امیرحسین آرمان: در به در نقش اول نیستم
امیرحسین آرمان، بازیگر نقش کیوان در سریال «پریا» که این روزها تبدیل به قهرمان اصلی سریال های تلویزیونی شده است؛ از این نقش و کارنامه بازیگری اش گفته است.
امیرحسین آرمان با نقش کیوان سریال «پریا»، این روزها قهرمان اصلی تلویزیون است. این سریال ملودرام، بعد از مدت ها توانسته نبض مخاطبش را به دست بگیرد و به خاطر قصه عاشقانه، مخالفت پدر، سرسختی قهرمان عاشق پیشه، اعتیاد، خیانت، بیماری، وفاداری و خلاصه تمام المان هایی که می تواند یک سریال خانوادگی را پربیننده کند، این روزها در صدر توجه قرار دارد.
امیرحسین آرمان، اولین بار با این سریال است که به عنوان کاراکتر اصلی جلوی دوربین رفته و ماحصل کارش هم اتفاقا اثر قابل قبولی از آب درآمده. درباره تمام ویژگی های سریال، اهمیت نقش کیوان و مسیری که آرمان برای حضور در این نقش طی کرده با او گپ زده ایم.
بله دقیقا شخصیت پردازی کاراکتر کیوان به صورتی بود که با وجود گستاخی هایی که بعضا در اوایل سریال دارد، مخاطب کاملا با او همذات پنداری می کند. چون کیوان ذاتا آدم بدی نیست. شاید به خاطر شور جوانی، کارهایی انجام دهد یا مقابل پدرش بایستد اما اصلا بد نیست. مثلا اگر کیوان هرزه یا معتاد بود یا به خاطر خوش گذرانی یا هوس بازی، ایدز می گرفت، هیچ کس دلش برای او نمی سوخت. الان همه باور کرده اند کیوان آدم بدی نبوده و صرفا قربانی این مسئله شده.
درواقع می شود گفت حتی تصمیم های احساسی یا گستاخی های لحظه ای کیوان هم به خاطر شرایطی است که در زندگی با آن رو به رو بوده. از دست دادن مادر، نداشتن ارتباط عاطفی با پدر، تنهایی و... یکی از ویژگی های شخصیت پردازی کیوان در این است که شناسنامه این کاراکتر خیلی دقیق به مخاطب معرفی می شود.
شخصیت کیوان نکات و جزییات زیادی دارد. آدم است که زود تصمیم می گیرد؛ احساسی است، به خاطر از دست دادن مادرش دچار بحران شده، با پدرش زیاد ارتباطی ندارد، تنهاست، دوست های زیادی ندارند و اهل رفیق بازی نیست. از همان دست آدم های معمولی است که شاید در طول روز بارها از کنارمان رد شوند یا معادلش را اطرافمان ببینیم.
تجربه نشان داده که مردم سریال های قهرمان محور را هنوز هم ترجیح می دهند. مخصوصا سریال های ملودرامی که قهرمانشان یک پسر جوان درد کشیده باشد. علت اصلی موفقیت «پریا» هم همین مسئله است.
بله و مسئله دیگر این است که کیوان، کاملا رئال و واقعی پرداخته شده. یک قهرمان در زندگی واقعی نه از جنس قهرمان های اسطوره ای که شکست ناپذیرند. همه تلاشمان این بود که کیوان، از جنس همین جوان های امروزی باشد.
هدف این سریال هم همین بود. چون اگر این اتفاق برای هم خانواده ای پیش بیاید می تواند مسیر زندگی عادی خانواده را دچار تغییر کند. درست مثل واکنشی که کاراکتر نقش خاله، در مقابل این مسئله نشان می دهد. من مطمئنم که اگر این اتفاق برای هرکدام از ما بیفتد، خیلی بدتر از این واکنش نشان می دهیم، چون در موقعیتش قرار نگرفته ایم که با شخصی که اچ آی وی مثبت دارد چطور رفتار کنیم.
خاله نیره هم در ابتدا به طور غریزی نگران بچه خودش است، چون اول مادر است و بعد نگران مسائل دیگر. همچنین این رفتارها بر می گردد به عدم آگاهی مردم از این بیماری. چون اکثریت وقتی می شنوند که یک نفر این بیماری را دارد، سعی می کنند فاصله فیزیکی شان را با آن فرد حفظ کنند. این از آموزش های نادرست در مورد این بیماری هم نشات می گیرد، چون این موضوع برای ما باز نشده، نه در مدرسه این مسئله گفته می شود و نه در رسانه ها به درستی مطرح می شود.
اما یک جاهایی از سریال، نکات آموزشی به جای اینکه در قالب درام جا بگیرد، به صورت خیلی رک و صریح بیان می شود.
خب بیان این نکات آموزشی حتی به این شکل هم در قالب سریال خیلی اثرگذار است. چون من حتی شنیده ام که بعضی ها با دیدن این سریال رفته اند و آزمایش داده اند، چون با دیدن اثر نگران شده اند. اما یک بخشی را واقعا در قالب داستان نمی توان آورد.
یعنی فکر می کنید مردم بیشتر می پذیرند که بنشینند و مستقیم نکاتی را از زبان کارشناس بشنوند؟
بعضی وقت ها اگر بخواهیم مطلبی در قالب داستان بیاوریم، باید سه قسمت را صرف پیشبرد این داستان کنیم در صورتی که شاید دکتر همان مساله را در یک سکانس به راحتی بیان کند. واقعا برای یک بخش هایی، برای اطلاع رسانی، چاره دیگری نبود. شما حتی اگر فیلم interstellar که یکی از شاهکارهای سینمای جهان است را هم ببینید، متوجه می شوید یک لحظاتی مجبور شده اند یک سری توضیحات در فیلم بدهند، هرچند کوتاه.
به هر حال نمی شود شما همه چیز را در قالب داستان بگنجانید. ضمن اینکه صحبت های دکتر هم جزئی از داستان است؛ پریا با مادرش می روند دکتر و آنجا دکتر برایشان در مورد بیماری یک سری توضیحات می دهد و چون این توضیحات، کامل و جامع است، ترجیح داده شده که اینجوری بیان شود.
بله این کار را کردیم و خیلی هم در سریال استفاده شد.
درست است که مخاطبان سینما در کارهای مختلف با بازی شما آشنایی داشتند اما در ذهن مخاطبان تلویزیونی، مردم با نقش کیوان سریال «پریا» خیلی بیشتر با چهره شما آشنا شده اند. بازیگرهای زیادی بوده اند که به واسطه کار با آقای سهیلی زاده چهره شدند اما خیلی هایشان نتوانستند در ادامه، مسیر درست را پیدا کنند. این سکوی پرتاب برای شما به چه صورت است؟ قرار است بعد از آن مسیرتان به چه شکلی ادامه پیدا کند؟
بله کاملا درست است. البته باید بگویم که انتخاب بازیگران سریال پریا با انتخاب بازیگران سایر سریال های آقای سهیلی زاده فرق می کرد. یعنی تمام کسانی که در این سریال هستند قبلا با آقای سهیلی زاده کار نکرده بودند. اصلا می توان گفت کستینگ سینمایی است، چون خانم مستوفی و بایگان سال ها در تلویزیون نبودند.
من سختی آن کار نکردن را ترجیح دادم به اینکه هر کاری را انجام بدهم، چون دوست دارم کاری که انجام می دهم خارج از اینکه مردم چه نظری دارند، خودم از آن شخصیت خوشم بیاید. یعنی خودم به آن شخصیت اعتقاد داشته باشم و باورش داشته باشم تا بتوانم آن را بازی کنم. چون وقتی من آن را باور کنم مردم هم آن را باور می کنند. اگر بروم فیلمنامه ای را بازی کنم که چیزهایی را می گوید که من آنها را قبول ندارم، قطعا نتیجه ای نمی گیرد.
اگر الان نقشی اندازه نقشتان در فیلم «شیفت شب» یا «نازنین» به شما پیشنهاد شود، چه واکنشی دارید؟ چون الان دیگر موقعیت خیلی فرق کرده است و مخاطب می خواهد شما را در نقش اصلی ببیند.
باز هم شیفت شب را بازی می کردم. چون شما ممکن است یک نقش اصلی بازی کنید، اما هیچ تاثیری نه رو مردم داشته باشید و نه فیلم خوبی از آب دربیاید و برعکس. به نظرم اصلا اندازه نقش اهمیتی ندارد. ممکن است که نقش بسیار کوتاه باشد اما اثر زیادی روی مردم بگذارد.
بله دقیقا. شما اگر یه حبه قند را دیده باشید همیشه قاسم را یادت می ماند. چون نقش درست است. بنابراین اندازه نقش زیاد مهم نیست. یا مثلا نقشی که در سریال «کیمیا» داشتم مگر چقدر بود؟ از قسمت نود وارد سریال شدم اما مردم آن را دوست داشتند.
پس از این به بعد قرار نیست فقط منتظر پیشنهادهایی برای نقش اصلی باشید. کماکان معتقدید اهمیت نقش مهم است نه اندازه آن!
الان درواقع پیشنهادهای بیشتری به من می شود و دستم برای انتخاب بازتر است. این از ابتدا اعتقاد من بوده است که بی پولی را تحمل کنم اما نروم در تله فیلم درجه چندم نمایش خانگی بازی کنم. الان مثلا آقای سامان مقدم به من زنگ زد و گفت نقش کوتاهی در نهنگ عنبر دو است که دوست دارم تو بازی کنی و من رفتم و دارم بازی می کنم.
نظر کاربران
نقشه اول در به درته ...خخخخخخ والا....
سارا خانم چقد حسودی آخه چیکار داری به امیرحسین آرمان.از کامنت هات پیداست ک حسادت میکنی از پیشرفتش
قربونش برررم من