«میم» ممنوعِ لغتنامه دهخدا
آنها که در سالهای قبل از انقلاب، نخستین چاپ لغتنامه دهخدا را نه به صورت فعلی، که جزوه جزوه میگرفتند، به یاد میآورند و نقل میکنند که تا زمان سقوط سلطنت پهلوی به دلیل ممنوعیت نام مصدق، لغتنامههاشان ناقص بود و «میم» نداشت.
طبعا آوردن نام مصدق در لغتنامه، نه با سیاسی بودن لغتنامهنویس که بیشتر با ضرورت لغتنامهنویسی مرتبط است، اما شاه به دلیل خصومت سیاسی با مصدق و فوبیای نهضت ملی، این ضرورت را به حالت تعلیق در آورد و حرف میم لغتنامه را تعطیل کرد. گویا سیاست تا پایان عمر و حتی پس از مرگ دهخدا نیز خیال نداشت دست از سر نویسنده چرندوپرند بردارد، چنانکه در نیامدن حرف میم لغتنامه، به کار پژوهشی او نیز خواه ناخواه رنگ و بویی سیاسی میداد.
چسباندن القابی چون «استاد» و «علامه» و نظیر این به دهخدا برای تاکید و ارجحیت دادن بر کارهای پژوهشی او نیز به لاپوشانی وجه شدیدا سیاسی دهخدا در چرندوپرند کمکی نکرد و حتی این توضیح فرمایشی و حتما از سر ناچاری ناشر در آغاز یکی از چاپهای قدیمی و قبل از انقلابی چرندوپرند در قطع جیبی که: «بهطوریکه در مقدمه ملاحظه میفرمایید نوشتههای چرند و پرند در حدود نیم قرن پیش از انقلاب سفید شاه و ملت نگارش یافته» نمیتوانست دهخدا را به طور کامل سیاستزدایی کند، چون دهخدا سیاست را چنان در زبان و سبک نوشتاری چرندوپرند حک کرده بود که پس از چاپ آن در صوراسرافیل، خودش تن و قلم به هرکجا هم که میکشاند، سیاست دیگر از او کنده نمیشد چرا که سیاست دهخدا نه فقط در محتوای نوشتههایش در چرندوپرند، که عمیقتر از آن، در استراتژی ادبی و زبانی و سبک این نوشتهها نمود یافته بود.
ادبیات چرندوپرند نه ادبیات فاخر جاافتاده و تر و تمیز، بلکه ادبیات طردشدگان و آوارگان بیصدا بود و بیدلیل نبود که این ادبیات آواره و بهشدت سیاسی، نویسندهاش را هم مدتی آواره کرد و به گریز و زندگی پنهانی واداشت و بعدها هم که دهخدا گوشهنشین شد و به ظاهر طنز و سیاست را رها کرد، در بزنگاه نهضت ملی و دولت مصدق بار دیگر سیاست یقه او را چسبید و بعد هم که آن «میم» غایب لغتنامه که با غیاب خود، سیاست را در تن یک کار پژوهشی هم حک کرد... چرندوپرند را به گواه سبک و زبان آن باید یکی از مهمترین نثرهای رمانگرا به تعبیر باختینی آن به شمار آورد. باختین در فصل دوم کتاب «تخیل مکالمهای» با عنوان پیشینه گفتمان رمانگرا، انواع ادبیات عامیانه و طنزآمیز در دوران باستان را که برای هجو و دست انداختن ادبیات فاخر و ارائه تقلید تمسخرآمیز از انواع گفتمانهای رسمی و جاافتاده ساخته میشد، به عنوان پیشینههای رمان، بررسی کرده است.
از جمله آنچه که در بررسی ادبیات روم باستان، از آن با عنوان «ادبیات پست مردمی» نام میبرد. این ادبیات پست، همان ادبیاتی است که جوهره رمان را میسازد و دهخدا هم در چرندوپرند، از امکانات موجود در آن به خلاقانهترین شکل ممکن استفاده کرده و با آن گفتمان مسلط و سنتهای جاافتاده و جاگیرکننده استبداد را دست انداخته و نقد کرده است و در عین حال، صدای مردم خاموش استبدادزده را در متن ادبیات احضار کرده است... صفحهای از آن نسخه جیبی قدیمی چرندوپرند را با آن مقدمه فرمایشی و از سر اجبار، باز میکنم. صفحهای که لای آن، یک روزنامه همشهری تا خورده زرد هست، مال سال ۱۳۷۸ که در آن عکسی از جسدهای قهرمانان کلیدر دولت آبادی چاپ شده.
بالای جسد گل محمد، سر بریده خان عموست، انگار حک شده در این سطرهای چرندوپرند: «... رجال بزرگ وقتی حرصشان در آمد حق دارند همه کار بکنند. همان طور که اولیای دولت حرصشان درآمد و بدون محاکمه قاتل بصیرخلوت را کشتند. همان طور که حبیبالله افشار حرصش در آمد و چند روز قبل به امر یکی از اولیا، سیفالله خان برادر اسدالله خان سرتیپ قزاقخانه را گلولهپیچ کرد. همان طور که نظامالسلطنه حرصش در آمد و با آنکه پشت قرآن را مهر کرده بود جعفر آقای شکاک را تکهتکه کرد. همان طور که آن دو نفر حرصشان در آمد و دوماه قبل یک نفر ارمنی را پشت یخچال حسن آباد قطعهقطعه کردند.
همان طور که آدمهای عمیدالسلطنه طالش حرصشان در آمد و آنهایی را که در گرگانه رود طرفدار مجلس بودند، سر بریدند. همانطور که عثمانیها به خواهش سفیرکبیرهای ما حرصشان در آمد چهارماه قبل زوار کربلا را شهید کردند و امروز هم اهالی بیکس و بیمعین ارومیه را به باد گلوله توپ گرفتهاند. همانطور که پسر رحیم خان چلبیانلو حرصش در آمد و ۲۵۲نفر زن و بچه و پیرمرد را در نواحی آذربایجان شقه کرد. همان طور که میرغضبها حرصشان در آمد و درختهای فندق پارک تبریز را با خون میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و حاج میرزا حسن خان خبیرالملک آبیاری کردند. همان طور که...» بس میکنم و صفحه اول چرند و پرند جیبی قدیمی را دوباره میخوانم: «توجه. بهطوریکه در مقدمه کتاب ملاحظه میفرمایید نوشتههای چرند و پرند در حدود نیم قرن پیش قبل از...»
گفتوگو با ولیالله درودیان درباره «چرندپرند» دهخدا
حتی اگر فقط «چرندپرند» مینوشت
نکتهای که درباره طنز سیاسی و مطبوعاتی وجود دارد، تاریخ مصرفدار بودن آن است؛ چرا که این نوع طنز معمولا به مسایل روز جامعه میپردازد و برای همین ممکن است برای آنها که هم روزگاری طنزنویس نبودهاند، نامفهوم باشد.
با این همه به نظرتان چه چیز باعث شده که «چرند پرند» دهخدا با اینکه طنز سیاسی است و در آن به طور مستقیم به مسایل زمانه اشاره شده، هنوز هم برای مخاطبان امروز ادبیات، کتابی خواندنی است و اصلا کهنه و قدیمی و تاریخ گذشته به نظر نمیرسد؟
اجازه دهید پیش از آنکه پاسخ شما را بدهم به نکتهای اشاره کنم. این قلمزن، افزون بر چند کتابی که در معرفی زندگی و آثار دهخدا منتشر کرده است، از سال ۱۳۷۸ تاکنون سه مجموعه از گزیدهترین مقالهها را درباره استاد دهخدا از نویسندگان معاصر تقدیم اصحاب فکر و فرهنگ کردهام:
۱- دخوی نابغه (گلآقا: ۱۳۷۸)؛ ۲- دهخدا، مرغ سحر در شب تار (نشر اختران ۱۳۸۳)؛ ۳- دهخدا، چراغی که خاموش شد (نشر آیدین ۱۳۹۰). امیدوارم جوانان عزیز وطن ما این کتابها را به دقت بخوانند و با آثار و ابعاد کار و شخصیت این مرد نابغه عاقبتبخیر آشنا شوند. باری، پاسخ سوال شما را دوست فرزانه آقای داریوش آشوری در کتاب نخست طی مقالهای کوتاه دادهاند. من بخشی از این مقاله را در پاسخ سوال شما میآورم:
«طنز برای آنکه ماندنی باشد باید اجتماعی باشد و طنزهایی در شمار ادبیات باقی میمانند که با مسایل زمان و مکان و تیپهای اجتماعی سروکار داشته باشند و طنز شخصی با مرگ آدمها از میان میرود، اگرچه بهزور خود را به دامان کتابی آویزان کند تا مایه تفریح معدودی باشد که ادبیات مستهجن را میپسندند. از این جهت است که در میان انبوه هزل و هجو و طنزگویان زبان فارسی تنها یک نام را میشناسیم که مشهور است و از زمره آن همه هزلیات و هجویات که از دیوان رودکی تا قاآنی و حتی بهصورت زایدهای بر بعضی از چاپهای کلیات سعدی میتوان یافت، ما تنها از عبید زاکانی نام میبریم به عنوان طنزنویس و طنزسرای زبانفارسی یا از حافظ، تنها شاعری که با طنز بسیار ظریف خود تیپهای اجتماعی عصر خود را رسوا میکند و رساله «اخلاق الاشراف» زاکانی تنها نمونه طنزنویسی اجتماعی در ادب کلاسیک فارسی است. طنز زاکانی و حافظ از آن جهت زنده و ماندنی و دلنشین است که تکرار تیپهای اجتماعی در هر زمان، آن لطیفهها و نیشها را برای هر کس معنیدار کند.
پس از دهخدا همچنان که پیش از او، هیچکس همانند او در طنزنویسی سیاسی یافت نشد و اگر چه پس از مشروطیت و به خصوص بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ انبوهی از مطبوعات فکاهی سیاسی داشتیم، هیچیک نتوانستند اکثر از حدود فحشکاریهای بامزه تجاوز کنند. بنابراین میتوان ادعا کرد که اگر دهخدا تنها چرند پرند را مینوشت و اثر دیگری از خود باقی نمیگذاشت باز نام خود را باقی گذاشته بود و مقالههای او نهتنها بهعنوان شمایی از وضع اجتماعی و سیاسی آن روزگار، بلکه بهعنوان بهترین آثار طنز سیاسی در زبان فارسی باقی میماند.»
شباهتها و تفاوتهای طنز دهخدا در چرندپرند، با طنزنویسان پیش از او مثل عبید زاکانی و دیگر طنزنویسان کلاسیک چیست؟ آیا اصلا نسبتی میان دهخدا و طنز پیش از او وجود دارد؟
شباهتها اندک و تفاوتها بسیار است. قبل از دهخدا اگر طنزی بهچشم میآید بیشتر برای تسویهحسابهای شخصی است اما طنز در دست دهخدا چراغی است که با آن به جنگ سیاهیها میرود. سلاحی است کاری و موثر در دست نویسنده و شاعری مقتدر و مبتکر که در راه خیر و صلاح مردم به کار رفته است. قصد دهخدا از نوشتن سلسلههای چرند پرند نقد رفتار و کردار حاکمان جامعهای سنتی و عقبمانده آن روز است. او به قصد اعتلای سطح فرهنگی مردم ایران نوشته است نه با قصد اندوختن مال یا کسب نام.
اما به یاد داشته باشیم که عبید زاکانی طنزنویسی جهانی است و شاهکار او «اخلاقالاشراف» شاهکاری است مسلم.
یکی از نمونههای مهم طنز در دوران قاجار، ترجمه میرزا حبیب اصفهانی از کتاب «حاجی بابای اصفهانی» جیمز موریه است. ترجمهای که برخی آن را یک اثر ادبی مستقل از متن اصلی میدانند و میرزاحبیب به بهانه ترجمه این کتاب، نقدهای نیشدار خود را هم نسبت به جامعه ایران، مطرح کرده است. با توجه به ماهیت انتقادی «حاجی بابای اصفهانی» و «چرندپرند»، آیا نثر دهخدا از نثر میرزاحبیب هم تاثیر گرفته است؟
من ترجمه میرزاحبیب اصفهانی را سالهای جوانی خواندهام و امروز چیزی از آن را به یاد ندارم و کتاب هم در حال حاضر در اختیارم نیست تا به سوال شما جواب بدهم. ولی به یاد دارم که استاد بهار در سبکشناسی خود، کار میرزا حبیب اصفهانی را شاهکار نامیده است.
«بهرام صادقی» در یکی از گفتوگوهایش، دهخدای پژوهشگر و لغتنامهنویس را، محصول اختناق و خفقان سیاسی آن دوران دانسته و در مقابل، از دهخدای جوان طنزنویس، یعنی آن دهخدایی که «چرندپرند» را نوشته دفاع کرده و چرندپرند را اوج خلاقیت دهخدا دانسته. نظر شما درباره دهخدای پژوهشگر و دهخدای طنزنویس چیست و اولویت را به کدام میدهید؟
زندهیاد دکتر بهرام صادقی را نویسنده و طنزنویسی بزرگ میدانم. آنچه گفته راست است. خود دهخدا در گفتوگویی دوستانه با مرحوم استاد محمد پروین گنابادی گفته است پرداختن به اموری چون لغتنامه و کارهای پژوهشی دیگر از «سرناچاری» بوده است. رجوع کنید به پیشگفتار این قلم بر کتاب «دخوی نابغه».
وقتی از این فاصله به «چرندپرند» نگاه میکنید، امروزه وجه ادبی آن برایتان جذابتر است یا وجه سیاسی آن؟
هر دو وجه مهم است.
نظرتان درباره تاثیر دهخدا بر قصهنویسی معاصر ایران و نثر فارسی بعد از او چهقدر است و دهخدا چهقدر توانسته نثر خود را از نثر روزنامهای صرف فراتر ببرد و نثری ادبی و سبکدار ایجاد کند و پایههای قصهنویسی را با این نثر بگذارد؟
به این سوال شما آقای براهنی پاسخ گفته است و من مقاله ایشان را در کتاب «دهخدا، مرغ سحر در شب تار» آوردهام. وي معتقد است: نثر دهخدا، پلی است بین قصهنویسی و روزنامهنویسی، نثری است روزنامهای که به جای آنکه یک روزنامهنگار بنویسد، یک ادبدان واقعی مینویسد، ... ص ۱۰۰»
یکی از ویژگیهای چرندپرند را، بکارگیری هنرمندانه لحن، در این کتاب دانستهاند. ممکن است قدری در اینباره توضیح دهید؟
عامل لحن، یعنی اینکه هر کاراکتر با زبان ویژه خود سخن بگوید. با مطالعه دقیق همین متن کامل چرند پرند به معنی این سخن کاملا آشنا خواهید شد. در اینجا، یک زورخانه کار، از اصطلاحات زبان خود استفاده میکند، یک زن خانهدار و ... همچنین.
با توجه به اینکه دهخدا با فرهنگ و زبان و ادبیات اروپایی هم آشنا بود، آیا در «چرندپرند» میتوان تاثیر طنزنویسان اروپایی را هم دید؟
دهخدا در زمانه خود انسانی است فرهیخته و دو فرهنگه، هم زبان عربی میداند و با معارف اسلامی آشناست و هم در مدرسه علوم سیاسی تحصیلکرده و با زبان فرانسه آشناست. چنین آدمی حتما با نویسندگان و شاعران و اندیشهوران غربی نیز بهخوبی آشنایی و معرفت دارد. بدون آشنایی بدیندرجه از قدرت نویسندگی نمیتوان رسید.
با اینکه برخی میگویند، دهخدا بعدها پرداختن به سیاست را کنار گذاشت و به کار پژوهشی پرداخت، اما به نظر میرسد که سیاست همواره یکی از دغدغههای او باقی ماند چنانکه در دوران دولت دکتر مصدق، از او حمایت کرد و این حمایت، دردسرهایی هم برای او به وجود آورد...
دیدم که دهخدا در پاسخ مرحوم استاد محمد پروین گنابادی پرداختن به کارهای پژوهشی را از «سرناچاری» میدانسته و کنار گذاشتن طنزنویسی را نبود آزادی و امکان نشر آن. در قضیه ملی شدن نفت با حمایت از دولت ملی دکتر مصدق نشان داد که آتش آزادیخواهی و مبارزه با غارتگران بینالملکی هنوز در وجودش روشن و شعلهور است.
به نظرتان جایگاه دهخدا در میان دیگر نویسندگان عصر مشروطه که ادبیات را به سمت ساده شدن زبان پیش بردند، چه جایگاهی است؟
قبل از دهخدا، دیگر روشنفکران ایرانی برای بیدار کردن عامه و انبوه مردم، به ساده کردن شعر و نثر همت گماشتند. منتها دهخدا، آخرین گام بلند را برداشت و با نوشتن چرندپرند نام خود را در تاریخ زمان و ادب پارسی جاودانه کرد.
آیا تاثیر دهخدا را در ترجمه ادبی هم میتوان پیگرفت؟ مثلا نثری که محمدقاضی در ترجمه دنکیشوت به کار برده و در آن از ضربالمثلها و ادبیات عامه به خوبی استفاده کرده، چه قدر متاثر از نثر چرندپرند است؟
به این سوال شما هم در حال حاضر نمیتوانم جواب بدهم. چون سالها از خواندن این شاهکار جهانی میگذرد. به ظاهر این دو کتاب، رابطهای با هم ندارند و به دو زبان ناهمگون وابستهاند.
آیا بعد از انتشار متن کامل چرندپرند، قصد دارید باز هم به دهخدا بپردازید؟
امیدوارم. تا چه پیش آید. کار من با دهخدا هنوز پایان نگرفته است. اما تا خدا چه خواهد و روزگار چه پیش آورد.
پس از دهخدا، به کار کدام یک از طنزنویسان ایرانی علاقهمندید؟
من همواره دوستدار آثار صادق هدایت و دکتر بهرام صادقی بودهام و از نویسندگان ایرانی و غیرایرانی آنچه خواندنی بوده است خواندهام و همچنان در کار خواندنم.
وليالله دروديان و دهخدا
چه چیز در «چرندپرند» دهخدا هست که بهرغم ارتباط مستقیم آن با وقایع سیاسی عصر خود، آن را برای مخاطب امروز ادبیات همخواندنی میکند؟ بسیاری هنوز هم معتقدند که دهخدای نویسنده چرندپرند، در مرتبهای بسیار برتر از دهخدای محقق و شاعر و لغتنامهنویس قرار دارد و سالها قبل نیز بهرام صادقی، در گفتوگویی گفته بود که دهخدای محقق محصول اختناق و گوشهنشینی اجباری روشنفکران است.
امروزه «چرندپرند» را میتوان یکی از متون مرجع در زمینه طنز ادبی به شمار آورد. طنزی که سیاست را از خلال خلاقیت ادبی و تسلط دهخدا بر زبان و فرهنگ عامه از یک سو و احاطه او بر ادبیات کلاسیک، عبور میدهد و اثری هنری پدید میآورد که در عین اتصال به زمانه خود، تاریخ مصرف پیدا نکرده است. بدون شک، زبان دهخدا در چرندپرند را باید یکی از آبشخورهای اصلی قصهنویسی معاصر ایران بهشمار آورد.
چنانکه براهنی در مقالهای با عنوان «طنز دهخدا و تاثیر دهخدا روی نثر معاصر» که در کتاب «قصهنویسی» چاپ شده و ولیالله درودیان نیز آن را در کتابی درباره دهخدا با عنوان «دهخدا، مرغ سحر در شب تار» آورده، در این باره مینویسد: «نثر دهخدا پلی است بین قصهنویسی و روزنامهنویسی؛ نثری است روزنامهای که به جای آنکه یک روزنامهنگار بنویسد، یک ادبدان واقعی مینویسد؛ نثری است عامیانه بدون آنکه مبتذل باشد؛ و طنز است بدون آنکه فقط در سطح انتقاد بماند؛ نثری است که از طریق تصویرهای طنزآمیز انتقادی به دنبال سرگرمی نیز میگردد. و البته طنز دهخدا بهترین طنز اجتماعی است که داریم، بدون آنکه آنچنان سنگین بشود که مردم نفهمند؛ و بیآنکه آن قدر سبک شود که از حدود طنز خارج شود؛ یا مثل طنزی که بعضی از این چیچو فرانکوهای مطبوعاتی مینویسند، فقط مضحک باشد. »
(قصهنویسی/ ص ۵۳۶) ولیالله درودیان، سالهاست که درباره دهخدا تحقیق میکند و حاصل این تحقیقات، چند کتاب در معرفی زندگی و آثار دهخداست و همچنین کتابهایی است که درودیان، مقالاتی را درباره دهخدا در آنها گردآورده و منتشر کرده و در این گفتوگو هم از آن کتابها نام برده است.
امسال، انتشارات نیلوفر متن کامل «چرندپرند» دهخدا را به کوشش ولیالله درودیان منتشر کرده است. این کتاب، علاوه بر متن چرندپرند و پیشگفتار و زندگینامه دهخدا شامل سه مقاله دیگر هم هست؛ مقالاتی با عنوانهای «سیاست در چرندپرند دهخدا» نوشته دکتر سهراب یزدانی، «شیوه و شگردهای دهخدا در نوشتن چرندپرند» نوشته ولیالله درودیان و «دو نمونه از طنز قدیم و جدید» نوشته فریدون تنکابنی.
علاوه بر این درودیان در پایان کتاب واژه نامه و نامنامهای هم آورده که اولی، شرح لغات و اصطلاحات به کار رفته در چرندپرند و دومی شامل نام افراد و مکانهایی است که دهخدا در این کتاب از آنها نام برده است. «چرندپرند» را انتشارات نیلوفر منتشر کرده است.
طنز «دهخدا» تاریخ مصرف ندارد
چرند و پرند «دهخدا» در روزگاری نوشته شد که ایران به واسطه جنبش مشروطه وارد دوران تازهای شده بود. دورانی که استبداد قاجاری به سر میآمد و روزنامهنویسی شکل میگرفت و به همین دلیل طنزنویس میتوانست از موضوعاتی ملموس و محسوس بنویسد و همین، وجه تمایز اصلی طنز دهخدا با طنز ادبی پیش از او است. در چرند و پرند اسامی بسیاری از افرادی که درآن زمان بر مصدر کار بودهاند، آورده شده و دهخدا آنها را هنرمندانه دست انداخته و بیکفایتیها و ظلمهایشان را افشا کرده است.
(از نکات مثبت نسخه جدیدی که ولیالله درودیان از چرند و پرند منتشر کرده، این است که «درودیان» در پایان کتاب، اشخاص و اسامی خاصی را که در چرندوپرند آمده، معرفی کرده است). برخلاف چرند و پرند، در نمونههای قدیمیتر طنز مثل آثار «عبیدزاکانی» و گلستان «سعدی» و حکایتهای ملانصرالدین، طنز بیشتر از نوع لطیفهگویی است و انتقادهای اجتماعی در قالب لطیفه بیان شده است و آن هم به صورت کلی و نه با اسم بردن از افرادی خاص.
در آن آثار، اگر هم از کسی نام برده میشود، بیشتر مربوط به حکام گذشته است نه آنها که در روزگار خود طنزنویس، در مصدر امور بودهاند. بنابراین طنز دهخدا، در قیاس با نمونههای پیش از او، نوع تازهای از طنز است، چرا که دنیایی که دهخدا تجربه کرده، دنیای تازهای است و این دنیای تازه ایجاب میکند که افراد صریحتر باشند.
دهخدا در طنزهایش به زمان حال و مسایل روز مردم میپردازد و برای همین، آنچه مینویسد ایرانگیر میشود و بین مردم میرود. نکته دیگری که طنز دهخدا را از طنزهایی نظیر آثار «سعدی» و «عبید زاکانی» متمایز میکند، این است که زبان این طنزنویسان، زبانی ادبی و متعادل است در حالی که زبان چرند و پرند دهخدا، ادبی صرف نیست.
دهخدا روی سطوح مختلف زبان، از زبان عامیانه تا زبان ادیبانه و حتی زبان متکلف و متصنع میلغزد. یکی از مهمترین ویژگیهای طنز دهخدا در چرند و پرند، که آن را با وجود پرداختن به موضوعات روز، هنوز هم خواندنی میکند، همین زبان آن و توانایی دهخدا در حرکت در لایههای مختلف زبانی است. مثل حکایتی که در آن شخصی نامهای را که به عربی نوشته شده برای نویسنده میآورد و نویسنده نامه را میدهد به یک عربیدان تا آن را برایش ترجمه کند و خود ترجمهنامه که تقلیدی است از نثر مصنوع و متکلف، یک شاهکار است.
گرچه «یحیی آرینپور» در کتاب «از صبا تا نیما»، چرندوپرند را تحتتاثیر نشریه «ملانصرالدین» و نوشتههای «صابر» دانسته و حرفش تا حدی هم درست است، اما آنچه این دو را کاملا از هم مجزا میکند، همین مساله زبان است. برای اینکه زبان فارسی و ترکی، دو مقوله مختلف هستند و امکانات هر زبان با امکانات زبانهای دیگر متفاوت است. زبان چرندوپرند، ساخته و پرداخته خود دهخداست و حاصل تلفیقی که دهخدا از زبانهای عربی و فارسی و زبان عامیانه کرده است.
نثر دهخدا در چرند و پرند، یک نثر هنری است. کریستف بالایی میگوید نطفه داستانکوتاه ایرانی، اولین بار در چرندوپرند بسته میشود. هنر دهخدا در این است که هم به راحتی به زبان مردم حرف میزند و هم وقتی میخواهد نثر مصنوع و تقلبی را دست بیندازد، به خوبی از عهده این کار برمیآید. نکته دیگری که در طنز دهخدا بسیار مهم است و آن را از طنزهای روزنامهای جدا میکند، شگردهایی است که طنزنویس، برای آفریدن سبک به کار میبرد.
در چرندوپرند، انواع این شگردها را میبینیم؛ مثل چرند و پرند (۲۵) با عنوان «دروس الاشیاء»، که گفتوگویی است بین مادر و فرزند: «- ننه! - هان؟ - این زمین روی چیه؟ - روی شاخ گاو - گاو روی چیه؟ - روی ماهی - ماهی روی چیه؟ - روی آب - آب روی چیه؟ - وای، وای! الهی رودت ببره، چقده حرف میزنی، حوصلم سر رفت.»
در اینجا دهخدا برای طنزآفرینی و ایجاد سبک در طنز، از نوعی مغالطه یعنی «مغالطه تشنیع بر طرف» استفاده کرده. در این نوع مغالطه، وقتی کسی بحثی منطقی را تا جایی پیش میبرد و از جایی به بعد جوابی پیدا نمیکند، به شماتت کردن طرف مقابل متوسل میشود. از دیگر شگردهایی که دهخدا، در چرند و پرند بسیار به کار برده، «تجاهل العارف» است و گفتن آنچه راوی در آغاز ادعا کرده است که نمیداند.
دهخدا با به کار بردن چنین شگردهایی است که دست به سبکآفرینی زده است. خانم «صدر» از قول «کیومرث صابری» نقل کرده است که صابری همیشه به کسانی که با او در گلآقا کار میکردند، میگفته آنقدر چرند و پرند را بخوانید که از حفظ شوید. صابری گویا معتقد بود که بعد از دهخدا هیچکس نتوانست در طنزنویسی از او فراتر برود و کاری بالاتر از کار دهخدا ارایه دهد. البته رگههایی از طنز دهخدا را در «وغوغ ساهاب» و «ولنگاری» صادق هدایت هم میتوان دید؛ اما به گمان من این آثار هم چندان از چرند و پرند دهخدا فراتر نرفتهاند و این به همان سبکآفرینی هنرمندانه دهخدا و زبان او برمیگردد.
در چرند و پرند، ردی از دهخدای لغتنامهنویس نمیبینیم. دهخدای لغتنامهنویس، کسی است که نه براساس قریحه که بیشتر تحت تاثیر اطلاعات لغویاش شعری مثل «گردن و سینه در شکم مدغم...» را گفته. با بسته شدن صوراسرافیل و بعد از آن هم پا گرفتن استبداد رضاشاهی، دهخدا طنزنویسی را کنار گذاشت و رفتهرفته به کار تحقیقی و تدوین لغتنامه رو آورد و متاسفانه هر چه بیشتر به لغت پرداخت و خودش را غرق کارهای تحقیقی کرد، از بار هنریاش کاسته شد. در واقع میتوان گفت که تحقیق ادبی به دهخدا تحمیل شد. اوج خلاقیت هنری دهخدا، در نوشتههای طنزآمیز اوست.
به گمان من حرف مرحوم صابری درباره بیمانند بودن چرندوپرند، هنوز هم معتبر است و همچنان هیچ طنزنویسی نتوانسته از حد دهخدای چرند و پرند بگذرد. گرچه بعد از انقلاب، طنزنویسانی پیدا شدند که چندتایشان به نسبت قوی بودند و فکر میکردم که اینها میتوانند رقیب دهخدا باشند اما بعد متوجه شدم که اشتباه میکنم؛ چون طنز این طنزنویسان جدید، طنز موردی است و تاریخ مصرف دارد اما چرند و پرند دهخدا تاریخ مصرف ندارد و با اینکه از وقایعی که دهخدا راجع به آنها به زبان طنز حرف میزند، بیش از یک قرن گذشته، اما چرند و پرند هنوز هم اثری زنده، شاداب و خواندنی است چرا که دارای سبک و شگردهای ادبی است و هنرمندانه نوشته شده.
ارسال نظر