غیرت، خشونت و خیر و شر در سینمای ایران
در یادداشت پیش رو با نگاه به سه فیلم؛ «صادق کرده»، «قیصر» و «فروشنده» به چگونگی پرداخت مفهوم «غیرت» در سه مدل فیلمسازی (تقوایی، کیمیایی و فرهادی) می پردازیم، در ادامه چگونگی بازتولید «خشونت» در موقعیت مشابه سه فیلم را بررسی می کنیم و در انتها «خیر» و «شر» هر سه فیلم را واکاوی کرده ایم.
«غیرت»، «تعصب» یا «حسادت»
«غیرت» مفهومی ذاتی و جهان شمول است. مردمان نواحی مختلف با هر فرهنگ و از هر قبیله ای درجاتی از آن چه که «غیرت» نام می گذاریم، را همراه خودشان دارند. «غیرت» البته فراتر از نگاه تملک طلبانه نسبت به شریک جنسی است، این مفهوم گاه می تواند در دفاع از مرزهای یک کشور هم معنا پیدا کند. اما عمدتا آن چه که به عنوان برداشتی مصطلح از این واژه در اذهان مردم جای دارد، همان نگاه افراطی(نه لزوما منفی) و تملک طلبانه به شریک جنسی است.

«غیرت» علاوه بر این که در کشورهای مختلف رنگ و بوی متفاوت دارد، در میان اقوام مختلف یک کشور هم می تواند نشانه های متفاوت داشته باشد. مثلا در ایران غیرتی شدن در شمال کشور یک معنا دارد و در جنوب شرقی کشور معنای دیگری، آن چه که در جنوب «غیرت» نامیده می شود، شاید در شمال معنای خفقان بدهد و بالعکس آن چه که در شمال رفتاری روزمره و تعاملی است در جنوب پرده دری و هتک حرمت است.
«غیرت» اما مفهومی است که ظاهرا در گذر زمان دچار استحاله شده، گر چه با کمی دقت در می یابیم شکل آن به تناسب زمان تغییر کرده، همان طور که شکل تمام مناسبات اجتماعی دچار دگرگونی عظیمی شده، پس غیرت یک کارگر جنوب شهری در بازارچه آب منگلی ها در دهه چهل با شکل آن در ذهن یک کافه چی در همان سال ها و حتی یک معلم ادبیات دهه ها بعد وسط تهران، حداقل در یک نقطه شباهت فراوانی دارد بی گمان «همخوابگی» نقطه مورد توافق غیرتی شدن است.
«خشونت» یا چگونه گاو می شویم؟
در سکانس های ابتدایی «فروشنده» عماد در حال تدریس داستانی از غلامحسین ساعدی است، دانش آموز از او می پرسد چگونه گاو می شویم؟ در اینجا گاو شدن استعاره ای از تحول منفی فردیتی است که در کمبود ساحت اجتماعی دست به عمل فردی می زند، مراد از فردیت فرد قربانی است که پس از تعدی و تجاوز (به طور خاص مرد در رابطه زناشویی) روندی از بهت، غم و خشونت را طی می کند.
صادق در «صادق کرده» قربانی یک آشنا شده، او پس از مواجهه با فاجعه (همسرش نه تنها مورد تجاوز قرار گرفته، بلکه به قتل رسیده) بهت زده می شود و دوره ی غم را سریع می گذراند و خشم را در جاده ها با خون آرام می کند. صادق انسانی است که یقین دارد و مرتکب خشونتی می شود که از هرنوع تفکر و تعقل به دور است. او تماما به نهادهای نظم دهنده بی اعتماد است (با این که بستگان او در صدر آن قرار دارند)، قتل های زنجیره ای او البته می تواند در تناسب با درد تجاوز و قتل قرار بگیرد.

د رمورد «قیصر» بهت آن جایی است که او وارد صحن حیاط می شود (او به تازگی از آبادان بازگشته) رفتار گنگ و غم انگیز دایی و مادر، قیصر را مبهوت کرده، غم را در سکانس بعدی و در شرح ماوقع می بینیم و کمی جلوتر آن جا که قیصر مشت به دیوار می کوبد و از نادیده انگاشته شدن گله دارد (انگار کلی بغض و فریاد سیاسی و اجتماعی همراه خودش دارد)، تحول در فیلم کیمیایی کمی سریع رخ می دهد، قیصر به سرعت از وادی بهت به غم و بعد خشم می افتد و چاقو به دست انتقامش را از برادران آب منگل می گیرد. انتقامی که بدوی می نماید.
در «فروشنده»عماد تیپیک نمی ماند و از این نظر با قیصر و صادق متفاوت است. این بار با یک کاراکتر از طبقه متوسط طرفیم که دو طرف تلویزیون اش را کتاب احاطه کرده، روی میز خانه اش کتاب جای گرفته، معلم ادبیات است، خود و همسرش هنر پیشه تئاتر هستند واصلا در مناسبات روزمره هم بیانی عمیق و ادبی دارد (سکانس پشت بام و انتقاد به رشد آپارتمان ها). گرچه عمق فاجعه در مقایسه با آثار قبلی کمتر است (حداقل قتلی رخ نداده) اما جنس آن یکی است. بهت، غم و خشم در مورد عماد ذره ذره اتفاق می افتد.
اما هنوز مانده تا یک عماد هیستریک را باور کنیم، سکانس شام سه نفره در خانه همراه با آن کودک شیرین زبان و تصویری که رنگ دارند و البته تصنیف «رعنا» حال و هوای شادی را ایجاد می کند تا این که ماهیت پولی که با آن شام ترتیب داده شده فاش می شود و عماد اولین نشانه ی عصبیت غیرقابل پیش بینی را به ما نشان می دهد. حالا منتظر یک عماد زخمی می مانیم، همان که از مرد متجاوز نمی گذرد و او برخلاف اسلحه صادق و چاقوی قیصر، با محتویات یک پلاستیک تیرش را شلیک میکند، با ظرافت جوری که به کاراکتر ظریف و فرهنگی اش هم می آید.
امر«شر» یا تجسم «شیطان»

تجسم امر شر و یا نمایش متجاوز مساله ای است که فیلم فرهادی را در جایگاهی بالاتر از فیلم هایی مثل: «قیصر» و «صادق کرده» قرار می دهد. اگر تقوایی مفهوم شر را در قالب یک تیپ نشانمان می دهد (راننده کامیون) و اگر کیمیایی آدم بدهای داستانش را سراسر شرور نشان می دهد( آن ها کورکورانه از اقدام برادر متجاوز دفاع می کنند و حتی فرمان را هم به قتل می رسانند) در «فروشنده» نه تنها ما تصویری تمام و کمال از متجاوز داستان می بینیم، بلکه با انگیزه های درونی او هم آشنا می شویم و همین آشنایی بیننده با «شر» داستان، «خیر» را هم در جایگاهی باورپذیر تر و قدرتمندتر قرار می دهد. همه ی عواملی که باعث می شود که قدرت همذات پنداری در فیلم فرهادی افزون بر قدرت همذات پنداری در «صادق کرده» و «قیصر» باشد.
قیصر بیشتر شبیه یک قهرمان نا آرام و عصیان گری است که احساسات تماشاچی را رام می کند و در صادق کرده بستر داستان و جدا افتادگی موقعیت بیشتر با دراماتیک و ماجراجویانه دارد. اما در فروشنده تصویر یک موقعیت ملموس و در دسترس شر و خیر داستان را قدرتمند جلوه می دهد. احتمالا موافقید که اگر فصل دوئل متجاوز و قربانی در آپارتمان نیم بند داستان نبود، خیلی از مضامین فیلم قوام نمی یافت. البته از این نکته غافل نشویم که تجربیات بدیعی که امثال کیمیایی و تقوایی در دهه های گذشته داشته اند به مثابه زمین حاصلخیزی است که فرهادی محصولی قابل اعتنا در آن کشت کرده است.
نظر کاربران
نقد خیلی خوبی بود. من هر سه فیلم رو بارها دیدم و از هر سه هم لذت بردم. ممنون که اینقدر جالب به هم ارتباطشون دادین!
اما یه مسئله برای من جالب بود، اون هم این مسئله است که توی بخش اول خیلی قشنگ و شیک این پاراگراف نوشته شده: «مثلا در ایران غیرتی شدن در شمال کشور یک معنا دارد و در جنوب شرقی کشور معنای دیگری، آن چه که در جنوب «غیرت» نامیده می شود، شاید در شمال معنای خفقان بدهد و بالعکس آن چه که در شمال رفتاری روزمره و تعاملی است در جنوب پرده دری و هتک حرمت است»
نژاد پرست تر از ما توی دنیا وجود داره؟
پانوشت: این رو بیشتر برای سایت برترین ها و آقای عبدلی نوشتم.