اگر نام این رمانها عوض نمیشد...
عنوان کتاب نقش مهمی در معرفی آن دارد؛ حداقل کاری که میکند، آشنا کردن خواننده با فضای درونی اثر و تاثیرگذاری روی حس اولیه او نسبت به کتاب است.
«هافینگتون پست» در این گزارش از آثار ماندگاری نام برده که حتی نمیشود، تصور کرد نام دیگری داشته باشند، اما واقعیت این است که این رمانها پیش از رسیدن به مرحله چاپ، عنوانی نامناسب را یدک میکشیدهاند.
«غرور و تعصب»
یکی از مشهورترین مثالهای این تغییر نامها، مربوط میشود به رمان «غرور و تعصب» جین آستین که در سال ۱۷۹۶ نوشته شد، نامی که «آستین» برای معروفترین کتاب خود برگزیده بود، «اولین خاطرهها» بود. این نویسنده کلاسیک تا پس از نگارش «عقل و احساس»، موفق نشد ناشری برای این رمان پیدا کند. «اولین خاطرهها» در سال ۱۸۱۱ و ۱۸۱۲ بازنویسی شد و پس از تغییر نام به «غرور تعصب»، آماده انتشار شد، نام جدید رمان کلاسیک «آستین» که سرانجام در سال ۱۸۱۳ روانه بازار شد، مسلما با فضای داستان آشناتر است.
«باغ مخفی»
حدس بزنید نام ابتدایی رمان «باغ مخفی» اثر «فرانسیس هاجسن برنت» چه بود؟ «معشوقه مری»! این عنوان بیشتر روی شخصیت اصلی داستان و نوع خطاب کردن او در داستان تمرکز داشته است. شاید اگر نام این رمان که سال ۱۹۱۱ به چاپ رسید به «باغ مخفی» تغییر پیدا نمیکرد، امروز اینقدر شناختهشده و محبوب نبود.
«دوریت کوچولو»
«تقصیر هیچکس نیست» را «چارلز دیکنز» در سال ۱۸۵۷ منتشر کرد، اما این روزها با نام «دوریت کوچولو» شناخته میشود. این رمان که اقتباس تلویزیونی آن بسیار مورد استقبال قرار گرفت، در اصل نقدی اجتماعی است که شخصیتها را به عنوان قربانی شرایط موجود میداند و هیچ یک را مورد سرزنش قرار نمیدهد. اما «دیکنز» وقتی متوجه شد ناهنجارهای اجتماعی در واقع تقصیر همه است، نه هیچکس، عنوان کتابش را به «دوریت کوچولو» تغییر داد.
«گتسبی بزرگ»
«اف. اسکات فیتزجرالد» ابتدا نام نامانوس «تریمالکیو در وستاِگ» را برای رمان ماندگار «گتسبی بزرگ» برگزیده بود. «تریمالکیو» شخصیت اصلی کتاب «ساتیریکون» نوشته «پترونیوس» بوده و «وستاِگ» یکی از دو شهری است که داستان کتاب «فیتزجرالد» در آن اتفاق میافتد. تصور میشد نام اولیه کتاب که اشارهای به کتاب «پترونیوس» داشت، برای خیلی از مخاطبان ناشناخته باشد، به همین دلیل «فیتزجرالد» با تغییر آن موافقت کرد. با این حال او در بخشی از «گتسبی بزرگ» (۱۹۲۵) به نقلقولی از «تریمالکیو» اشاره کرده است.
«سرباز خوب»
«فورد مادوکس فورد» رماننویس انگلیسی نام «غمگینترین داستان» که به نظر چندان جذاب به نظر نمیرسد را برای کتاب «سرباز خوب» انتخاب کرده بود. این رمان در سال ۱۹۱۵ یعنی اندکی پس از شروع جنگ جهانی اول به چاپ رسید و به همین دلیل ناشر از «فورد» خواست تا عنوان آن را عوض کند. این نویسنده به شوخی نام «سرباز خوب» را پیشنهاد داد اما ناشران از آن خوششان آمد و رمان را با همان نام روانه بازار کردند.
«سالار مگسها»
نام اصلی «سالار مگسها» (۱۹۵۴) شاهکار ادبی «ویلیام گلدینگ»، «بیگانههای درون» بوده است. یکی از ناشران این کتاب تصور میکرده نامی که نویسنده رمان انتخاب کرده "خیلی واضح و ابزورد" است؛ بنابراین یک ویراستار، عنوان «سالار مگسها» را پیشنهاد میکند. این نام در واقع ترجمه عبری «Beelzbub» ـ نام امروزی شیطان ـ است.
«نبرد من»
جالب است بدانید نامی که «آدولف هیتلر» برای کتاب زندگینامه خود انتخاب کرده بود، «چهار سال و نیم نزاع با دروغ، حماقت و بزدلی» بود. اما ناشر «هیتلر» نظرش این بود که بهتر است نامی کوتاهتر و مختصرتر روی کتاب بنشیند. او عنوان «نزاع من» (Mein Kampf) که در زبان انگلیسی، «نبرد من» ترجمه شده را انتخاب کرد. «هیتلر» نگارش خاطرات خود را در زندان شروع کرد و سال ۱۹۲۵ آن را به چاپ رساند.
«کشتن مرغ مقلد»
«هارپر لی» در ابتدا مشهورترین و تا مدتها، تنها رمانش را «آتیکوس» ـ اسم یکی از شخصیتهای محوری داستان ـ نامیده بود، اما بعدا به این نتیجه رسید که نمیخواهد اثرش فقط به نام یکی از شخصیتها باشد. بنابراین نام «کشتن مرغ مقلد» که اشاره به بخشی از داستان این رمان دارد را انتخاب کرد و یکی از معروفترین آثار ادبیات آمریکا را در سال ۱۹۶۰ روانه کتابفروشیها کرد.
«بربادرفته»
عنوان ابتدای این رمان مشهور که سال ۱۹۳۶ به قلم «مارگارت میچل» منتشر شد، در واقع «آخرین خط آن» بود اما «میچل» بعدا تصمیمش را عوض کرد و نام «بربادرفته» را از یکی از اشعار «ارنست داوسون» قرض گرفت و بر روی رمان ماندگارش گذاشت.
«لولیتا»
«ولادمیر ناباکوف» که به شدت تحت تاثیر شعر «آنابل لی» ادگار آلن پو قرار داشت، نام «پادشاهی لب دریا» را برای شاهکارش انتخاب کرده بود. اما او بعدا باز هم تحت تاثیر همین شعر عنوان کوتاه «لولیتا» را روی کارش میگذارد. رمان «لولیتا» اولینبار سال ۱۹۵۵ منتشر شد.
«۱۹۸۴»
نام رمان بیمانند و ضدآرمانشهری «۱۹۸۴» در اصل «آخرین مرد در اروپا» بوده است. علت انتخاب اولیه «جورج اورول»، تنهایی شدید و بیماری جسمی او در زمان نگارش این رمان بود، او در آن زمان در جزیره «جورا» در شمال اسکاتلند به تنهایی زندگی را سپری و با شخصیت اصلی داستانش «وینستون»، احساس همدردی میکرد.
«موشها و آدمها»
«جان اشتاینبک» زمانی که عنوان «آنچه رخ داد» را برای رمان «موشها و آدمها» (۱۹۳۷) خود انتخاب میکرد، این ایده را در سر داشت که هیچ یک از شخصیتها نباید به خاطر اتفاقاتی که در داستان افتاده سرزنش شوند. اما او بعدها نام نهایی کتاب مطرحش را با الهام گرفتن از شعری از «رابرت برنز» به نام «برای یک موش»، برگزید که با تم داستان خودش نزدیکی بیشتری داشت.
«جنگ و صلح»
شاید باورش کمی سخت باشد اما نام شاهکار تاریخی «لئو تولستوی» از اول «جنگ و صلح» (۱۸۶۹) نبوده است. او عنوان «خوش است آنچه هست پایانش خوش» که نام یکی از نمایشنامههای معروف «ویلیام شکسپیر» هم هست، را روی رمان خود گذاشته بود اما بعدا تصمیم گرفت، پسزمینه مبسوطتری از جنگهای روسیه از جمله حمله «ناپلئون» را به رمانش اضافه کند و به همین دلیل «جنگ و صلح» به نظرش نام مناسبتری آمد
نظر کاربران
جالب بود، تشکر
چقدر جالب بود اینا معروفترین آثار ادبی بودن و شاید با انتخاب نام نامناسب خیلی هاشون ب جایگاه الان نمیرسیدن :) ولی انتخاب نام واقعا کار سختیه از نوشتن خود کتابم سختتر
اگر نام این کتابها عوض نمی شد شاید هیچوقت ماندگار نمی شدند