می توانید مرا ببینید اما فقط در کنسرت!
هفت سال پیش با قطعه «خوشبخیت آرزومه» به شهرت رسید و تازه همین چند وقت پیش بود که بالاخره توانست از ارشاد مجوز فعالیت رسمی بگیرد. چندی نگذشت که آلبومی با نام اولین قطعه اش به بازار به بازار فرستاد و مورد استقبال هم قرار گرفت. سیامک عباسی شاعر، ترانه سرا، آهنگساز، خواننده و عکاس است.
شش سال و اندی. نزدیک به هفت سال.
الان که هم آلبومت به بازار آمده و هم کنسرت هایت شروع شده چه حسی داری؟
مطمئن بودم که این اتفاق می افتد. خیلی هم منتظر بودم. انتظار داشتم زودتر از این حرف ها این اتفاق نیافته و انقدر طول نکشد. به این موضوع که فکر می کنم حقیقتا آنقدرها خوشحال نمی شوم؛ به نظرم فرصت های زیادی در این مدت از دستم رفت. دیر اتفاق افتادنش شیرینی اش را برایم کم کرد. البته هم این اتفاق برایم شیرین است اما پشتش یک «ای کاش» هم به همراه دارد.
کامنت های اینستاگرامت را چک می کردم، بیشتر طرفدارانت پرسیده بودند که بالاخره در کنسرت تو را می بینند یا نه؟
این بازخوردها کمی برایم عجیب است چون من همیشه گفته بودم دیده نمی شوم برای اینکه ضرورتی برای دیده شدنم وجود ندارد؛ اما وقتی پای کنسرت در میان باشد مهمترین مساله، حضور خواننده روی استیج است.
در این سال ها که دیده نشده ای حتما طرفدارانت تصویر دلخواه خودشان را از تو در ذهن شان ساخته اند، فکر نمی کنی با دیده شدنت به این تصویر ذهنی آسیب بزنی؟
اتفاقا در این چند سالی که دیده نمی شدم همیشه با این انگ رو به رو بوده ام که حتما ایرادی در ظاهرم داردم. درصد زیادی از مخاطب های من فکر می کنند که من یک مشکلی در ظاهرم یا بدنم دارم. فکر می کنم این ایده دیده نشدنم خیلی جلوتر از زمانه ما بود.
ثانیا اینکه بخش دیگری از مخاطبانم واقعا تصویری از من ندارند و تنها چیزی که در تخیل شان از من شکل گرفته همان بدن بی سر است. عده کمی هم هستند که فکر می کنند من یک آدم بالای 40 سال و لاغراندام هستم که عینک جان لنونی می زند.
دقیقا ۳۰ سال و شش ماه. البته وقتی برای اخذ مجوزم اقدام کردم ۲۴ سالم بود.
قرار است چطوری روی استیج ظاهر شوی؟ ایده خاصی داری؟
مطمئنا ماجرای ابهام در ظاهر من، از بین می رود و دیگر دیده می شود اما اینکه چطور قرار است ظاهر شوم را نمی گویم که جذابیتش برای روز اجرا بماند.
بگذریم. این را می دانم که خیلی آدم سختیگری هستی، این سختگیری در ترانه و ملودی و تنظیم تا گرافیک و طراحی جلد آلبوم و کتاب ها و موزیک ویدئوهایت دیده می شود. درواقع سعی می کنی یک کانسپتی را به وجود بیاوری و پشتش حرفی را بزنی. می خواهم بدانم حرفت چیست و سعی داری چه بگویی؟
من یک سلیقه ام، نه فقط یک موزیسین، نه فقط یک شاعر و... من حتی لباس پوشیدنم هم مدل خودم است. همیشه دلم خواسته که مالتی مدیایی تر کار کنم. دوست دارم ذهن مخاطبم را نه فقط با موسیقی، بلکه با شعر و تصویر هم درگیر کنم. برای همین در ویدئوهایم از انیمیشن استفاده می کنم، چون انیمیشن هنر مفهومی خیلی عمیقی است و از آن طرف هم در کاور آرت هایم از طرح های گرافیکی استفاده می کنم. گرافیک واقعا قدرتمند است و می تواند به ذهن مخاطب کد بدهد. من هم دنبال همین کدها هستم.
با این کدها قرار است چه چیزی را بگویی؟ اصلا حرف سیامک عباسی پشت این مفاهیم چه چیزی می تواند باشد؟
خیلی زود است برای اینکه بخواهم چنین چیزی را در قالب یک تعریف بگویم. این سوال را باید در 60 سالگی از من بپرسی.
درست است ولی جدا از این شکسته نفسی ها مطمئنا خودت در خلوت خودت به این تعریف فکر می کنی.
هر آرتیستی از یک دریچه ای به جهان پیرامونش نگاه می کند. بخشی از آرتیست ها فقط پرفورمر (اجراکننده) هستند و حرف های دیگران را می خوانند. بعضی ها هم هستند که دوست دارند حرف خودشان را بزنند و مولف هستند. من به این فکر می کنم که چندوقت در این دنیا هستم و بالاخره روزی قرار است از این دنیا بروم. می توانم در این مدت چیزی نگویم، کاری نکنم و ایده هایم را به کسی نشان ندهم؛ کسی هم بابت سکوتم بازخواستم نمی کند، ولی من آدم هستم که دوست ندارم زبان بسته از دنیا بروم.
دوست ندارم ایده هایم، توانایی هایم و کلا نگفته هایم با من به خاک برود. حالا تشخیص خوب و بد گفته هایم به عهده مخاطب است. اینکه آیا مخاطب حرف هایم را می پذیرد یا نه، چیزی است که از عهده سیامک عباسی خارج است. من فقط دوست دارم در مدت زمانی که در دنیا هستم دنبال علایقم بروم و ایده هایم را عملی کنم.
دو شب، در چهار سانس، در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی اجرا داریم. اجراهای شهرستان هم از بعد از محرم و صفر شروع می شود. بعد از عید هم آلبوم دومم می آید چند تا سینگل ترک هم دارم که از الان تا عید با فاصله زمانی مشخص منتشر می شوند.
خودت فکر می کنی سیامک عباسی که در این سال ها دیده نشده چه شکلی باشد؟
چه بگوم؟ (می خندد) ظاهرش را بگویم یا کلا فلسفه اش را؟
هر دو را بگو.
راستش به مخاطبانم حق می دهم که فکر کنند من یک آدم منزوی، گوشه گیر، لاغراندام و بالای ۴۰ سال هستم که عین جان لنونی می زند. متاسفانه هنرمندبودن در کشور ما در ظاهر ناهمگون و متفاوت داشتن، تعریف شده؛ درصورتی که واقعا این طور نیست.
متاسفانه خیلی ها فکر می کنند می خواستم با دیده نشدنم بیشتر معروف شوم و مخاطب را درگیر این کنم که چه شکلی هستم؛ در صورتی بود که در تمام این مدت از دیده نشدنم بیشتر ضربه خورده ام تا اینکه معروف تر شوم. من فقط می خواستم به مخاطبانم بگویم که به آدم ها به واسطه آدم بودن شان احترام بگذاریم، نه به واسطه مثلا خواننده بودن، بازیگر بودن یا هر چیز دیگری.
داستان لو رفتن آلبومت چه بود؟ اصلا از چه طریق قبل از اینکه آلبومت بیاید در اینترنت پخش شد؟
شبی که قرار بود فردایش آلبوم به صورت رسمی به بازار بیاید ما فهمیدیم که کارها روی سایت ها قرار گرفته مطمئنا این اتفاق از طریق من و آرش پاکزاد که کارها در اختیارمان بود نیافتاده. ما هم از این موضوع ناراحت شدیم و هم شرکتی که با آن قرارداد دارم.
ارسال نظر