هرتا مولر، از جمله آن نویسندگان بزرگی است که آثارش حاصل سالهای حاکمیت کمونیسم بر کشورهای اروپایشرقی است که زندگی رقتانگیزی را برای مردمان این کشورها رقم زده بود.
روزنامه شرق: هرتا مولر، از جمله آن نویسندگان بزرگی است که آثارش حاصل سالهای حاکمیت کمونیسم بر کشورهای اروپایشرقی است که زندگی رقتانگیزی را برای مردمان این کشورها رقم زده بود. اما هنر و ادبیات چیزی نیست که تحت فشارهای سیاسی از بین برود یا تضعیف شود، برعکس معمولا در این شرایط بیشتر شکوفا میشود. هرتا مولر، برنده جایزه نوبل سال ٢٠٠٩ در گفتوگو با نیویورکتایمز میگوید در کودکی حتی یک کتاب داستان نداشته: «تنها داستانهای شگفتانگیز مربوط به کلاسهای دینی بود».
این روزها چه کتابهایی روی پاتختی اتاق خوابتان است؟
«یک اسب وارد کافه شد» دیوید گروسمن - خودنگارهی یک استندآپ کمدین در اسرائیل. حتی اگر زیرکی سطحی آن تا اندازهای با یأس عمیق زندگینامهای در مغایرت باشد، کتاب توانسته نظر من را به خود جلب کند. اما هنوز آن را تمام نکردهام. یکی دیگر، کتاب جدید پیتر استرهیزی «داستان ساده ویرگول یکصد صفحه» که متأسفانه هنوز چیز زیادی نمیتوانم دربارهاش بگویم. داستان خانوادهای در مجارستان که بعد از سال ١٩٤٥ بهعنوان دشمن کشور شناخته شده، از شهر به روستایی تبعید شدند و مجبورند در یک اتاق زندگی کنند. پسر جوان، همان راوی، تظاهر میکند که لال است. و یکی دیگر کتاب جورج آرتور گلد اشمیت دربارهی کافکا: «کسی که دنبالش هستی همین خانهی بغلی زندگی میکند: کافکا میخواند».
آخرین کتاب فوقالعادهای که خواندید چه بود؟
«برای یک ترانه و صد ترانه» لیائو ایوو. در ١٩٨٩، لیائو ایوو شعر «قتل عام» را در جواب قتل عام مخالفان در میدان تیان آنمن چین توسط ارتش چین نوشت که بهخاطر آن به زندان افتاد، جایی که چهار سال را کنار زندانیان محکوم به مرگ در یک سلول سپری کرد و اغلب آخرین وصیتهای آنها را مینوشت. او مثل بقیهی زندانیان شکنجه شد. با توصیف اینها و خیلی چیزهای دیگر، کتاب بیرحمی و خشونت حکومت دیکتاتوری چین را نشان میدهد. دقت و صحت یک مستند نوشتاری را دارد، اما با زبانی بسیار شاعرانه که زبانم را بند آورده بود.
کدام نویسندگان، رماننویس، نمایشنامهنویس، منتقد و شاعر را که درحالحاضر کار میکنند، بیشتر از همه تحسین میکنید؟
نویسنده پرتغالی، آنتونیو لوبو آنتونس و نویسندهی جوان مجارستانی، جیورجی درگومان که «شاه سفید» را نوشته است.
نویسندگان رومانیایی موردعلاقهتان چه کسانی هستند؟
گلو نوم (٢٠٠١ - ١٩١٥) یکی از آخرین نویسندگان سوررئال که پیش از جنگ جهانی دوم در پاریس زندگی میکرد. تا سالها او نمیتوانست هیچ چیزی در رومانی منتشر کند و حتی در آلمان تعداد اندکی از افراد کارهای او را میشناسند. همچنین ام.بلچر، یک یهودی رومانیایی که در سال ١٩٣٨، پیش از دورهی فاشیست، در جوانی بهخاطر سل استخوان مرد. زیباترین کتاب او، رمان «ماجراهای غیرواقعی بلادرنگ» دربارهی جوان مالیخولیایی اهل رومانی است که از اینکه نمیتواند از موجودیتی که با آن زاده شده رها شود، دچار یأس و ناامیدی است. ام.بلچر پیشرو بسیار اصیل اگزیستانسیالیست بود که او هم امروز کاملا فراموش شده است.
اگر بخواهید یک کتاب درباره رومانی پیشنهاد کنید، آن چیست؟
همین کتاب ام.بلچر.
چه چیزی بیشتر از همه در ادبیات شما را برمیانگیزد؟
زیبایی جملات برایم مهم است. اگر در صفحات آغازین مجبور باشم عبارات بیخود یا استعارههای پیشپاافتادهای بخوانم، نمیتوانم به درون داستان بروم. تنها وقتی که جملات درخشان باشند میتوانم به دام بیفتم.
کتابهایتان را چهطور مرتب میکنید؟
هرگونه نظمدادن برایم بسیار مشکل است. و وقتی بحث کتاب باشد، عواقب آزاردهندهای دارد. چون نمیتوانم در میان ریختوپاشهایم کتابی که دارم را پیدا کنم و همیشه میترسم یک کتاب را دوبار بخرم.
وقتی بچه بودید چه کتابهایی میخواندید؟ کدام کتابها و نویسندگان بیشتر از همه به خاطرتان ماندهاند؟
ما در خانه هیچ کتابی نداشتیم. نه کتاب کودک و نه هیچ داستانی. تنها داستانهای شگفتانگیز مربوط به کلاسهای دینی بودند و من معنی آنها را خیلی لفظی در نظر میگرفتم، اینکه خدا همه چیز را میبیند و در نتیجه همیشه احساس میکردم زیر نظرم. یا مثلا کسانی که میمیرند، در بهشت و بالای سر ما هستند و من در ابرها بهدنبال صورت همسایههایی بودم که مرده بودند، و آنها را پیدا هم میکردم. وقتی باد و باران میآمد و یا وقتی طوفان و رعدوبرق شروع میشد، نگرانشان میشدم. بعد از خودم میپرسیدم که آیا خدای بزرگ دارد آنها را تنبیه میکند؟
اگر قرار باشد یک کتاب را نام ببرید که شما را به این چیزی که امروز هستید تبدیل کرده، آن چه خواهد بود؟
نمیتوان یک کتاب خاص را نام برد. اما از «ایالت اس- اس» یوگن کوگن و «زبان رایش سوم» ویکتور کلمپور، چیزی شبیه کشوری که در آن زندگی میکردم، بسیار آموختم. با خواندن دربارهی استفادهی نادرست نازیها از زبان، فهمیدم که دیکتاتوری چائوشسکو چگونه زبان را به چیزی که هدف خودشان بوده، برگردانده است.
اگر میتوانستید رئیسجمهور آمریکا را ملزم کنید که یک کتاب خاص را بخواند، آن چه بود؟ نخستوزیر آلمان چطور؟
«ثانیهشمار زمان» اسوتلانا الکساندرویچ. هرکسی که بخواهد روسیه را بشناسد باید آن را بخواند. این کتاب تأثیر استالینیسم و کمونیسم تا به امروز را توصیف میکند، اثر فلجکنندهی آن بر جامعه و سرسپردگی مردم که اجازه میدهد افرادی مثل پوتین تمام تلاشها برای ایجاد فضای باز سیاسی را نابود کنند.
ناامیدکننده، مبالغهشده، ناخوشایند: چه کتابی را فکر میکردید خوشتان خواهد آمد و نیامد؟ آخرین کتابی که بدون تمامکردن، کنار گذاشتید بهخاطر دارید؟
متأسفانه کتابهای زیادی هستند که بعد از خواندن٢٠-٣٠ صفحه از آنها کنارشان گذاشتم.
از میان کتابهایی که خودتان نوشتید، کدام را بیشتر از همه دوست دارید یا برایتان بااهمیتتر است؟
کتاب اولم «حضیض» خیلی برایم مهم بود. قضاوت دربارهی ارزش ادبیاش را به دیگران میسپارم. اما انتشار آن در سال ١٩٨٤ در برلین از من محافظت کرد. همینطور جایزههایی که برد. پلیس مخفی رومانی دیگر نتوانست من و دوستانم را که کاملا از بقیهی دنیا جدا افتاده بودیم، تهدید کند و ما دیگر احساس انزوا نمیکردیم و این در زمان آزارها، بازجوییها و تهدیدهای مداوم مرگ، بسیار مهم بود.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
مرسی
عالی