«پریا»، فرشته نجات شبکه سه؟!
شبکه سه بعد از نوروز سریال نداشت؛ برنامه «آقای گزارشگر» پخش کرد، سپس نوبت به «جادوی صدا» رسید و در ادامه «جام پانزدهم» روی آنتن رفت و یورو ۲۰۱۶.
«پریا» که پخش شد نوشتیم سریال حسین سهیلی زاده، فرشته نجات شبکه سه و تلویزیون است و پتانسیل موفقیت دارد. این اتفاق حالا افتاده و «پریا» جای خود را باز کرده. این گزارش آنالیز سریال است؛ این که چه نقاط قوت و ضعفی دارد، کارگردانش پیش از این چه کرده، بازیگرانش چه نقشی در موفقیت سریال دارند و...
نقاط قوت «پریا» تا الان بر ضعف هایش می چربد. قصه دارد و از همان قسمت اول ذهن بیننده را برای رویارویی با یک داستان پرکشش آماده کرده. وارد حوزه ای جذاب شده و انگشت روی ماجرای عشق نامتعارف یک پسر با دخترخاله مطلقه اش گذاشته، پای پدر را هم به عشق خاله باز کرده و در اداه مسئله ایدز را محور قرار خواهدداد.
داستان بیهوده کش نمی آید و ریتم آن، چه در فیلمنامه و چه در کارگردانی حفظ شده است. بازیگران از میان چهره های محبوب انتخاب شده اند و از پس نقش ها به خوبی برآمده اند. اگر با همین شیب جلو برود، می تواند عنوان سریال موفق سال را از آن خود کند. مگر این که با ورود قصه ایدز، دست کارگردان و نویسنده در برابر ممیزی ها بسته شده باشد. سریال دو نقطه ضعف مشخص هم دارد که از همین ممیزی نشات می گیرد.
آنالیز قصه و ساختار
۱- قصه
یکی از ویژگی های مثبت و بارز «پریا» قصه گو بودن است. این سریال به شکل کلاسیک قصه اش را تعریف می کند. نیاز به یادآوری نیست که مخاطب ایرانی عاشق مدل «یکی بود یکی نبود» است و این شیوه داستان گویی او را سر ذوق می آورد. «پریا» از قسمت اول برای بیننده قصه تعریف کرده؛ می گوید دو خانواده هستند که یکی مادر ندارد و آن یکی پدر. نسبت این دو خانواده «دختر و پسرخالگی» است. پدر عاشق خاله شد و پسر دلباخته دخترخاله. دخترخاله مطلقه است و دو بچه دارد؛ سنش ۱۰ سالی از پسر بیشتر است. در کنار آن قصه شخصیت های دیگر هم روایت می شود؛ مثل یک معتاد که زنش قصد جدایی از او دارد.
۲- سوژه
نه تنها فرم قصه گویی «پریا» جذابیت دارد که سوژه قصه هم دارای کشش است. همین که یک پدر و پسر توامان عاشق یک مادر و دختر هستند، این که دختر مطلقه است و ۱۰ سال بزرگتر از پسر، این که شوهر سابق دختر همچنان هست و... بیننده را درگیر داستان می کند.
از آن طرف زمینه ابراز علاقه و نیز عشق و عاشقی دختر و پسر خاله اسیر نگاه بسته تلویزیون نیم شود. مشاجره ها و اختلاف نظر پدر و پسر به گونه ای روایت شده که به خوبی گویای فاصله نسل ها است و باورپذیر. به این ها اضافه کنید ماجرای ایدز را که در قسمت های آینده محور می شود و می تواند بار دراماتیک سریال را دوچندان کند.
۳- ریتم
این که «ریتم» را به عنوان ویژگی مجزای «پریا» برجسته کرده ایم یک دلیل مشخص دارد: در تلویزیون و البته سینما کم سراغ داریم آثاری که قصه شان را با ضرباهنگ بالا تعریف کنند و در قصه گویی خست به خرج ندهند. سریال «پریا» تا الان سکانس های کش دار و به اصطلاح «بستنی خور» زیاد نداشته و مهم تر این که در هر قسمت شاهد جلورفتن قصه هستیم.
سعید فرهادی در مقام نویسنده زمین بازی شخصیت های سریالش را گسترده دید و آن ها را در دایره ای محدود اسیر نکرده. پس بیننده هر بار شاهد وجهی دیگر از سرنوشت کاراکترها است نه ناظر تکرار مکررات. این ریتم پابرجاست یا قصه از نفس می افتد؟ امیداوریم که نیفتد!
۴- کارگردانی
حسین سهیلی زاده هر وقت فیلمنامه ای خوب داشته موفق عمل کرده؛ یعنی جزو کارگردان هایی است که فیلمنامه را هدر نمی دهد. او در ساخت ملودرام تبحر دارد و می داند چطور قصه ای پرکشش روایت کند. سعید فرهادی در فیلمنامه «پریا» روابط علت و معلولی را به خوبی جانمایی کرده، شخصیت هایش را شناسنامه دار آفریده و همان طور که در باکس های پیش اشاره کردیم سوژه ای جذاب را به خوبی در خدمت «داستان» درآورده.
سهیلی زاده هم در تصویری کردن متن حواسش به ریتم و جذابیت های قصه بوده، بازیگران مناسب برای نقش ها انتخاب کرده و از آن ها بازی های به قاعده و باورپذیر گرفته است.
۵- شعاری بودن
شاید اگر قصه و سوژه سریال «پریا» تا این حد جذاب و قابل قبول نبود و در بستری استاندارد و خوش ساخت روایت نمی شد، وجه شعاری بودن آن خیلی بیشتر توی ذوق می زد. از صحبت های داخل کلانتری درباره اینکه جوان ها نباید به این مهمانی ها بروند تا نظریه های طولانی خواهر و شوهر خواهر کیوان درباره زندگی مشترک و خاصیت عاشق شدن بعد از ازدواج و... همگی مصداق کامل شعاری بودن کار است. البته هنوز دو هفته بیشتر از پخش سریال نگذشته و طبیعتا با ورود به موضوع ایدز، بحث شعاری شدن بیشتر هم می شود. این را هم باید بپذیریم که هر سریالی برای اینکه قابل پخش باشد مجبور است یک مقدار شعار هم چاشنی اش داشته باشد.
۶- سفیدبودن
یکی از ویژگی های مثبت «پریا» این است که شخصیت هایش همگی یکدست اند. کاراکترهای اصلی، بد یا خوب صفر نیستند و طوری طراحی شده اند انگار هرکدامشان را سال هاست می شناسیم. فقط دو کاراکتر گلی و علیرضا تا حدی از این مقوله مستثنا هستند. این زوج، کاملا سفیدند. ظاهری کاملا مثبت دارند، طبق اصول خاص آشنا شده اند و ازدواج کرده اند، الان هیچ مشکلی در ازدواج شان ندارند، دو فرزند دارند و تمام تصمیم گیری هایشان هم قابل قبول است. انگار سعید فرهادی، از این دو کاراکتر سفید به عنوان سوپاپ اطمینانی برای واقعی نمایش دادن شخصیت های اصلی اش استفاده کرده.
آنالیز بازیگران
امیرحسین آرمان: درباره اینکه انتخاب خوبی برای نقش کیوان است، پیش از این نوشته ایم. آرمان بازیگری است که شاید تا الان به خاطر اینکه جایگاهی برای ارائه تصویر درست از بازیگری اش نداشت، نمی توانست خودش را خیلی خوب نشان دهد. حالا فرصت خوبی پیدا کرده که از قدرتش در بازیگری را به نمایش بگذارد. آرمان برای نقش کیوان، در قالب یک پسر جوان و چندین سال کوچکتر از سن ظاهر شده و به راحتی با محمود پاک نیت، در نقش پدرش، چالش می کند.
محمود پاک نیت: بازیگر باسابقه ای است که با وجود داشتن نقش های ضعیف هیچ گاه کارنامه اش از کیفیت نیفتاده. در «پریا» نقش پدر کیوان را بازی می کند که یک سو نگران ازدواجش با دخترخاله است و از آن طرف دل در گرو خواهر همسر فقید خود را دارد. او باید توامان جس پدرانگی و علاقه مندی اش را نشان دهد. در عین حال اصول گرا است و نمی خواهد جلوی پسر کم بیاورد. پاک نیت اما این حس دوگانه را به خبوی به باور می نشاند و تصویری ملموس را ارائه می دهد.
افسانه بایگان: مدت ها بود یک بازی درج یک از این بازیگر ندیده بودیم. البته شاید نقش ها، آن طور که باید قابلیتی نداشت که او را به عنوان بازیگر مطرح دهه هفتاد سینما سر شوق بیاورد.
در پریا رابطه عاشقانه از سوی یک پدر و پسر به یک مادر و دختر، از جمله سوژه های جذابی بود که احتمالا افسانه بایگان را بعد از سال ها به جایگاه موفق قبلی برگرداند. او اینجا یک مادر کلیشه ای نیست و اتفاقا شیطنت ها و روابط پنهانی اش باعث جذابیت بیشتر نقش شده.
عمار تفتی: همیشه روی یک خط حرکت کرده؛ گاهی ضعف داشته و گاهی قدرت. عمار تفتی در «پریا» یکی از تجربیات موفقش را رقم زده است. او نقش شهرام را بازی می کند که همسرش بهار او را ترک کرده و شرطش برای بازگشت کنار گذاشتن اعتیاد است. آن چه در شمایل شهرام می بینیم، مردی است معتاد که اراده و قدرت تصمیم گیری های مهم را از دست داده. نقطه مثبت بازی تفتی این است که به دام اغراق های خطرناک نقش معتاد نیفتاده.
آنالیز کارنامه کارگردان
حسین سهیلی زاده جزو کارگردانان تکنسین محسوب می شود، کارگردانی که کاملا مختصات مدیوم تلویزیون را می شناسد و تلاش دارد تا فیلمنامه ای که در اختیارش قرار می گیرد را در بالاترین سطح استاندارد به تصویر بکشد. او بر همین اساس تمام تمرکزش معطوف است به ساختار و روایت تصویری اثر. از همین رو سطح کیفی آثارش هیچگاه بالاتر از سطح کیفی فیلمنامه نیست. از همین روست که فیلمنامه های متوسط اش در ساختار همان سطح و یا حتی در سطحی پایین تر قرار می گیرد. او طی این سال ها در قالب های مختلف سریال ساخته اما آنچه به او در عرصه کارگردانی وجهی متمایز بخشیده، ملودرام هایش است.
آثار کمدی: سهیلی زاده با یک اثر کمدی مطرح شد. او سال ۸۲ ابتدا اسریال کمدی خانوادگی رستوران خانوادگی را سخت، اما آنچه باعث دیده شدنش شد، سریال «رانت خوار کوچک» بود، بعد از موفقیت این مجموعه اما از دنیای کمدی سازی برای چیزی حدود ۱۱ سال فاصله گرفت تا اینکه سال ۹۳ کمدی «سه پنج دو» را با موضوع فوتبال و اتفاقات پشت پرده اش ساخت. سریالی که در قیاس با «رانت خوار کوچک»، اثری به مراتب ضعیف بود. او فصل دوم این سریال را هم دو سال بعد جلوی دور بین برد، که آن هم شکست خورد.
از ملودرام های خانوادگی او در سال های اولیه فعالیتش «عشق گمشده» بود که به چشم آمد. او بعد از آن «ترانه مادری»، «آوای باران» و همین «پریا» را ساخت که همگی جزو کارهای پرمخاطبش بودند که البته آخری از همه خوش ساخت تر و بهتر از کار درآمده است.
آثار مناسبتی: موفقیت سریال «رانت خوار کوچک» در ماه رمضان و بعد از ساخت یکی دو سریال پرمخاطب دیگر موجب شد تا تلویزیون سال ۸۵ ساخت سریال ماه رمضان شبکه دو را به او سفارش دهد. سهیلی زاده با آخرین گناه، ساخت سریال ماورایی که در آن سال ها در تلویزیون مد بود را تجربه کرد، سریالی که گرچه پرمخاطب شد اما کار شاخصی نبود. او برای ایام محرم، «روزهای اعتراض» و «آخرین دعوت» را ساخت که دومی به دلیل تم سیاسی چند سالی اجازه پخش نداشت. او سریال ضعیف «گلیعاد» را هم برای روز قدس ساخت.
ملودرام های تین ایجری: تفکیک بینک ملودرام های خانوادگی و تین ایجری در بین کارهای سهیلی زاده زیاد کار آسانی نیست، اما با این حال در برخی ملودرام هایش جوان ها و دغدغه هایشان محور داستان بوده اند. بهترین کار او در این زمینه دلنوازان است. او بعد از آن چند سریال دیگر با همین حال و هوا سخت که یکی شد فاصله ها با کلی شعار و دیگری هم شد یک سریال سیاست زده و سطحی به نام «سراب». او بعد از شکست سراب، باز هم یک ملودرام تین ایجری دیگر به نام «دختران حوا» را ساخت، که آن هم نتوانست موفقیت «دلنوازان» را برای او تکرار کند.
نظر کاربران
قصه ای مثل سریالهای ترکی جم و البته شعاری همون آدم خوبای داستان و ظاهری که دارن،آدم خوبای داستان چادری هستن،و ریش دارن و.... سرگرم میکنه یه سری رو اما ماهیت موندگاری نداره فیلم آبدوغ خیاری که بخاطر تیپ بازیگرای مرد و زن اولش یه مدت رو بورس و بعد هم کشک،تا کی این آثار ضعیف رو به به مخاطب باید بدیم،اونا بازی تاج و تخت میسازن و ما پریا و کیمیا
کی گفته همه باید مثل آمریکایی ها فیلم و سریال بسازن؟؟؟بعد اگه شما می تونی مثل اونها سریال بسازی خب بسم الله.اما اگه نمی تونی وتنها هنرت اینه که سریالهای آمریکایی رو از دستفروش بخری و بریزی توی هارد کامپیوترت پس دیگه الکی پز نده و ادای آدمهای خیلی کاربلد رو درنیار
اتفاقا خیلی سریال قشنگیه.فیلمای امریکایی همش دروغن
سریال قشنگیه
کی گفته تو این سریال فقط ریشوها وچادریا تو این سریال آدم خوبه اند مگه پریا وکییوان که که چادری وریشونستند آدم بده اند مگه این دوتا علی الخصوص پریا قهرمان سریال نیست پس چرا بیخود حرف میزنید.
سریال های ترکی افتضاح اند.پریا بهترین سریالی بود که دیدم.توی سریال پریا کجا شخصیت اصلی چادری و ریشدار بود.الان پریا چادری یا کیوان ریشدار بودند.:-\:-(.متاسففمم