نویسندگی در ایران و لایف استایلی که نیست!
چرا همان قدر که به کشیدن سیگار در کافه ها اهمیت می دهیم به ظاهر خودمان اهمیت نمی دهیم؟ چند نویسنده را می شناسید که حرفه ای ورزش کنند و به تناسب اندام خود هم توجه داشته باشند؟
هنوز هم عکس های فروغ فرخزاد، غزاله علیزاده، محمود دولت آبادی، ابراهیم گلستان و بیژن الهی- هر چقدر هم که زمان گذشته باشد- جذابیت خاص خودشان را دارند.
ما همچنان این عکس ها را با دقت نگاه می کنیم و گویی دنبال تفسیر هستیم و آن ها را تصاویر محض نمی پنداریم. توجه به این عکس ها ناشی از چیزی است که تداعی می کنند. اما تاحالا از خودمان پرسیده ایم که چرا عکس این شخصیت ها نسبت به سایرین- هم صنف ها، هم دوره ایشان- تامل برانگیزتر است؟
چرا با دیدن عکس از ابراهیم گلستان، حتی کنار دخترش اول نگاه ما روی ابراهیم گلستان است؟ تا حالا به این دقت کرده اید که اگر مطلبی درباره نیما یا گلشیری باشد اغلب خود مطلب برایمان مهم است و کمتر به صورت آن ها توجه می کنیم.
در مقابل اگر مطلبی درباره مثلا محمود دولت آبادی ببینیم، عکس مربوط به آن نوشته شده- چنانچه پرتره هم باشد- نظرمان را جلب می کند. این ها را نمی شود تنها به قلم و حاشیه ها ربط داد.
عنصر مهمی همراه کاراکتر بعضی نویسنده ها و شاعران هست که انگار از روز اول می دانستند چگونه و چه اندازه به آن توجه کنند. عنصری که می شود آن را با نام «استایل» معرفی کرد. چند نفر از شاعران و نویسنده ها را می شناسید که به چنین اِلِمانی اهمیت بدهند؟ می توان در مقاله ای به تاثیر فرهنگ چپ بر تعمد ندیده گرفتن و بی توجهی به استایل پرداخت. اما آیا نویسنده و شاعر ما شده نگاهی به پدیده استایل در زندگی همتایان خودش در بیرون از ایران بیندازند؟ استایل فقط در نوشتن نیست. در نوع لباس پوشیدن، شان و منزلتی برای ظاهر قائل شدن و شیوه زندگی هم هست.
بگذارید یک پرانتز باز کنیم. صفحات اجتماعی نویسنده ها و شاعرها شاید نزدیک ترین دید را به ما بدهد. نه برای قضاوت بلکه تنها به عنوان نمونه ای کوچک. بیشتر نویسنده های ما کم از خانه بیرون می روند، کم با محیط بیرون درگیرند. اغلب عکس هایشان مربوط به سیگار یا کتاب است و این همان استریوتایپی است که مخاطب از نویسنده ها سراغ دارد. برای همین حتی به سراغ نوشته های آن عکس ها هم نمی رود.
منظور پوشیدن برند یا تفریحات و سفرهای غریب نیست. منظور آراستگی ویژه است. این که اگر به یک جلسه نقد می ریوم، چه اندازه به نظافت خودمان اهمیت می دهیم؟ چقدر دقت می کنیم که شلوار روزشی را با کفش مردانه نپوشیم؟ یا به کفشمان واکس زده باشیم. حد و مرز زندگی ما چه اندازه از کافه ها و دورهمنشینی ها به جهان بیرون وسعت پیدا می کند؟
نویسنده برای اینکه تا وقتی زنده است بتواند درست بنویسد باید مراقب بدنش باشد؛ باید خوب و سالم زندگی کند.
ما نویسنده ها فقط آماده ایم تا چیزی بگویند و بهمان بربخورد. ناراحت شویم و جبهه بگیریم. قهر کنیم. سریع جوابیه بنویسیم. این نقطه ضعف ماست که کودکانه است. به جای آن که سریع توده چربی را به خودمان بگیریم و ناراحت شویم، بهتر است مرتب ورزش کنیم و به تمیز و مرتب بودن ظاهرمان اهمیت بدهیم.
من فکر می کنم در آن عکس که گفته شد اگر به غزاله بیشتر توجه می شود، استایل او است که فوق العاده موثر است. اگر محمود دولت آبادی توی این سن و سال هنوز حضورش در جمع باعث برگشتن صورت ها و جمع کردن توجه شما می شود، برای این است که استایل را دست کم نمی گیرد. اگر ابراهیم گلستان روی ورزش کردنش تاکید می کند- حتی اگر خودش اسم آن را تاکید نگذارد- ما را از نوعی لایف استایل ویژه نویسنده آگاه می کند.
ارسال نظر