۳۶۶۱۸۹
۵۰۱۰
۵۰۱۰
پ

این سیاستمداران ریاکار بی سر و پا

اگر حضور دیوید فینچر و کوین اسپیسی دلایل کافی برای دیدن سریال هاوس آو کاردز (House of Cards) نیستند، باز شانس تان را امتحان کنید، چون جذابیت پشت پرده سیاست تمامی ندارد.

هفته نامه کرگدن: اگر حضور دیوید فینچر و کوین اسپیسی دلایل کافی برای دیدن سریال هاوس آو کاردز (House of Cards) نیستند، باز شانس تان را امتحان کنید، چون جذابیت پشت پرده سیاست تمامی ندارد.

1. الفبای سیاست

رامبد خانلری: اولین بار «هاوس آو کاردز» را از زبان مسافری شنیدم که میله اتوبوس بی آر تی را چسبیده بود و به دوستش دیدن این سریال را توصیه می کرد. مسافر چند جمله ای در مورد سریال گفت و این را در جواب شنید: «این که همون سریال خانه پوشالیه که تلویزیون خودمون پخش می کرد.» چند دقیقه ای بحر و منحر کردند و اطلاعات کال مسافر به او اجازه نداد که دانای این مطلب باشد که سریالی که از آن صحبت می کند، اقتباسی از همان مینی سریالی است که شبکه بی بی سی در سال 1990 پخش کرده بود.

این سیاستمداران ریاکار بی سر و پا

یادم هست در یکی از جلسات نقد ادبی میان یکی از حاضران جلسه و یکی از منتقدان اختلاف نظری در خصوص عیار رمان مورد بحث پیش آمد. منتقد در انتها به دوست عزیز حاضر در جلسه گفت: «از نظر تکنیکی ایرادی به این مسئله وارد نیست اما این که شما اون رو دوست نداشتید ثابت می کنه که شما مخاطب اون نبودید.» این بحث مخاطب بودن یا نبودن در مورد بعضی چیزها اهمیت پیدا می کند که سریال «هاوس آو کاردز» یکی از همان چیزهاست.

با وجود این که در یکی دو سال اخیر چهره های سرشناسی از هالیوود همچون جاش هارتنت، جیمز فرانکو، جنیفر لوپز، اوا گرین و ... در سریال های تلویزیونی بازی کرده اند، همچنان هاوس آو کاردز با کوین اسپیسی و دیوید فنیچر گل درشت ترین ها را در خودش دارد. در نظر بگیرید یک نفر که تا دیروز سریال هایی مثل «فرار از زندان» یا «۲۴» نگاه می کرده است، حالا می نشیند به تماشای سریالی که کوین اسپیسی هنرپیشه اول آن است و طبق اطلاعات خاله زنگی، دیوید فینچر هم کارگردان آن.

طبیعی است که این آدم جرأت نمی کند به خودش بگوید این سریال، سریال بدی است یا بهتر از آن، تشخیص بدهد که برای تماشای این سریال مخاطب اشتباهی است. پس می نشیند و می بیند و بدون درک ریز جزییات، کلیات ماجرا را درک می کند و به این آگاهی کاذب می رسد که حالا در حد یک فعال سیاسی سر از سیاست در می آورد و با یک نگاه می تواند تا انتهای برنامه چند لایه هر نظامی را بخواند.

تماشای هاوس آو کاردز برای آن کسی که الفبای سیاست را می داند، از شعاع عقل و نور عدل حظی وافر است و برای کسی که از دولت محمود احمدی نژاد به بعد به سیاست علاقه مند شده است، یک آگاهی کاذب. برای کسی که نمی تواند درام را از حقیقت سیاست تفکیک کند، تماشای این سریال خطرناک است. دانش سیاسی من - به قول آقای راننده ای که چند سال پیش مسافرش بودم - در حد و حدود آبپاش و گلابپاش است اما به وقت تماشای این سریال، سیاست را کنار گذاشتم و از تماشای درام آن لذت بردم.

به همین خاطر شخصیت های مورد علاقه ام در این سریال شخصیت هایی بودند که کمتر به سیاست آلوده شده اند یا مقام پایین تر آنها کمتر اجازه می دهد در بازی های سیاسی کارفرما باشند؛ شخصیت هایی مثل همان پیرمرد رستوران دار رنگین پوستی که فرانک آندروود هر روز صبحانه اش را در مغازه اش می خورد و قسمت مورد علاقه ام همان قسمتی است که خط اصلی سریال را کنار می گذارد و به خرده روایت او و پسرش می پردازد. پیتر روسو را هم دوست داشتم هر چند مدت کوتاهی مهمان این سریال بود اما خرده روایت جذابی را همراه خودش آورد. در میان شخصیت های اصلی هم داگ برایم جذاب ترین است چرا که به نظرم دراماتیک ترین شخصیت اصلی سریال است.

با همه اینها اگر قصد دارید از شش دانگ این سریال لذت ببرید، بروید و دانش سیاسی خودتان را پروارتر کنید، در غیر این صورت به بهانه حضور کوین اسپیسی و دیوید فینچر و این که فلان بازیگر سریال حالا معشوقه جاستین تیمبرلیک شده دی وی دی هاوس آو کاردز را داخل دستگاه پخش خانه تان قرار ندهید و گول این را نخورید که فرانک آندروود شبیه مهران مدیری به دوربین نگاه می کند و ساز و کارهای پیچیده سیاسی را شبیه «سیاست در سفر» به زبان ساده برای ما می گوید چرا که سازندگان سریال هم کم کم از صرافت این ساده گویی ها گذشتند و این ساده گویی ها برای کسی که اینها حرف سختش باشند، جذاب نیست؛ برای من که نبود.

با وجود بازی های خوب و درخشان، کارگردانی سزاوار و محترم و کیفیت ستودنی مجموعه هاوس آو کاردز، نظرم این است که قبل از تماشای آن روی باسکول سیاسی بروید و وزن کشی سیاسی کنید، شاید شما هم مثل من دانش سیاسی قابل قبولی نداشته باشید و برای این سریال مخاطب مناسبی نباشید.

۲. درباره دموکراسی بسیار مبالغه شده است

فرید فتحی: فرانسیس بیکن فیلسوف و سیاستمدار قرن هفدهم میلادی درباره نیکولو ماکیاولی دیگر فیلسوف سیاسی قرن شانزده میلادی می گوید: «ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست را طوری که هست به ما منشان می دهند، نه آن طوری که باید باشد.»

این سیاستمداران ریاکار بی سر و پا

پس از مطالعه «شهریار» اثر ماکیاولی می توان مجموعه تلویزیونی House of Cards یا به تعبیری نه چندان دقیق، «خانه پوشالی» را با آن مقایسه کرد. در هر دو اثر ما با دسته ای از سیاستمداران سر و کار داریم که داشتن صفات خوب چندان برای شان مهم نیست و تنها این اهمیت دارد که فن تظاهر به داشتن صفات خوب را به خوبی بلد باشند. حتی فراتر از آن، اگر آنان حقیقتا دارای صفات نیک باشند به ضررشان تمام خواهد شد.

در اولین برخورد با این مجموعه و در انتهای تیتراژ جذاب و خوش آهنگ ابتدایی اش متوجه لوگوی آن می شویم؛ جایی که پرچم ایالات متحده را به صورت برعکس می بینیم. در پروتکل های ارتش، استفاده از پرچم در حالت برعکس نمایانگر وجود بحران و پریشانی شدید در منطقه مورد تعرض دشمن است.

تعمیم این مفهوم به کل ایالات متحده به معنای حضور سیاستمداران متظاهر است که در حقیقت دشمنان اصلی مردم هستند. قهرمان داستان یا بهتر است بگوییم ضد قهرمان ما (که با ظرافت استادانه ای توسط خالق اثر تبدیل به ضد قهرمان شده که ما او را دوست داریم؛ ولی نمی خواهیم جای او باشیم) فرانسیس آندروود است که با بازی بی نقص و خارق العاده کوین اسپیسی جان گرفته است، در دنیای پر تزویر و تظاهر سیاست ایالات متحده آمریکا موفق می شود تمام رقبا را کنار بزند و به بالاترین مدارج ممکن در ساختار سیاسی آمریکا برسد.

این امر بدون همکاری همسرش کلیر آندروود هرگز میسر نمی شد. در حقیقت وجه تمایز این نسخه سمعی و بصری «شهریار» با اصل آن در اضافه شدن مفهوم جامعه به صورتی مدرن و خانواده در پسامدرن ترین تعریف ممکن از آن است.

جایی که خانواده بدون فرزند آندروود، برخلاف سنت پیشین حاکم بر ایالات متحده مبنی بر تظاهر به اهمیت دادن به نهاد خانواده به عنوان مهم ترین نماد اجتماعی و مبارزه ای صوری با فردگرایی، موفق می شوند سکان هدایت کشور را در دست بگیرند و به بیننده نشان می دهند که در بالاترین سطح تصمیم گیری کشور دیگر به استفاده از خانواده ای سنتی با مفهوم کلاسیک نیازی حس نمی شود. جایی که این خانواده دو نفره (بخوانید دو یک نفره) حتی نیازی نمی بینند در صورت خیانت به یکدیگر موضوع را از هم پنهان کنند چون معتقدند در راستای رسیدن و ماندن در صدر قدرت هیچ عملی خط قرمز محسوب نمی شود.

از لحاظ فرم روایی، نکته ای که از همه بیشتر به چشم می خورد، مکالمه های گاه و بیگاه فرانسیس آندروود با تماشاگر است. جایی که به نویی ما را به اجبار شریک جرم خود می کند و البته ما هم مشتاقانه به این شراکت تن می دهیم.

پس از دیدن این مجموعه چهار فصلی در قالب پنجاه و دو قسمت که در بعد فنی به لحاظ کارگردانی و بازیگری، موسیقی متن، تدوین و تصویربرداری در بالاترین سطح ممکن توسط خالق این اثر، یعنی بیو ویلیمون تهیه شده است، به این نتیجه می رسیم که هدف از بازگو کردن این قصه با تمام ابعاد و ظرافت های موجود در فیلمنامه که باعث اغوای هر بیننده ای می شود، القای شعار فصل دوم این مجموعه است: «درباره دموکراسی بسیار مبالغه شده است.» و این بازگشت به همان عصر «شهریار» ماکیاولی است؛ با همان واقع گرایی و همان پرهیز از مبالغه های بی مورد. دیدن این مجموعه را به شدت توصیه می کنم.

3. سیاستمدارها هم عاشق می شوند؟

سحر سرمست: سریال «خانه پوشالی»، مانند اکثر سریال های موفق تلویزیونی در آمریکا، اثری اقتباسی است. این سریال برگرفته از یک سریال ساخت بی بی سی و نیز رمانی با همین نام نوشته مایکل دابز است که خودش زمانی عضو حزب محافظه کاران بریتانیا بوده است. دیوید فیچر، کارگردانی نام آشنا و خالق آثاری ماندگار جون «هفت»، «زودیاک»، «سرگذشت غریب بنجامین باتن»، «شبکه اجتماعی» و «دختری با خالکوبی اژدها» از بانیان سریال «خانه پوشالی» است.

این سیاستمداران ریاکار بی سر و پا

همچنین او دو اپیزود فصل اول این سریال را کارگردانی کرده است که خوشبختانه رد پای سلایقش در آن بخش ها - مانند بازی های رسانه ای و هجمه های خبری - کاملا مشهود است. جالب این که این رد پا توسط دیگر کارگردانان مطرح این سریال همچون جیمز فولی، جوئل شوماخر، چارلز مک دوگل و ... نه تنها کمرنگ نمی شود که در ادامه سریال پررنگ تر هم می شود.

از دیگر بانیان سریال «خانه پوشالی» کوین اسپیسی است که اتفاقا چندمین همکاری مشترکش با دیوید فیچر است. همچنین کوین نقش اصلی فیلم، یعنی فرانسیس آندروود را بازی می کند. سیاستمداری که هیچ چیز جز قدرت و شهرت برایش مهم نیست و در راه رسیدن به ریاست می تواند هر کسی را از سر راه خود بردارد و از بین ببرد.

اگر بخواهیم طبق سنت یادداشت نویس ها از پسوند «تر» یا «ترین» برای برچسب زدن به یک اثر استفاده کنیم، به راحتی می توانیم بگوییم سریال «خانه پوشالی» خشک ترین سریال تلویزیونی است! این سریال حتی از نمونه پیشین خود، یعنی سریال «عمارت غربی» نیز خشک تر و نمایان گر دنیایی به مراتب تیره تر چرا که فضای غالب و حاکم بر سریال خاکستری رنگ است به نوعی که اگر چشم مان را بعد از هر اپیزود ببندیم و از خود بپرسیم چه رنگی در ذهن مان باقی مانده است، بی شک همه ما تنها رنگ خاکستری را به یاد می آوریم. این که می گویم خاکستری، منظور چیزی فراتر از چیدمان و میزانس سریال است.

اساسا سیاست همواره تونالیته خاکستری دارد. در اینجا، علاوه بر درونمایه اصلی که همان سیاست است، شخصیت ها نیز از یک دنیای خاکستری تصنعی متاثرند. در این اثر از خنده هیچ خبری نیست؛ حتی دریغ از یک لبخند زورکی که سیاستمداران واقعی در اتاق رختکن و گفتگوهای زنده خبری خود تحویل هم می دهند.

تمام اینها دست به دست هم داده و به خلق درامی چنین خشک و خاکستری منجر شده اند اما این درام سیاسی - هیجانی، با وجود این میزان از افسردگی درونی، مخاطبان خاص خود را پیدا کرده است. تجربه ثابت کرده که همواره ناپیدایی یک قصه انگیزه دیدن یا شنیدن ادامه آن را ایجاد می کند. در سریال «خانه پوشالی» فاصله فرانسیس آندروود از پست ریاست جمهوری به همان اندازه است که رو شدن دستش برای مردم. فاصله این دو نیز تنها به اندازه یک قدم کوتاه هست و همین، مخاطب را به دنبال خود می کشاند.

علاوه بر این در «خانه پوشالی» نبوغ هوشمندانه ویدیو فینچر بار دیگر به کار آمده است. فینچر با شکستن دیوار چهارم (اصطلاحی است که در سینما و تئاتر به کار برده می شود، برای شکستن مخرز مخاطب و اثر که با نگاه کردن بازیگر به دوربین در سینما و نگاه به تماشاگر در تئاتر به وجود می آید)، مخاطب را به عنوان مهره شطرنج یا کارتی در پاسور به بازی گرفته است، آن هم در بازی مرموز و خطرناکی چون سیاست.

همه ما، حتی آن کسانی که ادعا می کنند از سیاست متنفرند، دوست داریم خط فکری افراد سیاسی یا حتی دست سیاست حاکم بر یک کشور را رو کنیم. سریال «خانه پوشالی» امکان انجام این کار را در ظاهر به مخاطب می دهد و به او تلقین می کند که حالا از ورای قصه ای شبه واقعی، نه تنها تمام رموز و سیاهکاری های دولت آمریکا را می داند بلکه هر لحظه می تواند کارت خود را رو کند و بازی را آن طور که می خواهد ادامه دهد؛ بازی که هر چه کارت ها را بالاتر بچیند، احتمال ریزش و سقوطش بیشتر می شود.


* رییس جمهور آمریکا از طرفداران پر و پا قرص این سریال است. او یک روز قبل از پخش اولین قسمت از فصل دوم در سال 2013، در حساب توییترش که بیش از 55 میلیون فالوئر دارد، نوشت: «فردا:@هاوس آوکرادز. لطفا اسپویل نکنید» (اسپویل کردن اصطلاحی رایج میان توییتری ها به معنای لو دادن ادامه داستان و از بین بردن لذت آن برای دیگران است.) اوباما با این توییت کوتاه نشان داد که حتی رییس جمهور ایالات متحده آمریکا هم که باشی، باید برای دیدن سریال محبوبیت صبر کنی چون حتی به روسای جمهور هم یک کپی با کیفیت از اپیزودهای تولید شده قبل از پخش سراسری نمی دهند!

این سیاستمداران ریاکار بی سر و پا

* این سریال در چین بسیار محبوب است. آمارهای منتشر شده در سال ۲۰۱۴ نشان داد که ۲۴.۵ میلیون نفر در این کشور بیننده این سریال و عمده شان جزو کارمندان دولت بوده اند. جالب تر این که وانگ کیشان، از مقام های ارشد حزب کمونیست چین، جزو سرسخت ترین طرفداران این سریال است.

* مایکل گیل و جین اتکینسون که نقش منشی رییس جمهور را در هاوس آو کاردز بازی می کند، یک زوج واقعی هستند و در سال ۱۹۹۸ با هم ازدواج کرده اند. هر چند هیچ کس، از جمله فینچر و اسپیسی و هیچ کدام از عوامل تولید، تا بعد از استخدام این دو نفر این قضیه را نمی دانست.

* بیو ویلیمون درباره راشل برازنان و بازی درخشان او در «خانه پوشالی» گفته است: وقتی راشل در نقشه پاشنه آشیل داگ استمپر (رییس کارمندان و فرد مورد اعتماد آندروود، نماینده مجلس با بازی کوین اسپیسی) وارد صحنه شد، فقط قرار بود در دو اپیزود حضور داشته باشد و پنج خط دیالوگ بیشتر نداشت اما او کارش را آنقدر درخشان انجام داد که تصمیم گرفتم نقشش را به سریال برگردانم و آنقدر عالی بازی می کرد که دلم می خواست هر روز بیشتر و بیشتر برایش بنویسم.

* فینچر سوگند خورده است که همه بازیگران اصلی سریال «خانه پوشالی» اولین کسانی بودند که برای آن نقش های خاص انتخاب شده بودند. او می گوید: «وارد دفتر شدم و همان چیزی را گفتم که همیشه دلم می خواست به بازیگرهایم بگویم: هر آدمی که امروز اینجاست، اولین انتخاب ما بوده، پس خرابش نکنید وگرنه هیچ وقت شما را نمی بخشم.»

* دیوید فینچر که در فصل اول سریال کارگردانی بعضی از اپیزودها را برعهده داشت، مجموعه ای از قوانین نانوشته و غیررسمی برای فیلمبرداری درست کرده بود که استفاده از استدی کم و دوربین روی دست جزوشان نبود. او می گفت فقط زمانی حاضر است دوربین را تکان دهد که یک دلیل واقعا خوب برای این کار داشته باشد!

* کوین اسپیسی، بازیگر شناخته شده هالیوودی، در این سریال برای نزدیک شدن به نقشش مجبور شد زمانی را با کوین مک کارتی، از نمایندگان جمهوریخواه، بگذراند و همراه او در بعضی جلسات حاضر شود تا چم و خم کار دستش بیاید.

* هاوس آو کاردز و تهیه کنندگانش قواعد سریال های تلویزیونی را شکسته و تعریف جدیدی از این رسانه ارائه کردند. آنها همه قسمت های سریال را یکباره و به صورت آنلاین پخش کردند. بیو ویلیمون در این باره گفته بود: این آینده تلویزیون است.

* تهیه و ترجمه: مستانه تابش
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج