نيمه تاريک دنيای مدرن
چرا باید سریال «آینه سیاه» را تماشا کنیم؟
چند روز دیگر به انتشار فصل سوم سریال بحثبرانگیز «آینه سیاه» در وبسایت نتفلکیس زمان باقی مانده. سریالی که با نگاهی تیز و بدبینانه به سراغ جنبههایی از زندگی مدرن میرود که با دستاوردهای تکنولوژی آمیخته شده است.
سریال های آنتولوژی یا جنگهای هفتگی، از فرمتهای قدیمی در برنامههای تلویزیونی است که این روزها شبکههای پربیننده و معتبر، کمتر به سراغ آن میروند. مجموعههایی مانند «گالری وحشت»،«منطقه گرگ و میش» و «آلفرد هیچکاک» تقدیم میکند، از نمونههای مشهور در این سبک سریالسازی به شمار میآیند. سریالهایی که دنبالهدار نیستند و هر اپیزود آنها ساختار و عوامل جداگانهای دارد و داستان تازهای را در مدت تقریبا یک ساعت روایت میکند.
«آینه سیاه» محصول جدید و پرسروصدای شبکه چهار تلویزیون انگلستان است که دوباره این فرمت قدیمی را زنده کرده. البته سر و صدای این مجموعه فقط به خاطر ایدههای خلاقانه و داستانهای بکرش نیست. سازندگان این سریال فراتر از یک سرگرمی هفتگی، سعی داشتهاند تا تز جدیدی را دربارهی دنیای امروز مطرح کننند.
اگر به دنبال تعریفی از دنیای امروز و یا عصر جدید میگردید، کافی است تا زندگی روزمرهی خود را با چند دههی قبل مقایسه کنید. تکنولوژی خیلی چیزها را تغییر داده و ابزارهای ارتباطی زندگی ما را متحول کرده است. جایی نیست که توسط کامپیوتر تسخیر نشده باشد و با اینترنت دیگر فاصله معنای چندانی ندارد. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در امور اجتماعی و سیاسی هم نفوذ کردهاند. همه چیز آنلاین شده و در دنیای دیجیتال، اطلاعات و هوش بزرگترین سرمایه است. در دنیای جدید که از همین گوشیهای هوشمند و تبلتها آغاز میشود، ایدهای برنده است که فاصلهها را کمتر و فرصتهای بیشتری را برای تمام مردم ایجاد کند. سئوال؛ اگر از بیرون هم به این سیستم در حال پیشرفت و دنیای تازه نگاه کنیم، باز همین تصویر را میبینیم؟ این سیستم باگی ندارد که در آینده باعث سقوط آن بشود؟ سازندگان «آینه سیاه» با این ایده به سراغ نیمهی تاریک ماه رفتهاند.
چارلی بروکر خالق سریال، در توضیح «آینه سیاه» میگوید: «تکنولوژی مخدر عصر جدید است و مانند هر داروی دیگری، عوارض جانبی دارد. مردم با مخدر نشئه میشوند و نمیتوانند از آن دست بکشند.» بروکر پیش از آن که با برنامههای کمدی و انتقادیاش در تلویزیون و رادیو شناخته شود، با یادداشتهای طنز و ستون اش در گاردین به شهرت و اعتبار رسیده بود. بروکر در تمام این سالها، چه در کارهای تصویری و چه در نوشتههایش، لحن تند و تیزی داشته و نام اش را بین مردم بهعنوان یک منتقد چپ مدرن جا انداخته است. با مرور کارنامهی او که پر است از جایزههای مختلف، میتوان گفت که «آینه سیاه» چه بهعنوان یک اثر دراماتیک و چه بهعنوان نقدی بر سرمایهداری مدرن، خلاقانهترین محصول بروکر است.
زمانی که هنوز کامپیوتر به جزئی از خانههای مردم تبدیل نشده بود، الوین تافلر با به کار بردن عباراتی همچون عصر ارتباطات و انقلاب دیجیتالی، در کتابهایش سعی کرد تصویری منطقی از آینده را ترسیم کند و چگونگی تغییر ساختار دنیا از سرمایهداری صنعتی به اقتصاد مبتنی بر اطلاعات را توضیح دهد. ما امروز در همان آیندهی پیشبینی شده زندگی میکنیم و میبینیم که چگونه امثال استیو جابز، مارک زوکربرگ، سرگئی برین و حتی جولین آسانژ در حرکت رو به جلوی جامعه، نقش بازی میکنند و پدیدههایی همچون فیسبوک و محصولات صنعت سرگرمی به جایی نیست (به جز استثناهایی مانند کره شمالی!) که نفوذ نکرده باشند. آینه سیاهنشان میدهد که آنتیتز این جریان هم به همان نسبت تغییر کرده و وارد فاز تازهای شده است. دیگر بحث دربارهی تقسیم سرمایه بین طبقات مختلف جامعه نیست و تقابل قدیمی سرمایهدار و کارگر، حالا جایش را به کمپانی و مصرفکننده داده است.
در «آینه سیاه»، گجتها، شبکههای اجتماعی، شوهای تلویزیونی و به طور کلی تمام مظاهر دنیای جدید، در قالب ابزار جدید کمپانیها و سرمایهداری به تصویر کشیده میشوند که ظاهرا به مردم اطلاعات، فرصت پیشرفت و امکان ارتباط میدهند. اما در واقعیت چیزی نصیب مردم نمیشود جز توهّم. مردم تصور میکنند که در تغییر دنیا نقش دارند، میتوانند انتخاب کنند و هوش و استعداد خود را به نمایش بگذارند. اما اینها فقط بخشی از یک نقشهی بزرگ تر است که هدفی ندارد جز فروش بیشتر محصولات اش به مردم و اسیر کردن آنها در زندانهای نامرئی و غیرقابل تشخیص. زندانی که اتفاقا کسی از حضور در آن ناراضی نیست. کمپانیها هوش و استعداد مردم را به خدمت میگیرند و در عوض ناآگاهی و تفکر عوامانه را بین آنها به اشتراک میگذارند. این چرخه به همین شکل ادامه پیدا میکند و سیستم بسته میماند.
«آینه سیاه» نسخهی مدرن و سرگرمکنندهای از تفکرات ضد سرمایهداری کلاسیک است که میتواند بحث و گفتگو راه بیاندازد. خوشبختانه سریال در حد یک بیانیهی منتقدانه باقی نمیماند و داستان و فضاهایی که ترسیم میکند، در نوع خودش نو و هوشمندانه است. اما چون سریال ساخته شد که ما ببینیم چگونه تکنولوژی و دنیای مدرن، انسان را تسخیر میکند، خبری از قهرمان و راه نجات نیست. ایدههای جذاب داستانها در نهایت به کار میآیند تا درام را طوری دستکاری کنند که سریال به هدف کلیاش برسد. چه موافق موضع سریال باشید و چه مخالف آن، تماشای آینه سیاه برای شناخت بیشتر و تحلیل ساختار حاکم بر دنیای امروز، به درد میخورد.
ارسال نظر