چرا نباید به «بازی تاج و تخت» اعتماد کنید
چندی پیش فصل ششم سریال «بازی تاج و تخت» به پایان رسید. سریال اقتباسی است از رمان فانتزی «ترانه ای از یخ و آتش» اثر جرج آر. آر. مارتین. ۵ فصل اول این سریال وابستگی بیشتری به رمان داشته اما از آنجا که تاکنون پنج جلد از رمان منتشر شده است، از فصل ششم مخاطبان با محتوای غیرقابل پیش بینی تری روبرو بوده اند.
بازی همچنان ادامه دارد
چندی پیش فصل ششم سریال «بازی تاج و تخت» به پایان رسید. سریال اقتباسی است از رمان فانتزی «ترانه ای از یخ و آتش» اثر جرج آر. آر. مارتین. 5 فصل اول این سریال وابستگی بیشتری به رمان داشته اما از آنجا که تاکنون پنج جلد از رمان منتشر شده است، از فصل ششم مخاطبان با محتوای غیرقابل پیش بینی تری روبرو بوده اند.
26 ژوئن، اپیزود پایانی فصل ششم سریال «بازی تاج و تخت» از شبکه HBO پخش شد و انتظار طرفداران بی شمار این سریال در سراسر دنیا دوباره به رخوتی تقریبا یک ساله فرو رفت؛ سریالی که در هر فصل مخاطب خویش را با رویدادهای تازه ای که در آن رخ می دهد، متحیر و شگفت زده می کند و در شش سال گذشته بی شک به عنوان پرطرفدارترین سریال در جهان شناخته شده است.
تاکنون درباره آنچه در «بازی تاج و تخت» می گذرد، مطالب زیادی نوشته شده است؛ مطالبی که به خود سریال، شخصیت ها و آنچه در آن می گذرد می پردازد. اکنون «بازی تاج و تخت» به فصل های پایانی اش نزدیک می شود.
طبق آنچه درباره این سریال گفته شده است، احتمالا سریال در دو سال آینده و با پخش فصل هشتم به پایان خواهد رسید؛ این خبری ناراحت کننده برای بسیاری از علاقه مندان به آن است؛ اما آنچه در این میان و تا امروز که این یادداشت در حال نوشته شدن است مهم جلوه می کند این است که یکی از بهترین سریال های سال های اخیر اکنون شش اپیزود خود را پشت سر گذاشته و می توان درباره مهم ترین عناصری که «بازی تاج و تخت» را به سریالی مهم تبدیل کرده است، حرف زد. عناصری که در نهایت ما را به خوانشی دوباره از سیاست، ادبیات، داستان و بازی در قرن «بازی تاج و تخت» رهنمون می کند.
۱. نغمه ای از یخ و آتش
اولین عنصر حیاتی و مهم ترین نکته برجسته سریال «بازی تاج و تخت»، کتابی است که سریال از روی آن نوشته شده است؛ «نغمه ای از یخ و آتش»، مجموعه ای از رمان های حماسی با درون مایه های فانتزی است که رمان نویس آمریکایی «جورج آ. آ. مارتین» آن را به رشته تحریر در آورده است. او نوشتن این مجموعه را از سال ۱۹۹۱ آغاز کرد و اولین جلد آن با نام «بازی تاج و تخت» در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید. «نبرد پادشاهان»، «یورش شمشیرها»، «ضیافتی برای کلاغ ها»، «رقص با اژدهایان»، «بادهای زمستان» و «رویایی از بهار» عنوان شش جلد دیگر این مجموعه است که پنج جلد اول آن منتشر شده. جلد ششم در حال نگارش است و جلد هفتم نوشته خواهد شد؛ اما چرا باید «نغمه ای از یخ و آتش» به عنوان یکی از مهم ترین وجوه این سریال معرفی شود؟
پاسخ به این سوال بسیار آسان است؛ هر چند ما می توانیم مانند بسیاری سریال «بازی تاج و تخت» را سریالی مجزا از کتاب بدانیم اما شخصیت های فراوان و داستان های بسیاری که وجود دارد، مخاطب را یک روز مجبور خواهد کرد به کتاب رجوع کند. مطمئن باشید اگر تاکنون این نیاز را در خود احساس نکرده اید، این مسئله تنها یک دلیل ساده دارد؛ شما بخش هایی از این سریال را درک نکرده اید.
فرق بزرگ تر کتاب با سریال در این است که شخصیت های مهمی از داستان در سریال حذف شده اند؛ اما سریال هم برتری هایی در این میان دارد. سریال در حین وفاداری به اتفاقات اصلی کتاب، داستان را واقعی تر از آنچه شما در نظر دارید، ارائه داده است. به همین سادگی اولین و مهم ترین عامل در «بازی تاج و تخت»، «نغمه ای از یخ و آتش» و نویسنده عجیب و غریب آن «مارتین» است.
۲. تخیل
اژدها، زنده شدن مرده، غول، وحشی ها، جادوگران عجیب، وایت واکرها و ...؛ به این کلمات دقت کنید و آنان را در قالب یک داستان قرار دهید. شاید در وهله اول این تفکر به ذهن تان بیاید که با سریالی تخیلی روبرو هستید و اگر طرفدار این ژانر نباشید، به سادگی می توانید دست از «بازی تاج و تخت» بکشید؛ اما مارتین در داستان اصلی و نویسندگان سریال کاری کرده اند که به تدریج همه این تخیل ها برای شما به واقعیت های ذهنی تبدیل می شوند و «بازی تاج و تخت» بهترین سریالی می شود که در سال های اخیر دیده اید.
عواملی مهم که هر یک می توانند برای خود داستانی تخیلی بسازند؛ اما مارتین را با این عناصر سودای دیگری بوده است. او پیش از نوشتن داستان سال ها وقت خود را صرف ساختن نقشه سرزمین هایی کرده است که در «بازی تاج و تخت» با آنها روبرو هستیم. سرزمین هایی با پرچم، شعار و نماد و همه در جستجوی نشستن بر یک تخت آهنی. هر چند شخصیت ها در داستان نقش اصلی را ایفا می کنند؛ اما در «بازی تاج و تخت» این عوامل تخیلی هستند که روند داستان را شکل می دهند و پیش می برند و به تدریج مخاطب را به همذات پنداری دعوت می کنند.
۳. مرگ
اتفاق عجیب سریال «بازی تاج و تخت»، مرگ است؛ مرگ نقطه کلیدی همه آن چیزی است که این سریال در شش فصل گذشته با آن دست و پنجه نرم کرده است. در «بازی تاج و تخت» قرار نیست شخصیت ها برای خوشحالی مخاطب فرآیند حرکت سریال را تعیین کنند؛ شخصیت ها بزرگ می شوند، در دل مخاطب می نشینند و در نهایت ساده تر از آنچه بیندیشید، می میرند.
در این میان مرگ اتفاقی است که برخلاف بسیاری از نمونه های مشابه در «بازی تاج و تخت» به سادگی اتفاق می افتد. داستان هیچ اهمیتی برای شخصیت های اصلی اش قائل نیست. در «بازی تاج و تخت» مهم بودن آدم ها با مرگ آنها مشخص می شود.
هیچ کس در شش فصل گذشته در امان نبوده است؛ در اینجا آنچه مهم است پیام ابتدای سریال است: «زمستان در راه است». آمدن زمستان از همان ابتدا نوید مرگ را می دهد. مرگ نشان می دهد سریال ساده تر از تصورات شما با شخصیت های خود روبرو می شود. در اینجا نباید به کسی دل بست چون او بلافاصله کشته خواهد شد. باید ترسید و ایستاد و مرگ را تماشا کرد.
۴. زمانی که همه لبخندها مُردند
«زمانی که همه لبخندها مُردند» یکی از مهم ترین جملاتی است که در جلد اول مجموعه «نغمه ای از یخ و آتش» نوشته شده؛ جمله ای از زبان ند استارک، شخصیت مهم فصل اول سریال. این جمله تاکنون در سریال روایت نشده است و احتمالا در فصل های بعدی آن را ببینیم اما آنچه این جمله را با اهمیت می کند، همه دلایلی است که منجر به شروع داستان «بازی تاج و تخت» می شود.
هفت اقلیم با تکیه بر سنت قرون وسطا سرزمین هایی را ساخته اند که از هر طرف ممکن است اسیر حمله ها و مشکلات فراوانی شوند. با همه این اوصاف فلسفه ای که در سریال «بازی تاج و تخت» وجود دارد این است که «دنیای تازه ای را به فهم مسائل سیاسی وادار می کند. جنگ برای یک تخت و چگونگی اداره جامعه، خیانت، وفاداری و اینکه چگونه می توان از عرش به فرش و از فرش به عرش رسید، همه داستان هایی که مجموعه «تاج و تخت» مخاطبانش را با خود در آن همراه خواهد کرد.
مخاطب با شروع سریال یک جمله بسیار مهم را باور خواهد کرد؛ بزرگ ترین خائن «بازی تاج و تخت» نویسنده آن است. مارتین به هیچ کس در این سریال وفادار نمی ماند و لحظه ای که بیننده تلویزیونی به نویسنده اعتماد کند، همان لحظه ای است که او به مخاطبش خیانت می کند. «بازی تاج و تخت»، لبخند را بر لبان شما خواهد خشکاند و در انتظار رویدادهای بزرگ تر نگاه خواهد داشت. گویا نمادی برای بزرگی در این سریال از همان لحظه ای آغاز می شود که لبخند بر لبان تماشاگر می خشکد؛ همان لحظه ای که بیننده مجبور می شود در ذهن خویش همره با «ند استارک» این جمله را تکرار کند: «زمانی که همه لبخندها مُردند.»
نظر کاربران
عاشق این سریال هستم. واقعا عالی و خوش ساخت
فضای مجازی و اخلاق
فیلسوفی میگه هنر امکان زندگی کردن را مهیا میکنه. اما در زمانه ما خیلی از کالا هایی که به عنوان هنر عرضه میشه دقیقا زندگی کردن را ناممکن میکنه. مثلا رمان هایی که زندگی را سرتاسر پوچ و عبث نشان میده و فیلم هایی که مملو از خشونت و فساد است تا به حدی که متاسفانه ناخودآگاه و وجدان جامعه را به تدریج تغییر می دهد که انگار نه انگار. همه هم وجدان خودشون رو این طور توجیه می کنن این فیلمه ، واقعیت که نیست. ولی فضای مجازی و فضای واقعی یعنی چه ؟؟آیا فضای مجازی هر خشونت و فسادی جایز است چون مجازی است ؟؟ فضای مجازی خدا ندارد ؟؟اخلاق فقط برای فضای واقعی است ؟؟
هنر سنتی که خود پالایش و تقرب به امر قدسی بود در مثلا هنر جدید تبدیل میشه به مسابقه صحنه های هیجان انگیز خشونت و تحریک کننده جنسی و هیاهو و جلوه های ویژه بدون هیچ گونه اخلاق و معنویتی. هنر سنتی سینه را برای مدت ها سرشار از اطمینان و روشنی می کرد و سرگرمی جدید _ که نام هنر گذاشتن بر آن ،جفا است_ در بدو تولد ، می میرد و ارزش دوباره دیدن ندارد. البته همه این حرف ها را طرفدار های پرشور به پشیزی اهمیت نمی دهند. که فلان فیلم خداست... فلان سریال خیلی قشنگه.... اگه نبینی عمرت به فناست... بعدا که می بینه که هیچی نداره از ترس و لرز رسوا نشدن ، مجبوری همراه جمعیت بشه که آی فلان فیلم و سریال... دیوانه کننده است... محشر است... در حالی که یه ذره باهاش همدلی نکرده.
پاسخ ها
شما کاملا مشخصه اصلا این سریال رو درک نکردی. به جای سخنرانی خواهشا کمی از تفکرتون استفاده کنید
آقای کورشی
اینکه تو فیلما صحنه های خشن و غیراخلاقی رو نشون میده دلیلی بر تعیید و ترویج این مسائل نیست. اگه اینطور به قضیه نگاه کنید حتی کتاب های روانشناسی که در مورد مسائل جنسی هستش هم مخرب و آسیب زا هستن و دارن ترویج فساد میکنن!!!!!!!!!!!!!!!
واقعیت اینه که آثار هنری(البته درجات کیفی متفاوتی دارن) سعی میکنن ابعاد مختلف زندگی رو نشون بدن و همین سریال گیم آو ترونز بسیاری از ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اهلاقی و ... رو در بر میگیره و جدای از سکانس های هیجان انگیزی که داره داره مفاهیم رو منتقل میکنه و قطعاً چیزی رو القا نمیکنه بلکه قضاوت رو میذاره به عهده خود بیننده.