چند سال پیش شاید کمتر کسی فکر میکرد الکساندر اسکارسگارد، روزی به ستاره سینما تبدیل شود. او به معنی دقیق کلمه جوانی سرکش بود، برای مثال هیچگاه نمیتوان فردی که در میان بازی فوتبال تیم همربای در استکهلم، وسط زمین میدوید را فراموش کرد؛ آن فرد الکساندر اسکارسگارد بود.
روزنامه صبا - ترجمه از آرش واحدی: چند سال پیش شاید کمتر کسی فکر میکرد الکساندر اسکارسگارد، روزی به ستاره سینما تبدیل شود. او به معنی دقیق کلمه جوانی سرکش بود، برای مثال هیچگاه نمیتوان فردی که در میان بازی فوتبال تیم همربای در استکهلم، وسط زمین میدوید را فراموش کرد؛ آن فرد الکساندر اسکارسگارد بود. چند ساعت پس از این حادثه او فیلم خود را در سایت یوتیوب میدید و بهشدت از کار خود پشیمان بود. اسکارسگارد در این مورد میگوید : من بسیار شرمنده بودم، ولی هیچگاه فکر نمیکردم چندین سال بعد مسئولین کمپانی برادران وارنر آثار تلویزیونی و سینمایی من را نادیده بگیرند و تنها بهدلیل همان ویدئوی کذایی نقش تارزان را به من محول کنند.
کارگزار الکساندر زمانی فهمید که برادران وارنر بهدنبال بازیگری میگردند که خصوصیات تندخو و حیوانی را بهتوان در آن مشاهده کرد. بهجای چندین اثر معتبر سینمایی و تلویزیونی وی برای آنها همان فیلم دویدن میان زمین فوتبال را ارسال کرد و توانست او را به ستارههای یکی از مهمترین بلاک باسترهای تابستانی امسال مبدل کند. الکساندر اکنون ۴۰ سال سن دارد و بخش اعظم محبوبیت خود و ورود به دنیای سینما را مدیون مجموعه تلویزیونی «خون واقعی» است. او کار خود را با نقش خونآشامی در تلویزیون آمریکا آغاز کرد که با پیشینهای وایکینگی ارتباط شخصی به خودش پیدا میکرد. الکساندر؛ متولد سوئد است و برخلاف جریان صنعت سینمای این کشور که در سالهای اخیر بیشتر کارگردان به سینمای جهان معرفی کرده است، جزو معدود بازیگران محبوب برآمده از زادگاه خود محسوب میشود.
الکساندر دوران نوجوانی پرشوری را پشتسر گذاشته و این در حالی است که وجنات و سکنات این روزهای وی، تفاوتهای شایانی با دوره نوجوانیاش دارد. این در حالی است که وی در حال حاضر فیلم «جنگ با عالم و آدم» را بر پرده سینماها دارد، اثری که میتوان ادعا کرد که هنر بازیگریاش را بیشتر از حضور در هر اثر دیگری به معرض نمایش گذاشته است. نکته قابلتوجه در این میان نیز طریقه بهدست آوردن نقش در اثر جان مایکل مک دونا است؛ مک دونا که تا به امروز آثار قابلتوجهی چون «گارد» و «کالواری» را در کارنامه دارد،
با دیدن ویدئوی دویدن الکساندر در میان مسابقه فوتبال رضایت خود برای همکاری با وی را اعلام کرده است، در این مورد میگوید : مک دونا مشکلات زیادی برای ساخت اولین اثر آمریکاییاش داشت، وی بهدنبال بازیگری بود که بتواند نقش یک کاراگاه دیوانه را بهخوبی ایفا کند، کسیکه به نوشیدنیهای الکلی اعتیاد دارد و با زمینوزمان سر ناسازگاری دارد. زمانیکه اثرهای پیشین وی را دیدم بسیار متاثر شدم و سپس با کارگزارم تصمیم گرفتیم دوباره همان ویدئوی کذایی را برای آنها بفرستیم، تصمیمی که درست از کاردرآمد و مک دونا با تماشای آن من را برای ایفای نقش انتخاب کرد.
این شیوه مواجهه با مسایل مهم سینمایی بیشک تفاوت اصلی الکساندر با ستارههای امروز سینما را رقم میزند. الکساندر در کارنامهاش تجربه همکاری با لارس فون تریه و یا پیتر برگ را دارد، از سوی دیگر او به مدت هفتسال در «خون واقعی» به یکی از محبوبترین شخصیتهای شبکه «اچ بی او» تبدیل شده بود و سال گذشته نیز در فیلمی چون «خاطرات یک دختر نوجوان» حضور یافت که در فهرست 10 فیلم برتر منتقدان نامآشنای سینما در پایان سال قرار گرفت. بنابراین علاقهمندان دنیای سینما و تلویزیون بهراحتی متوجه میشوند که وی برای حضور در آثار پیش روی خود میتواند با تکیه بر کارنامهاش اقدام کند. شیطنت اسکارسگارد در این سنوسال، تنها دلیل محتمل رویکرد وی در انتخاب نقشهایش است.
از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که سال آینده شاهد حضور او در اثر فتوریستی دانکن جونز با نام «مسکوت» خواهیم بود. فیلمی که در آن نقش یک مسئول بار لال را بازی خواهد کرد که درپی گمشدن دوست خود با خلافکارهای شهرش مقابله میکند، در این مورد میگوید : دوستداشتم در نقشی متفاوت ظاهر شوم تا تواناییهای خودم را نیز محک بزنم. انتخاب نقشهای متفاوت برای یک بازیگر شاید تنها راه نشان دادن میزان انعطافپذیری ما باشد. دوستداشتم شخصیتی که دانکن جونز به رشتهتحریر درآورده را کشف کنم و سپس خودم را در قالب آن درآورم.
کمی به عقبتر بازمیگردم و درباره دلایل حضورش در «افسانه تارزان» از وی سوال میپرسم، پاسخ میدهد: من معمولا در فیلمهای مستقل و کوچک بازی میکنم، دوستداشتم در اثری پرهزینه و بزرگ نیز ظاهر شوم. حضور در نقش تارزان برای من تجربهای بسیار جدید و عجیب محسوب میشد. الکساندر اسکارسگارد این موضوع را بهدرستی درک کرده است که حضور در فیلمی به کارگردانی دیوید یاتس که آثار پرفروش سری فیلمهای «هریپاتر» را در کارنامه دارد، میتواند یکی از بهترین تجربیات حضور در یک بلاک باستر را برای بازیگر مهیا سازد. فیلم «افسانه تارزان» توانست چند هفته در صدر جدول فروش هفتگی قرار بگیرد و با فروشی بالغ بر ۱۴۰ میلیوندلار در چند هفته اول تجربهای متفاوت را برای وی بهعنوان بازیگر رقم بزند. اسکارسگارد در مورد روزهای فیلمبرداری اثر اضافه میکند: هنگامیکه مشخص شد من در نقش تارزان ایفای نقش خواهم کرد آغاز دوره عجیبی در زندگیام بود.
من به مدت ۹ ماه به باشگاه میرفتم، سپس در محل فیلمبرداری حاضر میشدم و بعد به رختخواب میرفتم و بیهوش میشدم. این تجربهای بسیار متفاوت برای من که در آثار مستقل زیادی حضور یافتهام، بهحساب میآمد و تازه معنی ایفای نقش در یک بلاک باستر و تفاوت هایش با دیگر فیلمها را می فهمیدم. فرایند ساخته شدن فیلم بسیار سخت بود و برنامهریزیهای مربوط به تکمیل اثر شامل کارهای روزمره من نیز میشد؛ به این معنی که حتی رژیم غذایی من باید طبق برنامهای از پیش تعیینشده چیده و در میانه راه تقریبا حس میکردم تبدیل به یک روبات شدهام.
حال موقعیت مناسبی بهدست آمده است که در مورد تجربه جدید وی یعنی «جنگ با عالموآدم» بیشتر صحبت کنیم، اثری که در حقیقت نسخهای سیاه از ترکیب پلیس بد و پلیس افتضاح است. دو کاراگاه خشن و دیوانه از هرطریقی میخواهند خواستههای خود را به سرانجام برسانند و در راه رسیدن به اهداف خود از انجام هیچ عمل احمقانهای ابایی ندارند. فیلم در وهله اول شاید «آدمهای خوب» شان بلک را بهخاطر آورد، ولی با عبور دقایقی از «جنگ با عالموآدم» متوجه میشوید با پدیدهای از جنس برادران مک دونا روبهرو شدهاید. دیالوگهایی که برادر بزرگتر کارگردان و فیلمنامهنویس، یعنی مارتین مک دونا را بهخاطر میآورد و از سویی یادآور نگاه عمیق و فلسفی خالق اثر جان مایکل مک دوناست.
برای مثال میتوان به انتخاب عنوان فیلم اشاره کرد که برگرفته از لقبی است که سیمون دوبوآر به آثار نقاش سبک رئالیسم چون «اندرو وایت» داده بود؛ «جنگ با عالموآدم» اسکارسگارد در مورد تازهترین نقشآفرینیاش در فیلم مک دونا اضافه میکند: شخصیت تری مونرو خیلی غیرمتعارف بود. احساس نزدیکی زیادی با او میکردم. همچنین در مورد فیلمنامه اثر ادامه میدهد: شما میتوانید به جان مایکل خرده بگیرید که چرا به این اندازه رابطه شخصیت با جهان اطرافش را سیاه کرده است ولی در حقیقت تمهیدات وی باعث بخشیدن طراوتی خاص به فیلمنامه شده است که زمانی برای اولینبار آن را خواندم، بسیار شگفتزده شدم. فیلمنامههای کمدی زیادی در این مدت به من پیشنهاد شده بود اما هیچکدام از آنها هوش، ذکاوت و کیاست اثر جان مایکل را نداشت. در حقیقت فیلمنامه اثر به اندازهای سیاه، پیچیده و عجیب و غریب بود که بیرون کشیدن کمدی از دل آن تنها توسط نویسنده اثر میسر میشد. من بار اولی که فیلمنامه را خواندم بسیار هیجانزده بودم، زیرا در دل کاراکترهای فیلم و همچنین شخصیت نگارنده اثر، روح زیبایی میدیدم که برخلاف ظاهرشان عمل میکنند.
اسکارسگارد، حتی در کمال تعجب به خط اشتراک میان دو شخصیت اخیری که در سینما به تصویر کشیده است اشاره میکند و معتقد است، میان یک کاراگاه کثیف و پادشاه جنگل نقطه اشتراک وجود دارد و میگوید: همانگونه که تارزان دچار دوگانگی شخصیتی میان یک انسان متمدن و موجودی بزرگ شده در دل جنگل است، کاراگاهی چون تری مونرو نیز با این مشکل مواجه میشود. درواقع بسیاری از انسانهای جامعه مدرن هستند که تکلیفشان با خودشان مشخص نیست، آنها بهراستی خود را فردی متمدن میدانند، درحالیکه برای مثال ۱۲ ساعت قبل با یک موسیقی پرتحرک از خود بیخود شده و حرکاتی عجیب انجام میدهند. در حقیقت زمانی میتوان این وجوه شخصیتها را مطلق دانست که انسان مدرن قادر به ترکیب صحیح نکات متناقض شخصیتش باشد.
شخصیت جذاب ستارهای چون اسکارسگارد بیشک راه وی را برای کسب تجربههایی جدیتر در سالهای آینده باز خواهد کرد. وی در حال حاضر شاید نسبت به همنسلهای خود کمی متفاوتتر بهنظر برسد، ولی مسیر طولانی را از نوجوانی شرور تا بازیگری پخته و با کمالات طی کرده است. او همچنان در مصاحبهها و کنفرانسهای مطبوعاتی ابایی از بهکاربردن کلمات غیرمتعارف ندارد و از سویی در نیمدهه گذشته با حضور در بسیاری از آثار مهم سینمای مستقل مانند: «خاطرات دختر نوجوان»، «گروه شرق» و «پنهان» ذوق هنری خود را به معرض نمایش گذاشته است. از سوی دیگر میتوان حضور وی در آثار مرتبط با بدنه اصلی سینما چون «زولاندر ۲»، «بخشنده» و «سگهای پوشالی» را نشانی از تلاش وی برای برقراری توازن میان آثار کارنامهاش دانست.
وی در پایان مصاحبه میگوید: من هنوز هر روز صبح از خواب بیدار میشوم و از فرصتهایی که سر راهم گذاشته شده است، سپاسگزار هستم، اما معنای زندگی را همچنان در ادامه مسیر یک انسان آزاد میبینم نه یک بازیگر و یا ستاره که نیاز به قضاوت دیگران دارد. شاید روزی بخواهم به موسیقی خاصی عکسالعمل عجیب نشان دهم، شاید روزی دوست داشته باشم که ظاهری آشفته برای خود رقم بزنم و شاید روزی دوست داشته باشم غمگین زندگی کنم ... زیرا در پایان تمام این رفتارها پس از به اتمام رسیدن روزهای کوتاه زندگیمان شاید برای کسی مهم نباشد که من چگونه زندگی کردم و نمیتوانم برای جلوگیری از قضاوت نشدن توسط دیگران، همواره خوشحال و محکم بهنظر برسم.
شایان ذکر است سال آینده شاهد حضور الکساندر اسکارسگارد، در یکی از پرستارهترین مجموعههای تاریخ تلویزیون با نام «دروغهای کوچکِ بزرگ» خواهیم بود، سریالی به کارگردانی ژان مارک والی (خالق آثاری چون «تخریب» «باشگاه خریداران دالاس» و «حیات وحش») که اسکارسگارد در کنار بازیگرانی چون لورا درن، شایلن وودلی، ریس ویترسپون، زویی کراویتز و نیکول کیدمن نقش محوری مجموعه را برعهده خواهد داشت.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر