ادامه شجریان نیستیم!
باورش سخت است که محمدرضا شجریان شاگردانی در میان چند نسل از خوانندگان ایرانی دارد. از شهرام ناظری، قاسم رفعتی، علی رستمیان که دهه بیستیاند تا هنرجویان کارگاههای فرهنگستان هنر که دهه شصتیاند. او تقریبا پنج دهه آموزش داده است.
برای من که چند سال آواز ایرانی آموزش دیدهام، همنشینی و گفتوگو با شاگردان شجریان، فرصتی بود تا سر و گوشی آب بدهم و بدانم که در کارگاههای او در فرهنگستان چه گذشت؟! و بدانم آواز او به کجا رسیده است؟!
به نظر شما که شاگردان شجریان هستید، آیا آواز او تبدیل به یک سبک شده؟ یا اینکه صرفا یک آواز ایدهآل از آواز ایرانی است؟!
عسگری: شکی نیست که شجریان دارای سبک است. از جملهبندی تا انتخاب شعر و صدایی که تولید میکند.
او چنان آواز را شسته و رفته و تمیز ارائه میکند که به دل مینشیند. هیچ آوازخوانی در طول تاریخ نتوانسته بین مردم تا این اندازه به آواز علاقه ایجاد کند.
حتی کسانی که سبک دیگران را کار میکردند و صدایشان شبیه صدای شجریان نبود، در این کارگاه شرکت کردند. ازجمله آقای دکتر شفیعی. ایشان شیوه استاد شاهزیدی و اصفهان را کار میکرد.
زمانی: هر کس که دستی در آواز دارد، باید یک بار داخل میدان آواز استاد شجریان بشود. او قالبی از آواز ارائه کرده که باید وارد شوید. آنقدر امکانات در آواز ایجاد کرده که باید از آن استفاده کرد.
در آواز او نمیتوانید بگویید این درآمد است، درآمد دوم است یا این «جامهدران» است. چنان شما را غرق میکند که با آن همراه میشوید.
در کلاسها وقتی که باید آثار او را آنالیز میکردیم، تازه فهمیدیم چه اتفاقی در آثار او افتاده.
مرادی: برای شناختن شجریان باید قدما را شناخت، بعد دست به آنالیز و شناخت او زد. چراکه او ادامه آواز ایرانی است. به گفته خودش در ارکستر گلها تحت تاثیر گلپا بود و دوست میداشت شبیه او بخواند و آن شیوه و سبک تحریرها را بخواند، ولی دیدند که خیلیها شبیه او شدهاند و خود ایشان (گلپایگانی) هم که بود.
ایشان آواز قمرالملوک، طاهرزاده، ظلی و دیگران را گوش دادند و بعد با دوستان آهنگسازشان مثل مشکاتیان، علیزاده و لطفی شدند یک مجموعه و یک سلیقه در موسیقی. همه آنها به نظر من از آواز شجریان تاثیر گرفتند.
چه نیازی بود که در این سطح نسبتا گسترده فراخوان داده شود و علاقهمندان به کارگاههای شجریان بروند؟
مرادی: فراخوان کارگاه مخصوصا برای ما خانمها خوشایند بود، چون معمولا فکر میکردیم آقایان بیشتر میتوانند شاگردی شجریان را بکنند. تصور بر این بود که این سبک برای آقایان است و خانمها معمولا دنبالهرو نمیشدند. تا قبل از این فراخوان، خانمها تحت تاثیر قمرالملوک وزیری یا خانم روحانگیز بودند و شاید آنچنان آقای شجریان را دنبال یا تقلید نمیکردند، ولی من خودم همیشه این نوع آواز را دوست داشتم و تقلید میکردم. مخصوصا از ۱۷ سالگی، با آلبوم «آسمان عشق» روی آواز ایشان تمرکز کردم.
وکیلیمنش: کلاس استاد شجریان صرفا کلاس آواز نبود. بخشی از این کلاس آموزش اخلاق بود. اینکه چگونه روی سن بروید، چگونه با مردم روبهرو بشوید. بخشی از اندیشههای او اندیشههای سیاسی - اجتماعی است که در طول سالها فعالیت او در آثارش مشخص است.
در طول زندگی با مشاهیری روبهرو میشوید که ممکن است بگویید ای کاش او را از نزدیک نمیدیدم. تصورتان به هم میریزد. درباره استاد شجریان این اتفاق برعکس است. جدا از آواز، او مقبولیت اجتماعی دارد. شاید بشود گفت عدهای از مردم که او را دوست میدارند، برای آواز او نیست.
زمانی: به گفته استاد، آواز ایرانی باید سرپا باشد تا غزل و شعر ایرانی سرپا باشد. اگر این نوع موسیقی را حذف کنیم، اولین چیز غزل است که حذف میشود. این دو به هم تنیده شدهاند. وقتی غزل حضور داشته باشد، تاریخ هم حضور دارد. شما میتوانید با خواندن شعر حافظ روح زمانه او را دریابید.
وکیلیمنش: شما هر غزل نابی که میخواهید بخوانید، میبینید او به بهترین شکل این غزل را خوانده. او توانسته گستره آواز را افزایش بدهد. بعد از عصر شجریان هر کس بخواهد آواز بخواند، باید سراغی از آواز او بگیرد. بهخاطر موتیفهایی که او ارائه کرده. این نتیجه سروکار داشتن با هنرهای متعدد است. از شعر تا موسیقی، ساز، خطاطی و…
خودتان چه؟ با شاگردی شجریان کردن، حالا به سبک او میخوانید؟ یعنی شجریان میخوانید؟
عسگری: خیلی از کسانی که در کلاس آقای شجریان شرکت میکردند، سبک آوازی متفاوتی داشتند. اما از کلاس بهرهشان را بردند. مهدی امامی سبک آوازیاش چیز دیگری است. خود من اصفهانیام و پیرو مکتب اصفهانم.
علیرضا وکیلیمنش نوع آواز خواندنش مشخصات خودش را داشت، که پیش استاد رضوی سروستانی کار میکرد.
وکیلیمنش: کسانی که آمدند در این کلاس، همه خواننده بودند و ردیف بلد بودند. نیامدند که بشوند شجریان. دنبال نکتههایی بودند که در جاهای دیگر نصیبشان نشده بود. نکتههایی که ایشان جدای از آواز مطرح میکرد.
هر کس دوروبر اوست، قرار نیست شبیه او باشد. خود استاد میگفت: «کسی که میتواند خوب تقلید کند، میتواند خوب هم از قید تقلید خودش را رها کند. من وقتی بنان میخواندم، میشد شبیه بنان. شبیه تاج میخواندم میشد تاج. ولی وقتی میخواستم بشوم شجریان، دیگر خودم شدم.»
اتفاقا منتقدانی بودند در همان زمان که میگفتند شجریان میخواهد همه را شبیه خودش بار بیاورد. ولی مثلا مهدی امامی تکنیکها را آموخته، اما خودش است. خودش را میخواند.
زمانی: در سبک او تکنیکها، موتیفها، نوع برداشت، قرینهسازیها، تصویرسازیها به گونهای است که مثل شاهنامه فردوسی پر است از تصویر. خوانندهها باید وارد این سبک بشوند.
بنده برای اینکه بتوانم ماشین را روشن کنم، باید سوییچ داشته باشم. حالا اینکه چطور رانندگی کنم، طبعا به شیوه خودم است، ولی سرکشیدن به سبک او برای علاقهمندان به آواز ناگزیر است.
عسگری: همانطور که باید وارد سبک بنان و تاج و دیگران هم بشوند.
مرادی: درواقع آخرین مرحله آقای شجریان است. چون همه این مسیر را طی کرده و بعد از این پروسه گویا شده است پکیجی (مجموعهای) از آواز ایرانی.
زمانی: شاید حتی بشود سبک او را نزدیک به مکتب دانست. چراکه شاخههای بسیاری برآورد. پیروان بسیاری هم پیدا کرد. درباره بقیه خوانندگان چنین چیزی نداشتیم. چند نفر پیرو بنان میشناسید؟ شیوه او در حال گسترده شدن است. ما در عین خواندن به سبک خود در حال برداشت گسترده از شیوه شجریانیم.
امامی: آقای شجریان مکتب نیست. او ادامه مسیر تاریخی آواز در ایران است. درواقع میشود همه این مسیر را در آواز او دید و شنید. به بهترین شیوه ممکن، اطلاعاتی که به دست آورده، تکنیکها و شیوهها را گرد هم آورد و بستهای کامل ارائه داد.
او از معدود خوانندگانی است که خطا در آواز ندارد. چه به جهت صدا، تکنیکهای صدایی، تحریر که به گرمترین شکل ممکن است. تلفیق شعر و موسیقی، شناخت مدهای مختلف دستگاهها و ترکیب اینها با هم. او نمونهای کامل از موسیقی کلاسیک ایرانی را ارائه میکند. او به نمونهای کامل دست یافته.
او تمام کارهایی را که میتوانسته انجام بدهد، انجام داد. آواز به سبک قدما خواند، شعر نو را آزمود. مناجات خواند. هر کاری را که ممکن بود، انجام داد.
درحالیکه خوانندهها معمولا یک خط را ادامه میدهند. حتی در انتخاب شاعر ممکن است فقط با یک شعر ارتباط بگیرند.
مرادی: آقای شجریان تکنیکهایی را که دارند، خیلیها درک نمیکنند. باید گوش و هوش قوی داشته و یک دوره آواز را آموزش دیده باشند.
ولی شبیه شدن به شجریان را خیلیها احساس میکنند.
مرادی: شاید برداشتهای سطحی و ظاهری از شجریان در تقلید بیان کلمات و حتی مدل مو باعث نگرش منفی شده باشد که همه میخواهند مثل شجریان باشند و سبک و شیوههای دیگر را رها کردهاند. کسانی که شاگرد شجریان بودند و شجریان را فهمیدند، درواقع تفکری را که پشت آواز شجریان است دنبال میکنند، نه لحن و بیان شخصی او را.
آقای شجریان یک پکیچ (مجموعه) کاملی است در بین خوانندگان که همه نقاط ضعف را قوت داده و درواقع نسخه روزآمد و مستحکمی از آواز ایرانی است.
زمانی: یکی از دوستان فوق لیسانس آهنگسازی داشت. میگفت وقتی میخواستم پروژه آخر را تحویل بدهم، استادم به من گفت «ربنای شجریان را نتنویسی کن و بیاور.» من اول با خودم گفتم «بهبه! چه کار آسانی!» ولی واقعا در فرایند نتنویسی ربنا دیوانه شدم. تازه فهمیدم آقای شجریان در ربنا چهکار کرده. واقعا پیچیده است. نمیتوانی تصور کنی که میخواهد چه کار کند. در نتنویسی متوجه میشوی که چه اتفاقی افتاده. در آواز ما اتفاق کمنظیری است.
عسگری: دوست ندارم دیگران فکر کنند ما تعصبی از شجریان دفاع میکنیم. ولی فکر میکنم اگر یکی از آثارش مثل «آستان جانان» را که روی صحنه اجرا شده، بخواهیم تجزیه و تحلیل کنیم، باید دو هفته وقت بگذاریم.
سقف موسیقی را بالا برد و مجموعهای از آنچه را بود، در آواز خود جمع کرد.
شما از او آموختهاید و دیدهاید که خودشان هم میخواهند نوآوری بکنند. شما که خواننده جوانید، قرار است همان موسیقی کلاسیک را حفظ کنید، یا اینکه قرار است نوآوری کنید؟ اگر تغییری رخ بدهد، آیا همچنان موسیقی کلاسیک است؟!
امامی: همه ما قبل از شجریان مسیری را طی کردیم که در کنار این ممکن است همراه با ایدئولوژی بوده باشد. ممکن است لزوما با ایدئولوژی شجریان یکی نباشد. پس در سلیقه هنری میشود به شجریان نگاه نکرد. آیا قرار است چون شجریان شعر نو خوانده، من هم بخوانم؟ میگویم نه! قرار نیست.
مرادی: آن یک ایده بود.
وکیلیمنش: او خودش میگفت من هیچوقت طرف شعر فردوسی نرفتم. نمیشود گفت چون او نرفته، ما هم نرویم. علیرضا قربانی در آلبوم «از خشت و خاک» این کار را کرد و تجربه خوبی هم بود.
امامی: به نظرم در آن مقطع آقای شجریان خواست شعر نو را تجریه کند. سلیقه او در آن مقطع این بوده که شعر نو را تجربه کند، ولی میشود آن سلیقه را دنبال نکرد.
در آواز روحیات و شخصیت و درونیات یک نفر بروز پیدا میکند. مثلا کسی که خلق تندی دارد، این تندی در آوازش جلوه میکند. کاراکتر و شخصیت و هوش آقای شجریان در آواز او نمایان است.
باید به بازار مخاطب هم نگاه کرد. چنانکه موسیقی تتلو هم دهها هزار نفر مخاطب دارد. در چنین بازاری آیا نوگرایی در این نوع از موسیقی جایگاه دارد که به مخاطب بگویی اینها نوآوری است؟! یا اینکه اصلا این نوع از موسیقی جای این حرفها نیست؟!
مرادی: من یک بار در کلاسها این موضوع را با استاد مطرح کردم. ایشان گفت: «خواننده راوی شعر است. وقتی شعر را روایت میکند، یعنی کار اوست. درواقع کار جدید یعنی همین که تو داری انجام میدهی.»
موسیقی کلاسیک ایرانی نمیتواند برای پسند مخاطب عام فرم دیگری بگیرد. درک این نوع از موسیقی نیاز به دانش، بینش و درکی دارد که بدون آن نمیتوان این آواز را فهمید.
یعنی موسیقی خواص است؟
مرادی: نه! میشود گفت برای علاقهمندان این نوع از موسیقی است. یا برای علاقهمندان ادبیات ایران.
نوگرایی یعنی همین که با حرف روز مردم همگام باشی. نه اینکه حتما سازهایی مثل گیتار و سهتار بنشانی کنار هم. خوانندهای مثل آقای شجریان شعرهایش را مناسب با دغدغه مردم انتخاب میکند و اینجور مخاطب جذب او میشود.
وکیلیمنش: وقتی کاری مثل «چرا رفتی» همایون شجریان اتفاق میافتد، خیلی از جوانها را هم جذب میکند. ولی در بعضی از موارد میبینیم که اصول آوازی زیر پا گذاشته میشود که بتوانند مخاطب جذب کنند و درواقع آنها دنبال مخاطب میروند. این خوب نیست.
امامی: موسیقی ایرانی در بخش هنر جدی قرار میگیرد. اصلا این نوع از موسیقی اجازه نوگرایی ناگهانی نمیدهد. البته نوگرایی در دورههای مختلف انجام شده. شرایط قبل را تغییر دادند.
شما وقتی یک آواز میخوانی، میشود یک آواز نو. چون آواز را نمیشود تکرار کرد. با روایت هر خواننده، یک اثر نوست.
نوگراییها بعضا به موسیقی عامهپسند میل میکند. هر چه موسیقی به سوی پاپ میل میکند، مخاطب بیشتر به سمت آن میرود. رسانه هم برای تقویت این نوع از موسیقی کلاسیک تلاش نمیکند.
برای رسیدن به مخاطب فراگیر باید سطح فرهنگ را پایین برد و به مردم نزدیک شد. این یعنی ضربه به فرهنگ. درحالیکه به گفته اساتید هنرمند باید خودش و تفکراتش را بالا نگه دارد. موسیقی را به سمت کمال هدایت کند و با ارائه استاندارد هنر و شعر، و همسو شدن با جامعه مردم را بالا بیاورد.
آقای شجریان آواز کلاسیک خوانده. بعضی از آلبومهای ایشان فقط یک تصنیف دارد. اما مردم با آن همراه شدند و مخاطب میلیونی پیدا کرد.
مرادی: اصلا وظیفه ما نیست که ما سطح موسیقی را پایین ببریم که عامه مخاطبان آن را بفهمند. آنها باید تلاش کنند خودشان را بالا بیاورند.
فکر میکنید ادامه شجریان در همایون است؟ اگر استاد شجریان جای همایون بود و زیستش را از سالی شروع کرده بود که همایون شروع کرده، فکر میکنید او همین مسیر را میرفت که همایون میرود؟ یا باز هم آلبومی میداد که به قول شما فقط یک تصنیف دارد؟!
وکیلی: یکی از آثارم را با آقای پیروز ارجمند نزد استاد بردیم. ایشان گفت قبل از آلبوم همایون با ضرابیان یک آلبوم دیگری همایون داشت که من پیشنهاد کردم بهعنوان آغاز، اول کار با ضرابیان را منتشر کند.
من فکر میکنم اگر او در این دوره زیست میکرد، شرایط متفاوت بود. همایون توانست بخشی از کسانی را هم که دنبال موسیقی اصیل نبودند، با خود همراه کند. ولی اینکه حتی همایون هم نوع موسیقیاش را تغییر بدهد، وای به حال بقیه!
مرادی: آقای شجریان پروسهای که طی کردند ابتدا کاملا کلاسیک بوده و به قول آقای امامی مثلا در یک کنسرت یک تصنیف خوانده، ولی در این چند سال به سلیقه مردم نزدیک شدند.
مهدی امامی: البته خیلی حساس.
مرادی: اصلا بهخاطر پیشینه خودشان، ولی قرار نیست حتما همایون شجریان هم دنبالهرو پدرش باشد.
ما عاشق آواز خواندن هستیم و همین آواز را پیش میبریم و دنبال این نیستیم که بخواهیم شهرت مردمی داشته باشیم. چون به همه ما هم پیشنهاد شده که مثلا بیایید آلبومی با فلان ویژگی کار کنید.
یا گفتهاند «یه کم از اون تعصبات آوازیتون بیایین پایینتر و کار فلان انجام بدین.» ولی دوست داشتهایم این آواز برای نسلهای بعدی حفظ بشود. وگرنه ذهنیت مردم روز به روز درباره آواز تغییر میکند.
با این تقلیل رو به زوال نمیرود؟!
زمانی: آواز و موسیقی اصیل سر جای خودش است، اما نشانش نمیدهند. ناشر و حامی هم به سمت کارهای اصیل نمیروند.
امامی: درست است که تقلیل پیدا میکند، اما اگر غزل حافظ رو به زوال میرود، آواز کلاسیک هم زوالپذیر است.
زمانی: آقای دکتر شفیعی که دکترای ادبیات است، میگفت: «استاد شجریان! من فکر میکنم سعدی دقیقا منظورش همین بوده که شما میخوانی.» اگر قرار باشد موسیقی کلاسیک را به سمت ذائقه مردم ببریم، به آن لطمه زدهایم.
پس چه اتفاقی افتاده که موسیقی شجریان فصل مشترک عامه مردم و خواص است؟
امامی: منظور از مخاطب خاص یا عام دستهبندی مثبت یا منفی نیست. من کار جدی میکنم. آواز میخوانم و تصنیف کمتر میخوانم و تصنیف هم که میخوانم، بر اساس یک متد مشخص است. بههرحال به سمت بازار نیست. اما دوست دارم از اثرم عامه مردم لذت ببرند، بدون اینکه بدانند از نظر فنی چه اتفاقی در آن افتاده. خواص هم لذت ببرند به لحاظ اتفاقهای فنی.
مثال سینماییاش اصغر فرهادی است که عموم مردم از آن لذت میبرند، خواص هم آن را تایید میکنند. درحالیکه میلش به سمت مخاطب خاص بیشتر است.
درباره شجریان هم همین است. کار جدی کردند، اما توانستند عامه مردم را هم با خود همراه کنند.
عسگری: به نظر تو آیا سازنده اثر به این فکر میکند که من میخواهم اثری بسازم که هم این بپسندد و هم آن تایید کند؟
من فکر میکنم اگر خیلیها فیلم و موسیقیشان پخش میشد، میتوانستند در همین فهرست باشند. من طبعا وقت آواز خواندن سعی میکنم کارم را بهخوبی ارائه کنم. به این فکر نمیکنم که خواص بپسندد و عوام لذت ببرند.
امامی: رسیدن به این نقطه نیاز به کوشش داشته، وگرنه عواملی که باعث میشود یک کاری شنیده شود، متعدد است.
مرادی: من هنرجو داشتهام که اصلا نمیداند آواز ایرانی چیست؟ خیلیها میگویند من اصلا موسیقی سنتی که گوش میدهم، حالم بد میشود. غصهام میگیرد. دوست ندارم اصلا. خب ما باید چهکار کنیم که خوششان بیاید. موسیقی ما کاراکترش همین است دیگر.
امامی: در دنیا هم همین است. سالنهای بزرگتر همیشه برای موسیقی پاپ است. کسانی که میخواهند موسیقی کلاسیک بشنوند، باید اطلاعات و پیشزمینهای داشته باشند.
خوانندگان نسل ما میگویند: «اینها را پذیرفتهایم. قرار نیست مخاطب گسترده داشته باشیم. لزوما نوگرایی به سمت مخاطب عام رفتن نیست.»
ممکن است هر کدام بگوییم در مقابل انتقاد ناراحت نمیشویم، ولی واقعا در وقت انتقاد ناراحت شویم. درباره شجریان چگونه است؟ تا حالا شده در برابر انتقاد به شجریان واکنش نشان بدهید؟ آخر آدم گاهی از بعضی از نظرها حرصش میگیرد!
زمانی: انتقاد وارد است، ولی چه کسی انتقاد میکند؟ منتقد کیست؟
پس هر کسی هم نمیتواند! نه؟!
زمانی: من میتوانم نظر شخصی بدهم، اما برای انتقاد باید بدانم من کجا هستم؟ چه میدانم؟
- مومنی: مخاطب عام پس کجا باید نظر بدهد؟!
امامی: آن سلیقه است و میتوانند نظر بدهند، ولی برای کارشناسانه انتقاد کردن نیاز به اطلاعات است. وقتی من آوازی میخوانم که سر و ته ندارد، نمیتوانم انتقاد کنم!
ولی من فکر میکنم جامعه مخاطبان شجریان نسبت به او تعصب دارند.
عسگری: مثل پدر و مادر است. شجریان مثل پدری است که آدم دوست ندارد عیبی به او ببیند یا بشنود. آواز شجریان میتواند نقد بشود، ولی زندگی شخصی او، نه!
مرادی: اصلا بحث شجریان نیست صرفا. مثلا پای کار من در اینستاگرام کسی نظر میگذارد که «اگر بیشتر تمرین کرده بودی، خواننده بهتری میشدی!» بعد میپرسم شما آواز کار کردهای؟ میگوید «یک ساله کار میکنم.» به آدم برمیخورد!
امامی: من در رفتار استاد دقت کردهام. استاد معمولا جواب انتقادها را نمیدهد. به ایشان انتقادهایی شده. حتی در بین اساتید و بزرگان. حتی اساتیدی که با ایشان همکاری کردند. او میداند چه کار کرده. در انتخاب هر شعر و هر موسیقی. اگر انتقاد در سطح آن تلاش باشد، حتما پاسخ میدهد. در غیر این صورت پاسخ نمیدهد.
من وقتی میبینم استاد این حس را ندارد، پس ما هم قرار نیست جواب بدهیم.
امامی: نکتهای که درباره آقای شجریان برای من جذابتر و قابل احترامتر است، در این چند سال اتفاق افتاده که پا به عرصه موسیقی حرفهای گذاشتهام.
من تازه فهمیدهام او چه کار کرده. یک هنرمند چه تلاشی میتواند بکند که به اینجا برسد؟! واقعا کار سختی است. خوانندگی کار سختی است. اگر بتوانی خودت را به لحاظ فنی و احساسی در استاندارد بالایی نگه داری.
حالا که میفهمم چه تلاشی پشت اوست، کارش برایم ارزشمندتر شده است، چون خودم الان بهسختی کار میکنم. او بهسختی کار موسیقی جدی کرد. بهسختی اجرا گذاشت و این طیف وسیع از مردم را به سمت خود کشاند.
اصلا اسم و آواز نه، کوشش او برایم قابل احترام است. در این ۱۵ سال هم که بیمار بوده، کنسرت داده. بچهها میدانند وقتی شست پایت درد کند، نمیتوانی روی صحنه آواز بخوانی. او با این وضعیت کنسرت داده. اینکه یک نفر با ریه بیمار کنسرت بدهد، عجیب است.
آقای شجریان یک حباب اسطورهای دارد که همه مبهوت آن هستند، ولی باید بیشتر به تلاش او دقت کرد.
استاد میگفت: من در مسابقهای شرکت کردم که تا سالهای سال در این مسابقه عقب بودم. آنها با سرعت میرفتند، اما از یک جا به بعد من برنده شدم. من داشتم کار خودم را میکردم.
نظر کاربران
شجریان شجریان شجریان شجریان شجریان....ای مردیم انقد در مورد شجریان بحث.نوشتین…امامه؟پیغمبره؟رهبر و رییس جمهوره؟چیه اخه چیییییییههههههه اه دیگه شورشو دراوردین
واقعا مرحبا به استاد که شاگردانی پرورش داده که این هنر و به این صورت خاص فراموش نشه
هرچند استاد شجریان جایگزینی نخواهد داشت و جاودانه است ..