندارند. فرهادی از جان فورد و اورسن ولز بزرگ‌تر نیست و اساسا آثار هر فیلمسازی را می‌شود نقد کرد، اما آنچه گاهی اتفاق می‌افتد بیش از آن که شبیه نقد فیلم باشد شبیه تسویه حساب شخصی است. این که تنها چند روز پس از اکران فروشنده قصه فیلم را به بهانه تحلیل و تفسیر اثر در تلویزیون لو بدهیم، اسمش هر چه باشد قطعا نقد فیلم نیست.

قصه‌گویی
فرهادی قصه‌گوترین کارگردان بعد از انقلاب اسلامی است. اگر در پذیرش این نکته که لکنت در روایت یک داستان یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سینمای ایران است، تردید نداشته باشیم، بهتر می‌توانیم اهمیت جادوی قصه گویی را در سینمای فرهادی درک کنیم. فیلمسازی که خوب می‌داند نقطه عطف داستان را کجا بنا کند، چگونه مقدمه چینی کند و در نهایت از آنچه که کاشته برداشت پرحاصلی داشته باشد.
قبل از فرهادی رویکرد کلی سینمای متفاوت ایران پرهیز از قصه‌گویی کلاسیک بود و معمولا سایه واقعیت بر فیلم‌ها چنان سنگینی می‌کرد که دیگر جایی برای درام باقی نمی‌ماند، اما فیلم‌های فرهادی همگی قصه گو هستند و در هر فیلمی بیش از هر چیز تلاش فیلمساز برای روایت داستان به چشم می‌آید.
داستان‌هایی که شاید به شیوه معمولی و متعارف تعریف نشوند و گاهی به ضد عادت تماشاگر عمل کنند، ولی یک ویژگی بارز دارند و آن نگه داشتن مخاطب تا انتهای ماجراست. برای فرهادی بیش از انتقال هر حرف و پیام و نکته ای، تعریف کردن داستان اهمیت دارد. او به خوبی متوجه شده که تماشاگر به سینما می‌آید تا داستانی را دنبال کند و هر هدف دیگری در اولویت‌های بعدی قرار دارد.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
کار با بازیگر حرفه‌ای
شیوه فیلمسازی فرهادی به گونه‌ای است که کار کردن با بازیگر حرفه‌ای برایش گریز ناپذیر به نظر می‌آید. هر چند او از ابتدای فعالیتش در سینما کوشیده تا بازیگران شناخته شده و حرفه‌ای را در قالب‌هایی تازه به کار گیرد. می‌توانیم از رقص در غبار، اولین فیلم فرهادی مثال بزنیم که فرامرز قریبیان در آن نقشی به کل متفاوت با پرسونای تثبیت شده‌اش ایفا کرد. در شهر زیبا باز قریبیان را در شمایلی متمایز مشاهده کردیم. همین اتفاق در مورد هدیه تهرانی در چهارشنبه سوری تکرار شد. در نیمه اول دهه ۸۰ هیچ کس انتظار نداشت تهرانی را در نقش زن خانه‌داری ببیند که شوهرش به او خیانت می‌کند.
داستان تنها تفاوت نقش نبود و فرهادی در لحن، نگاه و به طور کلی جنس بازی تهرانی هم تغییر گسترده‌ای ایجاد کرده بود. این گرفتن بازی‌های متفاوت از بازیگران و حرفه‌ای را می‌شود در کار ترانه علیدوستی و شهاب حسینی که بیشترین همکاری را با فرهادی داشته‌اند به خوبی مشاهده کرد. در مورد علیدوستی از فیروزه شهر زیبا تا فیلم درباره الی و رعنای فروشنده تفاوت، بسیار و چشمگیر است. همین تفاوت را می‌شود در جنس بازی شهاب حسینی در فیلم‌های درباره الی، جدایی نادر از سیمین و فروشنده مشاهده کرد.
در واقع سه حضور حسینی در فیلم‌های فرهادی متفاوت‌ترین نقش‌های کارنامه او را رقم زده اند. در کار با بازیگر باید به کشف‌های فرهادی هم اشاره کرد که مهم‌ترین‌هایش شاید بابک کریمی در جدایی و فرید سجادی حسینی در فروشنده باشد. بازی در فیلم فرهادی می‌تواند سرنوشت حرفه‌ای بازیگران را تغییر بدهد. این نکته را بازیگرانی که پیشنهاد بازی در فیلم «درباره الی» را رد کردند بیشتر از همه درک می‌کنند.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
تقابل طبقاتی
می‌شود گفت «جدایی نادر از سیمین» به نوعی ماجرای آدم‌های «چهارشنبه‌سوری» را روایت می‌كند كه فاجعه «درباره الی» را هم پشت‌سر گذاشته‌اند و تلخ‌تر شده‌اند. مثل «چهارشنبه‌سوری» اینجا هم زوجی از طبقه متوسط وجود دارد كه حالا دیگر برای‌شان قطعی شده كه راهی جز جدایی ندارند. جای دختر كارگر چهارشنبه‌سوری (ترانه علیدوستی) را هم زن خدمتكار (ساره بیات) گرفته كه انگار در گذر زمان چنان مصائبی را پشت سر گذاشته كه دیگر چیزی از آن شور و هیجان و‌انگیزه و جوانی برایش باقی نمانده است.
اگر در چهارشنبه‌سوری تقابلی میان آدم‌های طبقه متوسط و طبقه فرودست رخ نمی‌دهد و دعوا كلا بین كاراكترهای طبقه متوسط است و در فیلم درباره الی هم اساسا هیچ كاراكتری از دل جنوب شهر انتخاب نشده، در جدایی شاهد ستیز طبقاتی هستیم. باتوجه به این كه فیلم در اواخر دهه 80ساخته شده می‌توان تصور كرد كه فرهادی متاثر از شرایط اجتماعی به این دوقطبی به‌وجود آمده توجه بیشتری نشان داده است.
جدایی نادر از سیمین از همان ابتدا با تنش آغاز می‌شود و فرهادی ترجیح می‌دهد كاراكترهایش را در دل روایت داستان طلاق معرفی كند. شیوه روایت فیلمساز متفاوت از نحوه داستان‌پردازی «درباره‌الی» است و به لحاظ مضمونی در جدایی با فیلمی به‌مراتب نزدیك‌تر با فرهنگ ایرانی مواجه هستیم، هرچند به‌لحاظ بازتاب جهانی، جدایی بسیار بیشتر از الی در دنیا دیده شده و درخشیده است.
جدای از جایزه اسكار، جدایی بیش از 50جایزه معتبر جهانی دریافت كرد تا با فاصله پرافتخارترین فیلم تاریخ سینمای، ایران باشد؛ فیلمی كه فرهادی را در جایگاهی منحصر به‌فرد قرارداد؛ موفق‌ترین كارگردان سینمای ایران.
مرور مسیر شگفت انگیز یک «اصغر فرهادیِ» همیشه در اوج
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • samin

    امیدوارم کارگردان نابغمون باز هم برنده اسکار بشه و شادی بینهایت رو برای خودشون و خونوادشون از خدا می خوام :)))))))))

  • علیرضا

    تا کور شوند کسانی که ظرفیت موفقیت بقیه را ندارند!!!!

  • بدون نام

    عالی بود. افتخار ایران و ایرانی هستن ایشون.

  • بدون نام

    یک نابغه به معنی واقعی کلمه.

  • بدون نام

    وطن فروش
    جایزه به چه قیمتی . . .

    پاسخ ها

    • samin

      تهمت زدن به یه ادم دیگه یه گناهیه که عذابش غیر قابل تصوره

    • زهرا

      شما اگه تونستی سه سطر درباره علت وطن فروشی ایشون بنویس! آقای فرهادی خیلی مرد باشخصیتی هستند. و مثل خیلی ها شهرت بهشوون تکبر و توهم نداده.

  • سحر

    اینا قبول،ولی فروشنده فیلم متوسط و میان مایه ای است.نمی دونم چرا اینقدر داره بهش توجه می شه.ضمن این که بازی دخترش توی فیلم جدایی هم...من به این کارا می گم غیرحرفه ای.شما رو نمی دونم.و نمی دونم که چرا یه کارگردان حرفه ای همچین کاری کرده.

  • میلاد

    عشق منی آقای فرهادی💖💖

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج